سرویس جهان مشرق - مردم معمولی آمریکا که پایبند به قانون هستند، با ناباوری شاهدند که باندهای تبهکار ونزوئلا در سراسر کشور به شدت در حال قانونشکنی و فعالیتهای مجرمانه هستند.
به گزارش پایگاه تحلیلی «زیروهِج»، اسناد محرمانه ارتش آمریکا که فاش شده نشان می دهد که باندهای غیرقانونی زندانیان بیگانه به یک تهدید بزرگ برای آمریکا تبدیل شدهاند. اف بی آی اخیرا هشدار داد که باندهای مهاجر به زیرساختهای انرژی در غرب تگزاس حمله می کنند در حالی که برخی شهرها مثل اسپرینگ فیلد ایالت اوهایو، کاملا توسط بیگانگان غیرقانونی تسخیر شدهاند. نرخ تجاوز و قتل توسط مهاجران نیز در حال افزایش است، زیرا دولت بایدن-هریس به وضوح تسهیلگر و حتی مشوّق این وضعیت بوده است. برخی ناظران و تحلیلگران این وضعیت را یک استراتژی سیاسی عَمدی برای بارگذاری بیش از حد تحمل بر سیستم فعلی میدانند.
دموکرات ها سالها برای کاهش بودجه و تعدیل ساختار پلیس تلاش کردند و اصلاحات فاجعه بار در حوزهی عدالت اجتماعی را پیش بردند که اساسا مناطق شهری را به صحنهی آشفتهی تبهکاری و جرایم بدل کرده است.
بالتیمور، شیکاگو، پورتلند و سان فرانسیسکو نمونه های خوبی از این هستند که چگونه سیاستهای شکست خوردهی ظاهرا «مترقیانه» لیبرالها و چپها، باعث سونامی جنایات خشونتآمیز شدهاست. علاوه بر این، چپگرایان رادیکال تحت هدایت تیم بایدن-هریس، با معاون رئیس جمهور هریس معروف به "تزار مرزها"، بزرگترین حمله غیرقانونی بیگانگان به مرزهای جنوبی و شمالی را از طریق سیاست مرزهای باز تسهیل کردند.
این حرکت به عنوان یک ضربهی مرگبار علیه هویت ملی و امنیت اجتماعی ایالات متحده، تبعات خود را آشکار کرده است. سیاستی با خروجی حضور دستکم ده میلیون مهاجر غیرمجاز، که حداقل کسری از از آنها تروریست ها و جنایتکاران فراری هستند، در سراسر کشور در حال اجرا هستند. بخش عمدهی این بیگانگان اغلب پس از بازداشت و آزاد شدن توسط دولت بایدن و قضات دمکرات و چپگرا، دوباره فعالیتهای تبهکارانه خود را از سر می گیرند.
علاوه بر این، مرز باز به حزب کمونیست چین اجازه داده است تا مکزیک را با مواد شیمیایی پیشساز فنتانیل(ماده مخدر بسیار مرگبار) لبریز کند، موادی که توسط کارتل های مواد مخدر مکزیکی پخت و به صورت قرص بسته بندی شده از مکزیک به سوی مرزهای شمالی(خاک آمریکا) فرستاده می شود. فقط همین بحران مواد مخدر مرگبار هر ساله 100000 آمریکایی را می کشد، که بسیاری از آنان زنان و مردان نظامی بازنشسته هستند.
در حالی که تهدید تقابل نظامی میان چین و آمریکا در دریای چین و جنوبی به طور فزایندهای رو به صعود است، طبق گزارشها، هدایت سیل ماده مخدر فنتانئیل به داخل مرزهای ایالات متحده در واقع یک تهدید امنیت ملی درجه یک برای این کشور است. همزمان، دموکرات ها برای قطع بودجه پلیس، آن هم در میانهی شورش های نژادی و ناآرامیهای اجتماعی و افزایش جنونآمیز شاخصهای تبهکاری، فشار خود را افزایش می دهند.
ابرسرمایهدار صهیونیست، جورج سوروس از طریق پولپاشی و سرخط کردن به اصطلاح نهادهای مدنی، عملا از اجرای نظم و قانون بر مبنای ادراک عقل سلیم را در مناطق شهری ناممکن ساخته است. از سوی دیگر، چپها و کمونیستهای فکری رسوخ کرده در ساختار سیاسی آمریکا، از طریق یارانههای دولتی( ESG) و برنامههای موسوم به «DEI»(تکثر، تساوی، شمول) به جنگ بخش خصوصی و کسب و کارهای غیردولتی رفتهاند و از طریق ائتلاف با رسانههای جریان اصلی، از هر کسی که با برنامههای فرهنگی و اجتماعی آنان(موسوم به woke) مخالفت کند، هیولاسازی می کنند.
فعالان ملیگرا و تحلیلگران نسبتا مستقل در ایالات متحده معتقدند که «دولت عمیق» در آمریکا، طی یک برنامهی کلان و چندساله، از طریق پیشبرد سیاستهایی که تبعات فاجعهبار آن کاملا عیان است، قصد فروپاشی سیستم کنونی و روی کار آوردن سیستم جدیدی را دارند که تحت اسم رمز «نظم نوین جهانی»، نوعی جدید از کمونیسم فرهنگی و توتالیتاریانیسم سیاسی را دنبال می کند.
این فعالان، به طرحی موسوم به «استراتژی کلووارد-پیوِن» به عنوان یکی از دستورکارهای اصلی دولت عمیق اشاره می کنند. این استراتژی نام طرح پیشنهادی دو جامعهشناس و فعال سیاسی چپگرا در سال 1966 به نامهای ریچارد کلووارد و فرانسیس فاکس پیوِن است که طبق آن، باید «گروههای ضدفقر شبهنظامی» شکل بگیرند تا با ایجاد بحرانهای سیاسی از طریق فشار بیش از حد بر نظام رفاهی کشور و افزایش مطالبات رفاهی، بستر شکلگیری یک سیستم «تضمین حداقل دستمزد» «بازتوزیع درآمدها از طریق دولت فدرال» را فراهم کنند. [1] در واقع تحلیلگران ملیگرا معتقدند که چنین طرحهایی در قالب شعارهای عامهپسند و جذاب، در باطن خود ایجاد آشوب سراسری و فروپاشی تدریجی نظام کشورها را دنبال می کنند تا راه را برای یک «دولت متمرکز جهانی»، به سبک ایدئولوژیهای استالینیستی بگشایند.
در کنار راهبرد کمونیستی «کلووارد-پیوِن»، طرحهای دیگری نیز هست که فروپاشی دولت-ملتها را از دههها پیش تئوریزه کردهاند. دهها سال پیش توسط یک کنت برجسته صهیونیست، به نام ریچارد فون کودنهوو- کالرگی، بنیانگذار معنوی اتحادیه اروپا، در کتاب praktischer idealismus در سال 1925، از تلاش برای ایجاد یک رمهی چندملیتی بدون کیفیت که به راحتی توسط نخبگان حاکم جهانی کنترل می شوند، نوشت:
" ما قصد داریم اروپا را به نژاد مخلوطی از آسیایی ها و سیاهپوستان تبدیل کنیم که توسط یهودیان اداره می شود. "
هدف اختلاط و درهمآمیزی نژادی و فرهنگی برای کالرگی و پیروان گلوبالیست او، تضعیف هویت نژادی، ملی و فرهنگی و ایجاد یک حکومت جهانی واحد است که کنترل آن آسانتر باشد.
سیاست «مرزهای باز»، در واقع یکی از برنامههای اصلی «دولت عمیق» جهانی است که هدف از آن، نابودی هویت ملی کشورها، نابود کردن زیرساختهای کشورهای بزرگ زیر فشار حاصل از سیل فزاینده مهاجران و در نهایت شکلگیری تودههای «یکدست» جمعیتی در سراسر دنیا با هدف آمادهسازی آنان برای «نظم نوین جهانی» مدنظر ایشان است.
[1] https://en.wikipedia.org/wiki/Cloward%E2%80%93Piven_strategy