افشاگری عضو کارگزاران: در میان رادیکال‌ها فرصت‌طلبانی هستند که امکان ندارد، منافع خود از سفره نظام را رها کنند و ترجیح می‌دهند از ویلاهای‌های خود در شمال مبارزه کنند!

سرویس سیاست مشرق- محمد قوچانی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی طی مطلبی ضمن اشاره به وجود تمامیت‌خواهی در قالب در جبهه اصلاحات و از سوی برخی احزاب معروف به اصلاح‌طلبان ساختاری از دیگر سو در پاسخ به پیشنهاد سعید حجاریان برای نافرمانی مدنی تأکید می‌کند که باید نافرمانی از خود اصلاح‌طلبان عافیت‌طلبی شروع شود که برای مبارزه ویلاهای شمال خود را رها نمی‌کنند.

قوچانی در مطلب خود با اشاره به بیانیه ۱۱۰ نفر سیاسی اصلاح‌طلب تصریح کرد که این بیانیه نشان از ناکارآمدی و نارسایی نهادهای سیاسی موجود در جریان اصلاحات به‌خصوص جبهه اصلاحات دارد.

وی در ادامه با انتقاد از جبهه اصلاحات ایران کوشید تا شعبده رادیکال‌های جریان اصلاحات به نام جبهه اصلاحات را آشکار ساخته و تأکید کند، جبهه اصلاحات با آرایش کنونی آن فاقد ساختار مناسب برای برقراری عدالت میان آرا و عقاید سیاسی اصلاح‌طلبانه در کشور است چون بر اساس مساوات بناشده و در اینجا مساوات با عدالت در تضاد است.

سازوکار «هر حزب، یک رأی» سبب شده است با برابر فرض کردن تشکیلات هر گروهی که بتواند ورقه‌ای از کمیسیون ماده ۱۰ احزاب بگیرد و با ادعای اصلاحات به عضویت جبهه اصلاحات درآید و حضور اشخاص حقیقی که فرا حزبی تلقی می‌شوند، احزاب اصلی و دارای گفتمان، تشکیلات، راهبرد، برنامه و رسانه از اثرگذاری در این جبهه ناامید شوند و در برابر احزاب سایه ناگزیر از جست‌وجوی راه‌های گریز از مرکزیت آهنین جبهه اصلاحات و ایجاد تنفس گاه برای اقدام اصلاح‌طلبانه شوند.

این عضو شورای مرکزی جبهه اصلاحات همچنین بابیان اینکه برای فهم این مرکزیت آهنین کافی است به جمله پایانی راهبرد جبهه اصلاحات در انتخابات آینده توجه کنیم که تصریح کرده بود اعضا نمی‌توانند با عنوان اصلاح‌طلبی و جبهه اصلاحات برخلاف آن اقدام به ارائه لیست کنند، می‌نویسد این بند از بیانیه یعنی نه‌فقط «جنبش» اصلاحات محدود به «جبهه اصلاحات» است بلکه «اصلاح‌طلبی» در مالکیت حاکمیت کنونی جبهه است و اگر مصلحانی بخواهند فهرست بدهند باید به نام‌های دیگری که نشانه تنازل آنان از اصلاح‌طلبی است فهرست بدهند. جبهه اصلاحات به‌صراحت می‌گوید اصلاحات یعنی ما!

جنگ چریکی را به خیابان می‌کشیم!

بنا بر تأکید قوچانی، درواقع در این بند با ادعای رأی اکثریت، جناح اقلیت اصلاحات را نه‌تنها از فهرست دادن به نام بخشی از جبهه اصلاحات منع کنند بلکه عنوان اصلاح‌طلبی را محدود به خود می‌کند و حتی برای حصول توافق احتمالی در درون جبهه اصلاحات آن را موکول به رأی دوسوم از احزاب می‌کند که با توجه به وجود احزاب کاغذی و احزاب سایه در جبهه اصلاحات عملاً این راه ناممکن است و بدین ترتیب به نام تکثر و تنوع حزبی عملاً جبهه اصلاحات بیش‌ازپیش در یک حزب ادغام می‌شود و به‌جای تبدیل جبهه اصلاحات به یک حزب، یک حزب به جبهه اصلاحات بدل شده است!

وی همچنین صدور بیانیه ۱۱۰ چهره اصلاح‌طلب در فضای رسانه‌ای – سیاسی را به دلیل فقدان ظرفیت لازم در جبهه اصلاحات برای اجماع یا به رسمیت شناخته شدن حقوق و آرای همه اعضای خود دانسته و در خصوص طیف از جبهه اصلاحات (اصلاح‌طلبان ساختاری به رهبری حزب اتحاد ملت) به شعبده تشکیلاتی برای ممانعت از مشارکت اصلاح‌طلبان در انتخابات سخن به میان آورده و می‌نویسد، وقتی یکی از بزرگان و رهبران جبهه اصلاحات (بهزاد نبوی) تلاش کرد با پیشنهاد متنی شرط رأی دوسوم را حذف کند و دبیر کل یک حزب عضو جبهه اصلاحات خواستار ارجاع مسئله به کمیته داوری جبهه شد، هسته سخت و حزب خاص با تشویق احزاب سایه خود و جبهه‌های استانی به صدور بیانیه انصراف از انتخابات عملاً این پیشنهادها را بی‌اثر ساخت تا نشان دهد هیچ نیرویی نمی‌تواند برخلاف اراده برادر یا خواهر بزرگ‌تر جبهه عمل کند! این افراد معترض البته الزاماً در مقابل رهبری جبهه اصلاحات نبودند و برخی از این افراد درگذشته رئیس، نایب‌رئیس، دبیر، نظریه‌پرداز و راهبرد ساز جبهه اصلاحات بوده‌اند و برای دفاع از آرا و عقاید مستقل خود هزینه داده‌اند؛ اما هسته سخت جبهه اصلاحات که سعی دارد، هژمونی خود را به هر قیمتی حفظ کند حتی به یاران سابق خود توجه نمی‌کند و آنان را به محافظه‌کاری و تنازل از اصلاح‌طلبی متهم می‌کند.

قوچانی همچنین بابیان اینکه متأسفانه تفکر تمامیت‌خواهانه از حزب توده به چریک‌های فدایی و از آنان به مجاهدین خلق و از ایشان به برخی احزاب اصلاح‌طلب به ارث رسیده است، تأکید می‌کند بر اساس این تفکر همه مصلحان باید از یک مرکزیت پیروی کنند و به نام مخدوش نکردن وحدت هر حرکتی که خلاف دستورالعمل آن پولیت بر روی پنهان عمل کند سکتاریستی، تفرقه‌افکنانه و حتی خائنانه است. این در حالی است که نه‌تنها نظام‌های سیاسی که هر نظم سیاسی و حزبی و جبهه‌ای هنگامی موفق است که عدالت را میان اکثریت و اقلیت برپا کند و بدون اکثریت سازی مجعول به اقلیت مجال ادامه فعالیت در چارچوب ائتلاف‌های سیاسی بدهد. این دقیقاً همان نقدی است که جنبش اصلاحات به حکومت دارد که به دولت و مجلس اقلیت بدل شده است اما اکنون جبهه اصلاحات هم به آن مبتلا شده است و اقلیتی به نام اکثریت حقوق دیگر اقلیت‌ها را نادیده می‌گیرد و اصلاحات را به نام خود سند می‌زند.

تئوریزه شدن انفعال از خانه‌های اعیانی در شمال!

این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی با انتقاد از انفعال در جبهه اصلاحات تأکید می‌کند اگر این جبهه به‌جای تئوریزه کردن انفعال، جنبش اصلاح و اعتدال از اول سال ابتکار عمل به خرج می‌داد امروز چند گام جلوتر بودیم. متأسفانه دامن زدن به یأس امروز روزنه گشایی را بسیار دشوار کرده و مخالفان چنین القا می‌کنند که کنشگران مرزی فقط دنبال کرسی‌های مجلس هستند به‌خصوص که ارقام نجومی حقوق نمایندگان هم شایع شده است؛ اما نکته مثبت بیانیه ۱۱۰ نفر در همین‌جاست که افرادی آن را امضا کرده‌اند که اساساً از حکومت رانده‌شده‌اند، یا شانسی برای حضور در مناصب حکومتی ندارند، یا به علت جایگاه مدنی و علمی خود برنامه‌ای برای حضور در مقامات حکومتی ندارند و حتی صلاحیت برخی از آنان برای نامزدی در این انتخابات از سوی شورای نگهبان رد شد اما بازهم به فکر روزنه گشایی و کنشگری افتاده‌اند و به شیوه خود برای جلوگیری از نابودی نهاد انتخابات در کشور تلاش می‌کنند و این‌یک فضیلت است.

وی با تعریف جریان ۱۱۰ اصلاح‌طلب روزنه گشا به‌عنوان کنشگران مرزی در میانه حکومت و اصلاحات که این کنشگران در مقابل جریانی است که پس از ۲۵ سال حاکمیت بر جبهه اصلاحات، هژمونی فکری خود را درخطر می‌بیند و با عبور از راهبردهایی مانند «فشار از پایین و چانه‌زنی در بالا» سعی می‌کند در واکنش به اعتراضات سال ۱۴۰۱ دست بالاتر را بگیرد و در میانه دوگانه خانه و خیابان از موضع نافرمانی مدنی موضع‌گیری کند.

این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در ادامه با اشاره به پیشنهاد سعید حجاریان مبنی بر نافرمانی ضمن احترام به وی اما تأکید می‌کند عرصه سیاست عرصه اجتهاد و تحقیق است نه انفعال و تقلید. نافرمانی مدنی در جامعه‌ای ممکن است که نهادهای مدنی و اخلاق مدنی داشته باشد تا مرزبندی نافرمانی مدنی با انقلاب، شورش و خشونت ممکن باشد. نافرمانی مدنی، کنشی مصلحانه است که فقط از افراد ازجان‌گذشته و دارای اصول چون گاندی و ماندلا برمی‌آید که از منافع فردی دست‌شسته باشند و چیزی برای از دست دادن نداشته باشند و نه‌تنها در برابر حکومت که در برابر اپوزیسیون خشونت‌طلب تقوای پرهیز داشته باشند و با خشونت برخورد کنند تا اصلاحات با روش‌های مسالمت‌آمیز به پیروزی برسد. چنین عناصر آموزش‌دیده و ازجان‌گذشته‌ای در جریان اصلاحات وجود ندارد.

وی در توضیح بیشتر در این زمینه به موضوع فرصت‌طلبان، عافیت طلبان و برخورداران در میان اصلاح‌طلبان اشاره‌کرده و با تأکید بر آغاز نافرمانی در برابر این بخش از اصلاح‌طلبان تأکید می‌کند، به‌جز افراد خردمند و رنج‌دیده و پاک دستی چون سید محمد خاتمی، بهزاد نبوی، سعید حجاریان و… در جریان اصلاحات (مانند کل حاکمیت) فرصت‌طلبانی هستند که امکان ندارد، منافع خود از سفره نظام و انقلاب را رها کنند و ترجیح می‌دهند از ویلاهای‌های خود در شمال مبارزه کنند. روشن است که نافرمانی مدنی باید از خود اینان شروع شود و مواهبی که در ۴۰ سال گذشته از حاکمیت کسب کرده‌اند را رها کنند، در چنین شرایطی هر کنشی بیرون از سیاست یا به خانه‌نشینی ختم می‌شود یا خیابان‌گردی!

گفتنی است این مطالب مطرح شده از سوی قوچانی بیانگر آن است که؛

۱- شکاف در جریان اصلاحات به دلیل اصرار طیف اصلاح‌طلبان ساختاری برای هژمون کردن دیدگاه‌های خود که اتفاقاً از جانب تاج‌زاده تلاش می‌شود به سمت گذاریون و دیدگاه‌های عبور یافته میرحسین موسوی از نظام جمهوری اسلامی شیفت پیدا کند، افزایش‌یافته است.

۲- اصلاح‌طلبان ساختاری به لیدری حزب اتحاد ملت که خود اصل را مبارزه با نظام قرار داده و به دنبال شکل‌دهی به فراکسیونیسم بر اساس فراکسیون‌های زنان، جوانان، اقشار، اصناف و...می‌باشند. اتحاد ملتی‌ها در این زمینه برای تعمیم خود دیدگاه‌های خود با تأکید بر هر حزب یک رأی و با ساماندهی احزاب اقماری و نزدیک به خود عملاً می‌کوشند تا از خود اکثریت سازی کرده و دیدگاه‌ها و راهبردهای خود را هژمون سازند.

۳- انتقاد از پیشنهاد نافرمانی مدنی سعید حجاریان نشان می‌دهد که این موضوع در میان خود اصلاح‌طلبان اصیل نه‌تنها با استقبال مواجه نشده بلکه اعتبار و صلاحیت حجاریان برای محق دانستن خود به نام اصلاح‌طلبی و در راستای بهره‌گیری ظرفیت اصلاح‌طلبان برای اهداف رادیکال خود را با چالش مواجه ساخته است.

مساله تحریم انتخابات که با صراحت از سوی حجاریان و طیف اصلاح‌طلبان ساختاری بیان شده علی‌رغم برخی ادعاها مبنی بر عدم اعتقاد جبهه اصلاحات به تحریم انتخابات، ثابت‌شده و بیانگر آن است که تحریم و کاهش مشارکت پروژه اصلی جبهه اصلاحات و اصلاح‌طلبان ساختاری می‌باشد.

برچسب‌ها