از هندسه جدید اصلاحات بیش از نیز رونمایی خواهد شد. این در حالی است که مشخص نیست رهبران اصلاحات قصد دارند چه بذرهایی‌ها را در زمینی که در حال آماده‌سازی آن هستند خواهند کاشت؟! هندسه جدید اصلاحات اما با این مخاطره جدی نیز مواجه است که در کمین روشنگری چهره‌های دلسوز کشور واقع شود و ماهیت واقعی آن برملا افتد.

گروه سیاسی مشرق ــ فتنه سال 88، اردوگاه اصلاحات و اصلاح‌طلبانش را به یک کمای مزمن سیاسی فرو برد. رخدادی نامطلوب که طی آن کارد هم دسته خودش را بالاخره برید و عرصه را بر عواملش تنگ کرد.

اصلاح‌طلبان بیش از هرکس دیگری می‌دانند که هنگامیکه ایده‌های حسین بشیریه، سعید حجاریان، عبدالکریم سروش و غیره را تئوریزه و اجرا می‌کردند و با "تقوای جمعی" میانه‌ای نداشتند سرانجام این عملگرایی و کارگزاری در عرصه نظرات معنادار این افراد چه بود؟!

اصلاح‌طلبان خوب‌تر از تمام مخاطبان و ناظران خود می‌دانستند که منظور از جامعه مدنی، تأکید افراطی بر مفهومی به نام خط امام(ره)، قانون، نقد، لفظ حاکمیت و تمام مقولاتی که طی نزدیک به 16 سال بر آنها تکیه می‌کردند چه بود و به کجا می‌انجامید؟!

و صد البته این معنا و منظور در تقابل با نظام، بوطیقایی همانند موضع ایران و اسرائیل دارد که سرانجام به جنگ خواهد رسید و هیچیک قابلیت تطبیق بر دیگری را ندارد.

*با این تناقض چه باید کرد؟!

اصلاح‌طلبان که به نیکی می‌دانند مسببان اصلی حوادثی مثل تیرماه 78 و سال 88 کدام تفکرات بودند و چه نزدیکی‌هایی با جریان اصلاحات دارند؛ پس از فتنه سال 88 با این بحران مواجه شدند که چگونه تناقض میان ماهیت برملا شده را با مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران را حل کنند؟!

آنها نیک می‌دانند که چه عناصری از آنها از "کمونیسم جنسی" دفاع کرده‌اند. برای برقراری "رابطه با آمریکا" اظهار شوق کرده‌اند. و یا در فتنه سال 88، اغتشاشگران را بی هیچ ابایی به "مقاومت" فراخوانده‌اند.

*در جهنم سرد تناقض!

این در حالی است که عناصر تندروی اصلاح‌طلب هم‌اینک به حالتی مبتلا شده‌اند که نه راه پس دارند و نه راه پیش.

راه ورود آنها به اپوزیسیون خارج از کشور با تجربه‌هایی نظیر مهاجرانی و گنجی و ... فوق‌العاده تاریک و سرد است و راه بازگشت به سپهر سیاست کشور نیز به لوازمی مثل توبه صریح و ابراز ندامت از برخی مبانی فکری نیاز دارد.

برخی از عناصر اصلاحات اما از این میان راه دیگری را در نظر آورده و بر مدار آن حرکت می‌کنند. آن راه هم، تغییر مقطعی موضع و معرفی زوایای ناپیدایی از یک هندسه جدید برای اصلاحات است.

هندسه جدیدی که البته هیچ تضمینی برای قطعی بودن حدود و ثغورش وجود ندارد ضمن اینکه اردوگاه اصلاحات نشان داده است که در نهایت تمام فرایندهای به اصطلاح دموکراتیزه خود، سر از شهر بی‌قانونی و هجوم به سمت اصول نظام درخواهند آورد.

*نگاهی به این هندسه جدید

نقطه گام‌گذاری برخی از عناصر اصلاح‌طلب در مسیر نشان دادن هندسه اشاره شده را باید حضور خاتمی در انتخابات مجلس نهم دانست.



زمانی که خاتمی برای انداختن رأی خود به صندوق، به یکی از شعبات اخذ رأی در دماوند می‌رفت نیک می‌دانست که این عمل طیف وسیعی از انتقادات اصلاح‌طلبان و سبزها را به سمت او جاری خواهد ساخت و البته همین مسئله هم رخ داد.

خاتمی اقدام درستی را انجام داد اما این سریال قسمت‌های دیگری هم داشت که هیچگاه پخش نشدند.

قسمت‌هایی مثل اینکه خاتمی هنوز هم حاضر به ابراز ندامت از برخی مواضع خود در سال 88 نیست و یا بی حسّی عمدی او در مقابل نظرات اصلاح‌طلبانی که می‌گویند او به این دلیل به دماوند رفت که اعتراض خود را به حاکمیت نشان بدهد! و گرنه در تهران رأی خود را به صندوق می‌انداخت. در واقع موضع خاتمی همچنان نامشخص باقی ماند.

رأی دادن خاتمی در انتخابات مجلس نهم آغاز یک راه بود. راه جدیدی که گویا قصد داشت بدون اینکه اصلاحات را مجبور به پذیرش عواقب همیشگی فتنه سال 88 و پرداخت هزینه‌های آن کند، عناصری از این جبهه را از گردنه سخت سوالات و فشار افکار عمومی، سر به سلامت عبور دهد و به افق‌های دیگری بیاندیشد.

*سایرین وارد می‌شوند

اوایل هفته جاری بود که "عبدالواحد موسوی لاری" وزیر کشور دولت اصلاحات در گفت‌وگویی که با نشریه اصلاح‌طلب آسمان انجام داد نکته جالبی را بر زبان راند.

او گفته بود "یک جمع بسیار زیاد که من معتقدم اکثریت جامعه هستند با جریان اصلاحات همراه هستند. این واقعیتی است که در متن و بطن جامعه ما وجود دارد."



مدعای "در اکثریت بودن اصلاح‌طلبان"، نوایی است که همواره و بویژه در ایام فتنه سال 88 با محتوای "ما بیشماریم" شنیده می‌شد و گویا اکنون نیز باید شنیده شود!.

این در حالی است که اصلاح‌طلبان از نشانه‌های وجودی این اکثریت که می‌تواند پیروزی در یک انتخابات و یا بدست آوردن کرسی‌های مجلس و شورای شهر باشد لااقل طی 10 سال گذشته هیچ مدرکی در دست ندارند.

در گامی فراتر نیز البته می‌توان به این معنا اشاره کرد که جمعیتی که در سال 88 در مقاطعی به بهانه تقلّب به خیابان‌ها آمد و محسن آرمین، از اعضای ارشد سازمان مجاهدین، آنها را "میلیون‌ها نفر"! می‌خواند هیچگاه در حالت حداکثری و حداقلی خود نتوانستند به هدف اصلی خود یعنی براندازی نظام و یا وادار کردن حاکمیت به عقب نشینی برسند.

*محمدرضا خاتمی از خط قرمزهای جدید می‌گوید

تا آنجا که حافظه تاریخی خبر می‌دهد، یکی از ویژگی‌هایی که از آن با عنوان خصلت جریان اصلاحات یاد می‌شد، بی حدّ و مرزی و بی دایره بودن اصلاحات بود.

این ماجرا تا آنجا پیش رفت که حتی معاون وزیر کشور خاتمی نیز در تعریفی پیرامون اصلاحات، از این گفته بود که دایره اصلاحات بسیار گسترده است. تا آنجا که حتی همجنس‌بازان هم می‌توانند جزو واردین به این دایره تلقی شوند و این مسئله هیچ تعجبی ندارد.

ماجرا اما وقتی جالب می‌شود که یک رسانه اصلاح‌طلب، برای نشان دادن هندسه جدید اشاره شده، گفت‌وگوی خود با محمدرضا خاتمی را بعنوان "خط قرمزهای اصلاح‌طلبان" مطرح کرده و به میان می‌آورد.



خاتمی در گفت‌وگوی خود ظاهراً آب پاک را بر روی دست قشرهای برانداز و طیف به اصطلاح سبز اصلاحات می‌ریزد و می‌گوید: "من این نکته را می‌خواهم صریحا اینجا اعلام کنم و این دندان طمع را از همه بکشم. من اعلام می‌کنم که در هیچ زمانی اصلاح‌طلبان برای براندازی این نظام هیچگونه اقدامی نخواهند کرد و مخالف جدی آن هستند."

ادعای برادر رئیس دولت اصلاحات در روزنامه اعتماد در حالی بیان می‌شود که امروز، همه و حتی یک نوجوان هم به راحتی می‌تواند میزان نزدیکی برخی از اصلاح‌طلبان با مفهومی به نام "براندازی" را تشریح کند و مصادیق عمل برخی از آنها به نسخه‌های براندازی خارجی را در سال 78 و سال 88 نشان بدهد.

این در حالی است که صفت اصلاح‌طلب برای چهره‌هایی نظیر رجبعلی مزروعی، اکبر گنجی، محسن کدیور، سیدمجتبی واحدی و ... که همگی اکنون در خارج از کشور مشغول پیچیدن نسخه‌های براندازی برای نظام جمهوری اسلامی ایران هستند نیز هیچگاه قابل کتمان نیست.

*فرق اصلاحات با اصلاح‌طلبان؛ نکته‌ای که پس از فتنه به یاد آمد

عباس عبدی نیز از اصلاح‌طلبانی است که گویا قرار است در پروژه تبیین هندسه جدید اصلاحات، نقش ایفا کند.

او دو ماه قبل یادداشتی را در نشریه اصلاح‌طلب "آسمان" منتشر می‌کند و در ابتدای آن می‌نویسد: "اصلاح‌طلبی واجد مشخصات عامی است که هر فرد اصلاح‌طلب باید داشته باشد. در مقابل، کسانی که به نام اصلاح‌طلبان مشهور هستند ضمن اینکه آن مشخصات عام را دارند؛ به لحاظ تبارشناسی ویژگی‌های خاص خود، از دیگر طرفداران اصلاح‌طلبی جدا می‌شوند."

نکته‌ای که این تئوریسین اصلاحات‌گر به آن اشاره می‌کند نکته درستی است اما چیزی غیر از نوش دارو پس از مرگ سهراب نیست.

آیا خوب‌تر نبود که این حقیقت واضح در سال 87 و هنگام تشکیل ستادهای صیانت از آرا! در اردوگاه اصلاحات (که زمینه ساز توطئه شوم تقلّب و اغتشاش بود) بیان می‌شد.

چهره‌های اصلاحات در مظانّ این گناه قرار دارند که چرا به صورت عمدی مرزهای خود را با مفاهیم غلط مشخص نکردند و کار را به آنجا رساندند که عبدالله اردنی، پادشاه عربستان، مقامات رژیم صهیونیستی و غیره هم برای حمایت از کاندیدای آنها یکپارچه به صحنه آمدند؟! و این همه حادثه تلخ در سال 88 رخ داد؟!

عباس عبدی و سایر همفکرانش شاید تا همیشه تاریخ در مقابل این سوال باقی بمانند که چرا برای تبیین مفاهیم مورد تاکید اصلاحات، تا آن اندازه دیر به صحنه آمدند که دیگر به باور کسی نمی‌آید که شاید یک اصلاح‌طلب هم باشد که بتواند زیستی در ساحت نظام ولایت فقیه داشته باشد...؟!

*چالشی به نام عبدالله نوری

در میان چهره‌های جریان اصلاحات اما کسانی هم هستند که بر پایداری اصلاحات بر سیاق همیشگی‌اش تاکید می‌ورزند و مختصّات هندسه جدید را با هیچ لطایف‌الحیلی قبول نمی‌کنند.

عبدالله نوری. نامی که از حوالی نوروز سال 91 و با سخنرانی در جمع تعدادی از فعالان سیاسی در اصفهان بر سر زبان‌ها افتاد.

نوری گویا با هندسه جدیدی که قرار است از اصلاحات نشان داده شود سر آشتی ندارد.

او در صحبت‌های خود گویا از هویت جنبش سبز با عنوان یک هویت مستقل یاد می‌کند و تاکیداتی دارد مبنی بر اینکه مطالبات سابق همچنان جدی‌اند.

عناصری از جبهه اصلاحات از او با عنوان "تندرو" یاد کرده‌اند و حتی گفته می‌شود عبارت معروف "تندروی‌های آقایان"! که چندی قبل توسط خاتمی همراه با توضیحاتی بیان شد نیز ناظر به همین مواضع نوری بوده است.

*آینده نامعلوم این هندسه جدید

از هندسه جدید اصلاحات بیش از نیز رونمایی خواهد شد. این در حالی است که مشخص نیست رهبران اصلاحات قصد دارند چه بذرهایی‌ها را در زمینی که در حال آماده‌سازی آن هستند خواهند کاشت؟!

هندسه جدید اصلاحات اما با این مخاطره جدی نیز مواجه است که در کمین روشنگری چهره‌های دلسوز کشور واقع شود و ماهیت واقعی آن برملا افتد.

پرواضح است که این نوشداروی پس از مرگ سهراب، نه گناه فتنه‌گری را از دامان اصلاحات می‌زداید و نه خاطره حوادث سال 88 و ماجرای دروغین تقلب را از خاطره جمعی مردم ایران پاک خواهد کرد.