به گزارش مشرق به نقل از فارس، «مصر» کشوری در شمال خاوری قاره آفریقا است. مصر در جنوب دریای مدیترانه و غرب دریای سرخ قرار داشته و از غرب با لیبی، از جنوب با سودان و از سوی شبه جزیره سینا با فلسطین اشغالی و نوار غزه در فلسطین مرز زمینی دارد.
مصر یکی از پرجمعیتترین کشورهای آفریقایی و خاورمیانه است و اکثر جمعیت بیش از 80 میلیون نفری آن در کنار رود نیل زندگی میکنند. کرانههای رود نیل منطقهای است که 40 هزار کیلومتر مربع یعنی حدود یک بیست و پنجم این کشور و تنها زمینهای بارور آن را تشکیل میدهد.
مصر یکی از قدیمیترین تمدنهای بشری بوده و آثار باستانی متعدد موجود در این کشور که مهمترین آنها اهرام سهگانه است گردشگران زیادی را جذب این کشور میکند.
مصر از دیدگاه سیاسی و فرهنگی یکی از مهمترین کشورها در جهان عرب و خاورمیانه است، و دانشگاه الازهر مهمترین مرکز مذهبی اهل سنت در این کشور قرار دارد.
مصر باستان
مصر باستان به تمدنی در شمال خاوری آفریقا در دره رود نیل گفته میشود که در دوره زمانی میان 3000 سال پیش از میلاد تا زمان تسخیر مصر به دست اسکندر مقدونی وجود داشت. تمدن مصر باستان نمونهای از شاهنشاهیهای بنا شده بر اصل آبیاری است. به فرمانروایان مصر باستان «فرعون» گفته میشود.
تمدن مصر باستان در سال 3150 پیش از میلاد یعنی زمانی که دو قلمرو مصر سفلی و مصر علیا تحت پادشاهی نخستین فرعون به وحدت سیاسی رسیدند شکل گرفت.
مصر یکى از کشورهاى بسیار معروف جهان باستان بود. این سرزمین تمدنى بزرگ و حکومتهایى مقتدر داشت.
نژاد مصریان قبطى بود و واژه «Egypt» که در زبانهاى اروپایى براى مصر به کار مىرود، با کلمه قبطى در ارتباط است.
دولت قدیم مصر در سال 524 ق. م به دست ایرانیان سقوط کرد. این کشور در روزگار هخامنشی و همچنین در دوران ساسانی (در عهد خسرو پرویز و به مدت ده سال) بخشی از شاهنشاهی ایران بود.
حضور هخامنشیان در مصر به دوران کمبوجیه پسر کوروش باز میگردد. او در سال 525 پیش از میلاد، در لشکرکشی به مصر توانست مقابل فرعون پسامتیخ سوم از دودمان بیست و ششم فراعنه مصر پیروز شود و آن کشور را به یکی از ساتراپیهای هخامنشی تبدیل کند.
مصریان از مراحل مختلف ادیان ابتدایى گذر کردند و به خدایان محلى که معمولا به شکل حیوانات اهلى و وحشى بود روى آوردند. پرستش فرعونها و خدایان اساطیرى نیز معمول بود.
عقاید مصریان قدیم
مصریان قدیم به موجودات غیبى بسیارى معتقد بودند و خدایانى با اسماء و صفات مختلف داشتند. هنگامى که فراوانى خدایان موجب زحمت شد، از شمار آنها کاستند و حتى در دوره کوتاهى تنها به خداى آفتاب معتقد شدند.
در آن دورانها اعتقاد به الوهیت حیواناتى مانند شیر، تمساح و برخى پرندگان و جوندگان و برخى حیوانات اهلى مانند قوچ رواج یافت.
ایرانیان دوره هخامنشی با تصویر گربه، مصریان را شکست دادند
پرستش گربه نیز نزد مردم مصر قدیم، بسیار اهمیت داشت. ایرانیان دوره هخامنشى در یکى از جنگهاى خود با مصریان، تصویر گربه را روى سپرهاى خود نقش کرده بودند؛ از این رو، مصریان به احترام آن تصاویر از تیراندازى و شمشیرزنى خوددارى کردند و در نتیجه، پیروزى نصیب ایرانیان شد.
موجوداتى خیالى با سر حیوان و تن انسان، در اعتقادات مردم مصر وارد شد و بتهایى به این شکل ساختند و پرستیدند. هنگام مسافرت در رود نیل، براى مصونیت از خطر تمساحهاى آدمخوار، نخست به معبد بزرگ تمساح مىرفتند و با پرداخت صدقه و نذرى، تامین جانى مىگرفتند.
اسطوره عجیب خدایان سهگانه مصر
مصریان قدیم مىگفتند اوزیریس (خداى کشاورزى) با خواهرش ایزیس (الهه مادر) ازدواج کرد و از ایشان فرزندى به نام هوروس (خداى آفتاب) به دنیا آمد.
اوزیریس به دست برادر خود به نام ست (خداى خشکسالى) کشته شد. ایزیس جسد شوهر مقتول خویش اوزیریس را با زحمت فراوان به دست آورد و آن را به مصر برگرداند و پنهان کرد.
هنگامى که ست از این قضیه آگاه شد، جسد را پیدا کرد و آن را به چهارده قطعه پاره پاره ساخت و هر قطعه را در مکانى در مصر به خاک سپرد.
آن مکانها به برکت پارههاى آن جسد آباد و بارور شدند. هوروس که اکنون بزرگ شده بود، به خونخواهى پدر، با عموى خود جنگید و با آنکه یک چشم خود را از دست داد، بر عمو پیروز شد و او را اسیر کرد و نزد مادر خویش ایزیس آورد.
ایزیس برادر شوهر خود را بخشید. آنگاه هوروس قطعات جسد پدر را به یکدیگر پیوند داد و به کمک خداى حکمت او را زنده کرد. اوزیریس از آن پس، در جهان نماند و این عالم را به فرزندش هوروس سپرده به جهان زیر زمین رفت و فرمانرواى مردگان شد.
ملاحظه میکنید که دور شدن بشر از انبیای الهی، چه تفکرات عجیبی را پدید میآورد و اساسا نیاز بشر به پیغمبر خدا، مانند نیاز بشر به عقل و خرد و آب و نان است. از همین رو، آخرین پیامبر خدا یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله کتابی جاودانی و همیشگی به نام قرآن آورد تا انسانها همواره آموزههای الهی را در اختیار داشته باشد تا اگر کسی بخواهد از این خورشید هدایت و عقل کل، نور بگیرد، این امکان برایش فراهم باشد.
پرستش خورشید
پرستش آفتاب در مناطق مختلف جهان سابقهاى دیرینه دارد و در مواردى از قرآن کریم به آن اشاره شده است.
قرآن میفرماید: «وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُون» (نمل / 24)
او و قومش را دیدم که براى خورشید سجده مىکنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته و از این رو هدایت نمىشوند!»
در مصر قدیم براى ساعات مختلف روز، خدایانى که نماینده خورشید بودند، قرار داده شد. مثلا خداى بامداد؛ خپرع، خداى نیمروز؛ رع و خداى شامگاهان؛ اتوم بود.
همچنین سوسکى که سرگین گردان نامیده مىشود، نماینده خورشید در روى زمین به شمار مىرفت. مصریان قدیم آن حشره را بسیار مقدس مىدانستند و تصویر او را در طلسمات و بر سینه و پیشانى مجسمه پادشاهان ترسیم مىکردند و از آن برکت و نیکبختى مىخواستند.
پرستش پادشاه و فرعون
پرستش پادشاهان در بین مردم جهان، بسیار رواج داشت و آخرین نمونه آن در مورد امپراطور ژاپن بود که به خواست خود وى در سال 1946 لغو شد که بحثش خواهد آمد. هم اکنون برخى از فرمانروایان مانند پادشاه تایلند مقدارى از آن سنت را حفظ کردهاند.
فرعونهاى مصر (مانند امپراطورهاى ژاپن) خدایانى از نسل آفتاب به شمار مىرفتند و پرستش آنان به این عنوان بود.
زندگی پس از مرگ
به باور مصریان، بعد از خاکسپاری، متوفی باید در دادگاه مردگان در مورد زندگی زمینی خویش پاسخ میداد. کسی که در آن محکمه مردود میشد، برای بار دوم میمرد و این مرگ به معنای نابودی قطعی بود.
دادگاه مردگان در تالار حقیقت برگزار میشد. اوزیریس، داور اعظم این دادگاه بود و 42 اهریمن پلید مرده را به شدت مورد بازجویی قرار میدادند. تحوت کاتب دادگاه بود و آنوبیس، ایزدی که سری شبیه سر سگ داشت، ترازوی داوری را اداره میکرد.
ابتدا آنوبیس مرده را به تالاری هدایت میکرد که در آنجا باید دفاعیاتی را ایراد میکرد که سوگندی بر بی گناهیاش بود. بعد از این سخنرانی و بازپرسی اهریمنان، آنوبیس قلب مرده را درون یک کفه از ترازویی قرار میداد که در کفه دیگرش تندیس کوچکی از ماعت، ایزد بانوی حقیقت و عدالت قرار داشت.
اگر کفههای ترازو در حال تعادل باقی میماندند و ترازو نمیلرزید، آن فرد در امتحان پذیرفته شده بود و اجازه داشت به قلمرو مردگان وارد شود. برعکس اگر ترازو به سوی کفه بدیهای فرد سنگینی میکرد و نامتعادل میشد او در امتحان مردود شده بود و عفریتی وی را تکه تکه میکرد و میبلعید.
گرایش به خدا و جهان پس از مرگ در فطرت هر انسان است
گرایش به پرستش و اعتقاد به جهان پس از مرگ، در فطرت هر انسانی وجود دارد. منتها اگر انسانها از طریق انبیا و عقل، راهنمایی و مدیریت نشوند دچار انحرافات میشوند و از آنجایی که فطرتشان از بین نمیرود، به مصداقهای غلط رو میآورند.
انبیاء برای مدیریتِ فطرتِ انسانها و شکوفا کردن و جهت دادن به عقل بشریت، مبعوث شدهاند.
حضرت علی (ع) در «نهج البلاغه»، آنجا که هدف بعثت پیامبران را تشریح مىکند میفرماید: «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیائَهُ لِیَسْتأْدُوهُمْ مِیثاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُول»
خداوند رسولان خویش را به سوى آنها مبعوث کرد، و انبیاى خویش را به سوى آنان گسیل داشت، تا این که از مردم اداى پیمان فطرى آنها را طلب نمایند، و نعمتهاى فراموش شده او را یادآور شوند، با تبلیغات، حجت را بر مردم تمام کنند و گنجینههاى نهفته عقلها را در پرتو تعلیماتشان آشکار سازند.