کد خبر 1596232
تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۲۳:۲۶

واقعیت این است که نظام حکمرانی ما هنوز به اندازه رشد مردم غنا نیافته است. نظام حکمرانی ما هنوز تصور می‌کند مردم یعنی صندوق رأی و خلاص.

به گزارش مشرق، محسن مهدیان؛ مدیرمسئول روزنامه همشهری طی یادداشتی نوشت:

ماجرای حکمرانی در این روزگار با گذشته یک تفاوت اساسی کرده است. مهم‌ترین رکن متفاوت آن حکمرانی در فضای شیشه‌ای است؛ جایی در معرض چشم مردم. اساسا در نزدیک‌ترین حالت ممکن به متن مردم هستیم.

همه تصمیمات مسئولان در مقابل چشم مردم قرار دارد و نتیجه اقدامات آنها توسط مخاطب دیده و ارزیابی می‌شود. اجمالا اگر این حکمرانی شیشه‌ای منجر به مردم‌سالاری و رشد آگاهی مردم شود، باید بدان بالید، و اما اگر ثمره‌اش پوپولیسم باشد باید نگران بود. پدیده‌هایی شبیه پروژه‌بگیری در فضای مجازی ثمره همین آسیب است. بماند. در این رابطه باید بیشتر نوشت. اما غرض این متن توجه‌دادن به مسئله دیگری ازجمله قصه دامنه‌دار حجاب است.

هر میزان که حاکمیت مردمی‌تر شود، باید به هنر نزدیک‌تر شود. مخلص کلام همین یک جمله است. هر میزان مردم سهم‌شان در حاکمیت فربه‌تر شود، چالش هنر و به‌طور اخص خلاقیت بیشتر خود را نشان می‌دهد.

واقعیت این است که نظام حکمرانی ما هنوز به اندازه رشد مردم غنا نیافته است. نظام حکمرانی ما هنوز تصور می‌کند مردم یعنی صندوق رأی و خلاص. فضای مجازی با همه آسیب‌هایش باعث شده است مردم به شکل ناخواسته قدر و منزلت پیدا کنند. جبر روزگار کم‌کاری ما را جبران و به تحقق مردم‌سالاری به‌مثابه آرمان انقلاب اسلامی کمک کرده است. اینجاست که باید قدر دانست، اما باید متناسب با این تحول خودمان را مهیا ‌سازیم. یکی از مهم‌ترین مقدمات نیز همین ساحت هنر در سیاست است.

هر میزان تصمیم حاکمیتی مردمی‌تر شود، باید هنری‌تر جلوه کند. هر میزان به متن حقیقی مردم نزدیک‌تر شویم، باید هنرمندانه‌تر رفتار کنیم؛ چون ساحت وجودی انسان ساحتی هنری است. هنر زبان فطرت است. گرایش فطرت، جمال‌پرستی است. به همین دلیل است که شهید مطهری هنر را زیبایی‌آفرینی می‌نامد و آیت‌الله جوادی‌آملی هنر را در اعلی‌درجه‌اش حرکت به سمت جمال وجودی می‌دانند. با این مقدمه مختصر وقتی قرار است حکمرانی مردمی شود و به زبان فطرت اجتماعی باشد و مردم را همراه سازد، باید هنرمندانه باشد و خلاقیت ابزار گفت‌وگو با مردم است.

اینکه در مواردی گویی بین حاکمیت و مردم یک زبان بیگانه حاکم است، به همین دلیل است؛ چون سهمی برای خلاقیت در سیاست‌ورزی‌مان قائل نیستیم. اساسا زبان هنر و خلاقیت را بلد نیستیم. هر تصمیمی که بدون خلاقیت باشد محکوم به شکست است. خلاقیت تبدیل یک ایده کارشناسی در سطح حاکمیت به ادراک اجتماعی است؛ یعنی به‌قاعده سیاست هنرمندانه. تصمیمات در بالاترین سطح کارشناسی اگر ابعاد هنری نداشته باشد، نمی‌تواند به زبان مردم ترجمه شود و لذا همراهی مردم را نخواهد داشت. با این توضیح ماجرای حجاب را نگاه کنید. مردم ما واقعا دیندارند؛ اما ما چقدر توانسته‌ایم با خلق زیبایی و زبان فطری مردم از دین بگوییم؟ چقدر با زبان هنر از حجاب گفته‌ایم؟ فقط هم وجه تبلیغی و فرهنگی حجاب نیست که هنر لازم دارد؛ حتی قهریه ما نیز برای اقدام سلبی باید به رنگ هنر و خلاقیت شود؛ وگرنه بهترین تصمیمات شکست می‌خورد. اینجاست که در اجرای مقدس‌ترین سیاست‌ها دچار لکنت می‌شویم.

چه باید کرد؟ واقعیت این است که هنوز مسئولان ما فکر می‌کنند رسانه یعنی همان روابط‌عمومی سنتی گذشته. سال‌ها گفته می‌شد تصمیمات حاکمیتی باید همراه با پیوست رسانه‌ای باشد؛ اما واقعیت این است که هنوز به این مرحله نرسیده، باید از آن عبور کنیم. در دوره‌ای قرار داریم که این‌بار سیاست‌ها و تصمیمات حاکمیتی باید پیوست هنر و رسانه شود؛ چون ابتدا جان مخاطب هدف است و بعد محیط و کالبد او. برای ساخت ذهن و قلب و ادراک اوست که توسعه و پیشرفت را در واقعیت رقم می‌زنیم. اساسا انقلاب اسلامی یعنی همین. باید بیشتر گفت.