جریان‌سازی هتاکی‌های اخیر، چماقی است که تصمیم‌سازان تل‌آویو برای اربابان آمریکایی خود مقرر کرده بودند تا هدفی که در مذاکرات سیاسی به آن دست نیافته بودند را در معادلات جهانی محقق سازند؛ بدین ترتیب آمریکا مجبور شد در مهره‌چینی جدید خود گزینه میانه‌ای را بین حضور نظامی در منطقه و تلاش برای نفوذ سیاسی در پیش بگیرد و این گزینه همان تقویت نیروهای نظامی ویژه در پايگاه‌هاي آمریکا بود.

به گزارش گروه بین الملل مشرق، موضوع هتاکی‌های اخیر و همزمانی آن با افزایش استقرار نیروهای ویژه آمریکایی در پادگان‌های این کشور در جهان عرب و اسلام بار دیگر حادثه 11 سپتامبر را در ذهن‌های مسلمانان تداعی کرد، برخی کارشناسان مسایل منطقه‌ای اعلام کردند که توهین های صورت گرفته اخیر سناریوی طراحی شده 11 سپتامبری دیگر از سوی آمریکا است تا کاخ سفید بتواند نیروهای خود را در کشورهای منطقه فعال کرده و حضور نظامی خود را تقویت نماید، آنها با مرتبط کردن افزایش نیروهای ویژه آمریکایی در پادگان های این کشور در منطقه و جهان گفتند که آمریکا این بار سعی کرد تا حادثه 11 سپتامبری دیگر را 11 سال بعد از اتفاق اولیه رقم بزند و البته این حادثه باید مشکلات 11 سپتامبر پیشین را نداشته باشد و اسناد و دلایل متعددی را برای اثبات عمدی بودن سناریو بر جلای نگذارد.

بر اساس این دیدگاه بحران های اقتصادی آمریکا و نزدیک بودن به زمان انتخابات ریاست جمهوری در این کشور اجازه نمی داد که این بار نیز اتفاقی داخلی را برای مقدمه سازی تقویت نیروهای این کشور در منطقه خلق کنند و به همین علت تصمیم بر این شد تا سناریوی هتاکی های مکرر علیه پیامبر اسلام برای تحریک مسلمانان در دستور کار قرار گیرد و با حمله مردمی به برخی منافع آمریکا در منطقه و جهان زمینه برای افزایش نظامیان این کشور در نقاط مختلف دنیا فراهم شود.


فیلم موهن با حضور نظامی آمریکا در منطقه مرتبط نیست
این سناریو البته منتقدانی نیز دارد، سعد الله زارعی، کارشناس مسائل منطقه ای در گفت وگو با مشرق با رد این سناریو تأکید کرد که این موضوع که هتاکی‌های اخیر علیه پیامبر اسلام یک برنامه منظم و تدوین شده برای افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه باشد قابل قبول نیست، چرا که غرب از حضور نیروهای خود در منطقه خیری ندیده که اکنون بخواهد آن را تقویت کند و موضوع حضور نیروهای ویژه نیز از قبل مطرح بوده و نیاز به سناریوسازی جدید ندارد.

آمريکايي‌ها با شکست های پیاپی خود در عراق و افغانستان، به اين جمع‌بندي ‌رسیده‌اند که هزينه‌اي که براي حضور نظامي در خاورميانه و شمال آفريقا مي‌کنند بسيار بيشتر از فايده‌اي است که تصور مي‌کردند از این حضور به دست خواهند آورد. تجربه به آمريکايي‌ها نشان داد که معادله هزينه - فايده در حضور نظامی در منطقه برايشان موازنه منفي به بار می‌آورد و لذا بعد از خيزش‌هاي منطقه سعی کردند حمايت از نيروهاي سياسي را در دستور کار قرار دهند. این حمایت در دو محور مورد توجه قرار گرفت، اولین بخش حمایتی آمریکا شامل اسلامگرایان سکولار بود که به ظاهر سعی در ایجاد حکومت های اسلامگرا داشتند اما به واقع اهمیتی به ابعاد اسلامی این حکومت نمی دادند که نمونه موفق این دکترین در ترکیه پیاده شد و بعدها هم در شمال آفریقا از جمله تونس و لیبی مورد توجه و بهره برداری قرار گرفت.

محور بعدی، حمایت از اسلام گرایان افراطی در راستای تأمین منافع ویژه کاخ سفید بود. این گروه ها البته برای حاکم کردن منطق ترس در منطقه و دست و پا کردن مشتری های بیشتر برای کارخانجات تسلیحاتی آمریکا و همچنین برای فشار آوردن به قدرت های بازدارنده منطقه کارآیی خوبی دارد، نمونه آن را می توان در اتفاقات سوریه مشاهده کرد، اما چیزی که مسلم است سناریوی جدید آمریکایی در زمنیه حمایت از گروه های سیاسی منطقه شامل گروه های اسلامگرای سیاسی که به دنبال تاسیس جامعه اسلامی و زنده کردن مبانی حکومت اسلامی باشند، نیست و غرب هرگز از این جریان‌ها حمایت نمی‌کند.


فیلم موهن و نظریه برخورد تمدن‌ها
پازل سناریوی وقیحانه هتاکی به نمادهای مذهبی یک و نیم میلیارد مسلمان البته مهره دیگری نیز دارد، با وجود اینکه آمریکا به دنبال کاهش نفوذ نظامی و افزایش نفوذ سیاسی خود در منطقه است، اما رژیم صهیونیستی علاقه اي به کم رنگ شدن حضور نظامي آمريکا در منطقه ندارد، دلایل آنها نیز از دیدگاه صهیونیستی برایشان منطقی است، صهیونیست ها معتقدند که حضور نظامی آمریکا در وانفسای انقلاب های اسلامی منطقه می تواند کورسوی امیدی برای حفظ امنیت اسرائیلی‌ها باشد. از سوی دیگر این حضور نظامی همواره فتیله جنگ افروزی جدید در منطقه را روشن نگه دارد و همین نگرانی و ترس در میان شهرک نشینان کافی است تا از سویی از رفاه نسبی خود برای پر شدن سقف بودجه نظامی چشم پوشی کنند و از سویی دیگر زمینه را برای ابقای حاکمیت افراط گراهایی که به عقیده صهیونیست ها به خوبی راه و روش کنار آمدن با فضای جنگ را بلدند، فراهم نمایند.

سعد الله زارعی در ادامه گفت وگوی خود با مشرق به این نکته اشاره کرده و می گوید: موضوع هتاکی‌های اخیر از سوی جریانهای صهیونیستی و مسیحیت صهیونیسم و همچنین اوانجلیست های افراطی صورت گرفته است زیرا اینها همان افرادی هستند که ایده هانتینگتون در زمینه برخورد تمدن ها را دنبال می‌کنند و به این ترتیب می خواهند چالش جدیدی برای امنیت جهان ایجاد کنند.


حمله به ایران، خودکشی اجباری تل آویو 
به نظر می رسد این جریان که در ارتباط مستقیم با تصمیم سازان تل‌آویو اقدامات خود را دنبال می‌کنند، سعی کردند در ابتدا با این اقدامات شنیع آتش خشم مسلمانان را بر انگیزند و در عین حال با جنجال تبلیغاتی در مورد فعالیت های ضد آمریکایی القاعده، آمريکا را مجبور به روی آوردن مجدد به گزينه حضور نظامي و امنيتي در منطقه نمایند، اتفاقی که در جریان مذاکرات دوجانبه به وقوع نپیوست.

این همان چیزی است که روزنامه صهیونیستی معاریو به آن اشاره می کند، این روزنامه با اشاره به اینکه تا دو ماه دیگر آمریکا و اسرائیل سردترین رابطه را در طول تاریخ تجربه خواهند کرد، می نویسد که فتنه‌های نتانیاهو در دو ماه باقی مانده به انتخابات آمریکا روابط این دو را به صورت بی سابقه ای تیره خواهد کرد.

همراهی آمریکا برای حمله به ایران از دیگر نگرانی‌هایی است که صهیونیست ها را بر آن داشته تا از هر ابزاری برای فشار بیشتر به کاخ سفید استفاده کنند، سران تل‌آویو گرچه از فرجام نهایی جنگ احتمالی دارد با ایران اطلاعی ندارند، اما به این نتیجه رسیده اند که هر روزی که این رویارویی به تاخیر می افتد، تهران را یک قدم به پیروزی و صهیونیست‌ها را یک قدم به فروپاشی نزدیک تر می‌کند.


چماق صهیونیست ها بر سر آمریکا
از این منظر جریان سازی هتاکی‌های اخیر که به گفته دوست و دشمن اولین خسارت دیده آن آمریکا است، چماقی است که تصمیم سازان تل‌آویو برای اربابان آمریکایی خود مقرر کرده بودند تا هدفی که در مذاکرات سیاسی به آن دست نیافته بودند را در معادلات جهانی محقق سازند. به این ترتیب آمریکا مجبور شد در مهره چینی جدید خود گزینه میانه‌ای را بین حضور نظامی در منطقه و تلاش برای نفوذ سیاسی در پیش بگیرد و این گزینه همان تقویت نیروهای نظامی ویژه در پادگان‌های آمریکایی بود تا در صورت لزوم در راستای منافع آمریکا مورد استفاده قرار گیرد. 


تحرکات نظامی آمریکا ژست سیاسی برای کسب رضایت صهیونیست ها 
اما آنچه مسلم است این است که حضور این نیروها نیز چیزی جز یک دکور سیاسی برای ارضای افکار عمومی صهیونیست‌ها نیست، چرا که با بودن این نیروها نیز گزینه جنگ در منطقه عملاً منتفی است، چون سخن از جنگ، در جامعه بحران زده اقتصادي و ارتش تحقير شده آمريكا يك چالش غيرقابل كنترل است و از سوی دیگر هر دو نامزد آمريكايي‌ها - چه اوباما و چه رامني- مي دانند كه ژست جنگ طلبی يك خروجي بيشتر ندارد و آن ريزش آراء آنها در انتخابات است.

خطرناک تر از ابراز جنگ طلبی در منطقه، نشان دادن ایران به عنوان هدف این جنگ احتمالی است، چرا که در این صورت پيامدهاي اين جنگ فراتر از انتخابات نوامبر خواهد بود، این موضوع را «استفان والت» نظريه پرداز برجسته روابط بين الملل طي مقاله اي در "فارين پاليسي" مورد توجه قرار داده و نوشت: اگر فكر مي‌كنيد حمله به ايران ايده خوبي است، لحظه اي به وقايع هفته گذشته [خروش غيرتمندانه ملت هاي مسلمان در اعتراض به اهانت به پيامبر اسلام(ص)] خاورميانه بينديشيد، وقتي يك ويدئوي ابلهانه [فيلم موهن] چنين اعتراضاتي را برمي انگيزد، حمله به ايران چه واكنشي خواهد داشت؟