به گزارش مشرق، داستان زندگی دارنده مدال طلای پارالمپیک پاریس نمونهای از رنجنامه جوانان مناطق محروم ایران است که با اراده و پشتکار مسیرهای سخت را طی کرده و با عبور از محدودیت به قله ورزش جهان در قلب اروپا رسیدند. یاسین خسروی همان عشایرزاده مناطق اورامانات است که توانست با تمام محدودیتها خود را به عنوان یک پدیده معرفی کرده و بالاتر از تمام مدعیان جهانی به سکوی نخست پارالمپیک برسد.
زندگی وی مملو از مشکلاتی است که شاید هر کدام از آن مسیر را بر روی یک قهرمان سد کند اما او اراده آهنین داشت و به مشکلات مادرزادی فکر نکرد، بلکه از تمام محدودیتهای مسیر زندگی فرصت ساخت تا در یک اقدام در حضور بزرگان جهان، قهرمانانه پاریس را فتح کند. جوان پاوهای که از روستای لاران علیا به ورزش معرفی شده اکنون نامی بزرگ در دوومیدانی پارالمپیک به شمار میرود و رکورد پرتاب وزنه را نیز در اختیار دارد.
لاران شاید تا چند روز پیش تنها یک روستا در جغرافیای ایران و منطقه اورامانات بود اما اکنون به وجود خسروی آدرس و زادگاه یکی از رکوردداران پارالمپیک است و بیتردید در آینده بیش از پیش نام آن بر سر زبانها خواهد افتاد.
خسروی برای عبور از تمام محدودیتهای مسیر زندگی از ورزش به عنوان یک میانبر استفاده کرد و بیش از یک دهه با شرایط مختلف جنگید؛ شرایطی که هم ناشی از نگاه برخی از افراد جامعه به معلولیت بود و هم از محدودیتهای ناشی از مناطق محروم نشات میگرفت. یاسین جنگید و حتی برای رسیدن به هدف از جیب خود هزینه کرد. او ابتدا عاشق فوتبال بود و تا انتخابی تیم قطع عضو رفت اما در دوربرگردانهای مختلف زندگی به سمت ورزشهای پرتابی رفت ورزشی که استعدادهای بالقوه وی را به بالفعل تبدیل کرد.
قهرمان این روزهای منطقه اورامات در سالهای نخست پرتابهای چشمگیری نداشت و حتی در مسابقات کشوری در بین ۲۰ نفر آخر شد اما این پایان راه وی نبود. خاطرات تلخ و شیرینی از آن زمان دارد. میگوید یک روز رکوردم ۴۰ سانتیمتر افزایش پیدا کرد و به اندازه یک دنیا خوشحال بود. از کرمانشاه به سمت پاوه در حرکت بودم تا این خبر را به خانواده برسانم که در میانه راه یک نفر کامل من را تقریبا ناامید کرد. آن روز رکورد ۱۱.۵۰ زده بودم که آن فرد به من گفت حالا بعد از این می خواهی چکار کنید و به کجا برسی، دنبال این کار نرو و به زندگی بچسب.
یاسین که از زخم زبان و کنایهها رنجیده بود، مصصمتر شد و با اراده آهنین خود تمرینات را بیشتر کرد. او میدانست که باید برای مسابقات آسیایی و جهانی کلاسبندی بگیرد. مشاور وی محمد خالوندی دیگر قهرمان پارالمپیک از کرمانشاه بود که خسروی از وی به عنوان برادر یاد میکند. راهنماییهای خالوندی موجب شد تا خسروی با هزینه شخصی راهی مسابقات جهانی امارات (فزاع) شود. در آنجا بود که حیرت جهانیان را برانگیخت و ضمن کسب طلا موفق به رکوردشکنی شد.
دریچه امید به سوی یاسین گشوده شد او میدانست مسیر قهرمانی راحت نیست اما به روزهایی فکر میکرد که سختیهای روستا را تا کرمانشاه طی کرد تا بتواند دریچهای به موفقیت بگشاید؛ او ماند و با مشکلات مبارزه کرد. مشکلاتی که برای یک جوان عشایر بیش از همنوع شهری یا حتی روستایی او است. او ماند تا نشان دهد که پایان هر تلاشی یک موفقیت است که شاید جهانی را متحیر خود کند.
یاسین میگوید: مراتع ما در منطقه صفر مرزی است و بردن وسایل اضافه به آنجا ممنوع است با زحمت زیاد وسایل پرتاب را به مرز بردم و در یک کانکس تمرین کردم. خانواده تمایل چندانی با کارم نداشت. آنان حق داشتند چون در آن روستا یا شهرستان کسی از معلولین به جایی نرسیده بود. من ماندم مبارزه کردم تا نشان دهم اگر امروز معلولی در اورامانات وجود دارد بداند که معلولیت محدودیت نیست بلکه میتواند مسیر جدیدی از موفقیت باشد.
البته این قهرمان از رفتار آن روزهای خانواده و اطرافیان ناراحت نیست بلکه میگوید: آنان حق داشتند چرا که شرایط و تصور قهرمانی یک معلول راحت نبود؛ مردم نیز همیشه این سوال را از من داشتند که میخواهم به کجا برسم. امروز همین مردم به من لطف دارند. مردمی که پیش از اعزام انرژی مثبت میفرستادند و بعد از بازگشتم سنگ تمام برای من گذاشتند دست تمام آنان را میبوسم.
وی باور دارد که در منطقه ما هزاران استعداد وجود دارد که هم در بخش معلولان و هم در المپیکیها دارند تلف میشود و آرزو می کند که کاش امکانات و استعدایابهایی وجود داشت که بتوانند از آنان استفاده کرد. بیتردید این استعدادها به نفرات برتر کشور تبدیل خواهند شد.
یاسین قهرمان فراموشکاری نیست؛ او به خوبی روزهای سخت را به یاد دارد روزهایی که خانواده، اطرافیان و حتی دوستان در کنارش بودند. تمریناتش بیشتر در منطقه اورامانات بود و برای ورزش نیاز به کمک داشت. او حتی این را هم گفت: روزهایی که دوستان یا خانواده نبودند ساعتها در شهر میگشتم یا یک نفر را برای جمع آوری وزنههای پرتابی پیدا کنم. از تمام کسانی که حتی یک وزنه را برای من جمع میکردند، قدردانی میکنم.
دارنده نشان طلای پارالمپیک پاریس حسرتهایی هم دارد یکی از این حسرتها کسب اولین مدال در سن ۳۱ سالگی است. او می توانست زودتر از این و در توکیو نخستین طلای خود را ضرب کند.