کد خبر 1546069
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۴۰۲ - ۰۸:۲۴

ایالات متحده خود را در ابتدای نزاعی می‌بیند که فکر می‌کرد به انتها رسیده است و هراس از گسترش آن ذهن مقامات آمریکایی را بیش از هر چیز درگیر کرده است.

به گزارش مشرق، سیدمحمد عماد اعرابی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: جمعه ۳۰ آگوست ۲۰۱۳ (۸ شهریور ۱۳۹۲) «جان کری» وزیر خارجه وقت آمریکا در اتاق معاهدات وزارت امور خارجه ایالات متحده حاضر شد و با قرائت بیانیه‌ای حماسی «حمله نظامی آمریکا به سوریه» را وعده داد. «کری» و سایر مقامات ارشد وزارت خارجه آمریکا، آن روز در شرایطی به خانه خود برمی‌گشتند که مطمئن بودند طی دو روز آینده در تعطیلات آخر هفته، «باراک اوباما» دستور حمله را صادر خواهد کرد. این دستور اما هرگز صادر نشد؛ همان شب «اوباما» با وزیر خارجه‌اش تماس گرفت و «جان کری» در حالی که صبح به درخواست کاخ سفید علیه سوریه اعلان جنگ کرده بود، ناباورانه این جمله را از رئیسش شنید: «صبر می‌کنیم.»

اوباما سعی کرد ماجرا را آبرومندانه جمع کند؛ فردای آن روز، او به‌ جای صدور فرمان اجرائی برای آغاز حمله، این تصمیم را به موافقت کنگره آمریکا موکول کرد در حالی که می‌دانست موافقتی در کار نخواهد بود. این یک بهانه‌تراشی قانونی برای انصراف از حمله بود در حالی که حقیقت ماجرا از زبان «ویلیام برنز»، قائم‌مقام وقت وزارت خارجه آمریکا چیز دیگری به نظر می‌رسید: «اوباما نگران گرفتار شدن در باتلاق دیگری در خاورمیانه بود.» حدس «برنز» درست بود. آن‌طور که یک سال بعد فاش شد؛ افسران ارشد ستاد مشترک ارتش آمریکا توانسته بودند با هشداری دقیقه نودی اوباما را نسبت به خطرات تصمیم ماجراجویانه‌اش آگاه کنند. آنها گفتند: «این طرح [حمله به سوریه] می‌تواند به جنگ وسیع‌تری در خاورمیانه منتهی شود.» این جمله کابوسی بود که نه فقط آمریکا بلکه سایر متحدانش هم از آن فرار می‌کردند. نمایندگان مجلس انگلستان به عنوان متحد راهبردی و قدیمی آمریکا از ترس همین کابوس، اختیار اقدام نظامی را از «جیمز کامرون» نخست‌وزیر وقت این کشور سلب کردند و فرانسوی‌ها نیز از ترس همین شرایط پا پس کشیدند. کابوس «گسترش درگیری در غرب آسیا» هنوز هم دست از سر آمریکا بر نمی‌دارد.

تا قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) قرار بود آمریکا با تغییر نقش سنتی خود در غرب آسیا، رویکردی تازه را آغاز کند. عادی‌سازی روابط کشورهای منطقه با اسرائیل، تشکیل ائتلاف‌های جدید بر همین مبنا و یکپارچه کردن منافع اقتصادی این کشورها با رژیم صهیونیستی از رهگذر مشارکت در پروژه‌های مشترک، از اجزای این رویکرد بود. تنها چند روز پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا در مقاله‌ای برای مجله«فارن افرز» نوشت: «این رویکرد قاعده‌مند، منابع را برای دیگر اولویت‌های جهانی آزاد می‌کند، خطر درگیری‌های جدید در خاورمیانه را کاهش می‌دهد و تضمین می‌کند که منافع ایالات متحده، به شکلی بسیار پایدارتر حفظ شده‌اند.» قرار بود آمریکا از درگیری‌اش در غرب آسیا با هدف تمرکز بیشتر بر شرق آسیا بکاهد و همزمان منافع خود را در این منطقه به واسطه جایگزینی نقش‌اش با رژیم صهیونیستی، کسب کند. ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) «حماس» بزرگ‌ترین چوب را لای چرخ سیاست خارجی آمریکا گذاشت. حالا ایالات متحده خود را در ابتدای نزاعی می‌بیند که فکر می‌کرد به انتها رسیده است و هراس از گسترش آن ذهن مقامات آمریکایی را بیش از هر چیز درگیر کرده است.

تنها یک روز از ۷ اکتبر گذشته بود که یک مقام ارشد آمریکایی به رویترز گفت: «هیچ نشانه‌ای مبنی بر دست داشتن ایران در حمله حماس به اسرائیل وجود ندارد.» روز بعد سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی نیز در اظهاراتی مشابه گفت: «ما هیچ مدرک یا مدارکی نداریم که نشان دهد] ایران پشت آن [عملیات طوفان‌الاقصی] بوده است.» اظهاراتی از این دست پیش از موضع‌گیری رسمی ایران و در اولین روزهای پس از درگیری، در سطوح مختلف مقامات آمریکایی و اسرائیلی به مراتب تکرار شد.

آمریکا و اسرائیل عجله زیادی داشتند تا اعلام کنند ایران نقشی در عملیات حماس نداشته است. دلیل این عجله را شاید «سیمون تیسدال» بهتر از هر کس دیگری در یادداشتش برای گاردین گفته باشد: «ترس آنان این بود و می‌خواستند از رویارویی تمام‌عیار در آن مقطع بسیار دشوار اجتناب کنند.» وقتی اولین گلوله‌ها از سوریه و جنوب لبنان به مرزهای شمالی فلسطین اشغالی شلیک شد؛ «جاش روگین» تحلیلگر روزنامه «واشنگتن‌پست» در مصاحبه با شبکه آمریکایی «ان.بی.سی»(NBC) گفت: «جبهه دوم [علیه] اسرائیل در حال فعال شدن است و این چیزی است که آمریکا به شدت از آن می‌ترسد و به همین خاطر هم هست که برای ترساندن ایران و حزب‌الله، ناو جنگی می‌فرستد.» تقریبا همین تحلیل را «نیویورک‌تایمز» در یادداشت مفصلی به قلم «پیتر بیکر»، خبرنگار ارشد کاخ سفید با عنوان «بایدن از ترس تشدید تنش، به دنبال بازدارندگی ایران و حزب‌الله است» ارائه کرد.

دو هفته پس از شروع درگیری، «آکسیوس» به نقل از مقامات آمریکایی نوشت؛ ایالات متحده عامدانه سعی دارد تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه را کُند کند، زیرا واشنگتن برای مقابله با حملات احتمالی در دیگر جبهه‌ها آمادگی ندارد. فقط مقامات آمریکایی نبودند که از گسترش جبهه‌های درگیری می‌ترسیدند. در حالی که حزب‌الله لبنان سطح کنترل‌شده‌ای از تنش با ارتش رژیم صهیونیستی را آغاز کرده بود؛ «دان حالوتس»، رئیس سابق ستاد ارتش رژیم صهیونیستی گفت: «فکر می‌کنم بزرگ‌ترین هدف در حال حاضر، آن است که وارد جنگ با لبنان در یک جبهه اضافی نشویم.» این توصیه‌ای بود که «دانی یاتوم» رئیس سابق موساد نیز در گفت‌وگو با شبکه ۱۳ رژیم صهیونیستی به مقامات این کشور گوشزد کرد: «عاقلانه نیست دو جبهه باز کنیم.» در گزارشی که روزنامه عبری «اسرائیل هیوم» از چالش‌های پیش‌روی رژیم صهیونیستی در شرایط حاضر تهیه کرده بود؛ اولین چالش برای اسرائیل، گسترش جبهه‌های درگیری بود. آنها در حالی که اراضی اشغالی از سوی گروه‌های مقاومت در لبنان، یمن، عراق و سوریه مورد هدف قرار می‌گرفت در گزارش خود نوشتند: «اسرائیل امروزه باید تلاش کند دامنه جنگ و درگیری به جبهه‌ها و میادین دیگر گسترش پیدا نکند... [ارتش اسرائیل] باید مانع گسترش دامنه درگیری‌ها به جبهه‌های مختلف شود تا بتواند بر روی غزه تمرکز داشته باشد.» ۲۱ آبان وقتی حزب‌الله لبنان با به‌کارگیری تسلیحاتی سنگین‌تر، سطح درگیری را افزایش داد؛ بلافاصله «لوید آستین» وزیر دفاع آمریکا در تماس تلفنی با وزیر جنگ اسرائیل از او خواست از اقداماتی که می‌تواند به جنگی فراگیر با حزب‌الله منجر شود، پرهیز کند. «گالانت» نیز به او اطمینان داد: «سیاست اسرائیل این است که جبهه دومی را با لبنان باز نکند.» ترس آمریکا و اسرائیل از «گسترش جبهه‌های درگیری» از میان مواضع مقامات و کارشناسان سیاست خارجی آنها کاملا آشکار است؛ هر چند آنها سعی کنند با رجزخوانی‌های سیاسی و نظامی ظاهر ماجرا را طور دیگری نشان دهند. احتمالا آنها هم به این پیش‌بینی «استفان والت»، نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه‌ هاروارد اعتقاد دارند که برای مجله «فارن پالیسی» نوشت: «[گسترش جنگ غزه به لبنان یا ایران] آمریکا و [متحدانش] را به وضعیت جدید و مرگبارتری سوق می‌دهد.»

ایران و جبهه مقاومت نشان داده‌اند گسترش جنگ و جبهه‌های درگیری انتخاب آنها نیست بلکه نتیجه ناگزیر اقدامات اسرائیل و آمریکا در غزه است و البته آنکه از گسترش این درگیری نیز می‌ترسد ایران نیست بلکه آمریکاست. جریان غرب‌گرای داخلی به عنوان نیروهای نیابتی آمریکا در ایران این روزها سعی می‌کند با تحریف و وارونه‌نمایی، «ترس آمریکا» را «نگرانی ایران» جا بزند. سابقه آنها نشان می‌دهد همیشه از «ترس جنگ» پیشنهاد «خودکشی» داده‌اند و البته به گواهی تاریخ هرگز تحلیل آنها از «تهدید جنگ» نیز معتبر نبوده است. «جنگ‌هراسی» حربه آنها برای پیشبرد منافع آمریکا در ایران است. در حالی که آمریکا و اسرائیل جنگی تمام‌عیار را هزاران کیلومتر آن‌طرف‌تر در خاک فلسطین به راه انداخته‌اند، نیروهای نیابتی آنها جنگ دیگری را در داخل ایران اسلامی آغاز کرده‌اند. آنها با ایجاد شکاف و ترویج تحلیل‌های مخدوش و ایجاد محاسبات غلط، اراده‌ها را سست و به باورها حمله می‌کنند. آنها آفت هر ساختار محکم و مقاومی هستند و مثل موریانه‌ها از درون، سازه را تخریب می‌کنند.

برچسب‌ها