انتخابات آمریکا با پیروزی دونالد ترامپ به پایان رسید اما این روزها، مواجهه با چین و آنچه در آینده در این مسیر رخ خواهد داد، به مهمترین موضوع تبدیل شده که گمانه‌زنی‌های مختلفی درباره آن وجود دارد.

سرویس جهان مشرق- روزی که برخلاف انتظار رسانه ای، نام دونالدو ترامپ به عنوان رئیس جمهوری جدید آمریکا مطرح شد، شاید کمتر کسی همچون زمامداران چینی، به فکر فرو رفته و خود را مهیای روزهای سخت و پرچالشی کرده باشد. اگرچه در دوره ریاست جمهوری جو بایدن و حاکمیت دموکرات ها نیز پکن روزهای پرتنشی را تجربه کرد اما تجربه ترامپ در دوره چهار ساله اول خود، یک خصومت و رویارویی حداکثری را به ذهن متبادر می کند اما واقعا رهبران چین هم کاملا هریس را به وی ترجیح می دادند؟

چه بخواهیم و چه نخواهیم، رابطه چین و آمریکا، در سال های گذشته به یک رویارویی و تخاصم آشکار رسیده. این یک واقعیت است و گریزی نیست که هر گزینه ای که وارد کاخ سفید می شد، تغییری در این معادله ایجاد نمی کرد و در واقع، مسئله پکن در مواجهه با واشنگتن، اساسا ارتباطی به نتایج انتخابات نداشته و نخواهد داشت. اگرچه روابط دوطرفه با حضور دموکرات ها، به ظاهر در مسیر ثبات و قرار بیشتری می بود اما تقابل دیپلماتیک و اقتصادی دولت بایدن به گونه ای بود که چینی ها را در موضع ضعف قرار داده و آسیب های جدی در این باره دریافت کردند. البته، حضور ترامپ می تواند مشغولیت آمریکا به خودش و مسائلش را که محور شعارهای این نامزد بود، بیشتر کند که مفری برای پکن به شمار می رود اما کارزار فشاد حداکثری وی در سال آخرش دولتش و پیش بینی ناپذیری اش، چالشی جدی به شمار می رود. اگرچه این حرف را نمی توان دقیق و کارشناسی دانست اما در حاکمیت چین، ترامپ گزینه ای نامحبوب تر ئر مقام مقایسه با کاملا هریس به شمار می رفت.

درباره چین بیشتر بخوانید:

شکست دیپلماسی چینی برابر اروپایی‌ها؟

چینی‌ها در جنگ غزه دقیقا چه می‌کنند؟

آیا تایوان بخشی از چین است؟

باز هم چینی‌ها همه را شوکه کردند!

اقتصاد؛ میدان اصلی نبرد ترامپ و چین

وقتی کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ به روزهای اوج خود می رسید، نکته قابل تاملی را بر زبان آورد؛ تعرفه ۶۰ درصدی بر تمام کالاهای چینی! شاید در آن روزها کمتر کسی به این حرف توجه کرد اما حکمرانان چین به دقت موضوع را رصد کردند چرا که تجربه نشان داده این موارد را به سرعت عملی هم می کند. مرور دوره اول رئیاست جمهوری ترامپ نیز نشان می دهد که جنگ تعرفه ها، تهدیدی توخالی یا تبلیغاتی نیست. هنوز از یادها نرفته که ترامپ در همان دوره اول، بارها تعرفه های را بر کالاهای چینی وضع کرد که در یک مورد، ۲۵ درصدی هم بود که شامل نزدیک به ۳۵ میلیارد دلار کالا می شد. همین رفتارها و اقدامات بود که موجب شد تا نهادهای مطالعاتی پکن، صفت "بزرگترین جنگ تجاری تاریخ" را در دولت ترامپ بکار ببرند؛ اگرچه آنها نیز معادل همین تعرفه ها را هم به برخی کالاها و محصولات کشاورزی آمریکا مانند سویا اعمال کردند اما این اقدامات چگونه بود؟

چینی ها بهتر از همه می دانند که میدان اصلی مقابله با امریکا به ریاست جمهوری ترامپ، تجارت و اقتصاد خواهد بود. به همین دلیل هم در حال بسترسازی و مهیا کردن خود شده اند که در دوره اول حضورش نیز رفتارهای متقابلی در حوزه تعرفه ها داشتند اما همه می دانند این جنگ، نابرابر است و پکن توان مقابله ندارد. شاید آمار و ارقام بتواند گویای دست کوتاه پکن در این تقابل احتمالی باشد. فقط در سال ۲۰۲۳، آمریکا رقمی معادل ۱۴۷ میلیارد دلار صادرات به چین داشته اما این عدد درباره طرف مقابل، ۴۲۷ میلیارد دلار بوده! در نتیجه جنگ تعرفه ها که ترامپ نشان داده بدان علاقه ویژه ای دارد و ابزار موثری در مقابله با پکن است، قطعا نابرابر و نقطع آسیب زایی برای چین به شمار می رود. نکته دوم، مربوط به راهبردی بودن و نیاز مبرم چین به برخی موارد و کالاهای وارداتی از آمریکاست که نقش خاص و محوری در در صنایع پیشران و بالادستی دارد و اساسا امکان افزایش تعرفه ها برای آن وجود ندارد. البته، چین در جنگ پیشرو که حتمی به نظر می رسد، بی تردید ورود کرده و در حال ایجاد تدابیری برای آن است که اندیشه های ناسیونالیستی و ضدآمریکایی شی جین‌پینگ هم، کشور را مهیای آن کرده اما باید به مهره ها و واقعیت های میدانی نیز توجه داشت.

چین که همواره از ورود در مناقشات درونی سیاست آمریکا اجتناب کرده، با وجود فشار دیپلماتیک و سیاسی که بایدن بدانها وارد کرد که یک نمونه اش در تایوان بود، اما به نظر می‌رسد که ارجحیتی برای دموکراتها قائل بود و ترجیح می داد تا در میز مذاکره، مقابل آنها باشد تا ترامپ ...

سیاست خارجی، پاشنه آشیل ترامپ برابر چین؟

اگرچه دونالد ترامپ و دولت دومش در امریکا را می توان هندوانه ای در بسته تصور کرد که ابهامات و نادانسته های زیادی برای جهان دارد اما نماد درون گرایی و محوریت انتفاع اقتصادی- تجاری در مواجهه با کشورهای جهان، حتی شرکا و همراهان همیشگی است. همین نیز موجب شده تا به باور بیشتر کارشناسان، رویکرد سیاست خارجی ترامپ موجب افول اقتدار و اعتبار بین المللی، کاهش سطح مشارکت ها و شراکت ها و ... برای آمریکا باشد. این منظری است که دولتمردان پکن نیز داشته و آن را فرصتی قابل اعتنا برای خود در جهت مواجهه با ترامپ می دانند. شاید این را بتوان در خاورمیانه نیز به وضوح دید که اکنون، چین به شریک و همکار قابل توجه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس تبدیل شده؛ اتفاقی که شاید تا دهه قبل کمتر کسی بدان حتی فکر می کرد چرا که به معنای نفوذ و رسوخ به حیات خلوت آمریکا بود. این موضوع، ریشه در همین پاردایم سیاست خارجی ترامپ دارد که البته، پکن نیز به خوبی در سال های اخیر از آن بهره برد.

در واقع، چین امیدوارست که ترامپ با چنین رویکردی در سیاست خارجی، زمین فرار از فشار حداکثری را برایش فراهم کند. یک نمونه بارز دیگر را می توان مربوط به اوکراین دانست که بارها رئیس جمهوری منتخب آمریکا به لزوم فوری پایان جنگ اشاره داشته. این یعنی شکسته شدن اعتماد اروپا به ناتو و البته حمایت های آمریکا که یک شکاف قابل اعتنا برای پکن جهت کاهش فشار حداکثری آمریکا و ایجاد فضای بین المللی معتدل تر و یک توازن قوا در جهان کنونی است. البته، چنین موضوعی درباره دو متحد اصلی آمریکا یعنی ژاپن و کره جنوبی نیز صادق است که می تواند فرصتی جهت بازتعریف روابط با چین باشد؛ اما با یک رویکرد مستقل تر یا واقعی تر از گذشته که در قامت متحد راهبردی و مورد حمایت کامل واشنگتن بودند.

شاید زمان رویارویی نظامی پکن و واشنگتن نرسیده و با آن نقطه فاصله قابل اعتنایی وجود داشته باشد اما جنگ پیشرو، تجاری- اقتصادی است که وقوعش، فقط چند روز دیگر اجرایی می شود؛ وقتی ترامپ به صورت رسمی عنان کار را در اختیار بگیرد ...

البته، طرفین در سیاست خارجی محورهای تنش آمیز مستقیمی نیز دارند که می تواند پکن را هم نگران کند؛ تایوان. این موضوع که در دوران بایدن تبدیل به یک محور عملیاتی مداوم و نقطه فشار دیپلماتیک به چین بود، متصورست در دوره ترامپ نه تنها تداوم یابد که حتی افزایش نیز یابد. البته، پیش بینی بر این است که موضوع تایوان برای ترامپ، صرفا یک ابزار فشار در جهت مقابله اقتصادی- تجاری باشد که در راس برنامه هایش قرار دارد تا از این طریق، امتیازات بیشتری را کسب کند. این را نیز نباید فراموش کرد که بارها ترامپ در کمپین های انتخاباتی علیه تایوان موضع گرفته بود که موجب کاهش اشتغالزایی و رشد تکنولوژی های مرتبط با نانو و ... شده اما عملکرد چهار سال اول نشان می دهد آنها را محدود نخواهد کرد. به نظر می رسد که این چالش نیز در موضوع سیات خارجی نیز وجود دارد که کار را پیچیده و چند بعدی می کند.

همه در انتظار ترامپ جدید؛ به ویژه چین!

اذعان به این نکته که چین در مواجهه با ترامپ و تقابلش با پکن، دستان چندان پری ندارد، یک واقعیت تلخ اما ملموس است. شاید تنها راه برای زمامداران این کشور شرقی، کم کردن مراودات و وابستگی ها به آمریکا باشد تا ترامپ نتواند در نبرد پیشرو، از اهرم های متعددی جهت فشار حداکثری بهره ببرد. البته، یک بررسی ساده نیز نشان می دهد پکن گزینه دیگری غیر از این موضوع را پیشروی خود نمی بیند. هنوز نمی توان اظهارنظر قطعی درباره امریکای کنونی داشت چرا که بایستی منتظر ماند و دید چه کسانی کابینه ترامپ و بخش های مربوط به چین را پر می کنند. البته، شنیده می شود که چینی ها ارتباطاتی در سطوح مختلف با ترامپ برقرار کرده بودند تا در صورت پیروزی احتمالی، بتوانند سطح تنش ها را کاهش دهند اما آن جریانات جهت دور کردن پکن از تبعات انتخابات و اتهام مداخله در روند آن، متوقف شده است. اگرچه برخی معتقدند که ترامپ در حوزه چین، حتی از دوره اولش هم تندتر و تهاجمی تر رفتار خواهد کرد.

همه منتظرند تا ترامپ زمام امور را در دست بگیرد؛ اما به نظر، روابط با چین به مرحله سقوط آزاد خواهد رسید و پکن باید برای رویارویی و تنش های مختلف و متعدد که محوریت میدانی آن بر تجارت و اقتصاد است، آماده باشد. شاید تا قبل از این، چین در راستای تثبیت روابط خود با آمریکا و کاهش یافتن چالش ها امیدوار بود و قدم بر می داشت؛ اما شواهد نشان می دهد که گویا این عصر پایان یافته. اما پکن بایستی آماده یک رویارویی تمام قد با واشنگتن به ریاست ترامپ باشد؟ پاسخ محتمل، آری است!