کد خبر 1624640
تاریخ انتشار: ۲۷ تیر ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۸

در حقیقت امسال نیز با گذشت بیش از یک دهه، آقای سعید جلیلی بار دیگر تجربه تلخ انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ را بدون درس گرفتن از تجربه پیشین، مانند یک «سیاستمدار تازه‌کار» رقم زد.

به گزارش مشرق، سارا هوشمندی کارشناس رسانه طی یادداشتی در روزنامه صبح نو نوشت: محاسبه در خلأ؛ آن هم بدون در نظر گرفتن واقعیات، مخاطبان و فرامتن‌ها همواره آفت محسوب می‌شود. در عرصه سیاست و انتخابات که مبتنی بر پراگماتیسم و عملگرایی بوده و اقتضائات آماری و کمی دارد، محاسبات متوهمانه و انتزاعی قطعا نتایج عینی و مطلوب به دنبال نخواهد داشت. متأسفانه این قاعده عقلانی و منطقی، دو بار در جریان رقابت‌های انتخابات یازدهم (۹۲) و چهاردهم (۱۴۰۳) ریاست‌جمهوری به اثبات رسید؛ جایی که «ایده‌آل‌گرایی خام» بر واقع‌بینی و نگاه کم‍ی غلبه کرد.

در حقیقت امسال نیز با گذشت بیش از یک دهه، آقای سعید جلیلی بار دیگر تجربه تلخ انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ را بدون درس گرفتن از تجربه پیشین، مانند یک «سیاستمدار تازه‌کار» رقم زد. به راستی چه اتفاقی رخ داده و آنچه در جریان انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کردیم، چگونه قابل تحلیل است؟ در این خصوص سه نکته اساسی وجود دارد.

۱: از زمان اعلام کاندیداتوری آقایان دکتر قالیباف و دکتر جلیلی، محرز بود جریان انقلاب باید بر سر یک نامزد به توافق برسد تا با اتحاد و ائتلاف، پیام گذشت، فداکاری، اقتدار و توان تصمیم‌سازی و عملگرایی جمعی خود را به جامعه اثبات کند. از سوی دیگر، این ائتلاف قطعا باید بر مبنای نظرسنجی‌ها و از آن مهم‌تر، سنجش نبض جامعه (در صورت انصراف یکی از نامزدها به نفع دیگری) صورت می‌گرفت. این موضوع بدیهی بود؛ اما بدتر از ۱۱ سال پیش، متأسفانه در اینجا دو پدیده موازی رخ داد که این منظومه را منهدم کرد! یکی از این موارد، تخریب‌های انتخاباتی حین نظرسنجی‌ها (از سوی منسوبان آقای دکتر جلیلی) علیه آقای دکتر قالیباف بود. چه کسی می‌تواند تأثیر سوء و منفی مواضع رسایی، مصاف، منصوری، مؤمن‌نسب، ثابتی و... را در کاهش آرای قوی‌ترین مدیر اجرایی پس از انقلاب و رئیس فعلی مجلس شورای اسلامی و نزولی شدن جایگاه ایشان در نظرسنجی‌ها انکار کند؟ به عبارت دقیق‌تر، در اینجا نظرسنجی‌ها باید در بستر رقابت سالم (و نه تخریب‌گرایانه) و هم‌افزایی طرفین شکل می‌گرفت که متأسفانه با وجود مدارای آقای قالیباف، تلاشی برای توقف لجن‌پراکنی‌های افراد مدعی انقلابی‌گری پایداری از سوی آقای جلیلی انجام نشد. این خودزنی از سوی برخی جریانات مدعی پایبندی به گفتمان انقلاب و متعاقبا خلق تضادهای بسیار شدید «مثلا» افشاگرانه، آنتاگونیستی و اختلافات پررنگ به جای ابراز مؤدبانه و با پرستیژ تفاوت‌هایی که قابلیت مدیریت و همدلی دارد، نخستین خطای همراهان و اعضای ارشد ستاد جناب جلیلی بود.

۲: خطای دیگر؛ آقایان اساسا - شاید عمدا - رکن دوم و مهم‌تر را در پروژه ادغام و ائتلاف جریان انقلاب نادیده انگاشتند! این رکن مهم، همان «مخاطب‌شناسی رأی‌دهندگان» بود. مخاطب‌شناسی حول سوالاتی ساده و مشخص تعریف می‌شود؛ اینکه کناره‌گیری کدام‌یک از دو نامزد در جذب آرای خاکستری و خاموش مؤثرتر است و مهم‌تر آنکه آرای سلبی کدام نامزد در رقابت مستقیم با جناب آقای دکتر پزشکیان کمتر خواهد بود؟

پاسخ این سوال مشخص بود؛ بااین‌حال گوش شنوایی برای شنیدن آن وجود نداشت. بدترین انگ‌ها و برچسب‌ها متوجه رسانه‌ها و افرادی شد که دلسوزانه به آقای جلیلی و همراهان ایشان گوشزد کردند انصراف ایشان به سود دکتر قالیباف، «قطعا» نتیجه بهتری را در انتخابات رقم می‌زند و نه‌تنها آرای سلبی (آرایی که از ترس رقیب و نه بر اساس شایستگی‌های نامزد دیگر به صندوق ریخته می‌شود) را به سود آقای پزشکیان به گردش درنخواهد آورد؛ بلکه منجر به جذب برخی آرای افراد قهرکرده، خاکستری، سفید و معتدل نیز خواهد شد.

تجمیع این آرا در سبد رأی مشترک جریان انقلاب، قطعا منتج به پیروزی نامزد آن یعنی آقای دکتر قالیباف می‌شد.

به راستی آقای دکتر جلیلی! کدام نظرسنجی علمی و متقن را سراغ داشتید که پیروزی جنابعالی را در رقابت با آقای دکتر پزشکیان پیش‌بینی کند؟ قریب به اتفاق نظرسنجی‌ها تصریح می‌کردند در دوگانه «قالیباف - پزشکیان» برتری قطعی با آقای قالیباف است. انکار این داده‌ها و گزاره‌های حقیقی، بدترین نتیجه ممکن را به ضرر جریان انقلاب رقم زد.

عجیب‌تر و تأسف‌بارتر آنکه سال ۹۲ این مسأله تجربه شده بود و عدم اجماع و ائتلاف جریان انقلاب، آن هم بر سر نامزد اصلح که قابلیت جذب آرای خاکستری و سفید را داشت، منجر به پیروزی آقای روحانی و جریان متبوع ایشان شد و هشت سال «خسارت محض» دولت غرب‌گرایان، چه‌بسا ۸۰ سال ایران را عقب انداخت.

۳: آقای دکتر جلیلی بارها سر کار آمدن «دولت سوم روحانی» را به‌مثابه یک خطر جدی و قریب‌الوقوع برای نظام اسلامی و مردم گوشزد کردند؛ اما جالب آنکه خود تبدیل به کاتالیزور و عامل تسریع‌کننده پیروزی آقای دکتر پزشکیان شدند! برخی می‌گویند رقابت انتخابات به پایان رسیده و دیگر جای تخطئه نیست؛ اما اگر جریان انقلاب پس از شکست سال ۹۲ به جای سانسور، لاپوشانی و نادیده گرفتن آن اشتباه مهلک جناب جلیلی و همراهان وفادار به ایشان که بی‌تعارف - خواسته یا ناخواسته - بزرگ‌ترین لطمه‌زنندگان به انقلاب‌اند، مقابل این «تفکر بی‌فکر» می‌ایستاد و به آسیب‌شناسی دقیق و کارشناسانه آن خسران عظیم روی می‌آورد، امروز پس از یک دهه شاهد تکرار آن خطای بزرگ؛ آن هم در شرایط فعلی دنیا که به مراتب حساس‌تر و پیچیده‌تر از دهه پیش است، نبودیم. اکنون فرصت از دست رفته و حسرت باقی مانده!