کد خبر 1652971
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۴۵

نشانه‌های گسترده‌ای از فیلم دانکن جونز در آرایه‌های دراماتیک اثر مشهود است و وقتی برای یافتن نفرات مشترک وب سایت IMDB را جستجو می کنیم متوجه خواهیم شد که نیتن پارکر نویسنده هر دو فیلم است.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم قلابِ‌سنگ (Slingshot) حول محور سه فضانورد به نام‌های جان، نش و کاپیتان فرانکس است که در مأموریتی به سمت تایتان، بزرگترین قمر زحل حرکت کند.

عنوان فیلم به مانور گرانشی اشاره دارد که طی آن فضاپیمای «اودیسه ۱» قصد دارد به تایتان برسد تا از منابع متان سطح این قمر، برای ایجاد «بی‌شمار منابع انرژی پاک» به منظور نجات حیات بر روی زمین استفاده کند.

با وجود عنوان علمی-تخیلی، «قلابِ سنگ» و نمایش یک سفر فضایی، محتوای فیلم بیشتر به روانشناسی کاراکترهای فیلم می‌پردازد تا به چارچوب علمی-تخیلی که همواره مرسوم است. فشارهای تغییرات اقلیمی و اهمیت یافتن راه‌هایی برای حفظ حیات در خارج از زمین به فیلم اجازه می‌دهد عناصر تخیلی را با واقعیتی که هر روز ممکن‌تر می‌شود، پیوند دهد و ذهن مخاطب به سبک داستان گویی‌های علمی هالیوودی در برابر عظمت و خلأ فضا قرار دهد.

از زمان ساخت فیلم سولاریس آندری تارکوفسکی محصول 1۹۷۲ ، بیش از نیم قرن می‌گذرد و ضمن بازسازی این فیلم در هالیوود توسط «استیون سودربرگ»، در اغلب آثار علمی تخیلی فضامحور، اغلب فیلمسازان هالیوودی تلاش می‌کنند به این اثر سینمای روسیه ادای دین کنند و حتی ارجاعاتی از آنان را بازتاب دهند.

سولاریس تارکوفسکی بر گستردگی روانی تمرکز دارد، اما پیامدهای جانبی داستانی فیلم همچون خیره‌کننده نیست. هم کریس در سولاریس و هم جان درقلاب سنگ تحت تأثیر نیرویی خارجی قرار دارند که باعث اختلالات ذهنی و تجلی غیرقابل اجتناب حافظه می‌شود و نشانه‌ای از آثار آلن رنه در متن اثر مشهود است.

باید به این موضوع توجه داشت که تارکوفسکی با تجلیل از سیاره‌های اسرارآمیز در سولاریس که نمایانگر جوهره کریس و ارتباط عمیق زمانی-مکانی او با زمین است، تمایز پیدا می‌کند اما قلاب سنگ جان را تحت تأثیر داروهای خواب‌آوری قرار می‌دهد که گفته می‌شود عوارضی همچون سردرگمی و بی‌قراری دارند و همه چیز را به ضعف ذهن و تمایلات سطحی کاهش می‌دهند.

سازندگان مایکل (میکل) هافستروم همراه با نویسندگان اثر اسکات آدامز و نیتین پارکر دچار یک اشتباه بزرگ شده‌اند و در روند روایت تفاوتی میان ضعف ذهنی و ضعف روانی قائل نشده‌اند.

جان به‌شدت فاقد ارتباط عمیق و نشانه‌ای از پیوند عمیق با گذشته است. او برای یک ماموریت غیرقابل بازگشت انتخاب شده ، اما امیال زمینی او در فلاش بک های اثر بررسی می شود. خواسته‌های گذشته او به دنبال آسایشی موقتی است اما در مواجهه با بلندپروازی‌ها او و رخدادهای ناشناخته‌های درون سفینه توزانی دراماتیک برقرار نشده است.

تصاویری از گذشته برای ایجاد پیوند و توضیح به‌صورت رؤیا در صحنه‌های سفینه به نمایش گذاشته می شود اما فلاش‌بک ها هیچ تناسبی با تصمیات روانی او ندارد.

یک اثر به دلیل چند حفره در روایت به اثری سطحی و ناموفق تبدیل می شود، چون مهندسی روایت و لحن روانکاوانه اثر سبب می شود که عاقبت داستان قابل پیش‌بینی شود.

فیلم از این جبنه لطمه می‌خورد که عناصر یک تریلر معتبر را ندارد. شخصیت افلک با صدای بم و ظاهر ژولیده‌اش نمی‌تواند جنبه‌های صحیحی از یک ضعف روانی را به نمایش بگذارد و تماشاگر میان نمایشی از پارانویا و ضعف ذهنی سردرگم است.

دانکن جونز در سال ۲۰۰۹ تریلری فضایی را تنها با یک بازیگر ساخت. اگر بازی سم راکول در این فیلم با تلاش ناقص کیسی افلک پرمدعا در «قلابِ‌سنگ» مقایسه کنیم،ضعف‌های فیلم مشهودتر می‌شود. نشانه‌های گسترده‌ای از فیلم دانکن جونز در آرایه‌های دراماتیک اثر مشهود است و وقتی برای یافتن نفرات مشترک وب سایت IMDB را جستجو می کنیم متوجه خواهیم شد که نیتن پارکر نویسنده فیلمنامه قلاب‌سنگ در پروژه فیلم ماه با دانکن جونز همکاری داشته است و از همه پتانسیل‌های داستانی و هیجان انگیز فیلم در این اثر استفاده شده و فیلم به تمرینی ساده برای باسازی دوباره یک تریلر مشابه تبدیل شده است. فیلم به هیچ وجه تجربه سرگرم‌کننده‌ای نیست و پایان قلاب‌سنگ ، تماشاگر را سنگ قلاب می‌کند.