به گزارش مشرق، مرداد سال ۱۴۰۳ زن جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی مدعی شد که همسرش ناپدید شده است.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: برادرشوهرم با او تماس گرفت و درخواست کمک کرد و در حالی که مضطرب بود گفت ۳ سارق وارد گاراژ شدهاند و هرچه زودتر خودت را به من برسان. پس از آن شوهرم بسرعت به گاراژی که برادرشوهرم در آنجا کار میکرد، رفت و دیگر خبری از آنها ندارم. تلفن همراهشان هم خاموش است و وقتی هم به گاراژ رفتیم آنها را پیدا نکردیم.
پس از شکایت زن جوان، مأموران تحقیقات خود را برای ردیابی دو برادر آغاز کردند و به گاراژ رفتند و بعد از جستوجو در محل، متوجه چاهی قدیمی در گوشهای از گاراژ شدند و با بررسیهای به عمل آمده مشخص شد، جسد هر دو برادر در داخل چاه انداخته شده است که اجساد بیرون کشیده شد و به دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شدند.
پزشکی قانونی نیز بعد از معاینه اجساد در گزارشی اعلام کرد، هر دو قربانی به علت شدت جراحات وارده با جسم نوک تیز و برنده و خونریزی شدید جان باختهاند.
در بررسیهای بعدی مأموران دریافتند، خودروی وانت دو برادر به همراه یک دستگاه جوش و بخشی از آهنهای اسقاطی داخل گاراژ به سرقت رفته است.
در ادامه پلیس با بازبینی دوربینهای مداربسته و ردیابی کارت بانکی یکی از قربانیها به ۳ پسر نوجوان به نامهای اکبر، سیروس و کریم رسید و آنها را ردیابی و بازداشت کرد.
۳ متهم پس از دستگیری و انتقال به پلیس آگاهی به قتل دو برادر اعتراف کردند و مدعی شدند هر سه نفر با همکاری هم قتل را انجام دادهاند.
پس از بازسازی صحنه جرم، ۳ پسر نوجوان تا تکمیل تحقیقات به کانون اصلاح و تربیت فرستاده شدند.
با تکمیل تحقیقات، پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه رسیدگی اولیایدم برای عاملان قتل درخواست قصاص کردند.
پس از آن اکبر به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام قتل گفت: دوستانم میدانند که من آرزویم داشتن خودرو است. اما به خاطر شرایط مالی خودم و خانوادهام این امکان را نداشتم تا اینکه چند روز قبل از ماجرا دوستم سیروس به من گفت، در شهریار گاراژی را دیده که میتوانیم براحتی از آنجا سرقت کنیم و من به آرزویم برسم، من هم بلافاصله از پیشنهاد دوستم استقبال کردم. بعد از آن ماجرا را به کریم، دوست دیگرمان گفتیم و ۳ نفری راهی گاراژ شدیم. بعد از ورود به آنجا مخفیانه از جلوی در نگهبانی رد شدیم. شاهرخ نگهبان آنجا در حال مصرف مواد مخدر بود و متوجه ما نشد اما وقتی داشتیم سرقت میکردیم ما را دید و شروع به داد و فریاد کرد، ما دست و پا و دهانش را بستیم و به داخل کیوسک نگهبانی انداختیم تا دوباره کارمان را شروع کنیم.
دقایقی بعد برگشتیم و دیدیم او دستهایش را باز کرده و با فردی تماس گرفته بود. وقتی سراغش رفتیم از ترس جانش تلفن را شکست و گفت دیگر به جایی زنگ نمیزند با این حال دوباره دستهایش را بستیم و سراغ اموال داخل گاراژ رفتیم که برادرش وارد شد و وقتی او را در آن وضعیت دید عصبانی شد و به ما حمله کرد. سیروس با قمه چند ضربه به او زد و بعد هم کریم برادرش را زد و برای اینکه شناسایی نشویم اجسادشان را داخل چاه انداختیم و فرار کردیم.
وی افزود: آن شب من فقط برای سرقت به آنجا رفتم و قتلها کار من نبود. بعد هم علاوه بر اموالی که برداشته بودیم کارت بانکی شاهرخ را هم برداشتیم و موجودی آن را به حساب سیروس منتقل کردیم.
بعد از آن سیروس به جایگاه رفت و گفت: آن شب اکبر قمه داشت اما من و او نقشی در قتلها نداشتیم و کریم آنها را کشت. البته من از ترسم چند ضربه به سر و گردن آنها زدم، اما آن موقع هیچکدامشان تکان نمیخوردند.
متهم درباره اتهام شرب خمر، سرقت و جنایت بر میت نیز گفت: من جنایت بر میت نکردم چون هر دو جسد را کریم و اکبر به چاه انداختند، اما سرقت و شرب خمر را قبول دارم.
سپس کریم به جایگاه رفت و گفت: من نقشی در قتلها نداشتم و اکبر و سیروس دو برادر را کشتند.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.