کد خبر 167900
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۳۹۱ - ۲۲:۴۹

در اين یادداشت نگاهي‌ داريم‌ به‌ اسناد سفارت‌ آمريكا درباره‌ اشخاص‌ و گروه‌هاي‌ مختلف‌ كه‌ شفاف‌ ساختن‌ نظريات‌، مواضع‌ و عملكرد آنها به‌ شناسايي‌ ياران ‌واقعي‌ انقلاب‌ اسلامی و حذف‌ نيروهاي‌ سازشكار و ضد انقلاب‌ از صحنه‌ي‌ سياسي‌ كشور منجرشد. اين‌ ليست‌ به‌ ترتيب‌ حروف‌ الفبا تهيه‌ شده‌ است.

به گزارش مشرق، تسخير لانه‌‌ جاسوسي‌ و گروگان‌گيري‌ 444 روزه‌‌ بيش‌ از 50 نفر از كاركنان‌ سفارت‌ آمريكا از سوي‌ دانشجويان‌ مسلمان پيرو خط‌ امام‌، اقدامي‌ بزرگ‌ و بي‌نظير، نه‌ فقط‌ درسطح‌ كشور يا منطقه‌، بلكه‌ حركتي‌ شگرف‌ و غيرقابل‌ پيش‌بيني‌ در سطح‌ جهان‌ بود. اين‌حركت‌، آثار و پيامدهاي‌ مثبتي‌ ـ چه‌ در داخل‌ و چه‌ در خارج‌ كشور ـ به‌ دنبال‌ داشت‌ كه ‌نگاهي‌ به‌ آنها نشان‌ مي‌دهد كه‌ در مجموع‌، اين‌ تحولات‌ به‌ سود انقلاب‌ اسلامي‌ تمام ‌شد و موجب‌ حفظ‌، تداوم‌ و تعميق‌ آن‌ شد.
حركت‌ دانشجويان‌ مسلمان‌ پيرو خط‌ امام‌ و تسخير لانه‌‌ جاسوسي‌ از سوي ‌آنان‌، يكي‌ از بزرگ‌ترين‌ حركت‌هاي‌ ضداستكباري‌ ـ در تاريخ‌ انقلاب‌هاي‌ مردمي‌ ـ بود كه‌ روح‌ خودباوري‌ و استكبارستيزي‌ را بار ديگر در ملت‌ ايران‌ و ديگر ملت‌هاي‌ محروم‌، متبلور ساخت‌ و اسطوره‌‌ ابرقدرتي‌ آمريكا را براي‌ هميشه‌ در هم‌ شكست‌ و فصل‌جديدي‌ از تاريخ‌ پرشكوه‌ انقلاب‌ اسلامي‌ را رقم‌ زد.

در ادامه نگاهي‌ داريم‌ به‌ اسناد سفارت‌ آمريكا درباره‌ي‌ اشخاص‌ وگروه‌هاي‌ مختلف‌ كه‌ شفاف‌ ساختن‌ نظريات‌، مواضع‌ و عملكرد آنها به‌ شناسايي‌ ياران‌واقعي‌ انقلاب‌ و حذف‌ نيروهاي‌ سازشكار و ضد انقلاب‌ از صحنه‌ي‌ سياسي‌ كشور منجرشد. اين‌ ليست‌ به‌ ترتيب‌ حروف‌ الفبا تهيه‌ شده‌ است‌ و در مقابل‌ نام‌ هر فرد، توضيح‌مختصري‌ در مورد وي‌ ذكر شده‌ است.

* امير انتظام‌، عباس‌


وي‌ كه‌ از ياران‌ نزديك‌ بازرگان‌ و سخنگوي‌ دولت‌ موقت‌ بود. شاخص‌ترين‌ فردي‌ است‌ كه‌ به‌ دنبال‌ افشاي‌ اسناد لانه‌‌ جاسوسي‌ متهم‌، محاكمه‌ و به‌ حبس‌ ابد محكوم‌شد. وي‌ پس‌ از دوم‌ خرداد سال‌ 1376، به‌ دلايل‌ انسان‌ دوستانه‌ از زندان‌ آزاد شد. و از آن زمان هم‌ خود، هم‌ طرفدارانش‌ تحركاتي‌ را براي‌ بي‌گناه‌ جلوه‌ دادن‌ خود آغاز كردند. به‌ عنوان‌ مثال‌، خود اميرانتظام‌ مدعي‌ شد كه‌ اسناد لانه‌‌ جاسوسي‌ همه‌ جعلي ‌هستند و براي‌ مخدوش‌ كردن‌ چهره‌ي‌ مليون‌، از سوي‌ دانشجويان‌ و آمريكاييان‌ جعل‌شده‌اند.
وي‌ تأكيد كرد كه‌ همه‌‌ ارتباط‌ هايش‌ با سفارت‌ آمريكا، از طرف‌ نهضت‌ آزادي ‌و دولت‌ موقت‌ بوده‌ و ماهيت‌ جاسوسي‌ نداشته‌ است‌. اما در مقابل‌، اسناد لانه‌‌ جاسوسي‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ عباس‌ اميرانتظام‌ از اوايل‌ دهه‌‌ 1960 ميلادي‌ (1340 هجري‌ شمسي‌)، يعني‌ هفده‌ سال‌ پيش‌ از پيروزي‌ انقلاب‌اسلامي‌، با مأمور سيا به‌ نام‌ «جرج‌ كيو» با اسم‌ مستعار «آدلسيك» همكاري‌ داشته‌است‌. در آن‌ زمان‌، سيا براي‌ اميرانتظام‌ از كد مستعار «اس‌. دي‌ پلاد» استفاده‌ مي‌كرده‌است‌ و به‌ منظور حفاظت‌ از او، از ذكر نام‌ اصلي‌ وي‌ خودداري‌ مي‌شده‌ است‌.در اسناد به‌ دست‌ آمده‌، به‌ جزئيات‌ تماس‌هاي‌ دهه‌ي‌ 1960 ميلادي‌ اميرانتظام‌ با سيا اشاره‌اي‌نمي‌شود، ليكن‌ گويا اين‌ ارتباط‌ مدت‌ها قطع‌ بود تا آنكه‌ در سال‌ 1357 ه. ش‌، اميرانتظام‌ دوباره‌ تماس‌هاي‌ خود را با آمريكايي‌ها‌ از سر مي‌گيرد.
وي‌ در 19 دي‌ماه‌ 1357، در ملاقات‌ با كارشناس‌ سياسي‌ سفارت‌ آمريكا ـ از قول‌نهضت‌ آزادي‌ ـ مي‌گويد كه‌ با دولت‌ بختيار مقابله‌ و رقابت‌ نخواهد شد. از اميرانتظام‌ دراين‌ سند، به‌ عنوان‌ منبع‌ جديد نهضت‌ آزادي‌ ـ كه‌ بايد قوياً محفوظ‌ بماند ـ ياد مي‌شود. تماس‌ و اطلاع‌رساني‌هاي‌ اميرانتظام‌ با آمريكايي‌ها‌ ادامه‌ پيدا مي‌كند و وي‌ بعد از پيروزي‌ انقلاب‌ در مذاكرات‌ خود، نظرات‌ جالبي‌ را ابراز كرده‌ است‌ كه‌ به‌ هيچ ‌وجه‌ از نماينده‌ ‌سياسي‌ يك‌ دولت‌ نزد نماينده‌‌ دولتي‌ ديگر سر نمي‌زند و هر فرد آشنا به‌ آداب ديپلماسي‌ و كنسولي‌، چنين‌ اظهار نظرهايي‌ را خلاف‌ عرف‌ مي‌داند. نمونه‌هايي‌ از اين‌اظهارات‌ به‌ شرح‌ زير است‌:

«اميرانتظام‌ تمايلات‌ دولت‌ را براي‌ عادي‌ كردن‌ روابط‌ اعلام‌ داشت‌، ولي‌ ظاهراً از موانعي‌ كه‌ تشكيلات‌ موازي‌ دولت‌ در دولت‌ ]نيروهاي‌ ارزشي‌ و اصولگرا[ دراين‌ راه‌ پيش‌ آورده‌ بودند، خيلي‌ ناراضي‌ بود. او اضافه‌ كرد كه‌ خودش‌ و بقيه‌ همكارانش‌ در دولت‌، اميد پيشرفت‌ روابط‌ بين‌ دو كشور را دارند. من‌ ]مأمورسفارت‌[ جواب‌ دادم‌ كه‌ ما حداكثر سعي‌ خويش‌ را خواهيم‌ نمود كه‌ با توجه‌ به ‌اينكه‌ اختلاف‌ عمده‌اي‌ در خط‌ مشي‌ نداريم‌، جريان‌ را عادي‌ كنيم‌.»

اميرانتظام‌ در همين‌ سند، هنگامي‌ كه‌ با اين‌ سؤال‌ مواجه‌ مي‌شود كه‌ چرا براي‌خدمت‌ در پست‌ سفارت‌ به‌ سوئد مي‌رود، چنين‌ پاسخ‌ مي‌دهد:

«اين‌ براي‌ ما ساده‌تراست‌ تا با يكديگر در استكهلم‌ صحبت‌ كنيم‌!»

جالب‌ آنكه‌ وي‌ در ادامه‌، از حضورمردم‌ انقلابي‌ ايران‌ در صحنه‌، ابراز نارضايتي‌ كرد و گفت‌: «فكر مي‌كرديم‌ كه‌ بيشتر از چند ماه‌ به‌ طول‌ نخواهد انجاميد تا مسائل‌مان‌ را حل‌كنيم‌؛ ولي‌ اين‌ مردم‌ دخالت‌هاي‌شان‌ را ادامه‌ مي‌دهند.»
وي‌ همچنين‌ در سند ديگري‌ مهندس‌ بازرگان‌ را چنين‌ توصيف‌ مي‌كند: «او تنها كسي‌ است‌ كه‌ غير عملي‌ بودن‌ برنامه‌اي‌ كه‌ به‌ وسيله‌ي‌ عوامل‌ مذهبي‌ارتجاعي‌ پيشنهاد شده‌ است‌ را تشخيص‌ مي‌دهد، چرا كه‌ آنها مي‌خواهند زمان‌ را هزار سال‌ به‌ عقب‌ برگردانند.»
اميرانتظام‌ چنان‌ مورد علاقه‌‌ آمريكايي‌ها بوده‌ است‌ كه‌ هنگامي‌ كه‌ به‌ عنوان‌ سفير به‌ سوئد فرستاده‌ مي‌شود، بروس‌ لينگن‌ ـ كاردار آمريكا در تهران‌ ـ نامه‌اي‌ اداري‌ ـ ولي‌غيررسمي‌ ـ براي‌ سفير آمريكا در سوئد مي‌نويسد و اميرانتظام‌ را چنين‌ توصيف‌ مي‌كند:
«در اينجا خيلي‌ زياد محصور انقلاب‌ است‌، اما به‌ سختي‌ در روش‌ و ظاهر، انقلابي‌ به‌ نظر مي‌آيد. او مدت‌ قابل‌ توجهي‌ را در كشور ما گذرانده‌ و ايالات‌متحده‌ را بسيار خوب‌ مي‌شناسد و آنجا را دوست‌ دارد. مطمئناً شما از او خوش‌تان‌ خواهد آمد.»
در ادامه‌، سفير آمريكا در سوئد به‌ برقراري‌ ارتباط‌ با اميرانتظام‌ و كسب‌ اطلاع‌ از وي‌تشويق‌ مي‌شود. بد نيست‌ كه‌ در اينجا به‌ يكي‌ از اسنادي‌ كه‌ اميرانتظام‌ در آنها با اسم‌ رمز خود (س‌.د.آهسته‌رو.1) مورد خطاب‌ قرار گرفته‌است‌ نيز اشاره‌ كنيم‌. واكنش‌ اميرانتظام‌ درقبال‌ شنيدن‌ خبر حضور احتمالي‌ شاه‌ در آمريكا چنين‌ گزارش‌ شده‌ است‌:
«عكس‌العمل‌ س‌.د.آهسته‌رو.1 اين‌ بود كه‌ اين‌ جريان‌، زحمات‌ آن‌ كساني‌ را كه‌خواهان‌ گسترش‌ روابط‌ با آمريكا هستند، مشكل‌تر مي‌كند.»
همچنين‌ در ادامه‌ي‌ سند از رئيس‌ ايستگاه‌ سيا در پاريس‌ چنين‌ سؤال‌ شده‌است‌:
«لطفاً به‌ ما اطلاع‌ دهيد كه‌ آيا ستاد مركزي‌ هنوز از ايستگاه‌ مي‌خواهد كه‌ به‌س‌.د.آهسته‌رو.1 بگويد كه‌ آقاي‌ كيو مي‌خواهد هرچه‌ زودتر او را در اروپاملاقات‌ كند يا نه‌؟»
نكته‌ي‌ ديگر آنكه‌ به‌ نظر مي‌رسد با وجود ادعاهاي‌ اخير اميرانتظام‌ مبني‌ بر اينكه‌ مذاكره‌هاي‌ وي‌ با هماهنگي‌ نخست‌وزير دولت‌ موقت‌، يا به‌ نمايندگي‌ از نهضت‌ آزادي‌انجام‌ داده‌ مي‌شده‌، حداقل‌ در برخي‌ موارد، اطلاعات‌ مربوط‌ در اختيار دولت‌ موقت ‌قرار نمي‌گرفته‌ است‌. به‌ عنوان‌ مثال‌، در يكي‌ از اسناد سفارت‌ سابق‌ آمريكا و از قول‌جاسوس‌ آمريكايي‌ چنين‌ مي‌خوانيم‌:
«شما نبايد موضوع‌ ملاقات‌ ]با اميرانتظام‌[ را با يزدي‌ و نخست‌وزير در ميان‌ بگذاريد. اگر اين‌ سؤال‌ به‌ ميان‌ آمد، شما بايد از تمام‌ مقامات‌ رسمي‌ كه‌ در اين‌جلسه‌ شركت‌ خواهند كرد، آگاه‌ شويد و بگوييد كه‌ بعد از تماس‌هاي‌ بيشتر باواشنگتن‌، به‌ آنها جواب‌ خواهيد داد.»
در يكي‌ ديگر از اسناد، اميرانتظام‌ با كمال‌ عجز از يك‌ جاسوس‌ سيا مي‌خواهد كه‌ به‌ وي‌ راه‌ حلي‌ براي‌ مسأله‌‌ كردستان‌ ارائه‌ كند. امري‌ كه‌ باعث‌ شگفتي‌ جاسوس‌ مذكورهم‌ مي‌شود:
«س‌.د.آهسته‌رو.1 گفت‌ كه‌ آنها آرزو داشتند كه‌ ادلسيك‌ (نام‌ مستعار جاسوس‌سيا) پيشنهادهاي‌ سازنده‌اي‌ براي‌ اينكه‌ دولت‌ ايران‌ چگونه‌ مي‌تواند خود را ازمسأله‌‌ كردها خلاص‌ نمايد داشته‌ باشد. اگرچه‌ باور نكردني‌ به‌ نظر مي‌رسد، اما آنچه‌ واقعاً از ما مي‌خواهند اين‌ است‌ كه‌ راه‌ حلي‌ براي‌ ]اين‌[ مسأله‌ پيدا كنيم‌.»

آن‌گونه‌ كه‌ به‌ نظر مي‌رسد، پيدا كردن‌ راه‌ حل‌ مشكلات‌ داخلي‌ يك‌ كشور با استفاده‌از نظرهاي‌ كارشناسي‌ جاسوس‌ سيا ـ از ديد اميرانتظام‌ ـ عملي‌ مقبول‌ و پسنديده‌ درعرف‌ ديپلماتيك‌ محسوب‌ مي‌شده‌ است‌! اين‌ اسناد گوياي‌ عملكرد اميرانتظام‌، در دوران‌ تصدي‌ پست‌هاي‌ مختلف‌ در دولت‌ موقت‌ است‌. عباس‌ اميرانتظام‌ در تاريخ‌ 29/9/1358، به‌ اتهام‌ جاسوسي‌ براي‌ سيا (سازمان‌ جاسوسي‌ آمريكا) دستگير و پس‌ از محاكمه‌ و ارائه‌ي‌ اسناد و مدارك‌ به‌ حبس‌ابد محكوم‌ شد.

* بازرگان‌، مهدي‌ (نخست‌وزير دولت‌ موقت‌)


روش‌ محافظه‌ كارانه‌، سازشكار و غيرانقلابي‌ مهندس‌ بازرگان‌ در جاي‌ جاي‌ اسناد لانه‌‌ جاسوسي‌ مورد اشاره‌ قرار گرفته‌ و در برخي‌ موارد از آن‌ پشتيباني‌ شده‌ است‌. دريكي‌ از اين‌ اسناد در مقايسه‌ امام‌ و بازرگان‌ چنين‌ آمده‌ است‌:
«خميني‌ داراي‌ عكس‌العملي‌ قاطع‌، سازش‌ناپذير و سخت‌ است‌، ولي‌ روش‌ بازرگان‌ كه‌ ميانه‌رو است‌، قدري‌ توأم‌ با سازش‌ ضعيف‌ است‌.»
در همين‌ زمينه‌، آمريكا سياست‌ تماس‌، پشتيباني‌ و حفظ‌ دولت‌ موقت‌ را مورد تأكيد قرار مي‌دهد: «ما مي‌خواهيم‌ براي‌ ايراني‌ كار كنيم‌ كه‌ ميانه‌رو باشد و ناسيوناليست‌هاي‌مخالف‌ مذهب‌، تسلط‌ بيشتري‌ در اداره‌ي‌ مملكت‌ داشته‌ باشند.» يا «ما بايدمسؤولانه‌ عمل‌ كرده‌ و بازرگان‌ را قدرت‌ بدهيم‌.»
در بخش‌ ديگري‌ از اسناد، به‌ نگراني‌ بازرگان‌ از اعدام‌ وابستگان‌ رژيم‌ پهلوي‌ اشاره ‌شده‌ و تأكيد كرده‌ كه‌ او اعدام‌ اين‌ خائنين‌ به‌ ملت‌ را با حقوق بشر و آزادي‌ در تضاد مي‌داند و از شيوه‌‌ اجرايي‌ عدالت‌ انقلاب‌ شرمگين‌ است‌. همچنين‌ علاقه‌مندي‌ بازرگان‌ به‌ عادي‌سازي‌ روابط‌ با آمريكا با وجود دخالت‌هاي‌ اين‌كشور در ايران‌ در رژيم‌ پهلوي‌، امري‌ است‌ كه‌ آمريكايي‌ها خود به‌ آن‌ اعتراف‌ مي‌كنند:
«روابط‌ نزديك‌ ما با شاه‌ و پشتيباني‌ زياد ما از رژيم‌ شاه‌، فراموش‌ نشده‌ است‌ وبه‌ زودي‌ هم‌ فراموش‌ نخواهد شد؛ اما سياست‌ خارجي‌ دولت‌ رسمي‌ آقاي‌ بازرگان‌ به‌ سمت‌ عادي‌ كردن‌ روابط‌ با آمريكا و ديگر كشورهاي‌ غربي‌ حركت‌مي‌كند.»
در جاي‌ جاي‌ اسناد لانه‌‌ جاسوسي‌، به‌ نگاه‌ بازرگان‌ به‌ حكومت‌ و تفاوت‌ آن‌ با نگاه‌ امام‌ اشاره‌هايي‌ وجود دارد كه‌ ما به‌ يكي‌ از آنها اشاره‌ مي‌كنيم‌:
«اختلاف‌ فزاينده‌اي‌ ميان‌ ]آيت‌الله‌[ خميني‌ ـ كه‌ بر خواست‌هايش‌ براي‌ تصفيه‌ ‌نفوذ خارجي‌ از جامعه‌‌ ايراني‌ و اسلامي‌ كردن‌ كامل‌ جامعه‌، هرچه‌ بيشتر پافشاري‌ مي‌كند و بازرگان‌ كه‌ سعي‌ دارد همه‌ را راضي‌ كند، ]ولي‌ موثر نيست‌[وجود دارد.»

* بني‌صدر، ابوالحسن‌ (اسم‌ رمز: اس‌. دي‌. لور 1)


SD LUREاولين‌ رئيس‌جمهور؛ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ كه‌ به‌ دنبال‌ افشاي‌ خيانت‌هايش‌ به‌ انقلاب‌ مجبور به‌ فرار شد. بني‌صدر يكي‌ از افرادي‌ است‌ كه‌ به‌ علت‌ عملكرد موذيانه‌ و ضدانقلابي‌ خود، از همان‌ آغاز، مورد توجه‌ سفارت‌ آمريكا قرار داشت‌. به‌ عنوان‌ مثال‌ در مورد انتقاد بني‌صدر از اصل‌ولايت‌ فقيه‌ در قانون‌ اساسي‌ چنين‌ آمده‌ است‌:
«اگر قرار است‌ اختيارات‌ ويژه‌اي‌ به‌روحانيون‌ داده‌ شود، پس‌ وجود احزاب‌ مستقل‌ بي‌معناست‌.»
يكي‌ ديگر از اسناد از اختلاف‌ دو ضد انقلاب‌ ـ نفوذ كرده‌ در صف‌هاي‌ انقلابيون‌ ـ يعني‌ اميرانتظام‌ و بني‌صدر حكايت‌ دارد، كه‌ مطالعه‌ آن‌ جالب‌ و خواندني‌ است‌:
«ميانه‌ي‌ امیرانتظام‌ با بني‌صدر بد است‌. اميرانتظام‌ گفت‌، بني‌صدر مزاحمي‌ است‌ كه‌ دائم‌ حرف‌ مي‌زند و شكايت‌ مي‌كند، اما از مسؤوليت‌ گريزان‌ است‌.»
در جاي‌ ديگر، جاسوسان‌ سفارت‌ آمريكا شخصيت‌ بني‌صدر را چنين‌ مي‌دانند: «او مردي‌ است‌ كه‌ مي‌خواهد هدايت‌ (رهبري‌) كند؛ ولي‌ در واقع‌ فقط‌ حرف ‌مي‌زند. او خشك‌ و طفره‌رو است‌ و نفوذ مهمي‌ در رژيم‌ جديد دارد. به‌ نظرمي‌رسد كه‌ وي‌ مجموعه‌اي‌ از اضداد است‌.»
سازمان‌ سيا براي‌ نزديك‌ شدن ‌ به‌ بني‌صدر، از پوشش‌ مسايل اقتصادي‌ استفاده‌ كرد ومأموري‌ با اسم‌ رمز راتر فورد ـ با اسم‌ حقيقي‌ ورنون‌ كاسين‌ ـ را كه‌ در مسايل‌ اقتصادي ‌تبحر داشت‌ به‌ عنوان‌ يك‌ تاجر مهم‌ آمريكايي‌ به‌ وي‌ معرفي‌ نمود و بني‌صدر درملاقات‌هاي‌ اوليه‌، خواستار تداوم‌ اين‌ ديدارها مي‌شود. اين‌ اقدامات‌ يك‌ ماه‌ قبل‌ ازپيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و در پاريس‌ صورت‌ مي‌گيرد.
بنابر اعترافات‌ يكي‌ از گروگان‌ها به‌ نام‌ تام‌ آهرن‌ ـ رئيس‌ قرارگاه‌ سيا در تهران‌ ـ يكي‌ ازجاسوسان‌ سيا كه‌ خود را نماينده‌‌ يك‌ كمپاني‌ تجاري‌ معرفي‌ كرده‌ بود، در حوالي‌ 29 مرداد 1358، به‌ تهران‌ آمد و بين‌ 3 تا 5 بار با بني‌صدر ملاقات‌ مي‌كند. در آخرين‌ جلسه‌، بني‌صدر با پيشنهاد دريافت‌ حقوق ماهيانه‌ هزار دلار، به‌ عنوان‌ مشاور اقتصادي‌ شركت ‌تجاري‌ تحت‌ پوشش‌ سيا موافقت‌ مي‌كند. آهرن‌ در پاسخ‌ به‌ اين‌ سؤال‌ دانشجويان‌ كه‌ آيا بني‌صدر مي‌دانست‌ طرف‌ مقابل‌ وي‌ يك‌ مأمور سيا است‌ مي‌گويد: «قرار نبوده‌ كه‌ به‌ بني‌صدر در اين‌ مرحله‌ گفته‌ شود، كه‌ طرف‌ مقابل‌ سيا مي‌باشد، لذا به‌ وي‌ گفته‌ نشده‌ بود؛ اما يك‌ مسأله‌ بود كه‌ مي‌تواند به‌ وي‌ اين‌ برداشت‌ را داده‌ باشد كه‌ عبارت‌ است‌ از: نحوه‌ي‌ پيشنهاد ماهيانه‌ (دريافت‌) هزار دلار كه ‌بدون‌ انجام‌ ترتيبات‌ معمولي‌ تجاري‌ مورد پيشنهاد و توافق‌ قرار گرفت‌ ومي‌توانست‌ بيانگر آن‌ باشد كه‌ مسأله‌ به‌ اين‌ سادگي‌ها نيست‌.»
اما اسناد نيز دربردارنده‌‌ نكته‌هاي‌ جالبي‌ است‌. بني‌صدر در اولين‌ ملاقات‌ خود با اين‌ جاسوس‌ چنين‌ مي‌گويد: «درباره‌‌ توانايي‌ و قدرت‌ خميني‌ مبالغه‌ شده‌، خميني‌ قادر نيست‌ كشور را به‌ تنهايي‌ اداره‌ كند و بايد به‌ ديگران‌ تكيه‌ كند.»
مأمور سيا برداشت‌ خود را درباره‌‌ اين‌ گفته‌ بني‌صدر چنين‌ عنوان‌ كرده‌ است‌:
«اين‌ نظر تا حدي‌ مطابق‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ در پاريس‌ گفت‌؛ من‌ به‌ خميني‌احتياج‌ دارم‌، اما خميني‌ هم‌ به‌ من‌ احتياج‌ دارد. لحن‌ اين‌ نظريه‌ به‌ نحوي‌ بود كه‌ انسان‌ استنباط‌ مي‌كند كه‌ ل‌ ـ 1 (بني‌صدر) فكر مي‌كند نسبت‌ به‌ آنچه‌ از خميني‌مي‌توان‌ انتظار داشت‌، محدوديت‌هايي‌ وجود دارد.»
در سند ديگري‌ كه‌ به‌ بررسي‌ نقاط‌ مثبت‌ و منفي‌ شخصيت‌ بني‌صدر ـ از ديدجاسوس‌ سيا ـ پرداخته‌ مي‌شود، چنين‌ آمده‌ است‌:
«نكات‌ مثبت‌: 1ـ چون‌ او يك‌ توطئه‌گر (طراح‌) كهنه‌ كار است‌، اگر احساس‌ كند كه‌ رژيم‌ از اهداف‌ انقلابي‌ خود دور مي‌شود، يا اينكه‌ به‌ نفع‌ خودش‌ خواهد بود، ممكن‌ است‌ در آينده‌ براي‌ توطئه‌ عليه‌ رژيم‌ مانعي‌ سر راه‌ خود نبيند.
2ـ گرچه‌ او احتمالاً در حال‌ حاضر هيچ‌ مشكل‌ مالي‌ ندارد، اما بايد در نظر داشته‌ باشد كه ‌ممكن‌ است‌ با يك‌ تذكر كوتاه‌ به‌ خارج‌ تبعيد شود و در آن‌ زمان‌ مي‌تواند از كمك‌ مالي‌ ما استفاده‌ نمايد.
3ـ اگرچه‌ او به‌ خميني‌ احترام‌ مي‌گذارد، اما او را مصون‌ از خطا نمي‌داند...

6ـ او جاه‌طلبي‌ سياسي‌ دارد.

نكات‌ منفي‌:... 2ـ افشاشدن‌ روابط‌ مخفيانه‌اش‌ با ما احتمالاً به‌ زندگي‌ حرفه‌اي‌ سياسي‌ فرد مزبورخاتمه‌ خواهد داد. يقين‌ است‌ كه‌ او اين‌ نكته‌ را از نظر دور نخواهد داشت‌.... ما همچنان‌ به‌ استخدام‌ ل‌ ـ ا علاقه‌مند هستيم‌...»

*حاج‌سيدجوادي‌، علي‌اصغر (نويسنده‌ و روزنامه‌نگار ملي‌گرا و ليبرال‌)


در اسناد سفارت‌ آمريكا، حاج‌سيدجوادي‌ نيز فردي‌ روشنفكر، ميانه‌رو و ليبرال ‌معرفي‌ شده‌ است‌ كه‌ تماس‌ با او ـ از سوي‌ سفارت‌ ـ مي‌تواند مفيد باشد. وي‌ كه‌ در زمان‌پيروزي‌ انقلاب‌ به‌ نويسندگي‌ در نشريات‌ مشغول‌ بود، هميشه‌ خواستار اقدامات‌ آرام‌ وغيرانقلابي‌ بود و سرعت‌ حركت‌ انقلاب را تند مي‌دانست‌. روش‌ ميانه‌رو سيدجوادي‌ وتوانايي‌ در نگارش‌ مقاله‌ها موجب‌ شده‌ بود تا «بسياري‌ از گروه‌هاي‌ ميانه‌رو، خط‌ مشي‌اصلي‌ افكار حاج‌سيدجوادي‌ را بپذيرند.»
اسناد سفارت‌ آمريكا نشان‌ مي‌دهد كه‌ حاج‌سيدجوادي‌، يكي‌ از اشخاصي‌ بود كه‌ درپيروزي‌ انقلاب‌ به‌ عنوان‌ يك‌ نويسنده‌ي‌ تأثيرگذار ـ ولي‌ ميانه‌رو ـ مورد توجه‌ و مشورت ‌مأموران‌ سفارت‌ قرار گرفت‌. از جمله‌ در تاريخ‌ 28 دي‌ماه‌ 1357، يعني‌ كمتر از يك‌ ماه‌ به ‌پيروزي‌ انقلاب‌، همراه‌ عده‌اي‌ از همفكرانش‌ به‌ ملاقات‌ يكي‌ از جاسوسان‌ سفارت‌ مي‌رود. در اين‌ ملاقات‌ چنين‌ ابراز عقيده‌ مي‌شود:
«با رفتن‌ شاه‌ آنها ]سيدجوادي‌ و همفكرانش‌[ انتظار ندارند كه‌ حتماً يكي‌ از آيت‌الله‌ها نقش‌ بزرگي‌ داشته‌ باشد. مأمور سفارت‌ پرسيد كه‌ اگر انتخابات‌ آزاد يك‌ گروه‌ از نمايندگان‌ تأييد شده‌‌ خميني‌ را روي‌ كار آورد چه‌ مي‌شود؟ آنها گفتند كه‌ اين‌طور فكر نمي‌كنند، مگر در بعضي‌ از روستاها... چهار پنجم‌ مردم‌شهرها تحصيل‌كرده‌ هستند و به‌ جاي‌ آنكه‌ كوركورانه‌ به‌ دنبال‌ خميني‌ بروند، خود انتخاب‌ خودشان‌ را مي‌كنند.»
در بخش‌ ديگري‌ از سند لانه‌ي‌ جاسوسي‌ درباره‌ مشي‌ اعتقادي‌ وي‌ چنين‌مي‌خوانيم‌:
«در مقاله‌اي‌ كه‌ او به‌ خاطر آن‌ ]در زمان‌ شاه‌[ دستگير شده‌ است‌، حتي‌ يك‌ بار هم‌كلمه‌‌ اسلام‌ را به‌ هيچ‌گونه‌ ]و[ شكلي‌ به‌ كار نبرده‌ است‌، ولي‌ او همواره‌ به‌ « نهضت‌ مردم‌ ايران » و «انقلاب‌ بزرگ‌ ملي» اشاره‌ مي‌كند.» دست آخر آنكه‌ در سند ديگري‌ كه‌ مربوط‌ به‌ پس‌ از انقلاب‌ است‌، اين‌ نويسنده‌ فردي‌ با استعداد و نويد بخش‌ترين‌ رهبر غيرمذهبي‌ محسوب‌ مي‌شود كه‌ در انتقاد ازنهضت‌هاي‌ سخت‌‌گير اسلامي‌ صريح‌ بوده‌ است‌.

*رجوي‌، مسعود (سركرده‌‌ منافقين‌)


هرچند گروه‌هاي‌ چپ‌ و التقاطي‌ و سران‌ آنها به‌ علت‌ ادعاهاي‌ ضدامپرياليستي‌ و وابستگي‌ برخي‌ از آنها به‌ ابرقدرت‌ شرق، مورد توجه‌ و حمايت‌ جاسوسخانه‌‌ آمريكا در تهران‌ نبودند، اما اين‌ دليل‌ نمي‌شود كه‌ جاسوسان‌ آمريكايي‌، از كسب‌ اطلاع‌ درباره‌ ‌اين‌ افراد صرف‌ نظر كنند يا به‌ آنها به ‌عنوان‌ يك‌ نيروي‌ بالقوه‌‌ تخريبي‌ كه‌ مي‌تواند نيروهاي‌ ارزشي‌ و اصولگراي‌ درون‌ انقلاب‌ را با مشكل‌ مواجه‌ سازد، اهميت‌ ندهند. چنانچه‌ اسناد سفارت‌ نشان‌ مي‌دهد، آمريكا تصور مي‌كرد كه‌ رجوي‌ و گروهش‌ بتوانند ضدنظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌، مبارزه‌اي‌ را سازمان‌ دهند:
«زودترين‌ موقعي‌ كه‌ اين‌ نوع‌ مقابله‌‌ چپي‌ها مي‌تواند سازمان‌ داده‌ شود، پاييز[سال‌ 58] خواهد بود.»


* سنجابي‌، كريم‌ (از رهبران‌ جبهه‌ي‌ ملي‌ و وزير خارجه‌ي‌ دولت‌ موقت‌تا فروردين‌ 1358)



كريم‌ سنجابي‌ نيز فردي‌ است‌ كه‌ به‌ عنوان‌ يك‌ فرد ميانه‌رو و ليبرال‌ از سال‌هاي‌ قبل‌ از انقلاب‌، مورد توجه‌ مأموران‌ سفارت‌ آمريكا بوده‌ است‌. او در ديداري‌ با مأموران ‌سفارت‌ آمريكا مي‌گويد:
«اميدوار است‌ كه‌ [آيت‌الله‌] خميني‌ متقاعد شود كه‌ كوتاه‌ بيايد. چون‌ جمهوري ‌كه‌ او مي‌گويد، سرانجام‌ ختم‌ به‌ خونريزي‌ خواهد شد. سنجابي‌ مي‌گويد: «همين‌قانون‌ اساسي‌ كه‌ هست‌ براي‌ ايران‌ كافي‌ است‌، سلطنت‌ در چارچوب‌ قانون‌اساسي‌.» سنجابي‌ معتقد است‌ كه‌ ]امام‌[ خميني‌ در حمله‌ به‌ سلطنت‌ خيلي‌ تند مي‌رود. سنجابي‌ گفت‌ كه‌ در انتخاب‌ هر روشي‌، موافقت‌ خميني‌ شرط‌ است‌. »

اين‌ سند نشان‌ مي‌دهد كه‌ تمايل‌ سنجابي‌ به‌ غرب‌، ميانه‌روي‌ او، احترام‌ به‌ قانون‌اساسي‌ مشروطه‌‌ سلطنتي‌، احترام‌ به‌ آمريكا و اعتقاد نداشتن‌ به‌ روش‌هاي‌ انقلابي‌ امام‌، ملاك‌هايي‌ است‌ كه‌ مأموران‌ سفارت‌ را به‌ ديدار با سنجابي‌ ترغيب‌ كرده‌ است‌. اين‌ مواضع‌ سنجابي‌ در حالي‌ اتخاذ مي‌شود كه‌ وي‌ در 14 آبان‌ 57، هنگامي‌ كه ‌با سيل‌ طوفنده‌ انقلاب‌ مواجه‌ مي‌شود، مجبور به‌ پذيرفتن‌ رهبري‌ امام‌ مي‌شود تا بتواند حيات‌ سياسي‌ خود و جبهه‌ي‌ ملي‌ را ادامه‌ دهد.
وي‌ همچنين‌ به‌ انتشار اعلاميه‌ مشتركي‌ با امام‌ بر ضد سلطنت‌ اقدام‌ مي‌كند، تا نقش‌ خود را در انقلاب‌ هرچه‌ بيشترتثبيت‌ كند. سنجابي‌ در حالي‌ اين‌ اعلاميه‌ را منتشر مي‌كند كه‌ فقط‌ 18 روز قبل‌ گفته‌ بود: «هيچ‌گونه‌ مخالفتي‌ با رژيم‌ سلطنتي‌ كه‌ مطابق‌ با قانون‌ اساسي‌ باشد ندارد.»
و همين‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ وي‌ فقط‌ به‌ علت‌ موج‌ قيام‌ مردمي‌ و بالا رفتن‌ سقف‌ مطالبات‌ آزاديخواهانه‌ كه‌ حيات‌ رژيم‌ سلطنتي‌ را تحمل‌ نمي‌كردند، تغيير موضع‌ داده‌ است‌. در تأييد نكته‌‌ بالا در بخشي‌ از اسناد سفارت‌ چنين‌ آمده‌است‌ كه‌ سنجابي‌ ـ رهبرجبهه‌ي‌ ملي‌ ـ فردي‌ است‌ كه‌ اگر مي‌خواست‌ و مي‌توانست‌ با شاه‌ به‌ توافق‌ برسد و تمام‌مخالفين‌ (در صورت‌ لزوم‌ [آيت‌الله‌] خميني‌) را اشخاصي‌ قلمداد كند كه‌ به‌ جاي‌ توجه‌ به ‌رفاه‌ عموم‌، خواستار آشوب‌ و اغتشاش‌ هستند.»
و اين‌ نشان‌دهنده‌ي‌ شدت‌ توجه‌ آمريكاييان‌ به‌ افراد ليبرال‌ و ميانه‌رو همچون‌ سنجابي‌ است‌. سنجابي‌ همچنين‌ در اولين‌ تماس‌ رسمي‌ خود با سفارت‌ آمريكا، در 24 دي‌ 1357مي‌گويد:
«[آيت‌الله‌]خميني‌ ممكن‌ است‌ به‌ موقع‌ يك‌ رژيم‌ سلطنتي‌ مطابق‌ قانون‌ اساسي‌را قبول‌ نمايد، ولي‌ بايستي‌ موافقت‌ او را جلب‌ نمود!!»
اين‌ اظهار نظر عجيب‌ و غيرمنطقي‌ كمتر از يك‌ ماه‌ به‌ پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ بيان‌ مي‌شود و امام‌ بارها بر لزوم‌ سرنگوني‌ رژيم‌ سلطنتي‌، اصرار ورزيده‌ بود. با كناره‌گيري‌ زود هنگام‌ سنجابي‌ از قدرت‌ و ترك‌ ايران‌، توجه‌ سفارت‌ به‌ او نيز كاهش‌يافت‌ و فقط‌ به‌ خروج‌ او از ايران‌ به‌ اين‌ شكل‌ اشاره‌ شد:
«از زمان‌ انقلاب‌، شخصيت‌هايي‌ مثل‌ سنجابي‌ به‌ وسيله‌ي‌ [امام] خميني‌ و متحدانش‌ تحت‌الشعاع‌ قرار گرفته‌اند... و سنجابي‌ با تنفر، شغلش‌ را رها كرد وكشور را ترك‌ كرد.»

* صباغيان‌، هاشم‌ (وزير كشور دولت‌ موقت‌)


هاشم‌ صباغيان‌ ـ وزير كشور دولت‌ موقت‌ ـ نيز يكي‌ ديگر از افراد ميانه‌رو مشاور ومورد توجه‌ سفارت‌ آمريكا بوده‌ است‌. در مورد وي‌ نيز اسناد گوناگوني‌ وجود دارد كه‌ به‌ اختصار به‌ برخي‌ از آنها اشاره‌ مي‌شود. در يكي‌ از اسناد سفارت‌ كه‌ در اصل‌ به‌ اميرانتظام‌ مربوط‌ مي‌شود، كاردار وقت‌ لانه جاسوسي‌ آمريكا به‌ صحبت‌هايش‌ با صباغيان‌ اشاره‌ كرده‌است‌ و آنها را سودمند وجالب‌ توصيف‌ مي‌كند. ولي‌ اميرانتظام‌ هشدار مي‌دهد كه‌ انقلابيون‌ ممكن‌ است «آنچه‌ را در اين‌ ملاقات‌ها مي‌گذرد، بيش‌ از حد خود جلوه‌ دهند [!] و مردم‌ را از آن‌ مطلع‌ كنند، مثل‌ مسأله‌ي‌ صباغيان‌ » كه‌ همين‌ امر نشان‌ مي‌دهد مسائلي‌ كه‌ در اين‌ ملاقات‌ها مطرح‌مي‌شد، چندان‌ در زمينه‌ي‌ منافع‌ ملي‌ و حفظ‌ دستاوردهاي‌ انقلاب‌ نبوده‌ كه‌ افشاي‌ آن‌ خشم‌ مردم‌ را بر مي‌انگيخته‌ است‌.
علاوه‌ بر اين‌، در مهرماه‌ 1358 ه.ش‌، كاردار آمريكا ـ در ديدار با صباغيان‌ ـ به‌ وي‌ درمورد اعدام‌ سران‌ رژيم‌ شاه‌ اعتراض‌ مي‌كند. اين‌ مذاكرات‌، اعتراض‌ نيروهاي‌ اصولگرا را به‌ وي‌ و نيز به‌ سفارت‌ آمريكا در پي‌ دارد كه‌ اين‌ موضوع‌ در اسناد سفارت‌ آمريكا دراين‌ زمان‌ منعكس‌ شده‌ است‌. اين‌ اقدام‌ لينگن‌ ـ كاردار سفارت‌ آمريكا ـ به‌ حدي‌ زننده‌ و نا مطلوب‌ بود كه‌ حتي‌ميانه‌روهايي‌ چون‌ ابراهيم‌ يزدي‌، كه‌ در آن‌ زمان‌ پست‌ وزارت‌ خارجه‌ را بر عهده‌ داشت‌، در ملاقات‌ با كاردار آمريكا به‌ وي‌ اعتراض‌ مي‌كند:
«يزدي‌ به‌ گفت‌وگوي‌ لينگن‌ با وزير كشور ايران‌ ـ صباغيان‌ ـ به‌ عنوان‌ مداخله‌ بي‌جا در امور داخلي‌ ايران‌ اشاره‌ كرد و سؤال‌ كرد چرا ايالات‌ متحده‌ دست‌ به‌چنين‌ كارهايي‌ مي‌زند؟ كاردار پاسخ‌ داد كه‌ ما مايل‌ بوديم‌ نگراني‌هاي‌ خودمان‌ را ابراز نماييم‌. ما اميدوار بوديم‌ كه‌ بتوانيم‌ چيزي‌ را كه‌ حس‌ مي‌كرديم‌، به‌ طورخصوصي‌ بگوييم‌ »
لينگن‌ در ادامه‌ با زيركي‌ خاص‌ يك‌ جاسوس‌ آمريكايي‌ مي‌گويد: «ما از همين‌ طريق‌، از نزديك‌ شدن‌ به‌ ايراني‌هايي‌ كه‌ نگراني‌هايي‌ راجع‌ به‌ ايالات‌متحده‌ دارند، استقبال‌ مي‌كنيم‌... بحث‌هاي‌ آزاد و خصوصي‌، جزئي‌ از دوستي‌واقعي‌ مي‌باشند.»

*صدر حاج‌سيدجوادي‌، احمد (وزير دادگستري‌ دولت‌ موقت‌)


حاج‌سيدجوادي‌ كه‌ از اعضاي‌ نهضت‌ آزادي‌ بود و فردي‌ ميانه‌رو به‌ شمار مي‌رود، يكي‌ از كساني‌ است‌ كه‌ مورد توجه‌ سفارت‌ آمريكا بوده‌ است‌. آنچه‌ كه‌ در پي‌ مي‌آيد، نظرات‌ صدر حاج‌سيدجوادي‌ در ملاقات‌ با كاردار سفارت‌ آمريكا در 9 مرداد1358 ه.ش‌ است‌:
«روابط‌ ايران‌ و آمريكا در گذشته‌ خوب‌ بوده‌ است‌ و دليلي‌ وجود ندارد كه‌ دو كشور قادر نباشند به‌ داشتن‌ رابطه‌ي‌ نزديك‌ و سودمند دو جانبه‌ ادامه‌ دهند...انقلاب‌ با خودش‌ مشكلاتي‌ همراه‌ دارد، من‌جمله‌ مشكلاتي‌ كه‌ به‌ وسيله‌ ‌دادگاه‌هاي‌ انقلاب‌ به‌ وجود آمده‌ است‌... سياست‌ دولت‌ موقت‌ اين‌ است‌ كه‌قدرت‌ دادگاه‌هاي‌ انقلاب‌ را هرچه‌ سريع‌تر، تا آنجايي‌ كه‌ شرايط‌ اجازه‌ مي‌دهد، تقليل‌ دهد.»
بنابراين‌ مشاهده‌ مي‌شود در شرايطي‌ كه‌ عموم‌ مردم‌ ايران‌ خواستار كاهش‌ هرچه‌ بيشتر نقش‌ آمريكا در ايران‌ و مبارزه‌ با استكبار بودند، وزير دادگستری دولت‌ موقت‌، حامي‌اين‌ رابطه‌ است‌. وي‌ همچنين‌ نسبت‌ به‌ عملكرد دادگاه‌هاي‌ انقلاب‌ نظري‌ منفي‌ دارد وحال‌ آنكه‌ اين‌ دادگاه‌ها، در مقابله‌ با ضد انقلاب‌ و كوتاه‌ كردن‌ دست‌ آنها از شريان‌هاي‌اساسي‌ مملكت‌، نقش‌ مؤثري‌ ايفا كردند.

*قطب‌زاده‌، صادق (اولين‌ رئيس‌ صداوسيماي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران ‌و وزير خارجه‌ي‌ دولت‌ موقت‌)


صادق قطب‌زاده‌ كه‌ در ابتداي‌ انقلاب‌ با آن‌ همراهي‌ مي‌كرد و پست‌هاي‌ گوناگوني‌ را نيز به‌ خود اختصاص‌ داد، پس‌ از آنكه‌ توانست‌ با جاه‌طلبي‌هاي‌ فراوان‌ به‌ آنچه‌ كه ‌مي‌خواست‌ دست‌ يابد، به‌ تلاشي‌ براي‌ براندازي‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ اقدام‌ كرد كه‌ حاصل‌ آن‌ اعدام‌ وي‌ بود.
در يكي‌ از اسناد سفارت‌ آمريكا، آمريكايي‌ بودن‌ قطب‌زاده‌ يك‌ تاكتيك‌ لازم‌ براي ‌مهار كردن‌ قدرت‌ در ايران‌ انقلابي‌ دانسته‌ شده‌ است‌. در يكي‌ ديگر از اسناد سفارت‌ آمريكا در مورد عملكرد صادق قطب‌زاده‌ در صدا وسيما مي‌خوانيم‌:
«سازمان‌ راديو و تلويزيون‌ ملي‌ ايران‌، همچنان‌ در وضع‌ هرج‌ و مرج‌ و]وضعيت‌[ نيمه‌ حرفه‌اي‌ به‌سر مي‌برد. بزرگ‌ترين‌ دستاورد اين‌ سازمان‌ ـ پس‌ ازدو ماه‌ حرارت‌ انقلابي‌ ـ اين‌ است‌ كه‌ صادق قطب‌زاده‌، مدير كنوني‌ آن‌ را به‌ صورت‌ يكي‌ از منفورترين‌ چهره‌هاي‌ ايران‌ درآورده‌ است‌. »
همين‌ سند، نشانگر ضعف‌ صادق قطب‌زاده‌ در مديريت‌ سازمان‌ صدا و سيما و ايجادجهت‌گيري‌ انقلابي‌ در آن‌ و جلب‌ رضايت‌ كاركنان‌ سازمان‌ با وجود ادعاهاي‌ فراوان‌ وي ‌است‌. در ديگر اسناد سفارت‌ آمريكا هم‌ به‌ نارضايتي‌ از نحوه‌ اداره‌‌ صدا و سيما ازسوي‌ مردم‌ و نيروهاي‌ انقلابي‌ بارها اشاره‌ شده‌ است‌. يكي‌ از اسناد جالب‌ سفارت‌ آمريكا درباره‌ي‌ قطب‌زاده‌ به‌ ديدار او با يكي‌ ازكارمندان‌ وزارت‌ خارجه‌ي‌ آمريكا در نوامبر 1977 در اين‌ كشور بر مي‌گردد. وي‌ در اين‌ملاقات‌ با تأكيد فراوان‌ بر ادعاي‌ طرفداري‌ كارتر از حقوق بشر، اظهار اميدواري‌ مي‌كند كه‌ « كارتر اشتباهات‌ حكومت‌هاي‌ سابق‌ را تكرار نكند.» وي‌ اعلام‌ مي‌كند كه‌ «او وسازمانش‌ از تحسين‌ كنندگان‌ آمريكا و ايده‌آل‌هايي‌ كه‌ آمريكا از آن‌ دفاع‌ مي‌كند، هستند.» مأمور آمريكايي‌ در پايان‌ اين‌ ملاقات‌ها، چنين‌ اظهار مي‌كند كه‌ قطب‌زاده‌ «از لحاظ‌ايدئولوژيك‌، ضدآمريكايي‌ به‌ نظر نمي‌رسيد.» همچنين‌ در سند ديگري‌ قطب‌زاده‌ با وجود ضديت‌ با شاه‌، دوست‌ آمريكا دانسته‌ شده‌ است‌. جالب‌ آنكه‌ در سند ديگري‌ پروفسور ريچارد كاتم‌ ـ از استادان‌ آمريكايي‌ ـ با قطب‌زاده‌ ملاقات‌ كرده‌ وي‌ را مانند قذافي‌ «كمي‌ خل‌« دانسته‌ است‌! اين‌ نظريه‌ وقتي‌ باورپذير مي‌شود كه‌ آن‌ را در كنار تلاش‌هاي‌ قطب ‌زاده‌ براي‌ تحويل‌ گرفتن‌ گروگان‌ها ازدانشجويان‌ در اسفند 1358 و همچنين‌ ديدار مخفيانه‌ با هاميلتون‌ جردن‌ ـ رئيس‌ ستادكاخ‌ سفيد ـ در زمان‌ رياست‌جمهوري‌ كارتر قرار دهيم‌.
جردن‌ خود در كتاب « بحران‌ » به ‌اين‌ مسأله‌ و دو ديدار خود با قطب‌زاده‌ اشاره‌ كرده‌ است‌. لقب ‌» بد ذات‌« يكي‌ ديگر از القابي‌ است‌ كه‌ ـ در يكي‌ از اسناد سفارت‌ آمريكا ـ به‌قطب‌زاده‌ داده‌ شده‌، البته‌ اين‌ لقب‌ را نه‌ مأموران‌ آمريكايي‌، بلكه‌ برخي‌ ايرانيان‌ عادي‌ كه ‌طرف‌ صحبت‌ مأموران‌ سفارت‌ قرار گرفته‌اند، به‌ وي‌ و يزدي‌ و بني‌صدر داده‌اند؛ زيرا اين‌ افراد 10 تا 15 سال‌ گذشته‌ را خارج‌ از ايران‌ گذرانده‌اند و با واقعيت‌هاي‌ جاري ‌كشور در تماس‌ نيستند. اين‌ افراد انقلابيون‌ فعالي‌ نيز نيستند.

*متين‌ دفتري‌، هدايت‌الله


وي‌ كه‌ رهبر جبهه‌ي‌ دموكراتيك‌ ملي‌ از گروه‌هاي‌ ليبرال‌ و راست‌گراي‌ طرفدار غرب‌بود، در اسناد لانه‌‌ جاسوسي‌ بارها به‌ او اشاره‌ شده‌ و ادعا شده‌ كه‌ حزب‌ وي‌ مي‌تواند حزب‌ سياسي‌ نيرومندي‌ در دولت‌ ايران‌ باشد. در يكي‌ از اسناد، گروه‌ متين‌ دفتري‌ و چند گروه‌ ديگر، گروه‌هاي‌ سياسي‌ ميانه‌رويي ‌دانسته‌ شده‌اند كه‌ «توسط‌ اشخاص‌ و گروه‌هايي‌ كه‌ در مورد اسلام‌، كوتاه ‌بين‌ و متعصب‌هستند ]![ تحت‌ فشار قرار گرفته‌اند.» جالب‌ است‌ كه‌ نيروهاي‌ ارزشي‌ و اصولگرا كه‌ عامل‌ حفظ‌ و تداوم‌ انقلاب‌ اسلامي‌ بودند و هستند، در اين‌ اسناد به‌ عنوان‌ افرادي‌كوتاه‌بين‌ و متعصب‌ معرفي‌ شده‌اند كه‌ البته‌ دليل‌ آن‌ مشخص‌ است‌. در سندي‌ كه‌ به‌ ارزيابي‌ تهديدات‌ موجود عليه‌ نيروهاي‌ ارزشي‌ و اصولگرا اختصاص‌ يافته‌ نيز آمده‌ است‌:
«سازمان‌ متين‌ دفتري‌ از جهت‌ ديدگاه‌هاي‌ ليبرال‌ دموكراتيك‌، تهديد بالقوه‌اي‌ مي‌تواند باشد و محتملاً دنباله ‌روهايي‌ قوي‌ در بين‌ انقلابيون‌ غيرمذهبي‌ و بخصوص‌ غيرسياسي‌ با بينش‌ تجدد طلبي‌ دارد، متأسفانه‌ جبهه‌ از نظر قدرت‌ نظامي‌ كمبود جدي‌ دارد و حتي‌ در سازماندهي‌ وسيع‌ ملي‌ نيز از احزاب‌ ماركسيست‌ ضعيف‌تر بوده‌ است‌.»

در جاي‌ ديگر، اشاره‌ي‌ صريحي‌ به‌ تفكرات‌ متين‌ دفتري‌ وجود دارد كه‌ خواندني‌ وعبرت‌آموز است‌. اين‌ سند مربوط‌ به‌ 15 اسفند 1357، كمتر از يك‌ ماه‌ پس‌ از پيروزي‌انقلاب‌ است‌ كه‌ در آن‌ متين‌ دفتري‌ به‌ طور ضمني‌ با ايده‌ي‌ تشكيل‌ جمهوري‌ اسلامي‌مخالفت‌ كرده‌ است‌:
«متين‌ دفتري‌ ـ نوه‌ي‌ مصدق ـ خواهان‌ مراجعه‌ به‌ آراي‌ عمومي‌ براي‌ پايان‌ دادن ‌به‌ نظام‌ سلطنتي‌ شد، ولي‌ گفت‌، تصميم‌ راجع‌ به‌ نوع‌ رژيم‌ بايستي‌ تا زماني‌ كه ‌مردم‌ به‌ اندازه‌ي‌ كافي‌ موضوع‌ را مورد بحث‌ قرار داده‌اند به‌ تعويق‌ افتد. متين‌دفتري‌، جبهه‌ي‌ ملي‌ را به‌ خاطر انحراف‌ از آرمان‌هاي‌ دموكراتيك‌ و وابستگي‌ آن‌ به‌ عقايد مرتبط‌ با حكومت‌ روحانيون‌، به‌ جاي‌ عقايد دموكراتيك‌، مورد حمله‌قرار داد.»
حركت‌هاي‌ ضدانقلابي‌ متين‌ دفتري‌ در ديگر اسناد لانه‌ي‌ جاسوسي‌ نيز منعكس‌شده‌ است‌، از جمله‌ مخالفت‌ وي‌ با قانون‌ اساسي‌ جمهوري اسلامی‌. متين‌ دفتري‌ در ادامه‌ي‌ كارهاي‌ ضدانقلابي‌ خود تا آنجا پيش‌ مي‌رود كه‌ گردانندگان ‌روزنامه‌ي‌ «نامه‌ي‌ روز» كه‌ توسط‌ بختيار ـ آخرين‌ نخست‌وزير رژيم‌ شاه‌ ـ در خارج‌ ازكشور منتشر مي‌شد، صراحتاً، «مدعي‌ حمايت‌ از طرف‌ چند گروه‌ غير روحاني‌ در ايران‌ من‌جمله‌ جبهه‌‌ دموكراتيك‌ ملي‌ به‌ رهبري‌ متين‌ دفتري‌ مي‌شوند.» اين‌ مسأله‌ در يكي‌ از اسناد جاسوسخانه‌ آمريكا به‌ تاريخ‌ 26 مرداد 1358 ذكر شده‌ است‌. سند زير نيز نشان‌دهنده‌‌ برخي‌ مواضع‌ مترقيانه‌ و معقول‌! متين‌ دفتري‌ است‌:
«متين‌ دفتري‌، به‌طوري‌كه‌ گزارش‌ شده‌، به‌ ايرانيان‌ در لندن‌ گفت‌ كه‌ مطمئن‌ است ‌ملاهاي‌ تندرو، سرانجام‌ از موضع‌ خود عقب‌ خواهند نشست‌ و بر سر مواضع‌ با رهبران‌ غير روحاني‌ مصالحه‌ خواهند نمود.» به‌ دنبال‌ اين‌ موضعگيري‌هاي‌ خصمانه‌‌ ضدانقلاب‌، متين‌ دفتري‌ در وضعيت‌ بدي‌قرار گرفت‌؛ اما جالب‌ آنكه‌ حتي‌ دوستان‌ وي‌ مانند عبدالكريم‌ لاهيجي‌ در تماس‌ با مأموران‌ سفارت‌، خود وي‌ را مقصر مي‌دانند: «در مورد مشكلات‌ فعلي‌، او مقصر است‌ ]متين‌ دفتري‌[ اعتبارش‌ را در نزد رهبران‌ ميانه‌روي‌ دولت‌ موقت‌ ايران‌، مانند بازرگان‌، به‌ خاطر ارتباط‌ نزديكش‌ باگروه‌هاي‌ چپ‌، از دست‌ داده‌ است‌. متين‌ دفتري‌ رهبران‌ گروه‌هاي‌ چپ‌ را به ‌جبهه‌ي‌ دموكراتيك‌ ملي‌ خود راه‌ داده‌ و اجازه‌ داده‌ تا آنها به‌وسيله‌ي‌ توصيه‌هاي‌خود او را به‌ مواضع‌ افراطي‌ سوق دهند. در طي‌ چهار ماه‌ گذشته‌، او از سازمان‌ خود در جهت‌ حمايت‌ از فداييان‌ استفاده‌ كرده‌ و همچنين‌ سعي‌ كرده‌ از شركت‌ آنها در جنبش‌هاي‌ خود مختاري‌طلبانه‌ ]و در واقع‌ تجزيه‌طلبانه‌[ كردستان‌،خوزستان‌، و تركمن‌ صحرا حمايت‌ كند. اين‌ مسأله‌، حاميان‌ قبلي‌ او مانند بازرگان‌ را منزوي‌ كرده‌ بود. پس‌ از تظاهرات‌ آزادي‌ مطبوعات‌ كه‌ در تاريخ‌ 11اوت‌ انجام‌ شد، زماني‌ كه‌ دولت‌ انقلابي‌ عليه‌ او اقدام‌ كرد، او هيچ‌ حامي‌نداشت‌.»

*مقدم‌ مراغه‌اي‌، رحمت‌الله‌ (اسم‌ رمز: اس‌. دي‌ پروب‌ / 1 پ‌ 1، استاندار آذربايجان‌ شرقي‌ در دولت‌ موقت‌ و رئيس‌ حزب‌ منحله‌ي‌ خلق‌مسلمان‌)


شايد مقدم‌ مراغه‌اي‌ را بتوان‌ اولين‌ فردي‌ دانست‌ كه‌ به‌ دنبال‌ افشاي‌ اسناد لانه‌ ‌جاسوسي‌ كه‌ در مورد وي‌ بود، مجبور به‌ كناره‌ گيري‌ و فرار شد. در افشاگري‌ شماره‌ي‌20 دانشجويان‌ در تاريخ‌ 17/9/1358 در مورد وي‌ آمده‌ است‌:
«آقاي‌ مراغه‌اي‌ آنچنان‌ دلسوزانه‌ به‌ جاسوسان‌ آمريكا توصيه‌ مي‌كند تا براي‌ آنكه ‌بتوانند در ايران‌ فعاليت‌ كنند، با امام‌ خميني‌ ملاقات‌ كنند كه‌ هر فرد منصفي‌ به‌خوبي‌ در مي‌يابد كه‌ ايشان‌ به‌ جاي‌ اينكه‌ در راه‌ منافع‌ ملت‌ خود گام‌ بردارد، درجهت‌ منافع‌ دولت‌ آمريكا خدمت‌ مي‌نمايد.»
در سندي‌ كه‌ در دنباله‌ي‌ اين‌ افشاگري‌ وجود دارد آمده‌ است‌: « مقدم‌ خيلي‌ تأكيد كرد كه‌ كاردار با خميني‌ تماس‌ بگيرد كه‌ او ايراني‌ها را متقاعد كند كه‌ دولت‌ آمريكا، انقلاب‌ ايران‌ را پذيرفته‌ است‌... خميني‌ اكنون‌ پير است‌ وكاملاً غير قابل‌ انعطاف‌... اگر خميني‌ ناگهان‌ قبل‌ از ملاقات‌ ]مقامات‌[ آمريكايي ‌با او فوت‌ كند، حتي‌ ميانه‌روها كه‌ با خميني‌ كاملاً موافق‌ نيستند، آمريكا را مورد انتقاد قرار خواهند داد و خواهند گفت‌ كه‌ عدم‌ ملاقات‌ ]مقامات‌[ آمريكايي‌ با ايشان‌، عدم‌ پذيرش‌ انقلاب‌ بوده‌ است‌. »
همچنين‌، در يكي‌ ديگر از اسناد لانه‌ي‌ جاسوسي‌ به‌ سخنراني‌ مقدم‌ مراغه‌اي‌ با موضوع ضد ولايت‌ فقيه‌ در يكي‌ از جلسات‌ عمومي‌ حزب‌ خلق‌ مسلمان‌ اشاره‌ شده‌ است‌. وي‌ باحمله‌ مستقيم‌ به‌ امام‌ در اين‌ جلسه‌ مي‌گويد: «رهبر مذهبي‌ هم ‌اكنون‌ تشخيص‌ نداده‌ كه‌ قادر نيست‌ ولايت‌ فقيه‌ را در شكل‌كنونيش‌ به‌ ايرانيان‌ قالب‌ كند. مجلس‌ خبرگان‌ قرار است‌ جلسه‌اي‌ ]براي‌[ شور درمورد آن‌ بگذارد. اميدوارم‌ يك‌ چيزهايي‌ در آن‌ اصلاح‌ شود.» در جاي‌ ديگري‌ از همين‌ سند، مأمور سفارت‌ كه‌ در جلسه‌ي‌ سخنراني‌ حزب‌ مذكورشركت‌ داشت‌ مي‌گويد: «سخنران‌، حسابي‌ آخوند بازي‌ و مجلس‌ خبرگان‌ را كوباند كه‌ اين‌ مجلس‌مي‌خواهد قانون‌ ولايت‌ فقيه‌ را تصويب‌ كند، كه‌ ديكتاتوري‌ عبا و عمامه‌است‌. »
مقدم‌ مراغه‌اي‌ همچنين‌ از سال‌هاي‌ بسيار دور ـ يعني‌ از سال‌ 1342 ـ با سفارت‌آمريكا در ارتباط‌ بوده‌ است‌ و حجم‌ مكالمه‌هاي‌ او با مأموران‌ سفارت‌، از آن‌ زمان‌ تا پس‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ بسيار بالا و قابل‌ توجه‌ است‌. در يكي‌ از همين‌ اسناد، مقدم‌ اين‌گونه‌ توصيف‌ شده‌ است‌:
«فردي‌ متعادل‌، طرفدار آمريكا و روشنفكر كه‌ صميمي‌ است‌... مقدم‌ در اواسط‌ سال‌ 1978 (1356) به‌ خاطر مواضع‌ ميانه‌روانه‌اش‌ در ملاقات‌هايش‌ با ساير رهبران‌ گروه‌هاي‌ مخالف‌، كه‌ در حال‌ تلاش‌ براي‌ تنظيم‌ يك‌ برنامه‌ ‌ مخالف‌ متشكل‌ بودند، مشكلاتي‌ داشت‌. مقدم‌ همواره‌ با مقامات‌ رسمي‌ آمريكايي ‌روابط‌ دوستانه‌ داشته‌ است‌ و مايل‌ به‌ ادامه‌ مباحثات‌ اصولي‌ است‌. »
در يكي‌ از اسناد سفارت‌ كه‌ به‌ 22 مهر 1357 ـ يعني‌ روزهاي‌ اوجگيري‌ انقلاب‌ ـ برمي‌گردد، جاسوس‌ سفارت‌ كه‌ از مواضع‌ ميانه‌رو و ليبرال‌ مقدم‌ اطلاع‌ دارد، زيركانه‌ مي‌كوشد تا وي‌ را به‌ ايجاد يك‌ حزب‌ سياسي‌ منسجم‌ براي‌ رقابت‌ در انتخابات‌ آزادي‌! كه‌ شاه‌ وعده‌ برگزاري‌ آن‌ را در تابستان‌ سال‌ 1358 داده‌ بود، ترغيب‌ كند. مقدم‌ نيز دراين‌ ديدار، فعاليت‌ خود را در چارچوب‌ قانون‌ اساسي‌ مشروطه‌ سلطنتي‌ دانست‌ وگفت‌: « وجود شاه‌ لازم‌ است‌، هم‌ براي‌ كنترل‌ ارتش‌ و هم‌ آشوب‌هايي‌ كه‌ منجر به‌ سقوط‌ ناگهاني‌ قدرت‌ مي‌شود.» مقدم‌ مراغه‌اي‌ در انقلاب‌ براي‌ نقش‌ فعالانه‌تر خود، به‌ سيدكاظم‌ شريعتمداري‌ كه ‌بعدها در برابر انقلاب‌ قرار گرفت‌، ملحق‌ شد و تلاش‌ كرد تا وي‌ را در رويارويي‌ با امام‌ ياري‌ دهد. سندي‌ كه‌ در پي‌ مي‌آيد، شاهد مدعاي‌ ماست‌:
«مقدم‌ گفت‌ كه‌ خيلي‌ها ازشريعتمداري‌ به‌ خاطر عدم‌ رهبري‌ انتقاد مي‌كنند، در صورتي‌ كه‌ اين‌ انتقاد نابجاست‌ وخميني‌ قدرتمندتر از آن‌ است‌ كه‌ شريعتمداري‌ فعلاً بتواند با او مقابله‌ كند، ولي‌ البته‌ وقتش‌ خواهد رسيد، او افزود كه‌ آذربايجان‌ مترصد اشاره‌ي‌ اوست‌. »
خوشبختانه‌ تسخير لانه‌ جاسوسي‌ و افشاي‌ اسناد موجود در آن‌، ماهيت‌ واقعي‌ افرادي‌ مانند مقدم‌ مراغه‌اي‌ را افشا كرد و به‌ آنان‌ اجازه‌ نداد كه‌ بيش‌ از اين‌ در برابرانقلاب‌ سنگ‌اندازي‌ كنند.

*ميناچي‌، ناصر (وزير ارشاد ملي‌ در دولت‌ موقت‌ و از نزديكان‌سيدكاظم‌ شريعتمداري‌)


ناصر ميناچي‌ نيز برخي‌ از اسناد سفارت‌ سابق‌ آمريكا را به‌ خود اختصاص‌ داد و حجم‌ فراوان‌ تماس‌هاي‌ او و آمريكايي‌ها‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ وي‌ نيز يك‌ منبع‌ اطلاعاتي‌ مناسب‌ براي‌ آمريكايي‌ها محسوب‌ مي‌شده‌ است‌. ميناچي‌ نيز مانند ديگر اعضاي‌ ليبرال‌ دولت‌ موقت‌، از همكاري‌ و گسترش‌ روابط‌ با آمريكا و نيز ملاقات‌ كاردار سفارت‌ آمريكا با امام‌ دفاع‌ مي‌كرد:
«ميناچي‌ با حالت‌ خيلي‌ دوستانه‌ و گرم‌ جواب‌ داد كه‌ كابينه‌ي‌ بازرگان‌ (دولت‌آيت‌الله‌) مايل‌ به‌ ادامه‌ همكاري‌ و روابط‌ با آمريكا مي‌باشند. او از كاردار اجازه‌خواست‌ كه‌ ترتيب‌ يك‌ ملاقات‌ با بازرگان‌ و در آينده‌ با خميني‌ را بدهد.»
وي‌ در همين‌ سند، با انتقاد از عملكرد دادگاه‌هاي‌ انقلاب‌ كه‌ به‌ مفاسد مسؤولان ‌رژيم‌ شاه‌ رسيدگي‌ مي‌كرده‌اند، به‌ آمريكايي‌ها وعده‌ مي‌دهد كه‌ دادگاه‌هاي‌ انقلاب‌ بسته‌ خواهند شد. در جاي‌ ديگر، ميناچي‌ از تمايل‌ خود و دولت‌ موقت‌ براي‌ كنار زدن‌ امام‌ از عرصه ‌سياست‌ خارجي‌ سخن‌ مي‌گويد:
«ميناچي‌ گفت‌: نخست‌ وزير اخيراً موافقت‌ ]آيت‌الله‌[ خميني‌ را جلب‌ كرده‌ تا انتقادات‌ خود را در مورد امور خارجي‌ عموماً و روابط‌ با ايالات‌ متحده‌ خصوصاً كم‌ كند... ميناچي‌ اميدش‌ را بر روي‌ كوشش‌هاي‌ نخست‌وزير براي ‌بيرون‌ بردن‌ ]امام‌[ خميني‌ از عرصه‌ بين‌المللي‌ گذاشته‌ است‌. »
جاسوسان‌ سفارت‌ آمريكا، با توجه‌ به‌ نزديكي‌ ميناچي‌ به‌ سيدكاظم‌ شريعتمداري‌، هميشه‌ دنبال‌ آگاهي‌ از نظرهاي‌ او در اين‌ زمينه‌ بوده‌اند. مأموران‌ سفارت‌ درباره‌ وي‌چنين‌ مي‌گويند: «ميناچي‌ هميشه‌ به‌ شريعتمداري‌ خيلي‌ نزديك‌ بوده‌ است‌... ميناچي‌ گفت‌: «رهبران‌ مذهبي‌ اكنون‌ براي‌ وحدت‌ كوشش‌ مي‌كنند.» او به‌ هرحال‌، شكي‌ باقي ‌نگذاشت‌ كه‌ تفاوت‌هاي‌ جدي‌ بين‌ خميني‌ و شريعتمداري‌ وجود دارد.»
ارادت‌ آمريكايي‌ها به‌ ميناچي‌ به‌ اندازه‌اي‌ است‌ كه‌ از وي‌ براي‌ آزادي‌ برخي‌ اعضاي‌حزب‌ كارگران‌ سوسياليست‌ ـ كه‌ با اتباع‌ آمريكا ازدواج‌ كرده‌اند ـ كمك‌ مي‌خواهند و وقتي‌ جواب‌ مثبت‌ او را مي‌شنوند، مي‌نويسند: «اين‌ يك‌ حقيقت‌ ناخوشايند است‌ كه‌ كنترل‌ اداره‌ دادگستري‌ ايران‌ در قسمت ‌انقلابي‌ در اختيار اشخاصي‌ مانند او نيست‌. »
تماس‌هاي‌ ميناچي‌ با سفارت‌ آمريكا در زمان‌ پيروزي‌ انقلاب‌ نيز قابل‌ توجه‌ است‌. آن‌گونه‌ كه‌ به‌ نظر مي‌رسد، او از طرف‌ شريعتمداري‌ براي‌ به‌ سازش‌ كشاندن‌ انقلاب‌ تلاش‌هايي‌ را آغاز كرده‌ بود: «ميناچي‌ گفت‌: او مخصوصاً از جانب‌ آيت‌الله‌ شريعتمداري‌ مأمور شده‌ است‌ تا نظر آمريكا را در قبال‌ دولت‌ شريف‌امامي‌ در يابد. شريعتمداري‌ و ساير رهبران‌ مذهبي‌ در قم‌، آماده‌ بودند تا با دولت‌ ايران‌، اگر اين‌ دولت‌ قرار است‌ باقي‌ بماند، همكاري‌ كنند. ميناچي‌ اين‌ فكر را به‌ ميان‌ آورد كه‌ رهبري‌ مذهبي‌(شريعتمداري‌) معتقد است‌ كه‌ شاه‌، كليد حفاظت‌ در قبال‌ هرج‌ و مرج‌ وكمونيسم‌ است‌. رهبري‌ ميانه‌روي‌ مذهبي‌ مي‌خواهد با دولت‌ فعلي‌ ايران‌همكاري‌ كند.»
اين‌ سند، آشكارا تلاش‌ آمريكا را براي‌ پشتيباني‌ عناصر سازشكار در برابر طرفداران ‌واقعي‌ انقلاب‌ و در واقع‌، انحراف‌ نهضت‌ اسلامي‌ نشان‌ مي‌دهد.

*نزيه‌، حسن‌ (اسم‌ رمز: اس‌. دي‌. پوتي‌، مدير عامل‌ شركت‌ نفت‌ دردولت‌ موقت‌)


ضديت‌ نزيه‌ با انقلاب‌ اسلامي‌ و مواضع‌ ضدانقلابي‌ او به‌ اندازه‌اي‌ بود كه‌ وي‌، قبل‌ از افشاي‌ اسناد لانه‌ ‌ جاسوسي‌، از كشور فرار كرد. زيرا دادستاني‌ انقلاب‌ اسلامي‌ وي‌ را به‌ خاطر عملكردش‌ به‌ دادگاه‌ احضار كرده‌ بود؛ اما مطالعه‌ اسناد لانه‌‌ جاسوسي‌درباره‌‌ او خالي‌ از لطف‌ نيست‌. در يكي‌ از اسناد لانه‌ي‌ جاسوسي‌، نزيه‌ فردي‌ انقلابي‌دانسته‌ شده‌ كه‌ تحت‌ الشعاع‌]آيت‌الله‌[ خميني‌ و همفكران‌ او قرار گرفته‌ است‌. امير انتظام‌، در يكي‌ از مذاكرات‌ خود با آمريكايي‌ها مي‌گويد: «نزيه‌ در جاي‌ امني‌ پنهان‌ است‌. وي‌ وكيل‌ و مديري‌ عالي‌ است‌، ولي‌ در انتقادات ‌خود بصيرت‌ ندارد. انتظام‌ گفت‌ او و ديگر دوستان‌ نزيه‌ اعتقاد دارند او مي‌تواندنجات‌ داده‌ شود.»
جالب‌ آنكه‌ اميرانتظام‌ بعدها به‌ دليل‌ جاسوسي‌ براي‌ آمريكايي‌ها به‌ زندان‌ افتاد. يزدي‌ از ديگر همكاران‌ نزيه‌ در دولت‌ موقت‌، كه‌ در آن‌ زمان‌ پست‌ وزارت‌ خارجه‌ رادر اختيار داشت‌، مي‌گويد: «نزيه‌ خطر مهمي‌ كرده‌ كه‌ با ايدئولوژي‌ اسلامي‌ انقلابي‌ درافتاده‌ است‌. آن‌طور كه‌ يزدي‌ بيان‌ كرد، اين‌ يك‌ اشتباه‌ نابخشودني‌ از طرف‌ نزيه‌ بوده‌ است‌. »
در جاي‌ ديگري‌ از اسناد لانه‌ جاسوسي‌، سخنراني‌هاي‌ حسن‌ نزيه‌ عليه‌ نيروهاي‌ ارزشي‌ انقلاب‌، تهديدي‌ براي‌ امام‌ و انقلاب‌ دانسته‌ شده‌ است‌. يا اين‌ سند كه‌ در آن‌آمده‌ است‌: « با اخراج‌ حسن‌ نزيه‌ ـ رئيس‌ شركت‌ نفت‌ ـ مردي‌ بركنار مي‌شود كه‌ درمخالفت‌ با روحانيون‌ صريح‌تر از همه‌ بود.»

*يزدي‌، ابراهيم‌ (وزير خارجه‌ي‌ دولت‌ موقت‌)


هرچند كه‌ مأموران‌ سفارت‌ آمريكا بر اين‌ عقيده‌ بودند كه‌ ابراهيم‌ يزدي‌، فردي‌مذهبي‌تر بود و به‌ خط‌ ميانه‌ وابستگي‌ كمتري‌ داشت‌، اما در جاهاي‌ مختلف‌ اسناد، برجاه‌طلبي‌هاي‌ شخصي‌ و قدرت‌طلبي‌ او و نيز امكان‌ جايگزيني‌ او به‌ جاي‌ امام‌ تأكيد شده‌ و به‌ تماس‌ و مذاكره‌ و كسب‌ اطلاعات‌ از وي‌ تمايل‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌. در يكي‌ از اسناد لانه‌ي‌ جاسوسي‌ به‌ عنوان‌ مقايسه‌ي‌ ميان‌ يزدي‌ و امام‌ چنين‌مي‌خوانيم‌:
«[آيت‌الله‌] خميني‌ به‌ اينكه‌ ايران‌ در آمريكا وجهه‌اي‌ دارد اهميت‌ نمي‌دهد، ولي‌افرادي‌ ديگر مثل‌ يزدي‌ هستند كه‌ به‌ اين‌ موضوع‌ اهميت‌ مي‌دهند [!]»
همچنين‌ يزدي‌ يكي‌ از افرادي‌ است‌ كه‌ جايگاه‌ او در سلسله‌ مراتب‌ قدرت‌، اهميت ‌فراواني‌ براي‌ آمريكايي‌ها داشته‌ است‌. پس‌ از رسيدن‌ وي‌ به‌ پست‌ وزارت‌ خارجه‌، يكي‌از مسائلي‌ كه‌ مورد توجه‌ قرار مي‌گيرد اين‌ است‌:
«يزدي‌ در چه‌ سلسله‌ مراتبي‌ قرار گرفته‌است‌. بعد از تغيير مكانش‌ (به‌ وزارت‌ امور خارجه‌) آيا او قدرت‌ به‌ دست‌ آورده‌ است‌؟يا اينكه‌ از قدرت‌ او كم‌ شده‌ است‌؟ عكس‌العمل‌ كاركنان‌ وزارت‌ امور خارجه‌ در برابر اوچه‌ بوده‌ است‌؟ و آيا هيچ‌ اثر قابل‌ پيش‌بيني‌ در سياست‌ به‌وجود آمده‌است‌؟»
جالب‌است‌ كه‌ آمريكاييان‌ فقط‌ درباره‌ وضعيت‌ افرادي‌ تحقيق‌ مي‌كردند كه‌ از نظر آنان‌ به‌ خط‌ ميانه‌ نزديك‌ بوده‌ باشند. مطالعه‌ نقطه‌ نظرهاي‌ وزير خارجه‌‌ تركيه‌ درباره‌ي‌ يزدي‌ نيز كه‌ در اسناد سفارت‌ بازتاب‌ داده‌ شده‌، جالب‌ توجه‌ است‌:
«خودش‌ را خوب‌ نشان‌ داده‌ و با ديد مدرن‌، ولي‌ زيربناي‌ ايدئولوژي‌ اسلامي‌قوي‌ است‌. او رابط‌ بين‌[آيت‌الله‌] خميني‌ و دولت‌ بازرگان‌ است‌ و روابطش‌ با نخست‌وزير دوستانه‌ است‌. به‌ نظر او يزدي‌ ضد غربي‌ نيست‌ و توجه‌ به ‌بهتركردن‌ روابط‌ با آمريكا دارد.»
در يكي‌ ديگر از اسناد سفارت‌ درباره‌ي‌ يزدي‌ چنين‌ مي‌خوانيم‌:
«هم‌ يزدي‌ و هم‌ امیرانتظام‌ كه‌ در گذشته‌ دائماً، در موضع‌ ياري‌ به‌ ما بوده‌اند، درنتيجه‌ي‌ بي‌مبالاتي « جيم‌ بيل» در مجله « تايم» ، شروع‌ به‌ حمله‌ [به‌ آمريكا]نموده‌اند، خصوصاً [حملات‌] يزدي‌ كه‌ به‌ نظر مي‌رسد، براي‌ اثبات‌ اينكه‌ طرفدار آمريكا نيست‌، تكرار مي‌شود.»
شايد همين‌ سند نشان‌دهنده‌ علل‌ واقعي‌ شعارهاي‌ ضدآمريكايي‌ دكتر ابراهيم‌يزدي‌ و برخي‌ همفكران‌ وي‌ در آن‌ زمان‌ باشد، يعني‌ اعلام‌ برائت‌ از اتهام‌ همكاري‌ با آمريكا كه‌ همين‌ اسناد نشان‌ مي‌دهد اتهام‌ مذكور، اتهام‌ درستي‌ بوده‌ است‌:
«بزرگ‌ترين‌ نقطه‌ي‌ ضعف‌ او [يزدي] ارتباط‌ آمريكايي‌ است‌ كه‌ رقباي‌ بالقوه‌اش ‌قبلاً اشاره‌ كرده‌اند كه‌ از آن‌ بهره‌ برداري‌ خواهند كرد.»
اين‌ ديدگاه‌ از سوي‌ دو استاد آمريكايي‌ در اسناد سفارت‌ آمريكا بازتاب‌ يافته‌ است‌:
«يزدي‌ واقعاً يك‌ منبع‌ خطر بالقوه‌ است‌. او با مذهب‌گرايي‌ متعصبانه‌ و ده‌ هزارمرد مسلح‌ مي‌تواند دنباله‌روي‌ رضاخان‌ در دهه‌ي‌ 1920 باشد. اگر ]آيت‌الله‌[خميني‌ به‌ زودي‌ بميرد، يزدي‌ ممكن‌ است‌ رهبري‌ را برعهده‌ بگيرد.»
همچنين‌، يزدي‌ مانند ديگر اعضاي‌ دولت‌ موقت‌، فعاليت‌ كميته‌هاي‌ انقلاب‌ را اختلال‌ در كار خود مي‌دانست‌ و خواستار پايان‌ آن‌ بوده‌ است‌:
«دكتر يزدي‌، به‌ چارلز ناس‌ گفته‌ كه‌ كميته‌هاي‌ انقلاب‌، روزي‌ كه‌ دولت‌ جديد منصوب‌ شود، از دور خارج‌ خواهند شد. اين‌ گفته‌ درنظر ما خوش‌بيني‌ بيهوده‌اي‌است‌.»
در سند ديگري‌ جبهه‌گيري‌هاي‌ موجود عليه‌ امام‌ در درون‌ نيروهاي‌ دولت‌ موقت‌ وديگر نيروها چنين‌ توصيف‌ شده‌ است‌:
«آيت‌الله‌ خميني‌ با وجود طبقه‌ي‌ متوسط‌، جناح‌ چپ‌ و عصيان‌هاي‌ بومي‌، ازپشتيباني‌ قوي‌ اكثريت‌ توده‌هاي‌ مردم‌ برخوردار است‌. او و ساير ملاهاي‌سازش‌ناپذير، نفوذشان‌ را بر روي‌ قانون‌ اساسي‌ جديد و انتخابات‌ مجلس‌ ورئيس‌جمهور اعمال‌ مي‌كنند. با وجود اين‌، مقاومتي‌ در دولت‌ (بازرگان‌ و يزدي‌) و روحانيون‌ (شريعتمداري‌) وجود دارد.»
در جاي‌ ديگري‌ از اسناد لانه‌ جاسوسي‌، بازرگان‌ ـ نخست‌وزير دولت‌ موقت‌ ـ يكي‌از دلايل‌ انتصاب‌ يزدي‌ به‌ سمت‌ وزير خارجه‌ را تمايل‌ وي‌ به‌ مناسبات‌ دوستانه‌ با آمريكا عنوان‌ مي‌كند. اين‌ در حالي‌ بود كه‌ فضاي‌ انقلابي‌ آن‌ روز و دخالت‌هاي‌ دامنه‌دار آمريكا در ايران‌ در دوران‌ شاه‌، موجب‌ نفرت‌ همگان‌ از آمريكا شده‌ بود.
«مناسبات‌ حسنه‌ با ايالات‌ متحده‌ از اعتقادات‌ شخصي‌ نخست‌وزير است‌ و هنگامي‌ كه‌ دادن‌ پست‌ وزارت‌امور خارجه‌ به‌ يزدي‌ مورد بحث‌ بود، نخست‌وزير از يزدي‌ درباره‌ اين‌ نكته‌ پرسيده‌ بود تا اينكه‌ اطمينان‌ حاصل‌ كرده‌ بود كه‌ يزدي‌ از مناسبات‌ دوستانه‌ با ايالات‌ متحده‌پشتيباني‌ مي‌كند.»
در پايان‌، يادآوري‌ مي‌شود كه‌ تسخير لانه‌‌ جاسوسي‌ آمريكا موجب‌ شفاف‌ شدن‌مواضع‌ گروه‌ها و نيروها در جامعه‌ي‌ انقلابي‌ آن‌ روز ايران‌ شد. اين‌ گروه‌ها از يك‌ سووقتي‌ با تأييد همه‌ جانبه‌‌ اين‌ حركت‌ از سوي‌ امام‌ و امت‌ مواجه‌ شدند، مجبور به‌ تأييد ظاهري‌ آن‌ شدند، ولي‌ به‌ تدريج‌ و وقتي‌ شرايط‌ را مناسب‌ ديدند يا منافع‌شان‌ در خطرقرار گرفت‌، مواضع‌ واقعي‌ خود را آشكار كردند و از سوي‌ ديگر، به‌ دنبال‌ افشاي‌ اسناد لانه‌ جاسوسي‌ ـ از سوي‌ دانشجويان‌ مسلمان پيرو خط‌ امام‌ ـ مخالفت‌ برخي‌ اشخاص‌ ضدانقلاب‌ كه‌ در صفوف‌ نهضت‌ نفوذ كرده‌ بودند، آشكار شد. به‌ اين‌ وسيله‌، گام‌ ديگري‌ براي‌ شفاف‌ شدن‌ مواضع‌ گروه‌هاي‌ گوناگون‌ برداشته‌ شد..