کد خبر 155424
تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۲:۴۷

در اردیبهشت 1390 هفت نفر از ساکنان اشرف در مرز کردستان عراق دستگیر شده و تحویل نیروهای آمریکایی مستقر در عنکاوه اربیل شدند. این هفت نفر قصد داشتند به یونان بروند جایی که دست مسعود و مریم رجوی به آنها نرسد.

به گزارش مشرق به نق از فارس؛ تشکیلات فرقه‌ای منافقین به اندازه‌ای عرصه را برای ساکنان اشرف تنگ کرد که اگر درهای پادگان را باز می‌کردند کسی باقی نمی‌ماند.
 
به گزارش «انجمن دفاع از قربانیان تروریسم خاورمیانه»، اعضای گروهک تروریستی مجاهدین خلق پیش از تخلیه پادگان از آن فرار می‌کردند.
 
در اردیبهشت 1390 هفت نفر از ساکنان اشرف در مرز کردستان عراق دستگیر شده و تحویل نیروهای آمریکایی مستقر در عنکاوه اربیل شدند. این هفت نفر قصد داشتند به یونان بروند جایی که دست مسعود و مریم رجوی به آنها نرسد.
 
همچنین در همین ماه نیز سه تن از فرماندهان شان به نام‌های «مریم سنجابی، عبداللطیف شاهرودی و برات کیخانی» خود را تسلیم نیروهای عراقی کردند.
 
حال سوال اینجاست که چرا ساکنان اشرف گروه گروه از این پادگان فرار می‌کردند؟ به عبارت دقیقتر چرا همه داشتند از اشرف فرار می‌کردند؟
 
البته باید یادآور شد که فرار اعضا از پادگان اشرف چیز تازه‌ای نیست. تشکیلات فرقه‌ای مجاهدین خلق به اندازه‌ای عرصه را برای ساکنان اشرف تنگ کرد که اگر درهای پادگان را باز می‌کردند کسی باقی نمی‌ماند. نکته اینکه فرارهای متعدد اخیر از این پادگان، به فاصله کوتاه علیرغم همه تدابیر شدید امنیتی صورت گرفته که این فرقه بر اعضاء اعمال می‌کرد.
 
واقعیت این است که ساکنان اشرف بیش از هر زمان دیگری از ترس جانشان از اشرف می‌گریختند. آنها خصوصاً در جریان درگیری اخیر با نیروهای ارتش عراق به چشم خود دیدند که چگونه قربانی مطامع رهبران فرقه می‌شوند. آنها از نزدیک دیدند که چگونه ممکن است قربانی بعدی سناریوسازی رجوی‌ها برای زیاد نشان دادن تعداد جنازه‌ها شوند.
 
رجوی‌ها شاید بتوانند دیگران را در پس سیاه نمایی‌هایشان بفریبند که دغدغه آزادی و دموکراسی را دارند، اما ساکنان اشرف می‌دانند واقعیت چیست. آنها می‌دانند رجوی‌ها برای حفظ تشکیلات فرقه‌ای شان در اشرف حاضرند دست به هر کاری بزنند. اکنون این کابوس در پادگان اشرف وجود دارد که قربانیان بعدی مظلوم نمایی مسعود و مریم رجوی چه کسانی هستند.
 
همین کابوس است که سبب شده تا همه به هر قیمتی که شده به فکر فرار از پادگان اشرف افتند.
 
قتل ناراضیان از سوی رهبران فرقه منافقین سابقه طولانی دارد. با نگاهی گذرا می‌توان لیست بلند بالایی از اعضای ناراضی منافقین را عنوان کرد که تنها به جرم جدا شدن از فرقه سرشان را بالای دار فرستادند.
 
قتل محترم بابایی در تاریخ 12/1/1374در کشور هلند، محمد نوروزی در سال 1369، مصطفی عبدلی آشتیانی در سال 1375، مونا نوروزی در سال 1376، فرزاد سیفی در سال 1377، کاظم عابدینی در تاریخ 25 آذر1379 و ده‌ها نفر دیگر تنها بخش کوچکی از جنایت فرقه در حذف افراد ناراضی‌اش است.
 
هر کدام از این افراد تنها به خاطر اعلام جدایی از فرقه یا ابراز انتقاداتی ساده به نحوه عملکرد فرقه و رهبران آن به قتل رسیدند. به عنوان مثال کاظم عابدینی درخواست خروج از سازمان را داده بود که چند بار هم به او وعده‌هایی دادند، اما عمل نشد، در نهایت وی را به یک مأموریت ساختگی فرستاده و در درگیری پیش آمده از پشت مورد اصابت قرار دادند.
 
این سناریوی مخوف به شکل گروهی در قلب پادگان اشرف اجرا می‌شد و همین باعث شد تا ساکنان اشرف جانشان را به دست گرفته و به هر کجا که می‌توانند فرار کنند، شاید فقط از شر این کابوس خلاص شوند.
 
اعضایی که موفق به فرار از پادگان اشرف شده، خود رأیی و تصمیمات اشتباه رجوی بعنوان رهبر فرقه و عدم وجود هرگونه آزادی‌های اولیه و حقوق انسانی برای اعضای مستقر در اشرف را به عنوان مهترین علل تصمیم به فرار از فرقه بیان کرده‌اند.
 
این اقدام در حالی صورت می‌گرفته که بنا به گفته سازمان، حکم همه خانواده‌ها و آنهایی که جدا می‌شوند مرگ است. در این فرقه نه تنها هیچ توجهی به افکار و نظریات اعضا و حتی مسئولین نمی‌شود بلکه بعضاً در این رابطه بایستی بهای سنگینی نیز برای طرح افکار و نظریات خود بپردازند.
 
بنا به این دلایل تصمیم به فرار از این سازمان امری فراگیر است، اما وصول به این مقصود به آسانی میسر نبود، بلکه اعضاء تنها پس از عبور از موانع متعددی که برای جلوگیری از خروج نفرات از سازمان ایجاد شده بود و همچنین طی مسیرهای طولانی قادر بودند تا خود را از پادگان اشرف رها سازند و بدینگونه از زندان فرقه رهایی یابند.
 
بنابه گزارشی دیگر از اعضایی که موفق به فرار از پادگان اشرف شده‌اند، برخلاف آنچه که سازمان منافقین در تلویزیون و رسانه‌های خارجی تبلیغ می‌کنند، در درون تشکیلات این سازمان و در پادگان اشرف وضعیت دیگری حاکم است، به گونه‌ای که اعضاء از کوچکترین حقوق انسانی خود محروم هستند و مانند اسرا در این پادگان فرقه‌ای نگهداری می‌شوند و از حقوق اولیه انسانی خود نیز برخوردار نیستند.
 
در طی سالیان گذشته هیچگاه امکانی مناسب برای صحبت آزادانه و خصوصی با افراد اشرف ایجاد و هیچگاه به آنها کمک نشد که بتوانند راهی برای خروج از این تشکیلات داشته باشند.
 
فشارها در پادگان اشرف بر اعضاء به حدی است که تصمیم به فرار گرفتن، توام با انتظار و پذیرش حکم مرگ خود صورت می‌گرفت. هم از این روست که اشرف در نظر اعضاء بعنوان تشکیلات جهنمی تعریف می‌شود که هر یک از اعضاء به محض رهایی از آن، از سازمانها و نهادهای بین‌المللی برای نجات سایر اعضاء طلب یاری می‌کنند.