سیاست‌گذاران ایالات متحده، به‌جای اینکه بپذیرند ثبات واقعی در خاورمیانه مستلزم پرداختن به علل اصلی تنش است، بر رویکردی که ریشه در اتحاد با رژیم‌های سرکوبگر دارد تأکید دارند.

به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: این ارزیابی را نشریه انگلیسی میدل ایست آی منتشر کرد. میدل ایست آی نوشت: یک حمله تلافی‌جویانه هماهنگ از سوی ایران و متحدانش، به‌ویژه حزب‌الله به طور فزاینده‌ای محتمل به نظر می‌رسد.

در مواجهه با نیاز به تمرکز بر آسیا و اقیانوسیه و جنگ در اوکراین، ایالات متحده به دنبال ایجاد یک اتحاد منطقه‌ای وفادار به منافع خود است. این اتحاد که از نظر تسلیحات و فناوری به ایالات متحده وابسته است، برای حفظ وضعیت موجود به روشی طراحی شده بود که در خدمت منافع آمریکا باشد. پیمان ابراهیم، به‌ دور از قرارداد صلح، در واقع یک اتحاد نظامی، نظارتی و امنیتی بین اسرائیل، امارات، بحرین و دیگران بود که برای حفظ منطقه تحت هژمونی ایالات متحده تنظیم شده بود. اما این استراتژی اساساً ناقص بود. ایجاد این اتحاد، عمداً فلسطینی‌ها را کنار گذاشته و این واقعیت را نادیده می‌گیرد که صلح و ثبات واقعی در منطقه تنها با حل مشکلات آنها حاصل می‌شود. در عوض، اسرائیل توافق ابراهیم را فرصتی برای دور زدن کامل مسئله فلسطین می‌دانست و از جو منطقه‌ای و ترتیبات جدید برای تشدید سیاست‌های تهاجمی خود به‌ویژه در کرانه باختری در ماه‌های منتهی به ۷ اکتبر استفاده می‌کرد.

دولت بایدن از رویکرد دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا دور نشد؛ بلکه فشار خود را برای عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی، بدون پرداختن به مسائل اساسی، مضاعف کرد. هدف روشن بود: ایجاد اتحادی نه برای جایگزینی ایالات متحده در منطقه بلکه مکمل تلاش‌های آن و اینکه به واشنگتن اجازه دهد تا انرژی خود را روی آسیا و اروپا متمرکز کند. با این‌حال، این ترتیبات در ۷ اکتبر از بین رفت، زیرا افسانه برتری نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در چند ساعت که حماس عملیات طوفان الاقصی را انجام داد، از بین رفت.

برای چندین دهه، اسرائیل به‌عنوان یک قدرت نظامی قدرتمند و شکست‌ناپذیر، یک شریک کلیدی در تضمین تسلط آمریکا در خاورمیانه معرفی شده بود؛ اما اکنون، پس از ۱۰ ماه نسل‌کشی وحشیانه و نبردهای شدید در غزه، خود را در باتلاقی گرفتار می‌بیند و نمی‌تواند پیروزی قاطع را در برابر حماس و دیگر جناح‌های فلسطینی تضمین کند. همان ارتش اسرائیل که زمانی ارتش ترکیبی سه کشور عربی را در طول جنگ ۱۹۶۷ در شش روز شکست داد، اکنون در حال مبارزه با نیروهای چریکی در غزه است.

اسرائیل که سیاست‌گذاران آمریکا روی آن به‌عنوان یک متحد نظامی ضروری برای منافع خود در منطقه حساب کرده‌اند، نشان داد که قادر به دستیابی به یک پیروزی قاطع در غزه نیست. امروز، درحالی‌که اسرائیل همچنان در باتلاق غزه است، به دنبال تحریک احتمال یک جنگ منطقه‌ای در کنار جنگ فعلی غزه است. اسرائیل دو بار حق حاکمیت ایران را نقض کرد و اکنون از ترس انتقام‌جویی ایران، به ایالات متحده و کشورهای غربی و عربی متکی است تا از آن در برابر انتقام احتمالی ایران، محافظت کنند.

درحالی‌که هدف ایران و متحدان رسمی و غیررسمی آن برقراری مجدد بازدارندگی است، دشوار است تصور کنیم که وضعیت به یک رویارویی بزرگ‌تر تبدیل نشود. بااین‌حال، سیاستگذاران ایالات متحده، به‌جای این که بپذیرند ثبات واقعی در خاورمیانه مستلزم پرداختن به علل اصلی تنش و درگیری- از جمله مسئله فلسطین است- بر رویکردی که ریشه در زور، اتحاد با رژیم‌های سرکوبگر و بی‌توجهی به حقوق بشر دارد، تأکید دارند.

درحالی‌که قرار بود اسرائیل از منافع آمریکا در منطقه حمایت کند و هزینه‌های آن را کاهش دهد اکنون این رژیم بر آن است تا آمریکا را وارد جنگی در منطقه کند و این عمدتاً به دلیل حمایت کور و بی‌قیدوشرط واشنگتن از اسرائیل است و این بهای سیاستی است که بر روی توهمات و دستاوردهای کوتاه‌مدت بنا شده است.

آیا سیاست‌گذاران در واشنگتن این بار درس خود را خواهند آموخت؟ آیا آمریکایی‌ها بار دیگر خود را درگیر جنگ گسترده‌تری در خاورمیانه خواهند دید؟ رهبران و سیاست‌گذاران عاقل در ایالات متحده باید فوراً در استراتژی خاورمیانه خود تجدیدنظر کنند. تداوم تکیه بر ائتلاف با رژیم‌های ظالم و قدرت‌های اشغالگر و نادیده‌گرفتن حقوق و خواسته‌های مشروع مردم منطقه به‌ویژه فلسطینیان، منجر به خونریزی و بی‌ثباتی بیشتر شده است. رویکرد جدید-رویکردی که دیپلماسی، حقوق بشر و تعهد واقعی به صلح را در اولویت قرار دهد- ضروری است و آینده خاورمیانه و نقش ایالات متحده در آن به این تغییر حیاتی بستگی دارد.

برچسب‌ها