کد خبر 1645851
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۴

جنایت جدید و بی‌سابقه اسرائیل در لبنان، به همه و حتی نابلدان عرصه سیاست فهماند که اسرائیل، غیرقابل اعتماد، غده سرطانی، از بین رفتنی و اسب بازنده است.  

به گزارش مشرق، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: بی‌شک و به یقین، یهودیان و کسانی که شرک ورزیده‌‏اند را شدید‏ترین دشمنان نسبت به مؤمنان خواهی یافت... سوره مائده آیه ۸۲ این آیه و بسیاری آیات دیگر قرآن کریم که در مورد بنی‌اسرائیل و یهود آمده را هرگز نباید ساده انگاشت و از آن بی‌تأمل گذشت. بنی‌اسرائیل و خلقیات منحصر به اسرائیلی‌ها چنان مهم است که می‌توان بر آن متمرکز شد و آنها را مورد مطالعه عمیق قرار داد و زنهار و مبادا که ساده‌لوحانه با آنها برخورد نمود. از نظر روایی نیز داستان‌های بنی‌اسرائیل چنان جذابیت و تعلیق دارند که می‌توانند برای همه فرهنگ‌ها و قومیت‌ها درس آموز و عبرت‌آمیز و قابل استفاده باشد. بارها گفته شده که منظور از بنی اسرائیل و یهود همان صهیونیزم است که ممکن است تنها در یهودیت خلاصه نشده و همه یهودیان را نیز شامل نشود. همان‌گونه که اکنون می‌توانیم این تفکر را به صورت کامل یا موردی در میان برخی مسیحیان، مسلمانان، بوداییان، بی‌دین‌ها و لائیک‌ها هم ببینیم و از سوی دیگر، مخالفت‌های جدی برخی یهودی‌ها با تفکر صهیونیزمی که امروزه در رژیم نژادپرست اسرائیل، طبله شده را نیز مشاهده کنیم.

صهیونی‌ها و بنی اسرائیل از این نظر که دارای تفکر عجیب و تجمیع خصوصیات ویژه و منحصر به فرد هستند «موضوعیت خاص» یافته‌اند. تجمع صفات زشت و عجیبی که به صورت افراطی و باورنکردنی در آنها وجود دارد و آنها را اگر چه صاحب رسانه و نفوذ و ثروت و قدرت نامشروع هستند، ولی در حقیقت، منفور و رانده شده تاریخ کرده است. می‌توان گفت در همین دوره معاصر، یکی از دلایل مهم حمایت بی‌دریغ کشورهای اروپایی و آمریکا و شوروی سابق و... از تشکیل کشور اسرائیل، در اصل، اخراج محترمانه یا در حقیقت، دفع تهدیدات مزمن از کشور خود و رفع توده آفات و مشکلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و امنیتی از مردم کشورشان بوده است. اقدامی که امام راحل ما از آن به عنوان «از بین بردن غده سرطانی» نام برده است که حقاً و انصافاً جان مطلب است و جز این نمی‌تواند باشد.

بنی اسرائیل، پس از توطئه برای قتل برادرشان یوسف که در نهایت به شکنجه او انجامید و شکنجه روحی ۳۷ ساله پدرشان یعقوب نبی، هرگز قابل اعتماد نیستند. خدا برای ایمان آوردن و تعهد گرفتن از آنها برای خیانت و سهل‌انگاری نکردن در دین، کوه طور را با تهدید بر سرشان بلند کرد گرچه که باز هم عصیان کردند؛ پیامبران مختلف را دیدند و به پیغمبرکُشی عادت کرده و به آن شُهره شدند؛ معجزات متنوعی که تجربه کردند برای هیچ قومی نیامد، مثل شکافته شدن دریا و خون شدن نیل و آمدن مرغ بریان و شربت بهشتی و... و باز هم کافر شدند؛ از نعمات مختلفی بهره بردند که بزرگ‌ترینش ظهور موسای کلیم و منجی بنی‌اسرائیل و برادرش ‌هارون و نجات آنها از ستم خوارکننده فرعون بود و... و باز هم ناشُکری کردند. محبت‌های ویژه خدا را چشیدند که نمونه آن، سایه انداختن ابر بر سر آنان برای در امان ماندن از آفتاب سوزان، موقع حرکتشان در بیابان بود و... و باز هم ناسپاس و ناشکر و کافر.

ایمان لغزان و اعتقاد لرزان بنی اسرائیل چنان بود که پس از دیدن آن همه معجزه، در مدت کوتاهی که به غیبت پیامبرشان اضافه شد از خداپرستی به گوساله‌پرستی رو آوردند و فرمان«أُقْتُلُوا أَنْفُسَکُم‏» یا همان خودکشی دسته جمعی تنها برای این قوم و به منظور جریمه و جبران گناه بزرگشان آمد؛ زنده شدن مردگان را بارها دیده و خودشان هم آن را با معجزه «صاعقه» تجربه کردند؛ تخلف از دستور پروردگار برای ورود به شهر و سرگردانی و گُم‌گشتگی چهل ساله در اطراف سرزمین موعود مختص ایشان است. این، مختصری از کارنامه بنی اسرائیل است که در نهایت برخی از آنها به سگ و برخی به میمون مسخ شدند و مهر ذلت و مسکنت و آوارگی بر پیشانی آنها خورد و تا به امروز هم به عذاب «بی‌وطنی و سرگردانی» گرفتارند.

«لامساس» عذاب سامری، هنرمند گمراه‌کننده بنی اسرائیل بود که تاکنون دامن این قوم را گرفته و اینان هم مثل او منفور و مطرود جامعه جهانی شده‌اند و کشورهای بزرگ و پیشرفته برای خلاص شدن

از شرّ این خلقیات مشمئزکننده و طاقت‌فرسا و موجودات موذی و مرموز، از تشکیل کشور اسرائیل حمایت می‌کنند. کفر و ناسپاسی، تهمت زدن به خدا و ملائک و پیامبران و حضرت مریم، آزار پیغمبران و صالحان، مخفی‌کاری و جاسوسی، قساوت، عجول بودن، لجبازی، بهانه‌گیری، نژادپرستی، دیرباوری، خودخواهی، زورگویی، حقه‌بازی، سماجت، حس‌گرایی افراطی، توطئه‌گری، تفرقه‌افکنی، دنیاپرستی، جعل تاریخ و تحریف کتب دینی و دروغ، حرامخواری و ترویج ربا، افسادگری، جادوگری و سحر و... از جمله خصوصیات بدی است که در این قوم بسیار دیده می‌شود و به آنها زبانزد شده‌اند.

صهیونیزم امروز، مهم‌ترین دلیل اضطراب جهان هستند. عده‌ای افراطی که در ابتدا یهودیان را فریب داده و آنها را با فریب

«کوچ به سرزمین موعود» به زمین غصبی رسانده و با دروغ شهروندی، در اصل به عنوان «سرباز» به پادگانی به نام سرزمین‌های اشغالی آورده‌اند. تفکر بی‌دولت و ملتی که به جز زبان مناسک دینی، زبان و فرهنگ و آداب و رسوم مشترکی ندارند و به زور پول و ترور و تهدید و جعل تاریخ و نفوذ به دنبال «پیشینه‌سازی» برای خود هستند و به صورت دقیق، تاریخ تأسیس آمریکای جدید را تکرار می‌کنند و از زمان فراخوان‌شان برای کشورسازی تا به امروز، به اشکال مختلف ساکنان اصلی آن سرزمین که عرب‌های مسلمان و مسیحی هستند را مورد شکنجه و آزار و قتل و تبعید قرار می‌دهند و حقیقت این است، آنها دنبال تشکیل دولت نیستند بلکه در پی تأسیس «ولایت»‌اند.

به بهانه طوفان‌الأقصی، یک سال است که فلسطینیان را با گرسنگی و تشنگی و ترس و وحشت، نسل کشی می‌کنند و جهانیان با شریعت‌های مختلف و حتی بی‌دین و دین‌ستیزها و حتی خود شهرک‌نشینان صهیون را هم کلافه کرده‌اند، به گونه‌ای که بسیاری از کشورهای اروپایی و همپیمان صهیون که از افسانه هولوکاست به بعد، به این رژیم باج می‌دهند هم نتوانستند ساکت باشند و مجبور شدند کشور مستقل فلسطین را به رسمیت شناخته و نسل‌کشی فلسطینیان را محکوم کنند. اجماع کشورها در سازمان ملل و محکومیت جنایات بی‌سابقه صهیون و طرح تحریم تسلیحاتی‌اش اگرچه با رأی آمریکا بارها وتو شده و خواهد شد و در صورت رأی آوردن هم اعتباری در حد «هیچ» دارد ولی به اندازه «اسم» هم مغتنم و نشانه‌ای از انزجار عمومی جهان است.

می‌توان تصور نمود که اگر امروز پیامبران و به ویژه حضرات موسی و مسیح و محمد -سلام خدا و خوبان نثارشان- در میانمان بودند با جرثومه اسرائیل چه می‌کردند و از ما چه می‌خواستند؟ وقتی که رسول خاتم فرمود: «هیچ قومی مثل یهود مرا نیازرد» حرف دیگری می‌ماند؟ سخن درست شهید مطهری که سالها پیش از انقلاب با سوگند می‌فرمود روح پیامبر خدا از دست جنایت صهیونیزم در ناراحتی است را چگونه می‌توان برای جنایات اخیر اسرائیل، به روزرسانی کرد؟ «غده سرطانی» گویاترین صفتی است که می‌توان برای این رژیم و تفکر در نظر گرفت و جامعه جهانی باید به سرعت برای این غده بدخیم کاری بکند چراکه هر روز، این بیماری خطرناک‌تر شده و به جامعه بشری آسیب بیشتری می‌زند و این کوتاهی از دید و نقد و ملامت آیندگان به دور نیست و هیچ راهی برای نجات جهان و آینده بشریت به جز محو و ازاله صهیونیزم نمی‌توان تصور نمود.

امروز، خطر اسرائیل برای جهان، بیش از هر زمان دیگر است و در مقابل این تفکر خطرناک و افراطی نمی‌توان پیشنهادهای ساده‌دلانه و سطحی و شاعرانه داد. می‌توان به دزدِ در خانه گفت «اسلحه را کنار بگذار تا بگذارم در خانه‌ام بمانی»؟ می‌توان به قاتل ستمگر گفت «اسلحه را کنار بگذار تا ستمدیده هم از خون عزیزان و عمر گذشته و سرمایه‌های به یغما رفته‌اش بگذرد»؟ آیا جفا نیست یک رژیم بی‌اصل و نسب و بی‌وطن و ملت را با کشور محترمی که صاحب تمدن بیش از ده هزار ساله است مقابل گذاشت؟ بی‌انصافی نیست از میان این همه کشور، برای ایران عزیز با ولگردهای لندن و توسری‌خورهای مسکو و جیب‌برهای پاریسی که در اسرائیل تجمع کرده‌اند مشارطه کرد؟ این غصه هم بماند. واقعیت صهیونیزم، شرارت و آتش افروزی و خونریزی و غصب است که قربانی خود را از هرتفکر غیر از خودش می‌گیرد. و هرکس را افراطی نداند از سر راه برخواهد داشت حتی «اسحاق رابین». و نتانیاهو، این عاقبت را فهمیده که کوتاه نمی‌آید. جنایت جدید و بی‌سابقه اسرائیل در لبنان، غیر از اینکه محصولات صنعتی اسرائیل و آمریکا و همپیمانانشان را در جهان بی‌اعتبار و نامطمئن کرد، به همه و حتی نابلدان عرصه سیاست فهماند که اسرائیل، غیرقابل اعتماد، غده سرطانی، از بین رفتنی و اسب بازنده است.

برچسب‌ها