مازيار بيژني گفت: همين نشريه چلچراغ خبرهاي ماهواره‌اي‌اش در حدي است كه اگر ماهواره‌ نبينيم متوجه نمي‌شويم. چون فقط مخاطبان ماهواره را هدف گرفته اين مدل محتوا به درد مردم نمي‌خورد.

به گزارش مشرق ، از روزي كه ستون «هنرمند هم نبايد سيب زميني باشد» را راه انداخته بوديم هميشه در خاطرم بود حتما به سراغ مازيار بيژني بروم؛ كاريكاتوريست مشهور جواني كه در فضاي كاريكاتور انقلاب توانسته جريان ساز باشد؛ نكته اي كه هميشه در ذهنم بود از بيژني بپرسم اين بود كه چه طور از فضاي هنري و علاقه به كاريكاتور سر از رشته علوم سياسي دانشگاه امام صادق(ع) در آورد.

جالب اين بود كه با وجود علاقه زياد به كاريكاتور نگاهش به تحصيل رشته هنر نبود و علوم سياسي را براي تحصيلات دانشگاهي ترجيح مي داد. خلاصه در طول اين يك سال هر بار براي مصاحبه مي خواستم به سراغش بروم موقعيتش پيش نمي آمد تا اينكه چند روز پيش براي گپ و گفت با بيژني مهمان روزنامه جوان شديم. 
 
آقاي بيژني در ابتداي مصاحبه كمي از خودتان برايمان بگوييد؛ اينكه كجا به دنيا آمديد؟ كدام مدرسه مي رفتيد؟ اصلا چه شد وارد فضاي كار هنري و كاريكاتور شديد؟
 
بيژني: مازيار بيژني هستم وبه كاريكاتوريست مطبوعات مشهور هستم. تقريبا حدود 16-17 سال است كه وارد اين كار شده‌ام و در نشريات مختلفي كار كرده ام، در خصوص بيوگرافي هم كه پرسيديد من در خانواده‌اي در شهر بابل به دنبال آمدم و در دوران كودكي يعني از ابتدايي تا دبيرستان بابل بودم. از لحاظ خانوادگي خانواده هنرمندي دارم. در فضاي خانوادگي و اقوام چه از جانب مادر و چه از جانب پدر هنرمند زياد داريم از خطاط و شاعر گرفته تا نقاش.
 
 
آيا حضور اقوام هنرمند در فضاي خانوادگي تان در كاريكاتوريست شدن شما، مشوق بود؟
 
بيژني: صرفا بحث مشوق بودن مطرح نيست، بحث استعداد و ذوق هم هست. يعني نمي توان توانايي شخصي افراد را ناديده گرفت. آدم‌هايي هستند كه استعداد دارند ولي چون تحويل گرفته نمي‌شوند استعدادشان ظهور پيدا نمي‌كند؛ برعكس هم آدم‌هايي وجود دارند كه براي كارهايشان مشوق دارند اما چون استعداد خاصي ندارند به جايي نمي رسند.
 
اگر استعداد و پشتكار  وجود داشته باشد؛ حمايت هم همراهش باشد قطعا فرد به جايي مي‌رسد. شما نگاه كنيد اگر بچه‌اي استعدادي داشته باشد و حمايتي صورت نگيرد قطعا دچار مشكل خواهد شد.
 
اولين كاريكاتوري كه چاپ كرديد مال چه زماني بود؟ منظورم همان كاريكاتور اول شماست كه عكس امام خميني را كشيده بوديد در حالي كه شاه در مشت امام خميني (ره) در حال دست و پا زدن بود.
 
بيژني: وقتي در سن ابتدايي بودم كم كم وارد فضاي انقلاب شدم، آن زمان يعني در سال 57-56  كه وارد مدرسه شده بودم، در فضاي جامعه موجي از لحاظ هنري ايجاد شده بود كه خيلي از هنرمندان به سمت كاريكاتور و كارهاي اين چنيني كشيده شده بودند.
 
من هم به تدريج وارد اين فضا شدم، از بچگي هم علاقه‌مند بودم و كاريكاتور مطبوعاتي برايم جذابيت داشت و اين فضا را رصد مي‌كردم. خاطرم هست آن زمان كيهان از جمله نشرياتي بود كه بخش كاريكاتورش را پي گيري مي كردم.
 
اولين كاريكاتوري كه كشيدم و چاپ شد يادم هست نشريه‌اي بود در قم كه براي كودكان چاپ مي‌شد. فكر مي‌كنم سردبير يا مدير مسئولش همين آقاي راستگو بود. مجله كودكان و نوجوانان بود كه اگر نقاشي و كاريكاتور مي فرستاديم چاپ مي‌كرد من هم آن طرح را فرستادم و چاپ شد. 
 
در دوران مدرسه كدام درستان ضعيف بود؟ از بين درس ها كدام درس را هميشه 20 مي گرفتيد؟
 
بيژني: تنها درسي كه خوشم نمي‌آمد و قوي نبودم رياضي بود. درسي هم كه هميشه 20 مي گرفتم خوب معلوم است، هنر بود. 
 
چه زماني به شكل جدي وارد فضاي كشيدن كاريكاتور شديد و اين فضا را دنبال كرديد؟
 
بيژني: من اوايل كاريكاتور نمي‌كشيدم بيشتر طرح هايم به شكل نقاشي بود. اگر از كاريكاتور كسي خوشم مي‌آمد تقليد مي‌كردم. در واقع سال 74-73 كه وارد دانشگاه شدم خيلي در فضاي كاريكاتور نبودم و اغلب كارهايم به شكل نقاشي و طراحي بود.
 
 
در دوران انقلاب هم بيشتر نقاشي مي‌كشيدم نقاشي شخصيت‌هاي برجسته مثل شاه و امام.  
 
از چه سالي وارد فضاي دانشگاه شديد؟ چه شد كه سر از دانشگاه امام صادق درآورديد چرا به دانشگاه هنر نرفتيد؟

بيژني: من اصلا در خط اين نبودم كه براي دانشگاه به سراغ دانشگاه هنر بروم، بيشتر به‌عنوان اوقات فراغت كار هنري مي كردم؛ وقتي هم كه قبول شدم چون به نظرم دانشگاه امام صادق(ع) و رشته علوم سياسي خوب بود براي ثبت نام اقدام كردم.
 
در دانشگاه امام صادق بيشتر چه فعاليت هايي انجام مي داديد؟
 
بيژني: در دانشگاه به تدريج زمينه هاي فعاليت كردن برايم به وجود آمد. آن موقع در قالب بسيج فعاليت دانشجويي مي‌كردم آن زمان تشكل ديگري در كار نبود و فعاليت دانشجويي در قالب بسيج بود. در فضاي دانشگاه اگر كار فرهنگي مي‌كردم در همان قالب بسيج دانشجويي بود.
 
از فضاي استعداد نقاشي و هنري در فعاليت هاي دانشجويي استفاده مي كرديد؟
 
بيژني: خيلي زمينه اين كارها نبود، بسيج آن زمان خيلي در فضاهاي فرهنگي نبود و بيشتر مسئوليت بسيج برگزاري اردو بود. بعدها يعني در سال 76-75 بود كه كم كم نشريات بسيج راه افتاد و در آن قالب به فعاليت ها ادامه داديم.
 
از فعالان فرهنگي الان فردي بوده كه هم دوره شما در دانشگاه امام صادق(ع) باشد؟
 
بيژني: زياد بودند؛ از بچه‌هاي هم دوره‌ ما خيلي هاشان در جاهاي مختلف پست مهمي دارند يا شخصيت‌هاي فرهنگي‌ هستند، در دوره‌‌اي كه ما در دانشگاه امام صادق(ع) علوم سياسي مي خوانديم از لحاظ فرهنگي و سياسي خروجي هاي قوي داشت.
 
اگر از بچه هاي هم دوره اي فرد شاخصي در فضاي جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي بوده نام ببريد، راجع به نوع رفاقت هايتان در دوره دانشجويي هم برايمان حرف بزنيد.

بيژني: بعضي از اين بچه ها را در عموم نمي‌شناسند، ولي آنهايي كه مخاطبان مي‌شناسند يكي دكتر كوشكي بود و ديگري وحيد جليلي سر دبير مجله راه.

راجع به خاطرات هم، بعضي از خاطرات را نمي‌شود عمومي كرد (باخنده)
 
آقاي جليلي را اولين بار در اردوي دانشجويي كه آبعلي رفته بوديم ديدم، با يكسري از بچه‌هاي مشهدي تصميم گرفتيم از كوه بريم بالا تقريبا يك ساعتي طول كشيد رفتيم بالا. يادم هست جليلي به سختي خودش را از كوه مي‌كشيد بالا.

آقاي كوشكي را هم در كلاس در دانشگاه مي‌ديديم. آدم فعالي بود، آدم طنزنويس و طنزپردازي بود و قلم قوي داشت. خيلي فعال بود از لحاظ فرهنگي و سينمايي آدم قوي بود و صاحب فكر بود. 
 
از بين شما كدام يك بيشتر درس خوان بوديد؟
 
بيژني: آن‌هايي كه مدركشان را گرفته و درس خوانده بودند حتماً درس خوان بودند من كه همان وسط كار درس را رها كردم و بيرون آمدم. 
 
از چه زماني به شكل جدي وارد كار كاريكاتور شديد؟
 
بيژني: از سال 74 با هفته‌نامه صبح آقاي مهدي نصيري كاريكاتور را به شكل جدي شروع كرديم.
 
در جريان برگزاري جشنواره هاي مختلف مثل وال استريت يا هولوكاست اتفاق افتاده كه تهديدتان كنند؟

بيژني: تهديد به اين معنا كه زنگ بزنند و بگويند مي‌كشيمت نبود، تهديد در حد كامنت تهديد آميز بود سر ماجراي هولوكاست يادم هست كه يك دختر يهودي قصد داشت همه را بكشد واقعا خنده دار بود، يك بار مي‌گفت تو را مي‌كشم يك بار ديگر مي‌‌گفت شجاعي طباطبايي را مي‌كشم. 
 
در جريان سال 88 به خاطر سلسله كاريكاتور هايي كه كشيده بوديد مورد تهديد يا اهانت قرار گرفتيد؟
 
بيژني: اسمش را تهديد نمي‌توان گذاشت، مضحك بود در حد اهانت و فحش الي ما شاءالله بود. در وبلاگم موجي راه انداخته بودند، يادم هست در طول روز شده بود 400-300 تا فحش هم بدهند، فضاي فتنه تا آذر و دي 88 وجود داشت بعد از عاشورا ماجرا در فضاي ديگري رفت ديگر آنهايي كه براي من كامنت مي‌گذاشتند و من را تهديد مي كردند جنبش سبز نبودند، تركيبي بودند از سلطنت طلب، يهودي، وهابي، بهايي و منافق و ....
 
در مفهوم كامنت ها ديگر بحث انتخابات نبود بحث دين و اسلام و قرآن بود و به اينها بي‌احترامي مي‌كردند. يكي كامنت گذاشته بود كه مشكل ما با شريعت‌مداري و كيهان نيست، با بي شرمي نوشته بود مشكل ما با محمد است كه يهوديان بني قريضه را سر بريد، سوالي كه براي خود من به وجود آمده بود اين بود كه اگر مشكل شما از ابتدا اين بود از همان اول طرح مي كرديد تا تكليفمان را بدانيم.
 
يا مثلاً كامنت‌هايي از اين دست كه ما به زودي شيعيان را نابود مي‌كنيم، خوشبختانه بعد از حوادث انتخابات خيلي در خيابان نرفتم كه مورد اهانت قرار بگيرم، اوايل انتخابات هم چون فضا انتخاباتي بود و همه در خيابان بودند من هم حضور داشتم! بعدش همه دست به اسلحه شدند و جنجال شد  و اصلاً جايي براي كار هنري نبود. 
 
از بين كاريكاتورهايي كه در جريان فتنه كشيديد كدام يك خيلي به دلتان چسبيده و بيشتر دوست داريد؟

بيژني: طرحي براي راهپيمايي 22 بهمن بود كه مهاجراني پيشنهاد داده بود جنبش سبز در راهپيمايي 22 بهمن حضور پيدا كنند اسم طرحش هم اسب تروا بود، گفته بود طرفداران سبز بيايند در راهپيمايي و دستمال سبز خودشان را پنهان كنند، وسط سخنراني يك دفعه رنگ سبزشان را نمايان كنند و ميدان آزادي را فتح كنند. اتفاقاً جنبش سبز به ميدان آمد اما جرات اين كار را پيدا نكرد.

طرح كاريكاتوري كه كشيدم اين بود كه يك اسب شبيه اسب تروا در جمعيت گير مي كند و بسيم مي زند كه من با موانع و جمعيت رو به رو شدم و گير كردم. اين طرح چون به موقع رسيد در ذهنم ماند.  

اگر شما مسئول فرهنگي بوديد براي ارتقاي هنر كاريكاتور و تربيت كاريكاتوريست در فضاي جنگ نرم چه كارهايي انجام مي داديد؟
 
بيژني: خيلي كارها مي شود انجام داد، مثلا امسال كه شعار سال توليد ملي بود ما يك جشنواره‌اي بسته بوديم با عنوان توليد ملي و كار و سرمايه ايراني.
 
فراخوان داديم داوري هم كرديم اما هيچ جا به ما بودجه ندادند، به همه نهادهاي فرهنگي هم رو  انداختيم اما هيچ كدام بودجه ندادند. اگر موضوع پرتي بود آدم حق مي داد اما وقتي شعار سال را تحويل نمي‌گيرند اوضاع بقيه موضوع ها مشخص است.

اول رفتم سراغ سازمان فرهنگي/هنري شهرداري گفتند اين موضوع در حوزه‌ ما نيست و به ما ربطي ندارد. سئوال من اين است اگر محور توليد ملي در حوزه شما نيست پس در حوزه كيست؟ متاسفانه اين جا به نتيجه اي نرسيديم!
 
اوضاع كاريكاتوريست هاي الان را چه طور ارزيابي مي كنيد؟ كانون و يا ارگاني وجود دارد كه از نظر صنفي از كاريكاتوريست ها حمايت كند؟
 
بيژني: باز من توانستم در حيطه كاريكاتور شهرتي به دست بياورم اما خيلي از كاريكاتوريست‌ها هستند كه همين شهرت را هم ندارند و چون آنتن مطبوعات وجود ندارد در جشنواره‌هاي خارجي شركت مي‌كنند.

خانه كاريكاتور زير مجموعه سازمان فرهنگي- هنري شهرداري است و از لحاظ بودجه به هر حال رديف بودجه‌اي دارد اما خانه كاريكاتور تشكيلاتي است كه برنامه و وظايفش تعريف شده است.

ما متاسفانه تشكيلاتي نداريم كه از لحاظ صنفي كاريكاتوريست‌ها را حمايت كند خانه كاريكاتور هم در قالب خانه كاريكاتور تهران است.
 
خانه كاريكاتور ايران هنرمندان شهرستاني را پوشش نمي‌دهند. در همين تهران هم از كاريكاتوريست‌ها حمايت نمي‌شود چه برسد به شهرستاني‌ها. 
 
 الان مشغول چه كاري هستيد؟
 
بيژني: در طول اين يكسال درگير دو هفته نامه «كشيده» بوديم كه ضميمه روزنامه جوان بود. دنبال اين هستيم كه بتوانيم به شكل يك دو هفته نامه مستقل برايش مجوز گيريم چون اگر بنا باشد به شكل ضميمه باشد خيلي ديده نمي‌شود. 
 
اولين حضورتان در تلويزيون چه زماني بود؟ حضورتان در برنامه راز تاثير زيادي داشت راجع به برنامه راز نظرتان چيست؟ 

بيژني: قبل از راز بعضي برنامه‌ها رفته بودم اما حضور جديم در تلويزيون برنامه راز بود. البته اگر 15 دقيقه برنامه تاثيرگذار باشد همان برنامه راز را هم با رانت آقاي طالب زاده رفتم. 
 
انيميشني هم كه ما نشان داديم اگر با رانت آقاي طالب زاده نبود پخش نمي‌كردند چون صدا و سيما خيلي قائل به پخش اين تصاوير نيست.
 
موضوع انيميشن هولوكاست بود. مجموعه 20 قسمتي ساخته بوديم كه 2 دقيقه آن در برنامه راز پخش شد.
 
به نظر شما پدر كاريكاتور ايران چه كسي است؟
 
بيژني: نمي‌دانم؛ احتمال مي‌دهم كاريكاتور ايران پدري نداشته باشد. اگر بخواهيم پدر كاريكاتور بعد از انقلاب ايران را نام ببريم هم نمي‌شود از يك نفر اسم برد بقيه شاكي مي‌شوند. 
 
به نظرتان نشريه «كشيده» مي تواند مثل «گل آقا» موفق باشد؟
 
بيژني: در فضاي خالي مطبوعات جاي يك هفته نامه سياسي فرهنگي طنز خالي است، برخي نشريه‌ها فضاي خاص دارند بيشتر فضاي فيس بوكي و ماهواره را منتقل مي كنند، مثلا همين نشريه چلچراغ خبرهاي ماهواره‌اي‌اش در حدي است كه اگر ماهواره‌ نبينيم متوجه نمي‌شويم. چون فقط مخاطبان ماهواره را هدف گرفته اين مدل محتوا به درد مردم نمي‌خورد.
 

تعدادي هنرمند و كاريكاتوريست در اين مجموعه‌ها جمع شدند و چون مخاطبانشان 100-200 نفر هستند حرف همان مخاطب خاص را مي‌زند و خيلي با عموم مردم كاري ندارد.
 
مملكت ما خيلي بزرگ‌تر از اين حرف‌هاست و اين نكته خيلي مهم است كه كدام مخاطب را بايد هدف بگيريم.
 
متاسفانه برخي اصحاب رسانه ما خبر ندارند فضاي شهرستان چه طور است؟خيلي از جريانات و خبرهاي سياسي كه در تهران به روز مي‌شود اصلا شهرستان‌ها خبر ندارند موضوع چيست. 
 
تا به حال كتابي از شما چاپ شده است؟ به مرحله تجديد چاپ رسيده؟
 
بيژني: از كاريكاتورهاي من تا به حال 7 كتاب چاپ شده كه نوبت چاپ اولش تمام شد همين به نظرم خودش كلي است؛ اما براي تجديد چاپ ناشري پيدا نكرديم تا كتاب‌ها را تجديد چاپ كند اگر ناشري مي شناسيد به ما هم معرفي كنيد.(خنده)
 
البته مجموعه‌اي از آثارم در حال گردآوري است كه قرار است به شكل يك كتاب مستقل كار شود. 
 
تا به حال شده دوست داشته باشيد كاريكاتور شخصي را بكشيد اما مجبور به ملاحظه شويد؟ 
 
بيژني: من كاريكاتور چهره نمي‌كشم و سعي مي كنم وارد درگيري شخصي با آدم‌ها نشوم. به نظرم كاريكتاتور چهره تاريخ مصرف دارد و اگر زمانش بگذرد بايد برود در آرشيو.
 
اگر دقت كنيد الان خيلي از كاريكاتورهاي گل آقا تاريخ مصرفش گذشته. 
 
اگر اشتباه نكنم امضايي كه زير كاريكاتور ها مي زنيد زنبور است چرا زنبور؟
 
بيژني: از شخصيت زنبور خوشم مي‌آيد. زنبور كنايه‌هايي درونش دارد مثل نيش زدن مثل الهام بخش بودن و عسل درست كردن. يعني تلخي نيش همراه با عسل و اين برايم جالب است.


خبرگزاری دانشجو