کد خبر 163760
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۰

محمد جعفري-پسر جواني که با کشتن يک نفر و مجروح کردن 10 زن و مرد ظهر دوشنبه خونيني را درخيابان نظام آباد رقم زد، 7 ساعت بعد در حالي که به قم فرار کرده بود دستگير شد.

به گزارش مشرق به نقل از خراسان،  اين جوان 22 ساله که «ح» نام دارد ظهر ديروز به محل حادثه منتقل شد تا صحنه جنايت را بازسازي کند اما انبوه جمعيت مانع اين اقدام شد. اين روزها همه اهالي خيابان نظام آباد از حادثه اي تلخ حرف مي زنند. حادثه اي خونين که طي آن پسري جوان با در دست داشتن يک چاقو 11 زن و مرد را مجروح کرد و گريخت.

او اين اقدام وحشيانه اش را از يک مرغ فروشي در نزديکي باشگاه ديهيم آغاز کرد و بعد از مجروح کردن صاحب مغازه مردان و زنان ديگري را هم از دم تيغ گذراند و چند دقيقه بعد متواري شد. بعد از اين حادثه رعب و وحشت عجيبي منطقه را فرا گرفت و همه درباره اين حادثه صحبت مي کردند. زن ها ترجيح مي دادند بدون همسرشان از خانه بيرون نيايند و بچه هاي مدرسه اي که در آن حوالي قرار دارند تا رسيدن والدين شان در مدرسه منتظر بمانند.

 چند نفر از مجروحان حادثه به بيمارستان امام حسين (ع) منتقل شدند و حال دو نفر از آنان وخيم بود. يکي از آنان که مردي 42 ساله بنام محمدقلي بود در همان دقايق اوليه به دليل شدت جراحات جان سپرد و يک زن نيز در اغما بود. با اين حال تلاش ها ادامه يافت تا اينکه وي از مرگ نجات يافت.در حالي که ساعتي از اين ماجرا گذشته بود دوربين هاي مداربسته يک فروشگاه تلفن همراه به ياري پليس آمد و خيلي زود ضارب شناسايي شد. افسران اداره دهم پليس آگاهي به دستور حسين شهرياري بازپرس ويژه قتل تهران اقدامات ويژه اي را در دستور کار قرار دادند و ساعتي بعد بود که کارآگاهان به اطلاعاتي دست يافتند که نشان مي داد متهم در قم مخفي شده است. به اين ترتيب تيمي از افسران اداره دهم خود را به اين شهر رساندند و وي را دستگير کردند.

انگيزه جنايت

او در بازجويي هاي اوليه مشکلات روحي را انگيزه اصلي خود از اين اقدام عنوان کرد و گفت مواد مخدر مصرف نکرده است. در چنين شرايطي صبح دوشنبه ح براي بازسازي صحنه اين جنايت به خيابان نظام آباد منتقل شد. با اينکه ماموران زيادي براي برقراري نظم و امنيت در آنجا حضور داشتند اما ازدحام جمعيت مانع از آن شد که او وارد محل حادثه شود. در چنين شرايطي ماموران فقط توانستند او را براي چند لحظه از خودروي ويژه بيرون آورده و در معرض ديد مردم قرار دهند. اهالي منطقه که از ديدن اين جوان خشمگين شدند و او را هو کردند. گروهي ديگر هم با شعارهايي از نيروي انتظامي به دليل دستگيري سريع ضارب تشکر کردند. به اين ترتيب متهم ابتدا براي بررسي سلامت روان به سازمان پزشکي قانوني و از آنجا به پليس آگاهي تهران بزرگ منتقل شد تا جزئيات بيشتري از اين ماجرا را بازگو کند.

تحقيق از شاهدان

در همين حال بازپرس شهرياري به تحقيق از چند شاهد اين حادثه پرداخت. مرد طلافروشي که صحنه فرار متهم را ديده بود گفت: همه از ديدن او ترسيده بودند. همسرم وقتي فهميد چنين اتفاقي افتاده به من گفت ديگر سرکار نرو چون آنجا امنيت ندارد.زن ديگري که دخترش در اين حادثه به شدت مجروح شده است نيز گفت: مگر دخترم چه گناهي کرده که چنين بلايي بايد سرش بيايد. چنين فردي براي جامعه خطرناک است و بايد زودتر مجازات شود. بازپرس شهرياري در همين رابطه به خراسان گفت: دادستان تهران دستور رسيدگي ويژه به اين پرونده را صادر کرده است. از طرفي چون اين اقدام سبب ايجاد رعب و وحشت در بين مردم شده است بحث محاربه نيز مطرح است و به دنبال بررسي اين موضوع هستيم که آيا اقدام متهم از مصاديق محاربه است يا نه.

گفتگوي

چند سال داري و شغلت چيست ؟

22ساله هستم و تا سوم راهنمايي درس خواندم. قبلا پيک موتوري يک رستوران بودم اما از 20 روز قبل بيکار شدم.

از وضعيت خانوادگي ات بگو.

پدر و مادرم چند سال قبل از يکديگر جدا شدند و من تنها زندگي مي کردم و به دنبال خانه بودم.

چطور شد که دست به چنين کاري زدي ؟

مشکل روحي رواني داشتم. فکر مي کردم حقم ضايع شده و همين موضوع روحم را آزار مي داد. 5 سالي مي شد که فکر هاي شيطاني به سرم ميزد اما سعي مي کردم خودم را کنترل کنم. مثلا گاهي روزها خوف بدي داشتم و از همه چيز مي ترسيدم. فکر مي کردم همه دشمن من هستند. در اين مدت هم چند مرتبه خواب هاي بدي ديدم. اين افکارم بر روحم غلبه کرد و باعث شد اين کار را بکنم.

آيا جزئيات اين حادثه را به ياد داري ؟

بله. آن روز به قصابي ميدان تره بار رفتم. اما چون آنجا شلوغ بود سراغ يک مرغ فروشي در خيابان نظام آباد نزديک باشگاه ديهيم رفتم. گفتم مرغ مي خواهم. در آن لحظه از افرادي که آنجا بودند انرژي منفي گرفتم. وقتي فروشنده رفت برايم مرغ بياورد چاقو اش را برداشتم و به فروشنده حمله کردم و يک ضربه به او زدم و فرار کردم. بعد در راه فرار چند نفر ديگر را با چاقو زدم. همه چيز مثل فيلم بود. مردم فرياد مي زدند و مي گفتند بگيريدش. اما من فرار مي کردم. نمي دانم در بين راه چند نفر را زدم اما خاطرم هست چند نفرشان زن بودند. چند پيرمرد هم سر راهم بودند که آنها را هم با چاقو زدم.

بعد از آنکه نفر يازدهم را زدي چطور فرار کردي ؟

چاقو را زير لباسم پنهان کردم و يک تاکسي دربست گرفتم و از آنجا رفتم.چند ساعت بعد خودم را به ترمينال جنوب رساندم و به قم رفتم. در بين راه حال خوشي نداشتم و تازه به خودم آمده بودم. وقتي به قم رسيدم از کارم پشيمان شدم. همانجا توبه کردم و از خدا خواستم من را ببخشد. تا اينکه وقتي گوشه اي نشسته بودم توسط ماموران شناسايي و دستگير شدم.

آيا مواد مخدر يا روانگردان هم مصرف مي کني ؟

نه. مواد مصرف نمي کنم.

آن روز هم مواد مصرف نکرده بودم فقط مشکلات روحي داشتم. مي خواستم خودم را بستري کنم اما نشد.

آيا مي داني با اين کارت 10 نفر را راهي بيمارستان کردي و يک نفر را هم به قتل رسانده اي ؟

نه نمي دانستم. فقط مي زدم و مي رفتم.

چرا اين کار را کردي؟

خودم هم وقتي کارم تمام شد فهميدم چه کار کرده ام. روحم اذيت مي شد. انگار از قبل مي دانستم قرار است چه اتفاقي بيفتد. انگار سوار ماشين بي ترمز بودم.

آيا سابقه مشکلات روحي- رواني داري؟

سه سال قبل پيش يک روانپزشک رفتم اما نتوانستم خوب حرف بزنم و اوهم به حرفهايم اعتنايي نکرد. فکر کرد مي خواهم فريبش بدهم و سرکارش بگذارم. فقط مقداري قرص به من داد. مدتي قبل هم يکي از آشنايانم مي خواست من را بستري کند اما از بدشانسي ام تصادف کرد و فوت شد.

چندمين مرتبه است که دستگير مي شوي؟

بار دوم. قبلا يک مرتبه بخاطر رابطه نامشروع زنداني شده بودم.

فکر مي کني چه عاقبتي در انتظارت باشد؟

نمي دانم اما دعا مي کنم افرادي را که زدم از من راضي باشند. چون من هيچ مشکلي با آنها نداشتم و آنها هم گناهي نداشتند. اميدوارم خدا من را ببخشد.

گفتگوي با پدر متهم

اي کاش پسرم زنده نمي ماند

چند فرزند داري و ح فرزند چندمت است؟

من از اين ماجرا شرمنده ام. در تمام عمرم با سختي کار کردم و در حال حاضر هم کارگر ساختماني هستم اما نمي دانم چرا حاصل عمرم اينطور شد. من سه فرزند دارم و ح فرزند دومم است.

فکر مي کنيد چه مشکلي باعث شد که پسرت دست به چنين کاري بزند؟

من مدتها قبل از همسرم جدا شدم و دوباره ازدواج کردم. زماني که با همسر اولم بودم با يکديگردرگيري داشتيم. زنم آبرويم را برده بود و همه جا شرمنده بودم. مدام با يکديگر درگير بوديم و بچه هاي مان در محيطي پر تنش بزرگ شدند.

بعد از جدايي شما ح با چه کسي زندگي مي کرد؟

او تنها زندگي مي کرد و من نمي توانستم کنترل اش کنم. او تا 20 روز قبل در يک پيتزا فروشي پيک موتوري بود اما از آنجا اخراج شد. چند مرتبه با او صحبت کردم و گفت بخاطر اينکه مادر و خواهرم از ما جدا شده اند و من زندگي خوبي ندارم مي خواهم آنها را بکشم. پسرم بخاطر مشکلات خانوادگي ديوانه شده بود و ديگر طاقت نداشت. پسرم در بين درگيري و فحش بزرگ شد و عاقبت هم اينطور شد که من بايد پدر يک قاتل باشم.

آيا سابقه داشت ح پيش از اين دست به کار خطرناکي بزند ؟

چند ماه قبل مقدار زيادي قرص خورد و خودکشي کرد. يادم هست آن دو شب بالاي سرش در بيمارستان بودم و خوشحال بودم که بعد از دو روز به هوش آمد و زنده ماند. امااگر قرار بود چنين کاري کند اي کاش زنده نمي ماند.چند مرتبه او را سر کار بردم اما هميشه من را عذاب مي داد و به زور از من پول مي گرفت. مي گفت يا بايد پول بدهي يا مي کشمت.