جایگاه مهمانان ویژه با حضور خانواده شهدا از نقاط مختلف کشور پر می‌شود. هر خانواده، عکس شهیدش را در آغوش گرفته است. با فاطمه قاسم‌پور وارد گفتگو می‌شوم. او و همسر شهیدش دهه هشتادی هستند.

به گزارش مشرق، پیش از آغاز رسمی دیدار نوروزی رهبر معظم انقلاب با مردم، حاضران در حسینیه امام خمینی (ره) از جوانان و نوجوانان گرفته تا مُسِن‌ها و بچه‌های قد و نیم قد همه مشغول شعار دادن هستند. به این فکر می‌کنم که مهمانان این دیدار از تهران هستند یا همه کشور؟ که شعار «ای رهبر آزاده، مازندران آماده است» پاسخ این سوال را مشخص کرد.

ساعت ۱۴ است و گویا سخنرانی آقا ساعت ۱۶ آغاز می‌شود. این جمعیت روزه‌دار که لحظه به لحظه هم به تعداد آن افزوده می‌شود، همچنان با انرژی شعار می‌دهند «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست». آقایان می‌گویند: «وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد» و خانم‌ها پاسخ می‌دهند: «ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد».

صدای سینه زنی همراه با هم‌خوانی مداحی رضا نریمانی بلند می‌شود. «حسین آقام آقام حسین آقام آقام آقام، منو یکم ببین سینه زنیمو هم ببین، ببین که خیس شدم عرق نوکریمه این، دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه، چه‌قدر شهید دارن میارن از تو سوریه…» این هم‌خوانی تمام نشده، جمعیت می‌رود سراغ هم‌خوانی «سلام فرمانده».

جایگاه مهمانان ویژه با حضور خانواده شهدا از نقاط مختلف کشور پر می‌شود. هر خانواده، عکس شهیدش را در آغوش گرفته است. نزدیک‌ترین خانواده به جایی که من هستم، خانواده شهید محمد اسلامی از شیراز است. با فاطمه قاسم‌پور دختر جوانی که عکس شهید اسلامی را در آغوش گرفته وارد گفت‌وگو می‌شوم. او و همسر شهیدش دهه هشتادی هستند. او می‌گوید: «ملاک من و آقا محمد برای انتخاب یکدیگر مادیات نبود، معنویات بود. ما می‌خواستیم در کنار یکدیگر دین هم را تکمیل کنیم و به خدا برسیم. اصلاً به خانه و ماشین و تشریفات عروسی فکر نمی‌کردیم. شب خواستگاری که من و آقا محمد با یکدیگر صحبت می‌کردیم، گفت من پاسدار یگان امنیت سپاه هستم؛ شغل من سخت است و ممکن است بروم و برنگردم. چند تکه‌ای جهیزیه خریده بودم. به برگزاری یک جشن عروسی ساده و شروع زندگی مشترک پر از عشق فکر می‌کردیم که شهریور دقیقاً پنج ماه بعد از عقدمان، آقا محمد در منطقه والفجر شیراز شهید شد. از شهادتش ناراحت نیستم و به آن افتخار می‌کنم. خوشحالم که توانستم قطره‌ای از اقیانوس دردها و مصیبت‌های حضرت زینب (س) را با شهادت همسرم درک کنم.»

اشرف دلبری خواهر شهید حسین دلبری به جایگاه خالی حضرت آقا نگاه می‌کند و می‌گوید: «سن و سالی از من گذشته. باورم نمی‌شود بالاخره بعد از این همه سال توفیق شد و به دیدار آقا آمدم. حیف که پدر و مادرم از دنیا رفتند و آقا را ندیدند.»

چند دختر بچه با صدای آهسته شعار می‌دهند و می‌خندند. علت، شعار کمی متفاوتشان است! یکی‌شان که دانش‌آموز پایه هفتم است و برای اولین بار و با لباس‌های عیدش به دیدار آمده، خیلی آهسته شعار می‌دهد «توپ تانک نفربَر، جانم فدای رهبر». به خودکارِ در دستم نگاه می‌کند: «من از صبح تا ظهر استرس داشتم آقا رو می‌بینم یا نه! کلی هم نذر کردم تا قسمت بشه بیام. ظهر که داخل حسینیه شدم کلی ذوق کردم. الان استرس و ذوقم با هم قاطی شده و کَف دستم عرق کرده و شعاری که نوشته بودم پاک شده، خودکارتون بدید لطفاً.» خودکار را می‌گیرد و همراه با دوستانش شعارش‌های کف دست‌شان را پررنگ می‌کنند. خودکار را که می‌دهد به کاغذ یادداشت دستم اشاره می‌کند: «شمام برای آقا نامه نوشتید؟ آخه من یه نامه براشون نوشتم. از آقا خواستم برای دوستام که نتونستن بیان دیدار دعا کنن تا قسمتشون بشه و بیان. خواستم برام چفیه و قرآن هم ارسال کنن. پُشت نامه هم با خودکار مشکی به نستعلیق نوشتم: از سرباز به فرمانده».

حسینیه پُر شده و تا چشم کار می‌کند جمعیت است. همه نشسته‌اند جز خادم‌ها، خبرنگاران، عکاسان، فیلمبرداران و بچه‌های قد و نیم قدی که سربند به سر بسته یا عکس حاج قاسم و کاغذهای کوچکی به دستشان گرفته‌اند. بالکن هم پُر شده است. خیلی‌ها هم که نتوانسته‌اند وارد حسینیه شوند، در فضایی کنار حسینیه نشسته‌اند و دیدار را به صورت تصویری خواهند دید.

دختربچه‌ای برایم دست تکان می‌دهد. به سمت او می‌روم. خودکارم را می‌خواهد. کف دستش می‌نویسد: «ما همه سرباز توایم خامنه‌ای.» چند ردیف جلوتر هم دختر جوانی خودکارم را می‌خواهد. مهمانان نوروزیِ آقا با گفتن شعار «ای پسر فاطمه منتظر شماییم» نشان می‌دهند طاقت‌شان طاق شده است.

با خواندن دعای تحویل سال توسط گروه محراب، دیدار شکل رسمی‌تری به خود می‌گیرد. دعای تحویل سال که به پایان رسید، دعای سلامتی امام زمان (عج) قرائت شد و بعد از تمام شدن دعا، جمعیت ذکر «یا صاحب الزمان» سَر داد.

پسربچه‌ای میکروفون به دستش گرفت و گفت از طرف همه دهه هشتادی‌ها آمدم تا بگویم: «پسر فاطمه ما گوش به فرمان تو هستیم، مثل قاسم همگی عازم میدان هستیم، با سپاه علوی کاخ ستم شد ویران، می‌رسد مژده آزادی قدس از ایران»

بعد از آن اعلام شد که تا دقایقی دیگر رهبری می‌آیند. مهمانان روی پا ایستاده و با «لبیک یا مهدی»، «ای پسر فاطمه منتظر شماییم» و «اباالفضل علمدار، خامنه ای نگه‌دار» انتظار خود برای حضور رهبری را نشان دادند.

حضرت آیت الله خامنه ای داخل حسینیه امام خمینی (ره) می‌شوند. همه با دست‌های مُشت کرده شعار می‌دهند: «خونی که در رَگِ ماست، هدیه به رهبر ماست»، «صل علی محمد یاور مهدی آمد».

پس از پایان بیانات رهبر معظم انقلاب، مهمانان نوروزی روی پا ایستاده و صدای شعار «اباالفضل علمدار، خامنه‌ای نگه‌دار» شأن در حسینیه امام خمینی (ره) پیچید. مهمانان این دیدار در اولین روز از بهار و عید نوروز به فال نیک گرفته و همانطور که به سمت زینبیه برای صرف افطار می‌رفتند، به یکدیگر می‌گفتند: «سالی که نکوست از بهارش پیداست.»

منبع: مهر