به گزارش مشرق، با اوج گرفتن حوادث مربوط به دادگاه ترور رفيق حريري، نخست وزير اسبق لبنان و از دست رفتن تک تک برگههاي برنده آمريکا در اين کشور به علت موضعگيريهاي حساب شده و دقيق "سيد حسن نصرالله" دبيرکل حزبالله، تصميمسازان کاخ سفيد و تلآويو بر آن شدهاند تا سناريوي جديدي را در تعامل با دادگاه حريري طراحي کنند؛ سناريويي که به خيال خام آنها از چند جنبه ميتواند براي قدرتهاي سلطه در منطقه مفيد باشد.
دادگاه بينالمللي که در آستانه صدور رأي اين پرونده قرار گرفته، نزديک به نيمي از منابع مالي خود را از سوي آمريکاييها تأمين کرده و باقيمانده آن را از جيب لبنانيها برداشته و عليه منافع اين کشور هزينه ميکند، در اقدامي جديد سعي دارد تا يکي از نظاميهاي ربوده شده ايران به دست آمريکا را به عنوان شاهد جديد در قضيه ترور حريري متهم کند تا بدين وسيله، همزمان چند هدف را تأمين کند.
در همين راستا روزنامه "الديار" لبنان اطلاعاتي را به دست آورده است که نشان ميدهد آمريکا و رژيم صهيونيستي فردي به نام "عليرضا عسگري" را به عنوان شاهد جديد در دادگاه حريري مطرح کردهاند.
بر اساس اين گزارش، دادگاه سياسي حريري - که بر اساس اعترافات "ژاک شيراک" و خاطرات "جرج بوش" تنها براي ضربه زدن به مقاومت لبنان تأسيس شده است - قصد دارد تا از نام يک نظامي ايراني که در سال 2005 ميلادي در ترکيه ربوده شد، به عنوان شاهد جديد در پرونده ترور حريري استفاده کند.
به نوشته اين روزنامه لبناني، "عليرضا عسگري" که به ادعاي اين گزارش يکي از افراد نزديک به شهيد "عماد مغنيه" فرمانده ارشد مقاومت اسلامي معرفي شده است، مدعي است که حزبالله لبنان عمليات ترور حريري را انجام داده است.
اين گزارش همچنين مدعي شده که عسگري پس از خروج از ايران در سال 2005 ميلادي، در آمريکا اقامت دارد و از هشت ماه پيش، گزارش خود را در زمينه انجام اين عمليات به دست حزبالله لبنان به دادگاه حريري ارائه کرده است.
البته در اين گزارش به اين موضوع اشاره نشده است که اگر بر اساس اين ادعا، عسگري اين پروندهها و اسناد را هشت ماه پيش به دادگاه ارائه داده، چرا تا امروز مورد استفاده قرار نگرفته و تنها پس از افشاگري هاي نصرالله عليه توطئه هاي پشت پرده اين دادگاه، اين ادعا مطرح مي شود؟ براي روشن شدن مطلب و شناخت عمق مطالبات آمريکا از دادگاه حريري بايد در ابتدا هويت عليرضا عسگري، اندکي روشن شود.
عليرضا عسگري کيست؟
عسگري، معاون بازنشسته علي شمخاني، وزير اسبق دفاع ايران است که در حدود سال 1381، از اين وزارتخانه بازنشسته شد. وي پس از بازنشستگي، به تجارت زيتون و روغن زيتون در سوريه مشغول بود. او در آذر ماه سال 1385 وارد شهر استانبول ترکيه شد که طي يک عمليات مشترک، ربوده شده و به پايگاه "اينجرليک" در ترکيه و سپس به يکي از مقرهاي پنهاني سازمان جاسوسي آمريکا (سيا) منتقل شد.
بر اساس اطلاعات به دست آمده، کميته مشترک اطلاعاتي آمريکا، رژيم صهيونيستي و انگليس، عسگري را به سبک زندانيان گوانتانامو و ابوغريب عراق در شرايط سخت، تحت فشارهاي روحي- رواني و شکنجه شديد جسمي قرار دادند و همه تلاش خود را براي مجبور کردن وي براي قرار گرفتن در مقابل دوربين و بيان خواستههاي آنها، به کار بستند. آنها بعد از مدتي که اقدام خود در اين زمينه را بيفايده ديدند، وي را به اروپا و سپس آمريکا منتقل کردند.
تحليلگران در آن زمان، هدف اوليه از اين اقدام را فقدان سوژههاي تبليغاتي و عمليات رواني مؤثر، تکاپو براي تحت الشعاع قراردادن و سرپوش گذاشتن بر شکست هاي مفتضحانه در عراق و لبنان و نيز عدم موفقيت اقداماتشان در برابر جمهوري اسلامي ايران ارزيابي کردند. اين در حالي است که همزمان امپراتوري رسانههاي غربي تبليغات زيادي را در خصوص پناهنگي اين مقام سابق ايراني به آمريکا انجام دادند اما با افشارگري تعدادي از رسانههاي بيطرف اين توطئه آنها خنثي شد.
هفتهنامه فلسطيني "المنار" در اين زمينه نوشت: يگاني مشترک از دستگاه جاسوسي رژيم صهيونيستي (موساد) و سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا (سيا) عسگري را پس از ربودن در استانبول به شمال عراق منتقل کردند.
اين هفتهنامه به نقل از منابع اطلاعاتي غربي نوشت: عسگري پس از انتقال به شمال عراق در يکي از پادگانهاي مخفي موساد در نزديک شهر "اربيل" مورد بازجويي قرار گرفته و از آنجا به وسيله يک فروند هواپيماي نظامي آمريکايي به يک کشور اروپايي منتقل شده است.
به نظر ميرسد وي پس از مدتي از اين کشور نيز به آمريکا منتقل شده است.
اهداف آمريکا از طراحي سناريو
افشاي دست داشتن آمريکا و رژيم صهيونيستي در طرح ربايش عسگري در همان زمان اين قدرتهاي استعماري را رسوا کرد و چهره واقعي آنها را به جهان نشان داد، به همين علت بود که کاخ سفيد مدتها بعد از اين موضوع سعي کرد تا دروغ پردازيهاي تازهاي را در اين زمينه ادامه دهد تا به اين ترتيب بتواند اندکي از آب رفته آبروي خود را به جوي بازگرداند.
حال اين سؤال مطرح ميشود که چرا اين سناريو در لبنان و در فضاي سياسي ملتهب اين کشور پياده شده است؟ اين موضوع از دو جنبه قابل بررسي است، جنبه اول آن در نگاهي به حوادث داخلي لبنان و جنبه دوم در تعامل ايران با حزبالله لبنان مطرح مي شود. روند طي شده در زمينه دادگاه حريري نشان ميدهد که آمريکا و رژيم صهيونيستي هر قدر سعي کردند تا برگههاي جديدي را در پرونده ترور حريري به دست آورند، نصرالله با موضعگيريها و سخنرانيهاي به موقع و گاهي آتشين خود موفق شده است تا خطرات ناشي از اين توطئهها را خنثي کند.
آمريکايي ها همچنين دريافتهاند که ائتلاف محکم گروههاي مخالف دولت به اين سادگي، قابل تفکيک نيست و بايد طرحي تازه در اندازند. تازهترين اين توطئهها موضوع وارد شدن بازرسان آژانس به مطب بيماري هاي زنان در جنوب لبنان بود که با طرح نصرالله در مورد تحريم فعاليتهاي دادگاه، ورق به نفع حزبالله و جريانهاي مخالف دولت برگشت.
آمريکا که با اين اقدام سعي داشت اسنادي از خانوادههاي اعضاي حزبالله لبنان به دست آورد، با واکنش سريع نصرالله مواجه شد؛ واکنشي که بشدت چهره دادگاه را در لبنان تخريب کرد و از سوي ديگر مقاومت را در موضع قدرت قرار داد. تن بيرمق دادگاه حريري در چنين شرايطي، نياز به تزريق کمکهاي مادي و معنوي تازه داشت تا بتواند نقش خود را ايفا کند. در همين راستا، چند روز پيش با کمک 10 ميليون دلاري آمريکا تلاش شد تا بخشي از اين مشکلات حل شود. کمکهاي معنوي نيز با انتشار اين خبر و خبري مشابه در زمينه دست داشتن تعدادي از مقامات سوري نظير "آصف شوکت" رئيس سابق استخبارات سوريه در عمليات ترور که به وسيله رسانههاي صهيونيستي منتشر شد، سعي در تجديد قواي دادگاه خسته حريري کرد.
البته اين تمام ماجرا نبود، سفر "محمود احمدي نژاد" رئيسجمهور کشورمان به لبنان، باب جديدي را در تعامل ايران با تمام گروههاي لبناني بويژه حزبالله باز کرده است که در همين راستا، همکاريهاي ايران با عربستان و سوريه افزايش يافته و اين کشورها، بر خلاف تمايل آمريکا به دنبال راهکاري براي برونرفت از مشکلات داخلي لبنان برآمدند.
رو کردن برگه دروغين عسگري در اين شرايط همان گونه که سيد حسن نصرالله و گزارشهاي رسانهاي پيشبيني کرده بودند، فضاسازي جديد رسانهاي است که تحت نظر آمريکا و رژيم صهيونيستي در روند دادگاه حريري دنبال ميشود تا به اين ترتيب بتواند شکافي را ميان ايران و مقاومت ايجاد کند. اين روند، به ويژه پس از سخنراني مهم نصرالله در مورد مراحل مختلف فتنههاي آمريکا و اسرائيل عليه مقاومت و منطقه تشديد شد. طبيعي است که به خيال خام آمريکا و غرب، اين اقدام ميتوانست اختلافاتي را ميان حزبالله لبنان و ايران ايجاد کند و از سوي ديگر با وارد کردن ايران در اين پرونده و متهم کردن آن علاوه بر فشار بيشتر بر تهران کفه ترازو را در مذاکرات آينده آن با گروه 5+1 به نفع قدرتهاي سلطه سنگين نمايد.
از سوي ديگر، دادگاه حريري که اين روزها به نقطه عطف اميد غربيها در حل پروندههاي پيچيده خاورميانه به نفع آنها و اسرائيل تبديل شده است، با وارد کردن اين موضوع در دستور کار خود نشان داد که اهداف بلندمدتي را دنبال ميکند.
وارد کردن ايران و حزبالله در روند اتهامزنيهاي جديد در دادگاه نشان ميده که غربيهاي خواب خاورميانه بزرگ خود را که بارها در تحقق آن با شکست مواجه شدهاند در آينه اين دادگاه ميبينند.
اين رخدادها نشان ميدهد که حاميان داخلي دادگاه حريري در لبنان، فريب پيشبرد اهداف محدود سياسي خود را خوردهاند و از طرحهاي بزرگ و بلندمدت آمريکا که قطعاً به دنبال خرد شدن لبنان در زير چرخهاي خاورميانه بزرگ است، اطلاعي ندارند.
اين طرح باعث شده است که صهيونيستها هر روز بيشتر بر طبل جنگ بکوبند و سران آن بر اساس همين طرح زمزمههاي آغاز جنگي تمام عيار در بيش از يک جبهه را مطرح کنند؛ جنگي که ايران نيز نسبت به آن هشدار داده و در عين حال شعلهور شدن آن را باعث فروپاشي قطعي رژيم صهيونيستي و ريشهکن شدن اين غده سرطاني در منطقه ميداند.
آمريکا و رژيم صهيونيستي سعي دارند با طرح ادعاي شهادت يک نظامي ربوده شده ايراني به عنوان شاهد دروغين جديد در پرونده ترور رفيق حريري، نقشهاي چندمنظوره را در لبنان و منطقه پياده کنند.