به گزارش مشرق، کانال حرف حساب در ایتا در مطلبی با عنوان دختر دولت و رحمت میآورد که برگرفته از صفحه 26 کتاب «آسمان؛ بابایی به روایت هسر شهید» است، نوشت:
بچهٔ دختر را خیلی دوست داشت.
میگفت: دختر دولت و رحمت برای خانه میآورد. موقع وضع حمل، من قزوین بودم و او دزفول. تلفنی مژدهٔ تولد اولین بچهمان را به او دادم.
وقتی فهمیده بود بچه دختر است، پای تلفن سجدهٔ شکر کرده بود. وقتی آمد، بیمارستان بودم.
یک کاغذنوشته بالای سر «سلما» گذاشت که «لطفاً مرا نبوسید!» خودش هم آنقدر دیوانهاش بود که دلش نمیآمد ببوسدش.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.