حجتالاسلام والمسلمین حسنرضا رضایی، مدیر قرآن و حدیث مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه به این شبهه پاسخ میدهد:
به یقین شیطان یا همان ابلیس، رجیم و رانده شده است؛ چنانکه در قرآن در سوره «حجر» آیه 24 و سوره «ص» آیه 78، آمده :«قال فاخرج فانّک رجیم»؛ از آن جا بیرون رو که مطرودی، معلوم میشود که شیطان بعد از جریان تکبر و سجده نکردن بر آدم گرفتار لعن ابدی شده و از درگاه خداوند و ملکوت رانده شده است و به یقین تا ابد هم در بهشت راه ندارد.
پس: شیطان قبلاً در بهشت نبود؛ بلکه در درگاه الهی و در جمع مقربان درگاه خداوند بود؛ در حالی که بهشت جایگاه مؤمنان و بندگان مطیع خداوند در آخرت است و اخراج او به معنای اخراج از بهشت نیست، در حقیقت اخراج شیطان به معنی تنزل مقام و مرتبه شیطان بود، از جایگاه بلندی که در نزد خداوند یافته بود، نه اخراج از مکان معین و مشخص، این همان حقیقتی است که در قرآن در تحت عنوان «هبوط» بیان شده است.
خداوند در مورد واقعه اخراج ابلیس میفرماید: «قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرین» (1)؛ گفت: از آن (مقام و مرتبهات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنى! بیرون رو که تو از افراد پست و کوچکى .
علامه طباطبایی در توضیح این آیه می فرماید: جمله «فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ» تاکید است براى جمله «فَاهْبِطْ مِنْها»، براى اینکه «هبوط» همان خروج است و تفاوتش با خروج تنها در این است که هبوط خروج از مقامى و نزول به درجه پایینتر است و همین معنا خود دلیل بر این است که مقصود از هبوط فرود آمدن از مکان بلند نیست، بلکه مراد فرود آمدن از مقام و مرتبه بلند است.
و این مؤید ادعاى ما است که گفتیم ضمیر در«منها» و «فیها» به «منزلت» بر مىگردد نه به آسمان و یا بهشت و شاید کسانى هم که گفتهاند مرجع ضمیر، آسمان و یا بهشت است، مقصودشان همان منزلت باشد، بنابراین، معناى آیه چنین مىشود که خداى تعالى فرمود: به جرم اینکه هنگامى که تو را امر کردم سجده نکردى، باید از مقامت فرود آیى، چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبرى بود و تو نمىبایستى در چنین مقامى تکبر کنى، پس برون شو که تو از خوارشدگانى(2) اما در هر حال روشن است که شیطان بعد از این اخراج، دیگر نمیتوانست به بهشت هم راه یابد، حال باید پرسید که چگونه او در جریان فریب آدم و حوا توانست وارد بهشت شود؟
گرچه برخی تصور کردهاند که مراد از بهشت آدم و حوا همان بهشت موعود آخرتی است، ولی مراد از بهشت محل سکونت آنها همان بهشت موعود نیست، زیرا اخراج از آن بهشت معنا ندارد؛ اما سؤال این است که آن بهشت موقت و محل سکونت ایشان کجا بود و چه حقیقتی داشت؟
در این خصوص در بین علما اختلاف نظری وجود دارد که برخی از این نظریات را بیان می کنیم:
1- باغ آسمانی: بعضى از مفسرین معتقدند که: این بهشت در یکى از کرات آسمانى بوده، هر چند بهشت جاویدان نبوده، زیرا در بعضى از روایات اسلامى با کلمه «سماء» به بودن این بهشت در آسمان اشاره شده است. (3)
2-باغ زمینی:
برخى از مفسران هم نوشتهاند: این بهشت یکى از باغهاى دنیا و روى زمین بوده و جمله «اهْبِطُوا» نیز بر این دلالت ندارد که از بالا به پایین بیایید، بلکه به معنى انتقال آنها بعد از خوردن میوه ممنوعه به نقطه دیگر زمین است.
على بن ابراهیم قمى در تفسیر خود مینگارد: از امام جعفر صادق علیهالسّلام راجع به بهشت حضرت آدم جویا شدند: آیا از بهشتهاى دنیا یا از بهشتهاى آخرت بوده، فرمود: از بهشتهاى دنیا بود که خورشید و ماه در آن طلوع میکرد، اگر از بهشتهاى آخرت بود، هیچ گاه حضرت آدم از آن خارج نمی شد.(4)
3-بهشت برزخی:
عدهایی نیز معتقدند که منظور از این بهشت، بهشت برزخی بوده، نه بهشت زمینی دنیایی؛ علامه طباطبایی در دفاع از این نظر و در توجیه روایاتی مربوطه، میفرماید: مراد از این که از بهشتهاى دنیا بوده، این است که از بهشتهاى برزخى بوده، که در مقابل بهشت خلد است، این مطلب از برخی روایاتی که از طرف اهلبیت(ع) رسیده است، روشن میشود، چرا که در بعضى از قسمتهاى این روایات آمده است که آدم بر صفا و حوا بر مروه، هبوط کرد و از این جهت که برزخ در همین جهان قرار دارد، پس در زمین بودن (دنیایی بودن) این بهشت منافاتی با برزخی بودنش ندارد.(5)
در مجموع این نظرات میتوان به این نتیجه رسید که به یقین بهشتی که حضرت آدم و حوا در آن سکونت داشتهاند، بهشت اُخروی نبوده است، زیرا بهشت اُخروی هرگز جای ابلیس نیست، آن جا محدودهای نیست که شیطان و شیطنت و عصیان در آن راه داشته باشد، خیال باطل و نافرمانی در آن جا نیست، از سوی دیگر، کسی که به جنت خلد وارد شود، دیگر خارج نخواهد شد.
نتیجه
پس این بهشت اخروی نبوده و شیطان -که مترصد اغوای انسانها است- توانسته در آن موقعیت حاضر شده و به نوعی، آدم(ع) را فریب دهد.
پی نوشتها:
1 . اعراف (7) آیه 13.
2 .طباطبایى سید محمد حسین ،المیزان فى تفسیر القرآن ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417 ق، ج 8 ص 29.
.3 مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص: 186، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
.4 ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص 212، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1374 ش.
5 .آیتالله جوادی، تفسیر تسنیم، ج 3، ص 337 نشر موسسه اسراء، قم.