به گزارش مشرق، یک هفته از ترور «اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس و «فؤاد شکر» فرمانده عالیرتبه حزب الله و شهید میلاد بیدی مستشار ایرانی، گذشت و پس از تهدید ایران مبنی بر «مجازات سخت» اسرائیل و وعده حزب الله برای انتقامگیری، اسرائیل در حال آمادهباش کامل جهت دریافت پاسخ ایران و حزبالله است.
به گفته رسانههای صهیونیستی، اسرائیل ابتدا منتظر آغاز حمله حزبالله است و نمیداند حمله ایران دقیقا چه زمانی آغاز میشود اما ارزیابی این است که حمله ایران قبل از آغاز حمله حزبالله نیست. آمریکا دو روز است اعلام کرده که حمله ایران از دوشنبه ممکن است آغاز شود. معنای این اعلام برای تلآویو این است که ایران مقدمات را تکمیل کرده و هر لحظه ممکن است حمله را آغاز کند. از طرفی نیویورکتایمز هم ادعا کرده که ایران سامانههای دفاعی و راداری پیشرفتهتری از روسیه در حال دریافت است.
در همین اثنا رصد مواضع سران و مسئولان اسرائیل نشان میدهد، آنها تا چه حد بر اهداف و مواضع ظالمانه خود اصرار دارند و پشتگرمی آنان در هشت دهه گذشته به قدرتهای وقت مثل انگلیس و آمریکا چقدر آنان را مست لایعقل کرده؛ به قدری که حاکمیت هر کشوری را که بخواهند، نقض میکنند و علاوه بر آن، گردنکشی هم میکنند. کانال ۱۳ تلویزیون اسرائیل گزارش کرده در جلسه دوشنبهشب، افسران عالیرتبه ارتش اسرائیل در چند جلسه به بنیامین نتانیاهو (نخستوزیر) و یوآو گالانت پیشنهاد دادهاند به حزب الله حمله پیشدستانه کند.
این خبر، زنگ خطر است؛ چون نشان میدهد احتمالا فرماندهان ارتش اسرائیل در یکی از این دو فضا هستند؛ اول، میدانند که اوضاع اسرائیل چقدر بد است لذا نتیجه گرفتهاند که منتظر پاسخ حزبالله ماندن درست نیست چون حزبالله طبق وعده، ضربه دردناک خود را بابت انتقام خون فرمانده شُکر و شهید بیدی، وارد خواهد آورد و حالا که قرار است ضربه وارد شود پس اسرائیل پیشدستی کند و آن را همین الان پاسخ بدهد تا هم اثر حمله حزبالله خنثی شود هم بازدارندگی اسرائیل بیشتر.
احتمال دوم این است که این فرماندهان نمیدانند اوضاع اسرائیل چقدر بد است که همین ندانستن، خودش بدتر از بد است. اسرائیل ده ماه است درگیر جنگ غزه است. ارتش اسرائیل یک ارتش کمانگیزه و خسته است. هزینههای دولت سنگین شده. اوضاع داخلی فقط به ظاهر آرام است و اختلافات سیاسی در اوج است. کرانه باختری هر روز به یک بمب ساعتی بیشتر شبیه میشود و این فرماندهان اسرائیلی دم از حمله پیشدستانه به حزب الله میزنند در حالی که قواعد نانوشته را هم نقض کرده و به بیروت، پایتخت، حمله و فرمانده حزب الله را ترور کردهاند. و حالا گردنکشی هم میکنند. این مستی خطرناک است.
این موضوع برای ایران و کل محور مقاومت یک زنگ خطر واقعی است. اگر مجازات و خونخواهی که ایران و حزب الله وعده کردند، به اندازه کافی «سخت» نباشد، مستی را از سر و کله سران اسرائیل نمیپراند. اگر مجازات اسرائیل، در حد خونخواهی وعده داده شده نباشد، اسرائیل خون بیشتری در تهران و بیروت خواهد ریخت. جلوی خونریزی باید همینجا گرفته شود. درست است که هر اقدامی باید کاملا سنجیده و تبعات آن تا چند مرحله دیده شود، اما باید این نکته را دقیق درک کرد که این مجازات بعد از «وعده صادق» دارد رخ میدهد. لازم است دیوارِ آن بازدارندگی که در وعده صادق بنا گذاشته شد، بالاتر آورده شود و گرنه همان بنا هم فرو میریزد و این خطر بزرگی است. جسارتِ ترور هنیه در خاک ایران نشان میدهد، بازدارندگی ایجاد شده از طرف ایران، کفایت نمیکند و لازم است بیشتر شود.
لازم است این نکته در نظر گرفته شود که هر گونه واکنش احتمالی اسرائیل به حمله ایران و حزبالله و سطح و شدت آن، کاملا بستگی به نوع، شدت و دقت مجازات دارد. اگر اسرائیل طی عمر نامشروع خود بنا به نوع هدف، همه قواعد و عرف را زیر پا میگذارد، در عوض چارچوب اقدام ایران را میداند. از همین الان میداند که ایران در حمله احتمالی، قواعد و عرف را رعایت میکند، تاسیسات غیرنظامی نمیزند و خارج از قاعده عمل نمیکند و تناسب را در نظر میگیرد. لذا در خبرها میبینیم که کانال ۱۱ اعلام میکند، ارزیابی اسرائیل نشان میدهد که ایران نقاط نظامی را هدف خواهد گرفت و هر چند ممکن است شدت حمله بیشتر از وعده صادق باشد اما تلآویو انتظار ندارد که پاسخ اسرائیل، به جنگ منجر شود. بنابراین دست ما در این بازی برای آنها کاملا رو است و آنها از همین الان اهداف احتمالی در ایران را برای پاسخ خود آماده کردهاند و تنها چیزی که آنان را در این پاسخ مردد میکند یا سبب میشود اهداف کم اهمیتتر را انتخاب کنند، «شدت» درست و مناسب «مجازات سخت» است. نقطه قوت حمله ایران، درست مثل آنچه در وعده صادق رخ داد، اقناع ذهنی طرف مقابل و حتی متحدانش و حتی جامعه بینالملل است. همه پذیرفتهاند که ایران حق دارد واکنش نشان دهد. بنابراین آنچه در غایت اهمیت است، تعیین درست و قاطعانه میزان «سختی» مجازات است.
این تنش مستقیم میان ایران و اسرائیل، بیش از آنکه جنگ نظامی امنیتی باشد، جنگ اراده است. هر چند اسرائیل پاسخ برخی از اقدامات گذشته خود را از ایران گرفته و افکار عمومی البته از آن بیخبر است، اما الان که امکان مطلع شدن همگان وجود دارد، فرصتی تاریخی مهیاست تا تاوان بخشی از خونهایی را که اسرائیل در سالهای اخیر به ناحق از ایرانیان (از دانشمندان گرفته تا مستشاران) ریخته، پس بدهد. الان وقت خونخواهی است. افکار عمومی منطقه، حق را به ایران میدهد. سران دولتهای منطقه نمیتوانند ایران را به جنگافروزی متهم یا آن را سرزنش کنند. طی چهارماه گذشته، اسرائیل ساختمان کنسولی ایران را هدف قرار داده و میهمان ایران را در خاک تهران ترور و مستشارش را در بیروت شهید میکند. تاریخ اسرائیل مملوء از جنگافزوی است؛ کسی نمیتواند جز اسرائیل را به جنگ افروزی متهم کند. حتی بزرگترین مدافع و متحد اسرائیل، آمریکا به این حق ایران تن داده، لذا اگر الان خونخواهی نشود، باید منتظر خونریزی بیشتر اسرائیل بود، زیرا تیم حاکم کنونی بر فلسطین اشغالی، برای دیرتر غرق شدن خود، حاضر است هر بحرانی را در منطقه ایجاد کند و تنها چیزی که مانع بحرانسازی اسرائیل میشود، خونخواهی دقیق، قاطع و به اندازه کافی «سخت» است.
مهمتر از مجازات سخت، مابعدِ مجازات است؛ دادنِ پاسخ سختتر به هر نوع تعدی مجدد اسرائیل است. در این مرحله است که بازدارندگی، در سطح ادراکی سران اسرائیل تثبیت میشود. پاسخ اولیه اسرائیل بها دارد اما قطعا بهایش خیلی کمتر از بهایی خواهد بود که پاسخ سختتر به آن داده نشود و بعدها خون بیشتری در ایران یا از ایرانیان ریخته شود. درک این واقعیت در این فرصت تاریخی، شاید به اندازه دهها سال کاروتلاش ارزش داشته باشد.
مجازات و خونخواهی باید به قدری سخت باشد که شخص نتانیاهو و فرماندهان ارتشش، زیر مجازات و سرزنش افکار عمومی داخل اسرائیل و گلهوشکایت دولت آمریکا، گردن راست نکنند.