سرویس فرهنگ و هنر مشرق- سینمای ایران از منظر رویکردهای سیاسی – اجتماعی، اهالی این حرفه و چه از حیث محتوا هیچگاه دچار دوگانگی حزبی بر اساس یک گسل یا شکاف تا قبل از سال ۱۳۸۸ نشد.
اعوجاجات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پسا «دوم خرداد» تاثیر اندکی بربدنه سینما داشت و روند آرایش محتوای سینمایی آن دوران، حدودا پس از سه سال در شهریور ۱۳۷۹ پس ازقرائت بیانیه «مجید مجیدی» در جشن خانه سینما (اینجا) با عنوان «صدای پای ابتذال» اصلاح شد و به تدریج از پیش پاافتادگی فاصله گرفت. هر چند این محتوزدگی ناشی از جریان دوم خرداد به بحران بزرگ گیشه تبدیل شد.
با این حال تحزب بر سینمای ایران تا سال ۱۳۸۸ تاثیری نداشت. اما پس از چالشهای سیاسی ۸۸ سینمای ایران دچار یک دوپارگی حزبی شد و بحران تعطیلی خانه سینما این دوگانگی را تشدیدکرد.
این التهابات تا بازگشایی خانه سینما در دولت یازدهم ادامه پیدا کرد اما از آن دوران به بعد، یک قطببندی کاملا محسوس و تشکیلاتی میان اهالی سینما شکل گرفت. برچسبزنی با عنوان نه چندان مقبول «حکومتی» و «مستقل» ویروسی دوران قدرت گرفتن دولت حسن روحانی پس از بازگشایی خانه سینما بود.
در این شرایط عدهای از اهالی شناخته شده سینما، ریلهای فعالیتی خود را به صورت کلی تغییر دادند و با گسترش شبکه اینستاگرام در همین دوران و شکلگیری فرهنگ سلبریتیها، برجسته شدن کنشگری عمدتا سیاسی اهالی سینما، صاحب تاثیر اجتماعی شد.
جریان گفتمانی سلبریتیها در شبکههای اجتماعی فعالتر شدند و اغلب جهتگیریهای سیاسی با منافع چهرههای سینمایی گره خورد. «سعید حجاریان» یکی از تئوریسنهای اصلاحات با گفتن جمله"حرفمان را از زبان سلبریتیها بزنیم" گویی طراحی مشخصی را در اختیار دولت یازدهم قرار داد تا آرایش چهرهها و گفتمان سیاسی آنان توسط قدرت اجرایی وقت، کاملا مصادره شود.
در این مقطع عدهای از چهرههای شاخصی که تاثیر عمیقتری در فرهنگ عامه داشتند، مسیرهای متفاوتی را طی کردند. سادهترین راهی که به تولید منافع برخی کمک شایانی میکرد این بود که در سالهای پسا ۱۳۹۲ گوشه قایق ترک خورده امنیتی دولت «حسن روحانی» و برادر عباد را بگیرند تا در مسیر رستگاری انتفاع، قرار بگیرند. در حالیکه «نهاد فرهنگ» کم اهمیتترین ضلع قدرت دولت امنیتی یازدهم را دربرمیگرفت.
نمونه گل درشت همان سال ۱۳۹۲ هومن سیدی است که با حمایت مجتبی امینی از مرحله مرتبه بازیگری به کارگردانی ارتقا یافت اما با تقدیم جایزه خود به رئیس جمهور برگزیده و تازه مستقر شده در قدرت، ناگهان یک شبه ره صد ساله را طی کرد.
پس از جشنواره سی و دوم فجر بسیاری از سلبریتیها با تقلید حرکت ناگهانی کارگردان سریال قورباغه، مسیر مشابهی را انتخاب کردند و با تلقی کسب اعتبار از دولت بر سرکار آمده، اظهارات خود را با خواست خوشایند دولت مستقر تنظیم کردند.
اما آوردگاه جشنواره سی و دوم فجر، نخستین جشنوارهای که دولت یازدهم آن را برگزار میکرد غیر از صحنه تقدیم جایزه به رئیس جمهور تازه به قدرت رسیده، جنبههای دیگری داشت که شرح و تبیین آن شکلگیری یک جریان آلترناتیو را یادآوری میکند.
در همان دوران عدهای بسیار انگشت شمار تصمیم گرفتند که وارد این مسیر شبه کاسبکارانه سیاسی نشوند و عاقلانهتر، فریب موجهای سیاسی مد روز را نخورند. نمونه قابل تاملی که در سال ۱۳۹۲ روی رنگینکمان بنفش سوار نشد، مریلا زارعی است.
عملکرد و رویکرد زارعی در آن سالها میتوانست تبدیل به سرمنشا یک «تکانه» فرهنگی نوین شود که با مشی و سرانجام چهرههایی نظیر تتلو (با اجرا روی ناو دماوند) الهام چرخنده یا حامد زمانی متفاوت بود و از عمق و اثربخشی اجتماعی بیشتری برخودار بود.
در سال ۱۳۹۲ که زمینه برای تغییر و انتخابهای سیاسی با هدف توسعه مسیر فعالیتی در سینما با الگوی هومن سیدی فراهم بود، «مریلا زراعی» بدون هیاهو با حضوری درخشان در فیلمهای «شیار ۱۴۳» و «چ» در نخستین فستیوال دولت اعتدالی، به نمادی اصیل از یک کنشگرفرهنگی تبدیل شد.
فیلم شیار ۱۴۳ با حواشی هیات انتخاب امکان حضور در بخش مسابقه را نداشت و با تلاش رسانهای گستردهای وارد بخش مسابقه شد و ابراهیم حاتمی در میانه برگزاری جشنواره فیلم فجر کارت طلایی خود را روی میز گذاشت و بازی جشنواره ۹۲ را برهم ریخت.
در همان سالی که تصور میشد با بازگشت حسن روحانی فضای سینما به تنظمیات کارخانه بازگشته، زارعی با درخشش فوق العادهاش از متن آثارش یک فرامتن فرهنگی- اجتماعی ساخت. تقریبا مشابه همان کنشی که پرستویی با فیلم آژانس در متن جامعه ایفا کرد. زارعی موفق به دریافت سیمرغ جشنواره فجر شد و با پوششی روی صحنه رفت که از قضا مورد توجه رسانهها قرار گرفت.
وی برای رسیدن به این نقطه گذشتهای هدفمند را پشت سر گذاشته بود. در نیمه دهه هشتاد در سینما یارگیری حزبمحور صورت نامحسوسی داشت. او هم در دستهای خالی ابولقاسم طالبی حضور پیدا کرد و هم در درباره الی اصغر فرهادی و شاه نقش نادیدهگرفته شدهاش در دعوت حاتمیکیا. حضور در سه فیلم متفاوت، با سه مضمون متمایز، با طالبی محافظهکار، حاتمیکیای میانهرو و فرهادی با تمایلات اصلاحطلبانه رادیکال.
انتخابهای قبل از سال ۱۳۹۲ موید نگرش عمیق بازیگری بود که با حضورهای متفاوت خود در آثار سینمایی تلاش میکند، سینما را از حزبگرایی و چندپاره شدن مصون نگاه دارد.
اما پس سال ۱۳۹۲، فعالیت این بازیگر، در متن سینما جنبههای فرامتنی دیگری داشت. او در سوم مرداد سال ۱۳۹۳ در راهپیمایی روز قدس شرکت کرد و در مصاحبهای با روزنامه شرق در پیامد کمپین هنرمندان در حمایت از مردم فلسطین و با شروع اصغر فرهادی به صورت خاص گفت: من از این حرکت خیلی خوشحالم. مطمئنم که واکنش همکارانم از سر خیرخواهی بوده و خیلی هم زیباست. من از همکارانم در این کمپین درخواست میکنم که به حرکت مثبتشان ادامه بدهند و بهطور مشخص از جنایاتی که در حق مردم بیدفاع غزه شده هم نامی ببرند … نگران واکنشهای جهانی از عملکردمان و از اینکه ممکن است در جشنوارههای جهانی مورد هجمه قرار گیریم، نباشیم.
سبک پوشش و فیلمهای این بازیگر و اظهارنظرهایش بر مسیر تازهای در صحنه پر از اعوجاج سینما صحه میگذاشت. اما زارعی به جای مقبول افتادن و حمایت شدن، توسط برخی جریانها که راهپیمایی روز قدس مورد پسندشان نبود یایکوت میشد.
در همان اوایل دهه نود همزمان با پخش کلاه پهلوی ویدئویی از زارعی در مقام بازیگر در این سریال به صورت گسترده منتشر شد که به نوعی مبلغ حجاب بود و ناگهان با تغییر موازنه قدرت جریان اثربخشی چهرهها نادیده گرفته شد.
آخرین نقشی که زارعی در سینما ایفا کرد، حضور او در فیلم هناس در نقش شهره پیرانی همسر شهید داریوش رضایینژاد است. نقشی که با همه ضعفهای مشهود، درتولید، فیلمنامه و کارگردانی به دلیل حضور مریلا زارعی دیده شد تا این بازیگر این موضوع را بار دیگر ثابت کند که حضورش در هر فیلم و سریالی میتواند سایر ضعفهای اثر را بپوشاند.
با این عملکرد قابل اعتنا در سالهای اخیر هیچگاه از حاکمیت رانتی مطالبه نکرد و برخلاف سایر همتایانش همچون بازیگر سریال امام علی(ع) با حزبگرایی اغراق آمیز موجب خشم بدنه دیگری از جامعه نشد. زارعی بدون تردید از محترمترین چهرههای سینما است، که مسیر موقری را انتخاب کرد و تبدیل به چهرهای شبیه افخمی نشد.
در هفته اخیر عکسی از او و خواهرش در حرم مطهر علی ابن موسی الرضا(ع) در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفت. اما این توجهات صرفا رسانهای است و تاثیر عمیقی نخواهد داشت، این تصویر نمادی از یک غفلت عظیم فرهنگی در یک دهه اخیر است.
در واقع نمادی از دوران پرشعار و بیتوجهی جریانات تحولخواه سیاسی و فرهنگی را برجسته میکند و نشان میدهد سوء مدیریت فرهنگی کلان کاملا استمراری است. در سه سال گذشته که جریان حاکم بر سینما توجه خود را معطوف گیشهسالاران و فسیل و هتلسازان کرد. حوزه مدیریتی در سیما نیز به دنبالی جریانی تحت عنوان تحول بود، در حالیکه تحول مصداق همان حرکتی است که سنگ بنای آن توسط زارعی در سال ۱۳۹۲ بنا گذاشته شد.
تفاوتی نمیکند در زمان تحولخواهانه جبلی رئیس سازمان صدا و سیما باشد یا دوران اسپانسرمحور عبدالعلی علیعسگری را پشت سر میگذاریم.
بازیگری مطرح و توانا در یک بزنگاه مهم سیاسی، بنیانگذار یک تکانه عظیم در میان جمعیت کثیری از سلبریتیهایی پرهیاهوی منفعت طلب پدید آورد و هر حرکت فرهنگی او میتوانست تاثیرات شگرفی در فرهنگ عامه داشته باشد و از طرفی تبعاتی سوء برای این بازیگر. اما او مسیری متفاوتی را انتخاب کرد و جریانات مدیریتی پرهیاهوی داخلی به این تغییر مسیر بیتوجه بودند.
زارعی به دلیل استعداد و هوش ذاتیاش در جریان بازیگری مهره قابل حذفی نیست، او هم اکنون در چرخه تولیدات شبکه نمایش خانگی بازیگر مهمی است اما حیات سینمایی او به واسطه این بیتوجهی عملا ادامه پیدا نکرد.
طبیعی است زمانیکه نقشه راه سینمایی در دستان بسازبفروشهاست و تولیدات حاکمیتی نصیب رفقای نزدیک به بدنه مدیریتی میشود، چنین بازیگران تاثیرگذاری حذف میشوند.
حتی انتخابهای این بازیگر و اصرارش به برخی نقشهایی که بازی کرده و در پیامد آن گفتوگوهایش بر فرهنگ عامه تاثیر گذار است. کاراکترهایی که این بازیگر در فیلمهای گیتا(مسعود مددی) و دختر (سیدرضا میرکریمی) دقیقا مصداق انتخابهایی به نفع فرهنگ عامه است، حتی اگر وزن سیاسی نداشته باشند.
نکته مهم این است که پرچمداران مدیریت در صدا و سیما و وزارت ارشاد در قبال تجلیل از این بازیگر آیا گام قابل تاملی برداشتهاند؟ آیا مسیری متفاوتی که او از نیمه دهه هشتاد آغاز کرد و در سالهای ابتدایی ۱۳۹۲ شکوفا شد، آنهم صرفا در مقام یک بازیگر موثر تقویت شد؟ آیا او تا الی ابد باید بازیگر بماند یا شرایط حضور در مقام کارگردان فراهم میشود؟
در بهترین حالت و در گعدههای فرهنگی حاکمیتی دارای قدرت، مهمترین کنشهای فردی در مقابل کنشهای زارعی پس از سالهای ۱۳۹۲، تحلیل با برچسب وظیفه است. تا این روند نادیدهانگاری استمرارپیدا کند، در حالی که با حمایت گسترده نهادهای پرقدرت و پرثروت، تکانههایی مهم این بازیگر میتوانست تبدیل به موجهای عظیمتری شود.
انتشار این عکس توسط خواهر زارعی بسیار تامل برانگیز است و میتواند تصویری دقیق از پیامدهای این اغفال فرهنگی را برجسته کند.