اميد است که اين نخستين گام در جهت تعميق هر چه بيشتر دشمن شناسي در ميان جوانان و باورمندان به آرمان فلسطين بوده و مورد قبول قرار گيرد. بخش سوم از نوشته هرتسل تقديم علاقمندان مي گردد:
بنيامين زيب بن ژاکوب هرتسل
پاسخ من به اعتراض برخي يا همه يهوديان فرانسه به طرح من (که براي اثبات درستي سخن خود به داستان الحاق خود به جامعه فرانسه استناد مي کنند،) پاسخي ساده است.[ پاسخ اين است که:] اين مسأله هرگز به آنان ربطي ندارد. آنان يهوديان فرانسوي هستند. خوب! بايد بدانند که اين مسأله اي است که فقط به يهوديان ارتباط دارد.
طبيعي است که هرگز يهوديان فرانسه، بيش از ديگر يهوديان ملحق شده به ملت هاي ديگر، از تحرک به سوي ساماندهي يک حکومت –طبق آنچه پيشنهاد مي دهم-، زيان نخواهند ديد. بلکه بر عکس، اين کار به نفع آنان خواهد بود، زيرا به گفته «دارون »آنان هرگز از شرايط متغير خود نگران نخواهند شد، بلکه خواهند توانست با صلح و صفا [به جوامع ديگر] ملحق شوند. زيرا يهودي ستيزي که در حال حاضر جريان دارد، براي هميشه از بين خواهد رفت و ناپديد خواهد شد. بي ترديد، پس از آنکه حکومت جديد يهودي با نهادهاي کارآمد خود محقق شود، برايشان اين مزيت را خواهد داشت که آنان به طور ژرف [به آن جوامع] ملحق شوند.
يهوديان ملحق شده نيز –چه بسا بيش از شهروندان مسيحي- از کوچيدن يهوديان مخلص استفاده خواهند کرد. زيرا آنان با اين شيوه از يهوديان طبقه کارگر که فقر و فشارهاي سياسي آنان را از نقطه اي به نقطه ديگر و از کشوري به کشور ديگر مي برد، رهايي خواهند يافت. اين طبقه کارگر سرگردان [پس از تحقق حکومت يهود] به ثبات خواهند رسيد. بسياري از شهروندان مسيحي –که به آنان دشمنان يهوديت مي گوييم- در اين صورت مي توانند در برابر کوچ يهوديان بيگانه مقاومت نشان دهند، اما شهروندان يهودي نمي توانند اين کار را بکنند. اين درحاليست که چه بسا اين کوچ، براي آنان اثر منفي بيشتري دارد. بنابر اين، پيش از هرچيز بايد آنان با افرادي که در شاخه هاي صنعتي مشابه هستند رقابت جدي بکنند.علاوه بر اين، اين افراد با مهاجرت خود، يهودي ستيزي را نيز از اين جوامع بيرون مي برند به طوري که پيش از اين وجود نداشته يا اينکه از شدت آن مي کاهند . ملحق شوندگان، با انجام اقدامات خيريه و نيکوکاري بيانگر وجود اين ستم هستند.. آنان براي کوچانيدن يهوديان آواره، انجمن هاي خيريه تشکيل مي دهند. اما برعکس اين وضعيت نيز وجود دارد؛ شايد برايمان خنده دار باشد که بدانيم برخي از اين مؤسسه هاي خيريه در جهت مصالح يهوديان ستمديده تأسيس نشده اند، بلکه بر ضد آنان ايجاد شده و هدفشان دور کردن اين آفريده هاي فرومايه به دورترين نقطه و در سريع ترين زمان، مي باشد. بنابراين بسياري از آناني که اظهار مي کنند دوستان يهوديان هستند، پس از بررسي دقيق، روشن مي شود آنان يهودي ستيزان يهودي الاصل هستند اما چهره اصلي خود را در لباس نيکي و امور خيريه پنهان کرده اند.
بنيامين زيب بن ژاکوب هرتسل ، در جمع برخي شرکت کنندگان در پنجمين کنگره جهاني يهود - 1902
يک انسان قوي يا ثروتمند در اندازه اي نيستند که بتوانند يک «امت» را از محيطي به محيط ديگر منتقل کنند و در آنجا اسکان دهند ، اما «ايده ما» به تنهايي از عهده اين مهم برمي آيد. «ايده ما» ، يعني ايده «حکومت». اين ايده به تنهايي مي تواند در خود نيروي لازم براي انجام اين کار را داشته باشد. يهوديان در تاريخ بلند خود، همچنان اين رؤياي حکومت را با خود داشته اند. «سال بعد در قدس» براي يهوديان يک عبارت قديمي است. مشکل اين است که چکونه بتوانيم اين رؤيا را به واقعيت تبديل کنيم.
براي اين کار بايد پيش از هرچيز، انديشه هاي قديمي روي هم انباشته شده يا انديشه هاي محدود و يا بي ثبات ، از ذهن مردم پاک شود. زيرا چه بسا برخي ذهن هاي کوته بين، گمان کنند که اين خروج از مناطق متمدن به صحرا صورت مي گيرد. حال آنکه چنين نيست. حرکت ما به قلب تمدن است. ما هرگز در يک مرحله فرو دست نمي ايستيم، بلکه به مرحله اي بالاتر گام خواهيم نهاد. ما اموال و دارايي هاي خود را گُم نخواهيم کرد، بلکه همه آنها را محقق خواهيم ساخت. ما از حقوق پايمال شده خود چشم خواهيم پوشيد امادر برابر به دست آوردن حقوق بهتر و والاتر. ما هرگز سنت هاي دوست داشتني خود را قرباني نخواهيم کرد، بلکه آنها را دوباره خواهيم يافت. ما هرگز خانه هاي قديمي خود را ترک نخواهيم کرد، مگر پس از اينکه خانه هاي جديدي براي خود بسازيم. کساني که خارج خواهند شد، همان هايي هستند که ايمان قلبي دارند وضعيت آنها بهبودي خواهد يافت. در ابتدا، انسان هاي بيچاره و پس از آنها، فقيران و در مرحله بعد انسان هاي نسبتاً موفق و سرانجام در آخرين مرحله، ثروتمندان هستند که اين کوچ را انجام خواهند داد. اما کساني که نخستين هاي کوچيدن باشند، خود را به سطح بالاتري خواهند رساند به طوري که با کساني که اندک زماني پس از آنان کوچ کنند[انسان هاي نسبتاً موفق ]، در يک سطح قرار خواهند گرفت. بنابر اين، در عين خروج و کوچيدن، بالارفتن از نردبان طبقات اجتماعي نيز محقق مي شود.
کوچ يهوديان هرگز به نابساماني يا بحران و يا استضعاف منجر نمي شود. سرزميني که يهوديان از آن خارج مي شوند، با دوران نوين رفاه و آسايش روبرو خواهند شد. در اين کشورها مهاجرت داخلي روي خواهد داد و شهروندان مسيحي جاي مراکز رهاشده از سوي يهوديان را پر خواهند کرد. جريان ترک اين کشورها به صورت تدريجي و بدون اضطراب و تنش روي خواهد داد. پايان يهودي ستيزي، اولين گام اين حرکت خواهد بود. يهوديان به عنوان دوستان محترم کوچ خواهند کرد و اگر در آينده برخي آنان نيز بازگردند، به همان شکل از آنان استقبال خواهد شد و همان رفتاري با آنها خواهد شد که ملت هاي متمدن با همه ميهمانان خارجي انجام مي دهند.
کوچ آنان، هرگز با فرار قابل مقايسه نيست. زيرا اين حرکتي کاملاً سازمان يافته و زير نظر افکار جهانيان صورت مي گيرد. اين جنبش فقط بر اساس موازين حقوقي انجام نخواهد شد. بلکه بايد گفت اجراي آن بدون همکاري صادقانه دولت هاي ذيربط –که از اين حرکت سودهاي بسياري به دست مي آورند.-امکان پذير نيست.
تضمين پاکي و سلامت اين ايده و قدرت اجرايي شدن آن باايجاد يک هيئت عمومي امکان پذير است. اين هيئت «The Society of jewsجمعيت يهود» نام خواهد گرفت. در کنار اين جمعيت نيز شرکتي يهودي ايجاد خواهد شد که يک مؤسسه(بنگاه) توليدي اقتصادي خواهد بود.
بنيامين نتانياهو ، رييس فعلي دولت يهود در دفتر کارش
هر فردي که تلاش مي کند اين مأموريت بزرگ را به تنهايي به انجام برساند، يا فردي ديوانه و يا بي شعور است. خوشنامي شخصيت هاي عضو اين جمعيت، تضمين کننده سلامت اين ايده است. سرمايه کافي اين شرکت نيز تضمين کننده ثبات و پايداري اين ايده است. بي ترديد طرح کردن عبارت «حکومت يهود» اعتراض هاي فراواني را به دنبال خواهد داشت. بيان اين نکات مقدماتي و کليات به منظور پاسخ گويي به اين اعتراض هاست. پس از اين با آرامي بيشتري به ديگر اعتراض ها پاسخ خواهيم گفت و آنچه را تا به اينجا به طور اشاره بيان کرديم، به شکل مفصل تشريح خواهيم کرد. تلاش ما اين است که نوشتار فراروي خوانندگان خسته کننده نشود. براي تحقق اين هدف، کتاب را در بخش هاي کوچک و کوتاه ارائه مي کنيم.
اگر مي خواستم، يک ساختمان جديد را جايگزين ساختماني فرسوده بکنم، بايد ابتدا، ساختمان قديمي را ويران مي کردم و آنگاه ساختمان جديد را بنا مي نمودم. به همين دليل در اين نوشتار نيز اين روند طبيعي را دنبال خواهم کرد. در بخش اول و کليات، انديشه هاي خود را تشريح خواهم کرد و همه عوامل جانبداري را از آن خواهم زدود و شرايط اساسي سياسي و اقتصادي را تعيين خواهم کرد. سپس طرح را باز خواهم کرد.
بخش ديگر کتاب که بخش ويژه است، به سه قسمت اصلي تقسيم مي شود. در اين قسمت ها اجراي اين طرح را توصيف و تبيين خواهم نمود. اين سه بخش عبارتند از: شرکت يهودي، مجموعه هاي محلي، جمعيت يهود.
بايد ابتدا اين جمعيت يهود تشکيل شود و پس از آن شرکت يهود تأسيس شود. اما در اين سياق، عکس اين روند مطلوب تر است زيرا سلامت روند پشتيباني و تأمين مالي يک پروژه –بيشتر مواقع- همان عامل به وجود آمدن آن قضيه مي شود. بايد در ابتدا هرگونه ترديد نسبت به اين مسأله را از بين برد. [لذا تلاش خواهيم کرد، به اين مسأله بپردازيم]
در بخش نتيجه، تلاش مي کنيم با اعتراض هاي احتمالي مقابله کنيم. من اميدوارم که خوانندگان يهودي با صبر و حوصله مرا تا پايان همراهي کنند. طبيعي است که برخي اعتراض هاي خود را در مسيري متفاوت با سياق مورد نظر ما براي پاسخ گويي به اعتراضات آنها، مطرح و دنبال کنند. [پاسخ من اين است] کساني که احساس مي کنند ترديدهايشان برطرف مي شود، شايسته است خلوص خود را در راه اين قضيه به کار بندند.
هرچند من سخني منطقي مي گويم، اما کاملاً مي فهمم که منطق به تنهايي نمي تواند کافي باشد. زيرا انسان هايي که مدت زماني طولاني در بند، بوده اند، نمي توانند با ميل اين بندها را از بين ببرند.[ما علاوه بر منطق، به جوانان نياز داريم.] ما خواهيم ديد جواناني که ارادت خالصانه به آنان داريم، با بازوان نيرومند خود، اين افراد [زنداني و در بند] را به پيش خواهند برد و انگيزه هاي فکري را به شور و حماسه تبديل خواهند کرد.
**فصل دوم
*مسأله يهود
هيچ فردي را نمي يابيم که وخامت وضعيت يهوديان را انکار کند. زيرا مي بينيم مجموعه هاي يهودي در هرکجا که زندگي مي کنند، به نحوي با بينوايي و مشکلات دست و پنجه نرم مي کنند. مساوات يهوديان در برابر قانون –که بر پايه قوانين بايد به اجرا در آيد- هنوز به مرحله اجرا در نيامده است. يهوديان چه در ارتش و چه در حوزه هاي عمومي و خصوصي از دارا بودن مشاغل نسبتاً مهم محروم هستند. حتي تلاش براي دور کردن آنان از حرفه هاي مختلف ادامه دارد. [به طوري که همه مي گويند:] از يهوديان خريد نکنيد.
حمله به يهوديان در هر نقطه اي، در پارلمان ها، نشست هاي مختلف، تريبون ها و مطبوعات و در کوچه و خيابان به يک فعاليت روزانه تبديل شده است. حتي يهوديان به هنگام مسافرت نيز در هتل هاي مشخص اقامت مي کنند. نوع ستم و رنج هايي که در هر کشور يا قشر و طبقه اجتماعي بر يهوديان وارد مي شود، با ديگر نقاط متفاوت است. به عنوان مثال در روسيه ماليات از روستاهاي يهودي[نشين] جمع آوري مي شود. در روماني نيز برخي يهوديان به اعدام محکوم مي شوند. در آلمان نيز به شکل شرم آوري کتک مي خورند. يهودي ستيزي در اتريش امري شايع است و نسبت به عموم يهوديان اقدامات تروريستي صورت مي گيرد. در الجزاير نيز فتنه انگيزاني هستند که در سراسر اين کشور عليه يهوديان فتنه به پا مي کنند. در پاريس نهادهاي مهم و ارزشمند اجتماعي به روي يهوديان بسته مي شود و آنان نمي توانند در باشگاه ها و چنين محافلي شرکت کنند. به اين ترتيب سايه هاي گسترده يهودي ستيزي را در هر نقطه اي مي بينيم. البته در اينجا به دنبال ترسيم رنج هاي يهوديان به عنوان يک وضعيت فاجعه آميز نيستيم. زيرا پرداختن به اين مسأله –هرچند بسيار دردناک- کاري بيهوده است.
من در اينجا به دنبال برانگيختن احساسات و عواطف براي دلسوزي نسبت به يهوديان نيستم. چون اين کار در ضمن بيهوده بودن، کاري سبک و کم ارزش است. بنابر اين فقط اين سوال ها را از يهوديان مي پرسم که:
مگر اينگونه نيست که ما در کشوري که زندگي مي کنيم، وضعيت همگي ما-چه پزشک، چه وکيل و چه متخصص و مدرس و...- هر روز بدتر از ديروز مي شود؟ مگر نه اين است که يک تهديد حقيقي متوجه حيات طبقه متوسط يهوديان است؟ مگر نه اين است که فقيران يهودي نسبت به هم طبقه اي هاي خود (کارگران) وضعيت مشقت بارتري را دارند؟ به اعتقاد من اين فشارها آثار خود را در هر نقطه اي نشان مي دهد. به گونه اي که در طبقات اقتصادي بالاي يهوديان اين مسأله موجب آزردگي مي شود، اما در طبقات نسبتاً متوسط يهودي موجب نگراني هاي شديد مي شود. همين مسأله در ميان اقشار فقير يهودي نيز موجب نوميدي کامل مي شود.
در حقيقت، اين روندي است که به سوي يک امر پيش مي رود. امري که در برلين با عبارتي کليشه اي و قديمي خود را مطرح مي کند: «اي يهوديان! برويد بيرون»
اکنون جاي موشکافي همين مسأله فرارسيده است و بايد بپرسيم: آيا اکنون بايد ما کوچ کنيم؟ اگر چنين است، به کجا کوچ کنيم؟ يا اينکه ما بايد در اينجا بمانيم؟ اگر اينگونه است، ماندن ما تا کي ادامه خواهد داشت؟
فرض کنيم که ما در همين نقاط سکونت، بمانيم، آيا مي توانيم به روزهاي بهتر اميدوار باشيم؟ آيا مي توانيم بردباري پيشه کنيم؟ يا اينکه به طور مطلق تسليم شويم تا شايد حکام و ملت هاي اين سرزمين ها به حال ما رحم کنند؟ گمان من اين است که در فضاي حاکم کنوني نمي توانيم اميد هيچگونه تغيير داشته باشيم. چراکه حتي اگر ما به حکام نزديک بوديم و ما هم سطح ديگر مردمان اين سرزمين ها بوديم، با اين حال آنان نمي توانستند از ما حمايت کنند. آنان زماني که نسبت به ما اظهار رضايت و خرسندي بيش از اندازه مي کنند، موجب ايجاد انزجار عمومي نسبت به يهوديان مي شوند. منظور از عبارت«بيش از اندازه» در حقيقت کمترين حق يک شهروند عادي يا يک مجموعه نژادي است. همه امت هايي که در ميان آنها يهوديان حضور دارند، به طور پنهان يا آشکار يهود ستيز هستند.
افراد عادي نمي توانند ادراک[فهم] تاريخي داشته باشند. آنان نمي دانند که گناهان قرون وسطي ، امروز به اروپا باز مي گردد.ما يهوديان خودمان «گتو» را ساخته ايم. بي ترديد ما برتري مالي پيدا کرديم. زيرا شرايط قرون وسطي ما را به اين سمت برد. اکنون نيز همين روند در حال تکرار شدن است. زيرا آنان بار ديگر ما را مجبور به فعاليت در بورس کرده اند ، به گونه اي که از هرگونه فعاليت اقتصادي ديگر محروم شده ايم. همين حضور در بورس باعث ميشود دوباره مورد تحقير قرار گيريم. در همين حال ما همچنان شمار فراواني از دانش آموختگاني را داريم که فضاي فعاليت براي آنان نيست و عرصه بر آنان تنگ شده است. در نتيجه به همان اندازه اي که غناي فزاينده ما(ثروتمندي فزاينده ما) اوضاع اجتماعي ما را به خطر مي اندازد،اين امر نيز وضعيت اجتماعي ما را به خطر مي اندازد. يهوديان دانش آموخته اي که با مشکلات مالي دست و پنجه نرم مي کنند، به سرعت به افرادي سوسياليست تبديل مي شوند. به اين ترتيب، ما از يک نزاع طبقاتي رنج جدي مي بريم. زيرا در بيشتر مواقع، از سوي دو اردوگاه سرمايه داران و سوسياليست ها مورد تاخت و تاز قرار مي گيريم .
*تلاش هاي پيشين براي حل مشکل
شيوه هاي تصنعي و غير واقع بينانه اي که تاکنون براي فائق آمدن بر مشکلات يهوديان به کار گرفته شده اند، يا خيلي بي اهميت و بي ارزش بوده اند(مانند تلاش هاي استعماري ) يا اينکه اساساً کارهاي اشتباهي بوده اند، مانند تلاش براي تبديل يهوديان به کشاورز در وطن هاي فعلي آنها.
انتقال چندهزار يهودي به کشوري ديگرف چه دستاوردي مي تواند داشته باشد؟ دو حالت پيش مي آيد: يا اين کار با شکست سريع روبرو مي شود يا اين طرح موفقيت آميز مي شود.
در صورت تحقق حالت اول که هيچ اما در صورت موفق بودن اين اقدام نيز، بايد گفت به يهودي ستيزي منجر مي شود. ما اين تلاش ها براي هدايت يهوديان فقير به مناطق جديد را بحث و بررسي کرده ايم. روشن است که اين اقدامي بيهوده و غير کافي است. زيرا نتايج مورد نظر را به همراه ندارند. چراکه اين کارها فقط موجب طولاني تر شدن حل مشکل و يا به تأخير افتادن آن مي شود. حتي چه بسا اين کار موجب تشديد مشکلات شود.
کسي که تلاش مي کند يهودي را به کشاورز تبديل کند، دچار اشتباه فاحش شده است. زيرا کشاورز، زنداني يک دوره تاريخي[کهن] است. لباس هاي کشاورزان که در برخي کشورها، در طول قرن هاي متمادي هيچ تفاوتي نکرده، گوياي اين حقيقت است. حتي ابزار کار کشاورز، هماني است که نياکان او در گذشته استفاده مي کرده اند. کشاورز همچون پيشينيان، بذر افشاني مي کند، با داس قديمي علوفه را مي چيند و ... . اما مي دانيم که همه اين کارها را مي توان با ماشين آلات کشاورزي انجام داد. ممکن است به همان شيوه اي که زمين داران بزرگ، صاحبان اراضي کوچک را بلعيدند، آمريکا نيز به اروپا يورش ببرد.[و همه اراضي را از آن خود کند] به اين ترتيب، کشاورز و فلاح رو به انقراض است. حتي اگر قرار باشد کشاورز به حيات خود ادامه دهد، اين حيات در راستاي منافع سياسي و براي در خدمت گرفتن کشاورز خواهد بود. محال و حتي سخيف است که بخواهيم با شيوه و الگوي قديم، کشاورزاني جديد درست کنيم.
هيچ فردي توان ندارد تمدن را يک گام به عقب ببرد. حتي حفظ مؤسسه هاي منقرض نيز کاري بسيار دشوار است. به طوري که نيازمند اعمال همه اقدامات استبدادي از سوي حکومتي است که حاکمي مستبد در رأس آن قرار دارد.
اکنون بايد پرسيد آيا مي توانيم به يهوديان باهوش که تمايل دارند ( به شيوه سنتي و منقرض) کشاورز باشند، اعتماد کنيم؟ پاسخ من به آنان چنين است: اين يک کمان است که با آن به جنگ برويد. چي؟ کمان و جنگ؟... بله، با اين کمان بايد به جنگ افرادي برويد که به تفنگ و توپخانه مجهز هستند. در اين شرايط اگر مردماني تلاش کنند از يهوديان کشاورز بسازند، يهوديان در اين شرايط حق دارند که حاضر به تحرک نشوند.
کمان ، سلاحي زيبا و فرح انگيز است، اما انصاف اين است که بايد اين سلاح به موزه برود. در حال حاضر مناطقي وجود دارد که يهوديان نوميد، به اين نقاط عزيمت مي کنند تا در آنجا به کشاورزي مشغول شوند. اما با اندک بررسي براي ما روشن مي شود که اين مناطق –همچون ايالت هيسن آلمان و ايالت هاي روسيه- کانون سامي ستيزي هستند.
مصلحان جهان که يهوديان را به خرمن کوبي مي فرستند، يک شخص بسيار مهم را فراموش مي کنند. اين فرد همان مهندس کشاورزي است که در اين عرصه حق و اختيار فراواني دارد. ماليات بر زمين، خطرات مربوط به محصولات و نيز فشارهاي زمين داران بزرگ که به کار و تلاش [کشاورز] اهميت چنداني نمي دهند و به طور مشخص رقابت آمريکايي، همه و همه در کنار هم دشواري هاي زايد الوصفي را ايجاد مي کنند. علاوه بر اين تعرفه هاي مربوط به غلات وارداتي نيز هميشه سنگين تعيين نخواهند شد. نمي توان صاحب کارگاه را به حال خود رها کرد تا از گرسنگي بميرد. از سوي ديگر، او نفوذ سياسي فراواني دارد، به همين دليل رفتار و تعامل ويژه اي را بايد در پيش گرفت.
همه اين دشواري ها را همگان مي دانيم. به همين دليل به صورت گذرا به آنان اشاره مي کنم. خلاصه سخن من اين است که تلاش هاي قبلي براي حل مسأله يهود بي فايده بوده اند، اگرچه بيشتر آنها از روي حُسن نيت انجام شده است.
اما با تغيير مسير و يا با قلع و قمع طبقه کارگر ما، نمي توان بر اين دشواري ها فائق آمد. ما اکنون به دنبال يافتن شکلي فراگير، مناسب و صد در صد موفقيت آميز هستيم. با هيچ يک از اين حيله ها و راهکارها قديمي نمي توان يهود ستيزي را درمان کرد. زيرا تا زماني که اسباب و خاستگاه هاي يهود ستيزي پابرجاست، اين پديده از بين نخواهد رفت... به راستي آيا يهود ستيزي از بين رفتني است؟
ادامه دارد