عقبه ای که حسن آقا از خودش به یادگار گذاشته با ایجاد یک فرماندهی مقتدر موشکی که همواره آن را به عنوان توان موشکی و بازوی ولایت از آن یاد می کرد این می تواند هر تهدیدی را بر علیه نظام اسلامی خنثی بکند و یک اطمینان و ایمنی را برای این کشور به عنوان یک فرصت فراهم نماید.

به گزارش مشرق،گفتگو با سید مجید حسینی کار آسانی نیست وی به عنوان همرزم ، بچه محل و از نزدیکان حسن تهرانی مقدم و دوست قدیمی وی بوده است .وی گنجینه ی اسرار و همچون فرمانده اش دانشمندی بی مدعاست .

قسمت هایی جذاب از گفتگوی تعامل با مردی از جنس حسن طهرانی مقدم را بخوانید قطعا مجاب خواهید شد تا بدانید در دو ساعت گفتگوی ما با وی چه گذشته است : 


*معمولا حضرت آقا بدون هیچ نوع ملاحظه و مصلحتی فرمایشات خودشان را بیان می کنند و نکاتی که در ارتباط با این شهید بزرگوار طرح کردند قطعا غلو یا احیانا گزافه گویی نبوده

*به نوعی بچه محله حسن آقا محسوب می شدیم البته نسبت سنی ما با حسن آقا یک چهار سالی فاصله دارد اما در محیطی که فرصت فراهم شده بود این امکان آشنایی فراهم بشود مسجدی بود به نام مسجد زینب کبری و روحانی بزرگواری بود به نام آقا سید علی آقای لواسانی

*حاج حسن آقا برای اینکه بیاید شمال یک موتور یاماها 80 داشت از این مینی ها با همان آمده بودند شمال، یعنی با موتور از تهران آمده بودند چالوس. من اولین موتورسواری را با موتور حسن آقا در نوشهر که یک فضای مناسبی بود و داخل پادگان عرصه خوبی وجود داشت انجام دادم

*حسن آقا موهای بلندی دارد موهایشان هم وقتی بلند می شد وزوزی می شد و فر می شد خلاصه برو بچه ها یک اسم خاصی هم برای حسن آقا به استعاره گذاشته بودند حسن آقا هیبتش این شکلی است

*حسن آقا مسیر را خوب شناخته بود هم تلاش داشت که بتواند تاثیر جدی تری را در جنگ داشته باشد و با سلاحی ورود بکند که بتواند تلفات بیشتری را به دشمن وارد بکند

*حسن آقا نه دوره ی مدیریت صنعتی دیده بود، نه دوره ی مدیریت بازرگانی دیده بودند، نه مدیریت دولتی دیده بود، نه اساساً یک فرمانده آموزش دیده در مراکز آکادمیک نظامی بود

*از جهت علم مدیریت یک دانش ذاتی را خدا در ایشان به ودیعه گذاشته بود که بتواند در سازماندهی ایجاد یک تشکیلات منظم نظامی و مدیریت آن به صورت کارا عمل بکند.

* در تابستان سال 63 مسئولیت تشکیل موشکی سپاه را به حسن آقا اعلام می کنند و فرض می شود که حسن آقا به توپخانه و موشکی را سازماندهی بکنند،

* کسی تصور این را نمی کرد که بنا هست که زنده بماند و راه را ادامه بدهد اما با ورود به این موضوع و وارد شدن تخصصی سردار مقدم به موضوع موشکی و باز شدن زمینه های از فرصتهای طلایی برای ارتقاء قابلیتهای دفاعی کشور در این دوره باعث شد که حسن آقا نگاهش به موضوعات جنگ از سطح تاکتیک و سطح عملیات خارج بشود و یک نگاه راهبردی پیدا بکند

* حسن آقا شخصیتی بود که همواره برای رضایت حضرت آقا و رساندن کار به نقطه ای که لبخند آقا را بر لبان ایشان ببیند کار را انجام می دادند

* در حوزه ی موشکی کاملا خودکفا هستیم توانستیم یک ظرفیت بالا را ایجاد بکنیم و پایه گذار این حرکت اساسی و مبدع همچین تفکرماندگاری سردار مقدم بود

* آقای شیخ حسین انصاریان پولی که ایشان از بین بعضی از حواریون و همراه هانشان به عنوان کمک به جبهه فراهم کرده بود گرفت و آمد یک طراحی را انجام داد که قبضه ی شلیک موشک کاتیوشا را بسازد این یک تکنولوژی بود در زمان خودش برای ساخت آن قبضه مجبور شدند دستگاه ساخت را بسازند

* عقبه ای که حسن آقا از خودش به یادگار گذاشته با ایجاد یک فرماندهی مقتدر موشکی که همواره آن را به عنوان توان موشکی و بازوی ولایت از آن یاد می کرد این می تواند هر تهدیدی را بر علیه نظام اسلامی خنثی بکند و یک اطمینان و ایمنی را برای این کشور به عنوان یک فرصت فراهم نماید.



****************

در خدمت مهندس سیدمجید حسینی هستیم. شهادت سردار بزرگوارمان سردار مقدم برای ما این توفیق را داده که خدمت سردار برسیم و از ناگفته های شهید مقدم بشنویم.

* خواهش می کنیم که از نحوه آشنایی تان از ابتدا تعریف کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و به اذن الله. من هم خسته نباشید دارم خدمت شما و دوستان و عرض تسلیت داریم به همه کسانی که حسن آقا را می شناختند و ارادت داشتند به این بزرگوار.

خب شاید تصور این چنینی نداشتیم که قرار است یک روزی بنشینیم و در چنین فضایی،نسبت به وجود این برادر بزرگوار بخواهیم ابراز نظر بکنیم چون همواره فضای ذهنی این بود که این عزیز همواره کنار ما است بالای سر ما است و از برکات وجودی اش استفاده می کنیم. قطعا این بخش هم تقدیر و مشیت الهی است که ما به جهت فکر ناقص مان نمی توانیم درک درستی از حکمت های الهی داشته باشیم انشاا... تقدیر الهی آن طور که رقم خورد بتواند برای همه ما و نظام اسلامی یک خیرات و برکاتی داشته باشید که بتواند نتایج کارکردی آن وجود بزرگوار را فراگیرتر و موثرتر و گسترده تر بروز و ظهور بدهد.


من فکر می کنم شاید در ابتدای امر پرداختن به این نکته هم خالی از لطف نباشد در مقام بیان شخصیت سردار مقدم فی الواقع بعد از اینکه حضرت آقا فرمایشاتی از این دست را داشتند. در شهادت این عزیز هر کسی بخواهد نظری بدهد قطعا زبان اش قاصر است نمی تواند در حد آن چیزی که در شان آن برادر بزرگوارمان بود حق مطلب را ادا بکند.

معمولا حضرت آقا بدون هیچ نوع ملاحظه و مصلحتی فرمایشات خودشان را بیان می کنند و نکاتی که در ارتباط با این شهید بزرگوار طرح کردند قطعا غلو یا احیانا گزافه گویی نبوده حق مطلب را ادا کرده و خواستند یک پاسداشتی داشته باشند نسبت به این شهید بزرگوار عباراتی چون سردار عالی قدر، دانشمند برجسته، پارسای بی ادعا.

فکر می کنم نکات اساسی و کلیدی از یک شخصیت متفاوت که حضرت آقا در وجود حاج حسن آقا دیدند و بیان کردند و اگر بخواهیم همین موارد را نسبت به یک انسان الگو و اسوه که می تواند یک خط نورانی را برای ادامه طریق دیگران ترسیم بکند داشته باشیم شاید نیاز به هیچ اضافه کردن عبارت جدیدی نیست. حضرت آقا حق مطلب را به شایستگی ادا کردند و ورود ایشان در تقدیر از این شهید در تشیعپيکر ايشان و تکریم خانواده فکر می کنم یک نقطه عطفی هست از پاسداشت عزیزانی که تاثیر عمیقی را در این نظام داشتند اما با گمنامی نقش خودشان را بازی کردند.

امیدوار هستیم اگر احیانا ما هم در این نشست شما مطلبی را مطرح می کنیم و گذشته ای از سوابق حاج حسن آقا را برشماری می کنیم از این باب باشد که از روی این شهید بزرگوار استعانت بجوییم بتوانیم برای خودمان بهره ای را کسب بکنیم و انشاا... بتوانیم در ادامه راه آنها موفق تر باشیم چون برای حسن آقا آن چیزی که بنده و امثال بنده مطرح می کنیم هیچ چیزی را اضافه نمی کند چون به اندازه کافی در مدارج بالای معنویت و اخلاص بوده که نیازی به یک همچین عباراتی و یا اشاراتی از طرف امثال من ندارد و خب حق مطلب را هم شان ولایت به گونه‌ای مطرح کردند که فصل الخطاب همه ی مطالب هست و قاعدتا همه در ذیل آن قرار می گیرند.

اما از باب اینکه فرمایش کردید نحوه آشنایی ما و ارتباط ما با حاج حسن آقا این موضوع بر می گردد تقریبا به سال 57. ما به نوعی بچه محله حسن آقا محسوب می شدیم البته نسبت سنی ما با حسن آقا یک چهار سالی فاصله دارد اما در محیطی که فرصت فراهم شده بود این امکان آشنایی فراهم بشود مسجدی بود به نام مسجد زینب کبری و روحانی بزرگواری بود به نام آقا سید علی آقای لواسانی که به نوعی در آن مسجد فعالیت تبلیغی وفرهنگی و معنوی داشتند.

شاید از جهت فضای زیر بنا، مسجد خیلی کوچکی بود اما عناصر بزرگی از آن مجموعه خروج کردند و حسن آقای مقدم بر مبنای یک فصل بندی که در آن مسجد تعریف شده بود جزء نسل دومی بود که آن مسجد رشد کرده بودند و به نوعی پا به عرصه جامعه و اجتماع مذهبی آن دوره گذاشته بودند. خود منطقه سرچشمه، منطقه امام زاده یحیی و میرزا محمود وزیر آن موقع، امروز اسمش شهید جاویدی است منطقه ای است که اساسا پتانسیل مذهبیش بالا بود هیئت های مذهبی با ریشه ای در آنجا وجود داشتند آيت اللهمکارم شیرازی در حسینیه بنی فاطمه که در قسمت شمالی آن محل واقع می شود جزء وزنه های آن منطقه بودند که کلاس درس داشتند، برنامه داشتند و مجالس برگزار می کردند.


جنوب آن منطقه آقا سید محمد صادق لواسانی بود که ایشان جزء یاران حضرت امام بود ایشان در آن منطقه زندگی می کردند پایین تر از آنجا که به بوذرجمهری می خورد مدرسه آیت ا... مجتهدی بود که تقریبا چهار سال پیش به رحمت خدا رفتند یعنی یک شخصیت ارزشمندی که برای خودش حوزه ی علمیه ای تشکیل داده بود در آن منطقه.

به فراخور شخصیت هایی از این دست روحانیون متعددی در آن منطقه حضور داشتند که هر کدام برای خودشان مجالسی داشتند لذا اساسا پتانسیل عمومی آن منطقه، به جهت مذهبی خوب بود. بعضی از این مراکز هم با یک نقطه اجماع بیشتر باعث شده بودند که بچه ها با وجود همه مسائلی که در قبل از انقلاب به لحاظ مسائل اخلاقی و اجتماعی مطرح بود. برای خودشان یک تمرکزی را ایجاد کنند و از این فرصتهایی که در منطقه بود بهره برداری نمایند. آقای مقدم هم که گفتم نسل دوم به نسبت اخوی بزرگتر ایشان که نسل اولی تلقی می شدند و دوستان بزرگوار دیگری که بعضا در سپاه حضور دارند و به عنوان مسئولین سپاه یا در بخش‌های دیگر به عنوان آدمهای صالح و متدین شناخته می شوند بنده و بعضی دوستان دیگر که بعدا به آنها ملحق شدیم نسل سومی محسوب می شدیم.

حاج حسن آقا خب بلحاظ سنی اش با برادر بزرگتر ما شاید بیشتر مراوده داشتند و نزدیکتر بودند اما خوب بالاخره ماها همه چون در یک محله و منطقه بودیم همدیگر را به نوعی می‌شناختیم دوستان بزرگواری مثل آقای سیدمهدی وکیلی، ،سید مرتضی وکیلی، آقای حق طلب، آقای رضایی، دوستانی که الان هم یا در سپاه مشغول هستند یا در جاهای دیگر اما عناصر پایه کار انقلاب عناصر با ثبات قدم نسبتا خوب و ماندگار در خط ولایت این از این جهت من طرح می کنم که اشاره ای کنم به این که حسن آقا شاکله اش در یک همچین محیطی ایجاد شد و اساسا با یک ظرفیت بالا و یک عمق نسبتا خوب در آن دوره شکل گرفت.

این وجود با آن عقبه و پیشینه می تواند این افتخارات را امروز نشان بدهد و در طول حیاط پر برکتش موثر واقع بشود یعنی به نوعی این تحول، تحول با یک مدارج تعریف شده و اکتسابی بوده است هم پتانسیل خانوادگی که خانواده متدینی بودند و هم فرصتهای خوبی که خودشان از آن زمینه های موجود در محل استفاده کردند و باعث شد که بشود حسن مقدم.

در آن دوره ما حد آشناییمان به همین میزانی بود که بگوییم بچه محل هستیم و در مسجد زینب کبری کنار دست آقای لواسانی با دروس متعددی شامل احکام و قرآن و ادعیه را فر می گیریم. آشنایی همه ماها با آنچه که امروز متداول شده با انقلاب بست و توسعه پیدا کرد.

در آن مقطع سیره و سنت آقای لواسانی این بود که با بچه ها مسائل را کار می‌کرد احکام را بچه ها کامل می دانستند آشنایی ابتدا از این مقطع شروع شد و خب با ورود به انقلاب ارتباطات بیشتر جنبه ی حضور در تظاهرات ها و شرکت در اصل انقلاب بود اما نه به معنای خیلی سازمان یافته. ما هم مثل بقیه آحاد اجتماع و این وضعیت بود تا بعد از انقلاب که خب انقلاب به لطف حضور همه آحاد مردم به پیروزی رسید.

حسن آقا از آن مقطع وارد بعضی از فعالیتهای فرهنگی شدند و در موسسه ای که فکر می‌کنم آقایان لشکریان و درونه بیشتر از جزییات آن آگاه هستند کارهای فرهنگی را شروع کردند. حاج حسن آقا در آن بخش ها یک مقدار بیشتر فعال شدند و اینها در زمانی بود که گروهکهای مختلف در تهران فعالیتهای سیاسی خودشان را شروع کرده بودند.

تا انقلاب همه هدف گذاری ها سقوط شاه بود، بعد از انقلاب سهم خواهی ها شروع شد. همه دنبال طرح مسائل خودشان بودند لذا به نوعی یک ورود فرهنگی و اندیشه سیاسی را طلب می کرد که آن بخش انقلابی و متدین و طرفدار ولایت محوریت داشته باشند. آقای مقدم هم با بعضی از دوستانی که از این طیف بودند فعالیتهایی از این دست را شروع کردند.

یک تشکیلاتی را ایجاد کرده بودند که جزئیاتش را من خودم کمتر می دانم. دوستان از این دست می توانند راهنمای مناسبتری باشند و این تا مقطعی بود که فعالیتها دارای جنبه ی مسالمت آمیز سیاسی بود هنوز فاز مسلحانه مطرح نشده بود یا نوع عداوت ها عداوتهای کینه توزانه نسبت به عوامل انقلابی و در خط امام نبود.

در این مقطع همه فعالیتهای فرهنگی محور کار بود و یک تقابل سیاسی و بعد از وارد شدن جریانات سیاسی به فعالیتهای براندازی، سپاه هم یک انسجامی گرفته بود. سردار مقدم از عناصری از سپاه بودند که از همان روزهای اول انقلاب با تشکیل سپاه به سپاه پیوستند و به جهت اینکه اخوی بزرگتر ایشان حاج محمد آقای مقدم مسئول اطلاعات منطقه 3 شمال شدند.

ایشان هم همراه این برادر بزرگوار آمدند در شمال و در شرایطی که فعالیت گروههای برانداز و به نوعی معاند در آن منطقه شکل سازماندهی شده تری را داشت ایجاد می کرد خودشان را در آن منطقه قرار دادند. در یک فضای مبارزه با فعالیتهای گروهکهایی که داشتند اقدامات براندازی را سازماندهی می کردند. به سبک فعالیتهای جریانات کمونیستی اینها هم آمده بودند. هم الحادی ها که مجاهدین خلق بودند هم عناصر چریکهای فدائیان خلق توده ای ها که معمولا گرایشات چپی داشتند شمال را به عنوان بستر خوب برای این کار انتخاب کرده بودند. وجود شرایط اقلیمی مناسب ،جغرافیای مناسب آنها را کشیده بود به آنجا.

لذا این عزیزانی که شاید به نوعی بچه محل تلقی می شدند تا آن مقطع قبل از انقلاب و بعد از انقلاب وارد فعالیتهای فرهنگی ،سیاسی در حوزه های شهری شده بودند یک انسجامی را در شکل یک سازمان مدیرتی تحت قالب سپاه در شمال ایجاد کردند ارتباطات خوبشان از گذشته ،شناختشان نسبت به توانمندی های هم کمک کرد که آنجا بتوانند یک مجموعه ی کاملا قابل و باظرفیت بالا را برای مقابله با این تهدیدات ایجاد بکنند.

محوریت مرکز منطقه 3 اطلاعات سپاه چالوس بود ولی استان مازندران را به طور کامل تحت مسئولیت داشتند البته شاید حالا از جهت سازماندهی بخشی از گستره ی کار را من ندانم چون من هم به عنوان یکی از اجزای افتخاری به این دوستان پیوستیم.

به جهت اینکه همچنان بنده بعد از انقلاب محصل بودم ولی سردار مقدم یا اخوی ما یا اخوی خود آقای مقدم و دوستان دیگر مثل سردار زاهدی ،سردار حق طلب اینها فارق التحصیل شده بودند و دیپلم هایشان را گرفته بودند اینها به صورت کاملا پایه کار و ثابت در شمال حضور پیدا کردند و ابتدا به عنوان عناصر اطلاعاتی که باید جمع آوری اطلاعات بکنند و وضعیت را بررسی نمایند در منطقه یک برداشتهای اطلاعاتی داشتند و در گامهای بعد با ورود عناصر منافق و عناصر معاند نظام به فازهای نظامی، فاز مقابله برای اینها ایجاد شد. لذا در این تقریبا مقطع شمال بنده ارتباطم با سردار مقدم یک مقدار بیشتر شد.

آنجا از نزدیک حسن آقا را شناختم خاطرم هست که آن اوایل هم همه جوان بودند روحیه ی جوانی هم بالاخره اقتضائات خودش را داشت مثلا حاج حسن آقا برای اینکه بیاید شمال یک موتور یاماها 80 داشت از این مینی ها با همان آمده بودند شمال، یعنی با موتور از تهران آمده بودند چالوس. من اولین موتورسواری را با موتور حسن آقا در نوشهر که یک فضای مناسبی بود و داخل پادگان عرصه خوبی وجود داشت انجام دادم. بعد هم آن جور که در یک محیط مشترک بچه ها شب را استراحت می کردند آنجا بدون تعلقات خانواده همه مجرد بودند حضور داشتند، یک مقداری این ارتباطات صمیمانه تر و نزدیکتر شد اما نوع کار هم اقتضا می کرد که خیلی افراد پیش هم نباشند هر کدام یک مسئولیتهایی داشتند و کارهایی انجام می دادند که در حوزه ی کار خودشان وقت می گذراندند.

بعد اطلاعاتی شخصتی سردار مقدم و پرورش ایشان به عنوان یک عنصر اطلاعاتی در دوره خدمتشان در شمال شکل گرفت. یک محیط کاملا مستعد هم از کارهای تئوری هم عملی، یعنی یک عرصه ای که بالاخره زمینه‌ی متبحر شدن را در حوزه ی اطلاعاتی فراهم کرد و شاید از ویژگی هایی که بعدا هم در شخصیت حسن آقا ملاحظه می شد توجه به مسائل امنیتی و اطلاعاتی مجموعه و دقت در اینکه به این نقاط امنیتی مجموعه توجه بشود و خودشان هم توانستند از این برداشتها و این فرصتهای اولیه به نفع خودشان حداکثر استفاده را بکنند و حفظ بکنند خودشان را در مقابل حوادثی که بعدا متوجهشان بود.

بخشی از این توانمندی به جهت فرصتی بود که در آنجا فراهم شد و یک ظرفیت اطلاعاتی را هم به سایر آن چه که ایشان به عنوان داشته هایش داشت اضافه کرد.

با بروز جنگ مسیر همه ی مجموعه های منتسب به نظام تغییر کرد. سپاه به عنوان یکی از مجموعه هایی که خودش را در این مسیر مکلف می دانست به نوعی وارد عرصه شد و به عنوان یک موضوع اساسی آن را پذیرفت و با وجود آنکه دوستان در بخش مقابله با عناصر و گروههای تجزیه طلب و تروریستها در بخش شمال وظیفه خودشان را انجام می دادند اما جنگ یک وضعیت جدیدی را ایجاد کرد در آن مقطع بعضی از عزیزانی که آنجا بودند دو مسئولیته شدند یعنی هم کار اطلاعاتی می کردند هم به جهت تخصص و تجربه ای که در فعالیتهای نظامی پیدا کرده بودند وارد کارهای آموزشی شدند از جمله آقای سید مهدی وکیلی که اصلا فرمانده مرکز آموزشی شد با وجودی که ایشان از مجموعه عناصر اطلاعاتی آنجا بودند و سردار مقدم از کسانی بودند که در مقطع اولیه کمک می کردند به راه اندازی مرکز آموزش و بخشی از پاسداران و نیروهای اعزامی به جبهه را در ابتدای جنگ خود این دوستان در آنجا کفالت آموزش کردند. نو آوریهایی هم در فعالیت آموزشی داشتند چون مسلط به مسائل تخریب شده بودند نسبت به انفجارات و خنثی سازی و کار با مواد ناریه آموزشهای خوبی را برای پرسنل اعزامی می دادند که شاید در خیلی از مجموعه های سپاه کمتر یک همچین امکانی وجود داشت. اما این فرصت برای نیروهای آموزشی آنجا با وجود این دوستان میسر شده بود.

اما شرایط برای خیلی از این دوستان ارضاء کننده نبود و تقریبا از همان اوایل که به نوعی، شرایط غیر قابل قبولی در صحنه جنگ ایجاد شد. همه احساس کردند که سمت تهدید اصلی آنجا است و دیگر نمی شود دشمن را به نوعی جلو اش را گرفت و باید همه حضور پیدا بکنند خیلی از دوستان از آنجا کم شدند و با همان بضاعت دانشی و تجهیزاتی و امکاناتی که داشتند حرکت کردند به سمت جبهه و در بعضی از عکس های آن دوران که از ایشان باقیماند. از جمله داخل یک جیپ میول هستند عناصری که اصلا چهره‌هایشان، چهره های یک رزمنده ی ورزیده نیست، قالبا جوانهایی که تازه از انقلاب رستند، تازه آمدند نهادی مثل سپاه را شکل دادند، اما مواجه شدند با یک اتفاق بزرگ که خودشان را دارند می رسانند.


شاید چهره‌ی حاج حسن آقا را که بخشی از آن به جهت شرایط کار اطلاعاتی که در شمال انجام می دادند آدم نگاه می کند می بیند حسن آقا موهای بلندی دارد موهایشان هم وقتی بلند می شد وزوزی می شد و فر می شد خلاصه برو بچه ها یک اسم خاصی هم برای حسن آقا به استعاره گذاشته بودند حسن آقا هیبتش این شکلی است. بقیه هم تقریبا یک شکلهای غیر متفاوتی با سالهای بعد از جنگ که جنگ طولانی شد دیگه جنگ همه را ساخت و شکل و شمایل همه را عوض کرد، همه را آبدیده کرد تقریبا در ابتدای عملیات ثامن الائمه دوستانی که آنجا بودند با هم در شمال خدمت می کردند و بخش عمده اشان عقب گرد کردند و آمدند به سمت جبهه و با وجود ارتباطی که در دوره ی خدمت در شمال داشتند و آموزشی که به تیپ 25 کربلا می دادند و گفتند آقای مرتضی قربانی آن موقع فرمانده آنجا بود و با آن ارتباط داشتند آمدند خودشان را وصل کردند به آن مجموعه.

در عملیات فتح حصر آبادان یا همان عملیات ثامن الائمه بیشتر نقش دوستان نقش عناصر اطلاعات عملیات و تخریب چی بود که باید معابر را باز می کردند چون عنصر اطلاعات به تعبیری شهری بودند فرض شد که چون کار اطلاعاتی کردند اطلاعات رزمی را هم می توانند عمل بکنند لذا باز کردن معابر، کار در محورهای عملیاتی و انهدام پل هایی که در مسیر دسترسی به دشمن وجود داشت به این مجموعه ی دوستان سپرده شد.

آقای مقدم و سایر عزیزانی که با همه همراه بودند تقریبا در عملیات حصر آبادان و ثامن الائمه به این شکل ورود کردند که جزئیاتش را شاید ما هم کم توفیق شدیم از برداشت خود حسن آقا از آن دوره که اخوی ما در آن عملیات با ایشان بود اشاره می کرد که من خاطرات خاصی را از سعید دارم اما نتوانستیم خیلی از خاطرات را از لسان ایشان بگیریم ولی حضور سردار مقدم در جبهه در این مرحله از پیشرفت جنگ بود و به عنوان نیروهای اطلاعاتی و تخریب‌چی. اما بعد از اینکه حصر آبادان شکسته شد از ظرفیتهایی که ایجاد شد مسیر حسن آقا از بخشی از دوستان دیگر جدا شد یعنی بخشی از عزیزان در همان مجموعه ی تخریب ماندند و به عنوان عناصر اطلاعات رزمی ادامه ی مسیر دادند.

حسن آقا مسیر شان عوض شد و وارد بحث های ادوات شد و عملا با وارد شدن به آن مسیر یک مقداری تنها شد چون آن شاکله ی دوستان اولیه در بخش تخریب تقریبا حفظ شدند و حسن آقا به جهت شرایطی که برایشان فراهم شد مسیر اش عوض گردید.

 آقای مهندس لطفا اشاره کنید به آن طرحی که به نام شهید حسن باقری می نویسند؟

معمولا سپاه تجهیزش از خود غنیمتهایی بود که در عملیات ها حاصل می شد. عملیات .حصر آبادان هم تقریبا اولین نقطه از موفقیتهای سپاه در یک عملیات نسبتا گسترده بود که توانست به یک غنیمتهای نسبتا خوبی دست پیدا بکند. عقبه ی دشمن هم در آن مقطع خیلی در دسترس نبود که به سلاحی مثل توپخانه دست پیدا بکنیم. در آن عملیات سپاه بیشتر به سلاحهایی که در خط مقدم و عقبه های تاکتیکی وجود داشت دسترسی پیدا کرد و آن ظرفیت ایجاد شد.

در آن مقطع حسن آقا که یکی از ویژگی های شخصیتی و خصلتهای با ارزش این بود که همیشه یک نگاه شاید بلندتری را نسبت به سایرین داشت و نقشی که همواره در رسیدن به یک هدف بلند باید حاصل می شد، شاید نسبت به بقیه زودتر فهم می کرد و به آن می رسید لذا در آن شرایط هم با وجود اینکه بالاخره عرصه کار در حوزه های تخصصی مثل ادوات و اینها بالاخره برای خودش و برای کسانی که تازه با سلاحهای سبک نظامی آشنا شدند کار سختی بود اما برای ایشان یک فضایی را ایجاد کرد، یک ایده‌ای را ایجاد کرد که همین ادوات باقیمانده از عراقی‌ها را می شود سازماندهی کرد و یک مجموعه ی مناسبی برای اجرای آتش روی عراقی ها ایجاد کرد که منجر شد به ارائه ی یک نامه و طرحی به شهید باقری که از عناصر برجسته ی دوران دفاع مقدس بودند و پیشنهادی که با سازماندهی تجهیزات می شود با اجرای آتش موازنه جنگ را عوض کرد.

در آن مقطع شاید همین میزان هم توجه به تسلیحات با برد بالاتر با توان اجرای آتش موضوع جدی بود تا انتها هم که حسن آقا در توپخانه و بعد در موشکی بودند همواره به موضوع قدرت آتش به عنوان امکان برتر در صحنه ی نبرد نگاه می کردند لذا در آن مقطع با ارائه یک طرح این چنینی فضای سازماندهی ادوات را فراهم کردند و بعد از عملیات فتح المبین هم که در آن مقطع نیروهای سپاه اسلام حتی عقبه توپخانه دشمن را که مواضع توپخانه 130 و 150 میلیمتری را درنوردیدند و یک موفقیت بزرگی حاصل کردند، آن قابلیتهای بجا مانده از رفتار حسن آقا در سازماندهی ادوات باعث شد که مسئولیت توپخانه سپاه را به حسن آقا بدهد و حسن آقا با ارائه یک سازماندهی عملیاتی در حوزه ی توپخانه ها باز یک ابتکار عمل را و یک ایده ی جدید را مطرح کردند.

من خاطرم هست چون اشاره کردم حضور من در جبهه به صورت مقطعی بود در آن دوره وقتی برای عملیات فتح المبین به منطقه شوش بنده اعزام شدم و به جهت نوع گرایشاتمان به تخریب رفتیم پیش دوستانی که در بخش تخریب بودند سردار مقدم در آن موقع در بخش ادوات بودند و آن سازماندهی را انجام داده بودند عملیات که تمام شد، بعد از عملیات بنده سردار مقدم را در یک منطقه ای به نام خلف مسلم دیدم، در منطقه‌ی عمومی شوش یعنی در صحنه جنگ. اولین جا من سردار مقدم را آنجا من مشاهده کردم.

دیدم خیلی با یک اشتیاق زیاد تلاش دارد می کند که با این امکانی که از عملیات فتح المبین حاصل شده حتی گلوله های توپ را هم سریع از منطقه خارج بکنند و یک مدرسه ای در خود شوش بود آنجا را گرفته بودند اینها را منتقل کنند آنجا و نگهداری بکنند ضمن اینکه نگاهش به خود توپ ها به عنوان یک سلاح بود به مهمات هم توجه داشت که این مهمات نباید در منطقه بماند در شرایطی که همه منطقه را بعد از عملیات فتح المبین ترک کرده بودند یعنی خط پدافندی ایجاد شده بود به نوعی همه دنبال استراحت و دور شدن از منطقه بودند.

حسن آقا با یک اشتیاقی همه ی بچه هایی که بعضا در تخریب هم بودند اینها همه را چون یک شخصیت ویژه ای هم بود هر کسی با ایشان ارتباط برقرار می کرد مجذوب ایشان می شد همه را از آن بخش تخریب هم کشید آورد در حوزه ی توپخانه که این گلوله های توپ را هم همه جمع بکنند.

جمع کردن گلوله توپ سنگین برای بچه هایی که خیلی هایشان بسیجی بودند و این کار از نظر آنها سخت و غیر لازمی هم تلقی می شد اما ایشان آنقدر توجه داشت که این ابزار و این مهمات می تواند برای عملیات بعد به کار بیاید غفلت نکرد و مثل خیلی ها منطقه را ترک بکنند و بخواهند از منطقه خارج بشوند.

خیلی هم به ارتقاء سطح دانش نظامی توجه داشت در همان عملیات از این نفربرهای پی ام پی و ام113 غنیمت گرفته شده بود و تعداد قابل توجهی هم بود. حتی آموزش اینها را به عنوان خودروهای نفربر و ام113 را به عنوان حامل خمپاره که می شد به جلو برود، اینها را به همه بچه هایی که کمک کرده بودند و مهمات را تخلیه کرده بودند به عنوان اشانتیون آموزش داد. یعنی تقریبا بعد از عملیات فتح المبین دوستانی که با حسن آقا آنجا مجالست داشتند یک چیزی هم به سطح دانش نظامیشان اضافه شد توانمندی جدید هم پیدا کرده بودند که می توانستند مثلا هم ام113 را پی ام پی را حرکت بدهند و جابجا کنند هم بتوانند فرضا از خمپاره انداز ام113 استفاده کنند.

تقریبا عملیات فتح المبین جرقه ی شکل گیری توپخانه ی سپاه را زد و حسن آقا با دستاورد خیلی خوبی که در آن عملیات فراهم شد از غنیمت گرفتن قبضه های متعدد توپهای مختلف با حکم فرماندهی وقت سپاه به عنوان مسئول توپخاه سپاه معرفی شدند و ابتدا به عنوان مرکز توپخانه در اهواز یک مدرسه ای بود به نام مدرسه ی پوپک در منطقه پاداد البته در آن مقطع مدرسه یک مجموعه ی جدا افتاده ای ازشهر تلقی می شد اصلا آباد نبود دور و برش خیلی خالی بود که بعدا به تدریج توسعه پیدا کرد من فکر می کنم الان کسی برود آن محله را نشناسد در آن موقع دوروبرش خالی بود با یک فاصله ای خانه های مسکونی بودند تقریبا در مسیر جاده ی اهواز آبادان سمت چپ واقع می شد و در حقیقت کیس خوبی بود از جهت اینکه هم فضای اداری داشت امکان زیست و اسکان داشت آنجا را حسن آقا به عنوان مرکز توپخانه انتخاب کردند و اولین هسته ی توپخانه را آنجا شکل دادند.

عزیزان دیگری از بخش های مختلف به مجموعه پیوستند اما از عناصر قدیمی که قبلا کنار حاج حسن آقا بودند شهید پیرانیان بود که از همان مقطع اول مسئول آماد پشتیبانی حسن آقا شدند و کارهای پشتیبانی را انجام می دادند. سردار زاهدی بود هم که الان در ستاد نیروهای مسلح هستند اما بقیه دوستان به نوعی در آن گرایش تخریب ماندند ولی مسیرشان عوض شد و بعد ها هم در بخشهای دیگر ادامه ی فعالیت دادند. اما حسن آقا مسیر را خوب شناخته بود هم تلاش داشت که بتواند تاثیر جدی تری را در جنگ داشته باشد و با سلاحی ورود بکند که بتواند تلفات بیشتری را به دشمن وارد بکند و بتواند یک نقش جدی تری را در صحنه دفاع بازی نماید لذا در همان مقطع این هسته شکل گرفت.

شاید از برترین ویژگی های حسن آقا فکر می کنم این بود که همواره نگاه یک مجموعه کامل و جامع را در تشکیلات داشت یعنی نگاه تشکیلاتی اش و سازماندهی کامل مجموعه از نکاتی هست که به نظر نمی رسد اساسا هیچ جایی حسن آقا این را اکتساب کرده باشد اشاره ی زیبای حضرت آقا به فرزند شهید مقدم که حسن آقا به طور طبیعی مدیر بود واقعا یک نکته ی اساسی و مهمی است که ایشان به این بخش اشاره داشتند. خب ماها این را لمس کردیم. حسن آقا نه دوره ی مدیریت صنعتی دیده بود، نه دوره ی مدیریت بازرگانی دیده بودند، نه مدیریت دولتی دیده بود، نه اساساً یک فرمانده آموزش دیده در مراکز آکادمیک نظامی بود که مثلا این شکلی رشد کرده باشند اما ذاتا یک خصلتهای ویژه ای را داشت که باعث شده بود که بتواند یک نگاه کاملا مدیریتی جدی را نسبت به امورات داشته باشد لذا در مقطعی که سازماندهی توپخانه را انجام داد ماها آن موقع بنده به عنوان بسیجی خدمت حسن آقا رسیده بودیم ما را گذاشت در مجموعه ی اردنانس توپخانه یا تعمیر نگهداری توپخانه.

در این سازماندهی حسن آقا به عناصر جزء سازمان هم توجه داشت مثلا در آن مقطع همه در فکر بکارگیری یک سلاح بودند و به نگهداری و به مفهوم امروزی نت اش توجهی نداشتند. ولی حسن آقا از همان روز اول توجه داشت.

در همان مقطع با استفاده از یک سری عناصر کادر سازمانی سپاه و بعضی از دوستانی که مثل ما بسیجی آمدیم اما پایه های دانشی مان پایه های فنی بود مجموعه ی تعمیرات توپخانه را راه اندازی کرد.

در آن مقطع شاید به ذهن خیلی ها نرسد که فعلاً ضرورت دارد بیایم این سلاح را بکار بگیریم بعد برسیم به نقطه ای که نیاز به کار تعمیرات داشته باشد اما در آن مقطع این را درک کرده بودند یا اصلا سازماندهی خود مرکز توپخانه را با تعریف امروز و متداول سازمان شکل دادند یعنی برای آن ستاد در نظر گرفتند مجموعه ی پشتیبانی در نظر گرفتند، نیروی انسانی و بهداری در نظر گرفتند.

دوستانی که به این مجموعه پیوستند در نقاط مدیریتی، مسئولیتی مشخصی منتصب می شدند و به کار گرفته می شدند.

سازماندهی به این معنا و مفهوم امروزی در آن مقطع جنگ مطرح نبود چرا که همه شاید برای خود یک عمر کوتاه را تصور می کردند و اصلا جنگ اقتضایش این بود که وارد می شوی معلوم نیست برگردی عقب یک اتفاقی می افتد معلوم نیست امکان برگشت به عقب باشد. اما واقعا ایشان یک نگاه بلند و با یک فراست کامل را نسبت به موضوعات داشتند و می شود به صورت قطعی گفت که از جهت علم مدیریت یک دانش ذاتی را خدا در ایشان به ودیعه گذاشته بود که بتواند در سازماندهی ایجاد یک تشکیلات منظم نظامی و مدیریت آن به صورت کارا عمل بکند.

یک ویژگی دیگری که در آن شکل دهی و سازماندهی موثر بود و بعداً هم به عنوان یکی از عناصر اصلی تقویت سازمان که حسن آقا در راس آن قرار می گرفت وجود داشت ویژگی شخصیت کاریزماتیک یا معنوی حسن آقا بود یعنی ما اگر همواره با دیدن تصویر حضرت امام با چهره ی حضرت امام امروز با دیدن تصویر و صورت مقام معظم رهبری شیدا شده و به نوعی از خود بی خود شده و جذب کامل و صد درصدی می شویم. حسن آقا یک همچین شخصیتی بود که وقتی کسی در کنار ایشان قرار می گرفت کاملا شیفته ی این وجود می شد شیدای آن می شد اساسا ارتباطش، ارتباط دلی بود به اعتقاد من این غیر از اینکه یک جوهر معنوی و اعتقادی کاملا مبتنی بر اخلاص، توکل الهی در وجود این برادر عزیزمان اگر غیر از این نبود نمی توانست این فضا را ایجاد کند. ظرفیت معنوی بالایی را حسن آقا در وجودشان داشت که باعث شده بود که هر کسی حول محور ایشان قرار می گرفت مثل یک آهنربای قوی جذب وجود و برکت وجودی این برادر بزرگوارمان بشود. لذا از همان ابتدای سازماندهی یگانهای ادوات سپاه و توپخانه سپاه و موشکی سپاه این ویژگی باعث شده بود که بهترین دوستانی که با ایشان بودند. از همان روز اول وقتی این پیوند را برقرار کردند به عنوان بهترین دوستان حسن آقا بمانند و این حلقه را گسترده بکنند و توسعه بدهند و زیر بیرق حسن آقا با یک جذبه ی بالایی کار بکنند.

معمولا در افراد کمتر می شود این ویژگی را دید و از جهت سازماندهی و ایجاد یک یگان مبتنی بر مدیریت بر دلها برای حسن آقا این ویژگی و خصلت و شخصیتش موثر بود شاید اساساً بشود گفت این ویژگی به عنوان یک خصلت عام موجب شده بود که معمولا امروز هر کسی که فقط یک بار با حسن آقا ارتباط برقرار کرده یا جایی حسن آقا را دیده فقط در حد آشنایی هم بوده گرمی ارتباط معنوی حسن آقا با خودش را همچنان احساس می کند، از نوع دست دادن حسن آقا، از نوع آغوش کشیدن حسن آقا خیلی این ویژگی، ویژگی منحصر به فردی برای حسن آقا بود.

در مراسم تودیع حسن آقا از موشکی به ایشان گفتم من هر موقعی کم می آوردم از کار از اوضاع روزگار احساس می کردم که یک بزرگی در کنار مان است حسن آقا را اینقدر عزیر و نزدیک به خودمان می دانستیم که من بعد از شهادت برادر بزرگم هم که خیلی به آن تکیه داشتم و بعد از او احساس می کردم فرو ریختم خودم را در پناه حسن آقا قرار می دادم یعنی همیشه احساس می کردم که وجود حسن آقا دارد به نوعی به ما انرژی می دهد و کمک می کند که پیش برویم حرکت کنیم خیلی سخت بود. 

اما در آن مقطع تقدیر بود که باز به شکلی هم امروز حسرت این جدایی را بکشیم و غصه این فاصله گرفتن را بخوریم. در هر صورت حسن آقا با این شخصیت ویژه اش و با این خصوصیت معنوی اش واقعا مثال زدنی است و من در هیچ کسی ندیدم، یعنی این احساس را که بتوانم خلع های خودم را پر بکنم و از برکت وجودی کسی استفاده بکنم که بتوانم خودم را پر بکنم جز حسن آقا کسی را نتوانستم پیدا نمایم.

این ویژگی باعث شده بود که سالهای ابتدای جنگ ما با عشق کاربا حسن آقا اساسا عضویت در سپاه را آمدیم در مرکز توپخانه سپاه انجام دادیم یعنی یک دفتر گزینش سپاه در آنجاشکل گرفته بود و با وجودی که تازه ابتدای کار هم بود و خیلی هم تا این حدی که در سنوات کار در موشکی به حسن آقا نزدیک شده بودیم رابطه نداشتیم اما آنقدر همان برخورد های اولیه ما را امجذوب خودش کرده بود که گزینش را در آنجا انجام دادیم و عضو سپاه شدیم اما تقدیر ما یک جوری رقم خورد که ما را منتقل کردند به ستاد مشترک سپاه و اعلام کردند که شما باید در گزینش آبسردار خدمت بکنید خود این مقطع یک مقطع تقریبا 9 ماهه شد که هر موقع حسن آقا را می دیدیم ابراز دلتنگی می کردیم تلاش می کردیم که هر جوری شده خودمان را وصل کنیم به حسن آقا در آن سالها هم خب اخوی ما در قید حیات بود سعی کردیم که از مجموعه خودمان را بکنیم به اسم اینکه می خواهیم برویم پیش اخویمان که در مجموعه ی اطلاعاتی کار می کردند. بلکه بتوانیم باز برگشت به عقب بکنیم به سمت حسن آقا خواستیم به نوعی زمینه فرار فراهم بکنیم که این امکان فراهم نشد اخوی ما در ابتدای سال 63 به شهادت رسید و ما دیگر کاملا بی پناه شدیم دیگر جز اینکه بتوانیم به سردار مقدم برسیم برای خودمان هدف گذاری نداشتیم.

در تابستان سال 63 مسئولیت تشکیل موشکی سپاه را به حسن آقا اعلام می کنند و فرض می شود که حسن آقا به توپخانه و موشکی را سازماندهی بکنند، تقریبا در سالگرد دفاع مقدس بود که برنامه ای را به عنوان بزرگداشت هفته دفاع مقدس در مصلی تهران اجرا می کردند و در آنجا بخشی از صحنه های عملیاتهای بیت المقدس و فتح المبین را به عنوان عملیاتهای بزرگ ارائه می کردند آنجا حسن آقا بنده را دید گفت که یک همچین برنامه ای داریم بیا که یک پیش بینی هایی کردیم و می خواهیم یک برنامه ی آموزشی اجرا نماییم البته از جزئیاتش چیزی نگفت اما فقط در کلیات یک همچین نکته ای را مطرح کرد و خب ما وقتی این اتفاق افتاد دیگر خودمان را کندیم دیدیم واقعا بهترین فرصت فراهم شد.

آن وقتها حسن آقا شروع کرده بود به یارگیری چه آنهایی که داخل مجموعه ی توپخانه ی سپاه بودند از دوستانی که در توپخانه نبودند بیرون توپخانه بودند یا مجموعه های مرکز آموزش سپاه، مرکز توپخانه سپاه کار می کردند یک رایزنی کرده بود و 13 نفر از پرسنلی که در بخشهای مختلف بودند را نهایتا دست چین کردند و کنار خودشان آوردند.

در آن نشستهای اولیه تازه جزئیاتی از موضوع را مطرح کردند که تازه هدف گذاریشان چیست این یک فصل جدید برای خود حسن آقا برای شخصیتی بود که پایه گذار توپخانه ای شده بود که برای خودش یک عرض و طولی داشت کنار مرکز توپخانه سپاه سازماندهی توپخانه های لشکری را کرده بود هر کدام از لشکر های عمل کننده در عملیاتها برای خودشان دیگر در سطح لشکر از سطح ادوات بالاتر توپخانه را داشتند آموزشهای توپخانه را با بهره گیری و فرصتی که از مرکز توپخانه ی ارتش در اصفهان داشت استفاده کرده بودند یعنی موضوع آموزش را خیلی جدی مورد توجه قرار دادند.

در همان مقطعی که حسن آقا شاید در کار توپخانه در ابتدای راه بود برایشان سرمایه گذاری از لحاظ انسانی در این بخش سخت بود مثلا سردار زاهدی را اعزام کرده بود که برو دوره عالی توپخانه را ببین یعنی در حوزه ی آموزش برای ایشان موضوع، موضوع جدی بود یا یک طیف تقریبا 12-13 نفره از پاسدارهایی که رسما به مرکز توپخانه معرفی شده بودند را علاوه بر این که پای سیستم های غنیمتی آموزشهای تعمیر سیستم های روسی را دیده بودند اعزام کرد به تعمیر نگهداری ارتش، آموزش توپهای آمریکایی را هم ببینند یعنی چند بعدی یک ظرفیت خوب را در توپخانه سپاه ایجاد کرده بودند که دیگر تقریبا شاید حسن آقا احساس اش این بود که کارش در توپخانه هم تمام شده دیگر نقطه چیدن اش در توپخانه بود رسیده بود حسن آقا آن چیزی که وظیفه اش بود آنجا عمل کرده بود یک سازماندهی در خور یگانهای رزمی به عنوان توپخانه های لشکری و بعد هم مرکز توپخانه با یک سازمان عملیاتی و مدیریتی که اینها را داشت ارنج می کرد هم از جهت ستاد و هم از جهت سازمانهای پشتیبانی رزم و خدمات رزم.

البته باید گفت تقریبا از همان ابتدا شکل گیری توپخانه شهید شفیع زاده در کنار حسن آقا قرار گرفته بود به تعبیری جزء نفرات اصلی کنار دست حسن آقا بود که ایشان ورود کرده بود قدمت ورودش به صحنه ی جنگ هم از حسن آقا بیشتر بود اما نوع ارتباطاتی که حسن آقا توانسته بود از جهت مدیریت با رده ی بالاتر پیدا کند این امکان را ایجاد کرده بود که آقای شفیع زاده بتواند در صحنه ی داخلی اداره ی مجموعه را بر عهده بگیرد تا بتواند نقش پیاده کردن نظرات حسن آقا را مد نظر قرار بدهد و خب خودشان هم یک شخصیت کاملا جا افتاده ای بود آدم وزینی بود و به تعبیر ما به همان میزان حسن آقا تو دل برو بود همیشه با چهره ی باز، بشاش و خندان با افراد مواجه می شد و شاید بخشی از زمینه ی خروج شهید مقدم از مجموعه ی توپخانه و وارد شدنشان به عرصه ی موشکی این بود که احساس می کرد که همه کارهای از جهت ایجاد زیرساختها را انجام داده و هم یک فرمانده قابلی امروز در توپخانه برای اداره ی کارها هست و در حوزه های مختلف هم عناصری هم شأن آقای شفیع زاده شکل گرفته بودند. توجه شود پرداختن به موضوع حسن آقا، به معنای نادیده گرفتن شخصیت شفیع زاده نمی شود.

شفیع زاده یکی از فرماندهان ارزشمندی است که بعد از حسن آقا توپخانه را اداره می کرد و تا لحظه ی آخری هم که به شهادت رسیدند همچنان در این مسیر به نحو شایسته ادامه ی خدمت می داد اما حسن آقا شاید یک نوع برجستگی بیشتری داشت از این باب که می توانست همه ی بخشها را به هم اتصال بدهد و یک مقدار هم خودش را در یک نقطه ی ثابت نبیند یعنی دائما احساس داشت که یک نو شوندگی و تحولی باید به وجود بیاید لذا با مطرح شدن موضوع موشکی به عنوان نیاز برای دفاع از کشور و ارتقاء توان دفاعی کشور حسن آقا کاملا خودش را رها شده و آزاد شده بدون هیچ ایجاد آسیبی به مجموعه توپخانه می دانست و به لطف خدا کار را به شهید شفیع زاده واگذار کردند و آمدند سازماندهی در بخش موشکی را شروع کردند.

خودش شخصا در ارنج تیم آموزشی نقش داشت و پس از انتخاب نفرات مورد نظر، حسن آقا توجه داشت خودش انتخاب می کرد باز شاید از ویژگی هایی که نسبت به حسن آقا جای ذکر دارد این است که می توانست نسبت به افراد تحلیل و ارزیابی روشنی داشته باشد. تقریبا اشخاص را با یک ورانداز اولیه و با یک ارتباط نزدیک تحلیل می کرد و می توانست برایشان برنامه ریزی بکند شاید باز این از ویژگی هایی بود که ایشان را مطمئن کرد با وجود همه ابهامات این کار بزرگ را به عنوان آموزش موشکی برنامه ریزی نمایند در حالی که خیلی ها هنوز حتی شکلی از آن را در تصور نداشتند و فقط آثار تخریب اش را در دوره جنگ تجربه کرده بودند.

به ذهنم می آید که حتی ورود مطالعاتی هم خیلی نشده بود به موضوع، حداقل خود من و امثال من که حسن آقا فراخوان کردند ما حتی نرفته بودیم یک کتاب موشک را هم بخوانیم ببینیم موشک چیست از چه ابعاد و اجزایی تشکیل شده حسن آقا یک ریسک جدی را کرد که با یک جمعیت 13 نفری یک آموزشی را بتواند بگیرند که بیایند بعدا ماموریت را انجام بدهند لذا ایشان افراد را می شناخت که توانست رویشان یک سازماندهی را بکند که هم بچه ها بتوانند همپوشانی داشته باشند نسبت به هم، هم بتوانند آموزشها را در حد نیاز بگذرانند.

در آن سال63 حسن آقا ابتدا با یک هسته ی اولیه و تشکیل یک جمعیت محدود که به عنوان نیروی اعزامی به خارج برای آموزش سازماندهی شده بودند بخش کادر تخصصی این مجموعه را شکل دادند و در کنار آن هم بعضی از دوستان از جمله سردار حاجی زاده را به عنوان عناصر پشتیبانی کننده در داخل برای ایجاد زیر ساختهای اولیه در داخل سازماندهی کردند چون در مقطع قبل از این سردار حاجی زاده به عنوان رئیس ستاد مرکز توپخانه ی حسن آقا خدمت می کردند خب این ارتباط از پیش را با ایشان داشتند لذا با ورود به بحث موشکی اولین گزینه ای که می توانست کمک بکند در ایجاد فرصتهای استقرار و گسترش سامانه های موشکی در داخل کشور در تقریبا 3 ماهی که ما اعزام شدیم به بیرون سردار حاجی زاده بودند که به نوعی به عنوان جانشین حسن آقا در مجموعه شروع به کار کردند و ما دوره 3 ماهه را برای گذراندن سیستم در خدمت سردار مقدم رفتیم خارج.

باز از ویژگی های خوب سردار مقدم و فهم بالای ایشان نوع ارتباط با طرف خارجی بود که با وجودی که بالاخره قبل از آن اینچنین ارتباطاتی تصور نشده بود و وجود نداشت شان یک پاسدار سپاه و یک نماینده ی جمهوری اسلامی را در مراودات خارجی آنجا ما از حسن آقا دیدیم. وقتی فرمانده توپخانه و موشکهای آن کشور برای استقبال حسن آقا آمدند شاید ما نسبت به آن روابط درون سازمانی که همه از خصلتهای پاسداری و برادرانه و خاکی برخوردار هستیم به زعم ما باید آنجا می رفتیم دو دستی دست می دادیم برادر، برادر می کردیم اما دیدیم حسن آقا به عنوان یک شخصیت دیپلماتیک کاملا یک ارتباط تعریف شده ای را با هیئت خارجی برگزار کردند و با تعریف وظایف و مسئولیتها و خواسته هایی که مورد نظر بود یک تقسیم کار خوبی را بین مجموعه ی هیئت ایرانی و هیئت خارجی آنجا انجام دادند این زمینه ای شد برای اخذ آموزش برای یک دوره ی کوتاه.

از فراست و تیز هوشی و نکته بینی ایشان این بود که یک دوره ی آموزشی را طوری با ارنج زمان برگزاری کلاس ها و تلفیق دروس و کوتاه کردن مباحث درسی و پرداختن به مطالب مهم به شکلی تنظیم کردند و برنامه را با آن ها به توافق رسیدند که ما ظرف مدت کمتر از سه ماه دو سامانه ی موشکی را آنجا آموزش دیدیم بعد ها که تیم های دیگری برای آموزش موشکی به کشور خارجی اعزام شد هیچ دوره ای کمتر از 60-70 نفر نبود با وجود اینکه دوره های مقدماتی را در تهران می گذراندند زبان را می گذراندند یک آموزشهای اولی وشناخت اولیه حتی نسبت به سامانه های موشکی موجود به آنها داده می شد اما برای گروه 13 نفره ای که حداکثر آموزشهای در حد توپخانه ای سپاه را آن هم به صورت تجربی و در صحنه عمل دیده بودند وارد شدن در یک فضای آموزشی خارجی که باید با زبان خارجی آن دانش را می گرفتند ترجمه می شد خودش زمان مضاعفی را برای انتقال مطلب فراهم می کرد.

این مدیریت آموزشی و استفاده از زمان محدود خودش یک کار خارق العاده ای بود که حسن آقا توانست آنجا این برنامه ریزی را انجام بدهد که این اتفاق بیفتد. غیر از موضوع اصلی ما که کسب آموزش بود فعالیت جانبی و اقدامات دیگری نیز در خلال آموزش اتفاق افتاد و آن ارتقاء ظرفیتهای جسمی و معنوی کنار آن دانش موشکی خود یک نقطه ی عطف دیگری از این بخش آموزشی بود که حسن آقا بخشی را با یک رضایتمندی کامل، یک بخش از آن از سر تحمیل و یک بخش از آن از سر ایجاد انگیزه ی مضاعف معنوی در بچه ها فراهم کردند که در آنجا همه بتوانیم یک بهره برداری کامل ببریم.

شاید خیلی از آورده های دانشی ما در حوزه ی موشکی از همان دوره ی اولی بود که انجا به لطف این نوع برنامه ریزی و مدیریت انجام شد و شد پایه ی کار موشکی در کشور این مقطع یک مقطع اساسی در زندگی حسن آقا محسوب می شد وارد شدن حسن آقا در بخش موشکی شاید در ابتدا به اقتضای آن شرایط جنگ واقع شد اما حسابمان این بود که ما نیروهای نظامی ومسلحی نیستیم که بنا هست زندگی دنیوی را ادامه بدهیم و بمانیم عمر پاسداری خودمان را هم محدود می دانستیم کسی تصور این را نمی کرد که بنا هست که زنده بماند و راه را ادامه بدهد اما با ورود به این موضوع و وارد شدن تخصصی سردار مقدم به موضوع موشکی و باز شدن زمینه های از فرصتهای طلایی برای ارتقاء قابلیتهای دفاعی کشور در این دوره باعث شد که حسن آقا نگاهش به موضوعات جنگ از سطح تاکتیک و سطح عملیات خارج بشود و یک نگاه راهبردی پیدا بکند.

موشکها ممکن است کارکردهای تاکتیکی داشته باشند، کاربردهای عملیاتی داشته باشند صحنه هایش، صحنه های محدودی باشند اما حسن آقا توانست درک درستی را بکند که بتواند با نگاه به یک استراتژی بلند مدت و گستره ی تاثیر این سلاح در قدرت دفاعی کشور جایگاه سلاح موشکی را در نظام اسلامی و در قدرت دفاعی جمهوری اسلامی تدوین بکند شاید برای ما بعضی از اشعار یا تکیه کلامهایی که در پادگانهای خارجی ها می دیدیم و به عنوان یک شعار حماسی تلقی می شد از منظر آنها شاید برای ما در حد همون عناصر خارجی در ذهنمون ماند موشکها خدایگان جنگ هستند، موشکها مرزها را درمی نوردند، مثلا می توانند عبور کنند از مرزها اما برای حسن آقا این مفاهیم به اعتقاد من یک نگاه راهبردی را ایجاد کرد.

اگر ما به این عبارات به عنوان یک شعار حماسی در صحنه ی جنگ نگاه میکردیم حسن آقا از این شعارها و از نوع کارکرد سلاح موشکی بعنوان یک سلاح بازدارنده و راهبردی برای تقویت دفاع موشکی بهره برد و توانست جایگاه سلاح موشکی را در نظام اسلامی بروز و ظهور بدهد و جا بیندازد. البته ظرفیتهای پذیرش خوبی هم در سطح فرماندهان عالی دفاعی کشور بود خصوصا فرمانده معظم کل قوا حضرت آیت الله خامنه ای توجه جدی و ویژه ای به موضوع موشکی داشتند و در همان دوره آقای هاشمی رفسنجانی بعنوان فرمانده جنگ به موضوع موشکی توجه داشتند لذا در همون مقطع حسن آقا پای‌بند موضوع بکارگیری این سلاح در صحنه ی عملیات نشد و برای قطع وابستگی به خرید سلاح برنامه ساخت این سلاح را در دستور کار قرار داد و ظرفیتهایی که به لطف زحمات بعضی از بزرگواران از جمله آقای رفیق دوست در وزارت سپاه شکل گرفته بود اینها را بکار گرفت از خودش مایه گذاشت و در شرایطی که ما در مقطع جنگ محدودیت داشتیم در شلیک موشکها و یک نوع جیره بندی را در پرتاب موشکها رعایت میکردیم. حسن آقا باز در همون دوره ریسک بزرگی کرد و دو فروند موشکها را برای کار ساخت موشکها و تحقیقات موشکی و به نوعی مهندسی معکوس موشکی در اختیار صنعت موشکی سپاه قرار داد و این امکان را فراهم کرد که امروز ما در شرایطی که در خیلی از ابزارآلات دفاعی‌مان ممکنه یک نوع وابستگی هایی را داشته باشیم و یک نوع عقب ماندگی هایی از نوع بومی سازی داشته باشیم در حوزه ی موشکی کاملا خودکفا هستیم توانستیم یک ظرفیت بالا را ایجاد بکنیم و پایه گذار این حرکت اساسی و مبدع همچین تفکرماندگاری سردار مقدم بود که با پذیرش ریسک عدم پرتاب چند موشک در جنگ و مدیریت پرتاب موشکها این فرصت را برای صنعت ایجاد کرد که این اتفاق انجا رقم بخورد.

در کنار این اقدام وارد کردن عناصر صنعتی که می توانستند باز از فرایند عملیات موشکی تجربه کسب بکنند و بتونند تبحری را برای موضوع ساخت موشکها و تجهیزات موشکها کسب بکنند باز این را حسن آقا مدیریت کرد و در کنار عناصر عملیات موشکی همواره بخشی از دوستان هم لباس ما در سپاه بعنوان متخصصین فنی حضور داشتند که خود اونها هم وجودشون برکات زیادی داشت کمک زیادی در استمرار عملیات موشکی داشت و توانستند خیلی از موانع را رفع بکنند نکته ی من در این بخش این هستش که اساسا حسن آقا هیچ موقع در ایجاد یک ظرفیت خودش را بند به همان شرایط نمی کردهمواره فراتر از دید همه و فراتر از برنامه ریزی های مقطعی به موضوع نگاه میکردهمواره یک نگاه بلندتری داشت شاید بهتره اینجوری بگیم که حالا تاریخ هم قطعا شاهد این خواهد بودراز ماندگاری حسن آقا و باقی ماندنش در افکار نگاه بلندپروازانه اش و ایده‌هاش و نگاه عمیقش به موضوعات بود که توانست حسن آقا را از موضوعات جدا بکند خودش را در محیط و زمان محدود نمی کرد همواره فراتر فکر میکرد شاید خیلی از ایده ها و دیدگاههای حسن آقا توی اون مقطعش برای امثال ما ها هم که به حسن آقا نزدیکتر بودیم جای نقد داشت جای تحلیل داشت شاید برامون به سختی جا می افتاد اما اینقدر این برادر بزرگوار در طرح موضوع و ارائه آن، جزییات مباحث رو به بحث می گذاشت و کامل جا می انداخت که همه ی قلبها نسبت به اون موضوع مطمئن می شد و هیچ موقع شک و تردید را ادم احساس نمی کرد که بایست به نظرات حسن آقا داشت باشد و یک نوع اطمینان خاطر از ایده پردازی های حسن آقا در مخاطبش ایجاد می شد.

این را همه ی سطوح هم اذعان دارند و در دوره توپخانه، موشکی سازمان جهاد سپاه یعنی توی هر سطحی از سازمان وقتی حسن آقا نقش راهبردی خودش را برای تقویت توان بازی کرده توانسته کاملا یک اطمینان خاطری را از موفقیت این راهی که ترسیم کرده به مخاطب خودش ارائه بکند که بخش عمده این اعتبار و اطمینان متاثر از این هست که حسن آقا یک پیوند متفاوتی را بین خود و خدایش ایجاد کرده بود.

کارش متکی بر اخلاص بود توکلش از خدا هیچ موقع قطع نمی شد یعنی چیز دیگری را این وسط نمی آورد که بخواهد برایش یک نوع شرک خفی را ایجاد کند. هر آن چه را باید انجام می داد را با خدا معامله می کرد خدا هم پاداشش را می داد در هیچ کاری حسن آقا را ناموفق ندیدیم هر حرکتی را شروع کرد منجر به موفقیت شد.

خود این موفقیتهای گذشته باعث می شد که همه به حسن آقا به عنوان یک فرمانده و مدیر و متخصصی که روی حرفهایش می شود اطمینان کرد حساب باز بکنند لذا با یک نوع فراغ بال همه با حسن آقا کار می کردند و اطمینان خاطر داشتند از نتایج اش.

قطعا باورمان باید باشد که اگر آن چیزی که حسن آقا به عنوان سرمایه اصلی کارش با توکل به ذات مقدس الهی و اخلاص نیت و پرهیز از هر نوع خودنمایی، ارائه ی تصور غیر لازم و غیر ضرور از خودش در فعالیتها کسب کرده بود، این می تواند به عنوان یک سرمایه برای کسانی باشد که خودشان را رهرو حسن آقا می دانند و باورمان باشد که همه موفقیت ها از این مسیر برای حسن آقا حاصل شد.

من به نظرم می رسد در یک جمع بندی محدود تا این مقطعی که خدمت شما مطالبی را ارائه کردم چند نکته به عنوان نکات کلیدی منش شخصیتی حسن آقا قابل بحث هست یکی اینکه هیچ موقعی خودش را در کارها ندیده همواره خدا را ناظر دیده و با خدا معامله کرد و تمام هم و غمش این بود که اگر دارد کاری انجام می شود نهایتا با یک نیت صادق و خالص خدا در آن دیده بشود لذا برکت مضاعفی را خداوند همواره به رفتار و حرکات و سکنات حسن آقا می داد به گفتار حسن آقا می داد و این برکت همواره در مجموعه حس می شد.

یعنی در هر مجموعه ای که حسن آقا خدمت می کرد شاید شعاع این نور وجودی حسن آقا گرمابخش آن مجموعه ها بود امروز که حسن آقا در بین ما نیست شاید راحت تر بشود مطالب را مطرح بکنیم خیلی ها وقتی فرماندهی موشکی را به عنوان یکی از یگانهای باقی مانده از دوران دفاع مقدس با بقیه یگانهای سپاه مقایسه می کردند می گفتند همچنان موشکی آن گرمای دوره ی جنگ خودش را حفظ کرده این به برکت وجودی شخصیتی مثل سردار مقدم بود که آنجا توانسته بود که آن لطافت درونی خودش را و آن برداشت گرانمایه خودش را از دوران جنگ همچنان حفظ بکند و آن را همچنان به بقیه تسری بدهد، یعنی نماند در صرف وجود خودش لذا این گرمی و لطافت را همواره در مجموع همه عناصر حس می کردند.

حسن آقا تلاش اش این بود که همواره کارها صحیح با یک منطق، با یک پایه ی علمی و دانشی انجام بشود در موضوعاتی وارد می شد که شاید همواره از جهت ذهنی برای خیلی از عناصر به عنوان یک موضوع سهل الوصول و قابل دسترس تلقی نشود کارهای ویژه، خاص، خارق العاده موضوعاتی که شاید از جهت تکنولوژیکی و فنآورانه موضوع روز نبود برای مجموعه‌ی عملیاتی سپاه یا مجموعه های تحقیقاتی سپاه همیشه یک عرصه های نو و جدیدی را تصور می کردند که مجموعه دائما در حال تحول باشد.

امروز این بحث نو شوندگی که حضرت آقا تاکید زیادی در آن دارند و سپاه را توصیه به این موضوع می کنند این ایده در وجود حسن آقا بود و همواره درسازمان به آن می پرداخت سازماندهی را تحت تاثیر قرار می داد جذب را تحت تاثیر قرار می داد سیستم سلاح را تحت تاثیر قرار می داد دائما یک فضایی را ایجاد می کرد که ما اصطلاحا می گفتیم همواره موشکی را گرم می بینیم دائما در حال تحول هست عشق اش به ولایت و رهبری قابل وصف نیست.

حسن آقا شخصیتی بود که همواره برای رضایت حضرت آقا و رساندن کار به نقطه ای که لبخند آقا را بر لبان ایشان ببیند کار را انجام می دادند. همواره تلاش اش این بود که رضایت قلبی آقا را در کارها داشته باشد سعی می کرد که به نحوی عمل بکند که رضایت ایشان حاصل بشود.

در این فضای متشنج سیاسی اجتماع و اختلافاتی که در بعضی مقاطع در سطح مدیریتی بروز می کرد حسن آقا چون شاخص و معیارش ولی اش بود هیچ موقع نلغزید ،هیچ موقع اشتباه فکر نکرد ،هیچ موقع مسیراش را گم نکرد ما همواره اگر می خواستیم خودمان را با یک مبنایی تنظیم بکنیم برای خودمان بتوانیم یک رفرنسی قرار بدهیم باز از وجود حسن آقا استفاده می کردیم از دیدگاه های ایشان بهره مند می شدیم و این اطمینان خاطر را از جهات مختلف برای خودمان حاصل می کردیم لذا وقتی به حسن آقا یک نگاه اجمالی می کنیم می بینیم حسن آقا یک ویژگی ها و برتری های ذاتی و اکتسابی دارد که خب اینها همه کمک کرده که ایشان شخصیتی متفاوت ظاهر بشود و بتواند یک جریانی را ایجاد کند.

اگر به تعبیر حضرت امام که فرمودند شهید بهشتی یک ملت است بخواهیم به حسن آقا یک نگاه این چنینی داشته باشیم که حضرت امام به اشخاص خاصی نگاه اینگونه داشتند واقعا حسن آقا یک سپاه بود برای خودش، یک شخصیتی هست که در غالب یک فرد نمی شود تعریف کرد همه آن ویژگی هایی که امروز به عنوان یک فرد متخصص، متدین، ولایی، شایسته و هر خصلتی که از خصلتهای ویژه، اختصاصیو شاخص را به عنوان خصلتهای معنوی، اخلاقی و اجتماعی می شود تصور کرد را در وجود حسن آقا می شود به صورت جمعی دید.

در بعد عبادی حسن آقا واقعا هیچ کوتاهی نداشت همیشه تذکراتش از جهت رفتاری بود، نه لسانی، هیچ موقع من یک بار هم ندیدم، حسن آقا تذکری به ما بدهد که وقت نماز است اینقدر نسبت به اقامه ی نماز و پرداختن به نماز اول وقت خودش را ملزم و مکلف می دانست که همه احساس می کردند که باید مثل حسن آقا عمل کنند.

در سایر رفتارهای معنویش هم این جور بود زیارت عاشورا یش به هیچ وجه ترک نمی شد نماز جمعه را هیچ موقع ترک نمی کرد ما خودمان شاید خیلی از وقتها به دلایلی این امکان برایمان فراهم نباشد یا به جهت بعضی از اقتضاعات توجیهی داشته باشیم اما در سفر و در حظر، چه در تهران بود، چه در شهرستان بود و یا ماموریت بود اگر نمازجمعه برگزار می شد خودش را به نماز جمعه می‌رساند. خیلی مقید به نماز جمعه بود. نماز شبش ترک نمی شد هر چند که تظاهر نمی کرد اما بالاخره از این جهت کاملا از این فرصت معنوی استفاده می کرد.

خصوصیات اخلاقی اش که اصلا جای ذکر ندارد آن ویژگی های اخلاقی تعریف شده در فرهنگ دینی ما به صورت کامل در وجود حسن آقا تبلور داشت. در رفتار سازمانی برای خودش یک منش و رفتار ویژه ای داشت که همه نسبت به شخصیت ایشان احترام می گذاشتند نسبت به آن تکریم داشتند این متاثر از این بود که حسن آقا ضمن اینکه روابط سازمانی صحیحی را داخل سازمان و در سلسله مراتب فرماندهی رعایت می کرد اما آنقدر در یک مقام برادرانه و متواضعانه با همه برخورد می کرد که با مادون و مافوق اش یک نوع محبت متقابل را در وجود همه ایجاد می کرد.

در حوزه های دیگر هم همه همین جور بودند یعنی من هر کدام از خصلتهای حسن آقا را بخواهم وارد بشوم و از ویژگی های ایشان بگویم کم گفتم شاید حق مطلب ادا نشود اما از نکات برجسته ی دیگری که می شود در ارتباط با راهبردهای حسن آقا در تقویت بنیه ی دفاعی کشور به آن اشاره کرد ایجاد فرصتهای کار و تولید و تحقیق در صنعت است همه کسانی که امروز در صنعت حضور دارند یا از صنعت منفک شدند خودشان را وامدار نوع ورود حسن آقا به موضوع توسعه موشکی در حوزه ی تحقیقات صنعتی می دانند.

شاید نوع حمایتهای حسن آقا از صنعت، از موضوعاتی بود که بعضا مورد نقد بعضی افراد محسوب می شد و در آن ملاحظاتی داشتند اما آنقدر حسن آقا زیبا و با جازبه و دافعه ی متناسب با ورود هم مسالمت آمیز و آشتی طلبانه و هم قهر آمیز با مجموعه های صنعتی تعامل داشت که در اینها نسبت به هم ایجاد مسابقه می کرد و امروز برترین مجموعه های صنعتی و دفاعی کشور مجموعه های موشکی هستند و همه هم اذعان دارم به اینکه در این مسیر اگر حسن آقا نبود به این موفقیت نمی رسیدند بعضی ها اصلا معتقدند که اگر ورود حسن آقا به موضوع نبود اصلا شکل نمی گرفتند حسن آقا باعث شده که اینها یک ورود کاملا منسجم داشته باشند، تعریف شده داشته باشند و بعد هم در ادامه ی مسیر پله های ترقی را سپری بکنند هیچ موقع اینها را حسن آقا در یک حالت ایستایی نمی گذاشت.

آنقدر برایشان نقاط جدید و چشم اندازهای جدیدی ایجاد می کرد که همواره در مسیر این پله های ترقی بودند و رشد دائمی داشتند ابتدای کار ما با موشکی به نام اسکاد بی سرو کار داشتیم باید مهندس معکوس را شروع می کردیم اصلا در حوزه ی سوخت جامد حتی سلاحی را که بشود اسم اش را راکت موشکی گذاشت نداشتیم. در حد کاتیوشا، مینی کاتیوشا در این حد و حدود ورود شده بود اما حسن آقا با پیشنهادات و درخواستهایی که برای این مجموعه ها ایجاد کرده بود و با کارآفرینی برای آنها باعث شده بود که آنها در هر کدام از این حوزه ها احساس کنند که تازه این اولین پله هاست اگر وارد شدند این نقطه ی ایستای شان نیست.

بعضا حتی یک نوع محصولاتی را ارائه می کردند که آن موقع تازه ما می گفتیم این راست کار ما نیست این خیلی مطلوب نیست و حسن آقا آنها را از دور تحقیق و تولید خارج می کرد اما این رویه باعث ایجاد مسابقه در مجموعه ی موشکی صنعت دفاعی شده بود. در یک بخشهایی حسن آقا احساس می کرد که کار توسط آنها هم قابل انجام نیست به جهت همین وقتی صنعت همت به عنوان صنعت پایه ی موشکی سوخت مایع کشور شکل گرفت، حسن آقا به عنوان مسئول ساخت تجهیزات زمینی رفتند خودشان انجا و همزمان که فرمانده موشکی بود و مسئول ساخت تجهیزات زمینی هم شدند و اولین سکوی پرتاب موبایل موشک اسکاد یا شهاب 1 در آن مجموعه با دست حسن آقا ساخته شد و خط تولید ساخت تجهیزات زمینی موشکی هم با وجود خود حسن آقا شکل گرفت.

اگر اشتباه نکنم حداقل فکر کنم 5- 6 سال حسن آقا این مسئولیت را داشت که امروز صنعت شهید ل که بخش تجهیزات زمینی صنعت همت هست خودش را به صورت مستقیم وامدار ورود حسن آقا در این موضوع می داند. حسن آقا ایستاد سکو را ساخت و آن را تست کرد.

اگر به عقب برگردیم نمونه‌ی دیگری از نگاه بلند پروازانه حسن آقا و نگاه دور برد حسن آقا در دوره ای بود که حتی حسن آقا در توپخانه بود آن موقعی که در توپخانه سپاه هم بود راضی نشد به اینکه آنجا هم همین سلاحهای سازمانی را بخواهد بردارد بیارد استفاده بکند و صرفاً سلاح های غنیمیتی را استفاده بکند.

در شرایطی که کشور برای اجرای آتش انبوه به تجهیزاتی مثل کاتیوشا خیلی نیاز داشت حسن آقا احساس کرد که صرف تولید مهمات مکفی نیست چون قبضه ها در میدان جنگ آسیب می دید، از دور عملیات خارج می شد وارداتی بود و وارداتش امکان پذیر نبود، حسن آقا در همان دوره ی جنگ رفت سراغ یکی از این روحانیون بزرگوار که شایسته است از این عزیزمان هم نامی برده باشیم، آقای شیخ حسین انصاریان پولی که ایشان از بین بعضی از حواریون و همراه هانشان به عنوان کمک به جبهه فراهم کرده بود گرفت و آمد یک طراحی را انجام داد که قبضه ی شلیک موشک کاتیوشا را بسازد این یک تکنولوژی بود در زمان خودش برای ساخت آن قبضه مجبور شدند دستگاه ساخت را بسازند یعنی حسن آقا موضوع وارد شدنش به صنعت ساخت تجهیزات و تسلیحات تازه در دوره ی موشکی اش نبود در دوره ی توپخانه هم یک همچین کاری کرد ابتدا از مینی کاتیوشا بعد کاتیوشا و یکی از مجموعه های صنعت ساخت سلاحهای توپخانه ای که امروز به عنوان حدید از آن یاد می کنند این پایه گذارش باز همان کار ابتدای سردار مقدم هست که از یک فضای محدودی شروع کرد. بعضی از دوستانی که خبره بودند را آورد و این کار را آنجا انجام داد، با یک بضاعت مالی محدودی که از کنار یک هیئت مذهبی مثل مجموعه ای که آقای شیخ حسین انصاریان اداره می کرد هزینه مالی اش را فراهم کرد این اتفاق تفکر و رفتار باعث شده که ما در حوزه ی توانمندی های موشکی به سلاح های متنوع و متعددی از مجموعه دور برد و میان برد و کوتاه برد برسیم.

البته این تازه از منظر حسن آقا یک نقطه و پایه ای بود، یعنی حسن آقا هیچ موقعی به این حد از قابلیتها هم اکتفا نمی کرد در شرایطی که احساس کرد که حتی صنعت دفاعی کشور هم از جهت تکنولوژی و هم از جهت اراده ی پیاده سازی و وارد شدن به عرصه های جدید یک لنگی هایی دارد یا شرایط ازجهت تعریف سازمانی برای آنها وجود ندارد و آنها باید زمینه های کار خودشان را ادامه بدهند. ابتدا در زمانی که ایشان یک مقطعی با حفظ سمت جانشین نیرو مسئول سازمان جهاد نیروی هوایی سپاه هم بودند وارد شدند به طراحی سامانه های ناوبری جدید و تکنولوژی های موبوط به هدایت موشک، ورود کردند به طراحی موتور موشک که در این بخش دستاوردهای خیلی ارزشمندی را داشتند که تازه این ابتدای فعالیتهای ایشان در حوزه ی تحقیقات و تولید محصولات موشکی در داخل سپاه بود و اینقدر این موضوع علاقه مندی مسئولین و خود ایشان را از جهت چشم اندازهای که ایجاد کرده بود بالا برد که دیگر اساسا در مقطعی که ایشان ایده های جدیدی را در تقویت قابلیتهای بردی و دقتی موشک ها و توانمند سازی سلاح های جمهوری اسلامی پیشنهاد دادند.

همه اذعان داشتند به اینکه دیگر حسن آقا وقتش نباید در حوزه ی مدیریتی و پرداختن به اداره سازمان و روز و شب کردن امورات سازمان گرفته بشود جمع بندی فرمانده کل سپاه این شد که باید حسن آقا بیاید در یک مجموعه تحقیقاتی مستقل و برای پرداختن به ارتقاء قابلیتهای موشکی و تاثیر پذیر کردن بیشتر موشک ها در حوزه ی دفاع کشور کار بکند که خودش یک باب جدیدی در سپاه بود، برای وارد شدن به مطالعات و تحقیقات و ساخت زیر سیستم های یک موشک قابل تر و موثر تر و کارآمدتر که البته این زمینه ی کاری مورد علاقه ی شخصی خود حسن آقا هم بود و به جهت نگاه بلندی که در این حوزه داشتند به حمدا... دستاوردهای خیلی خوبی در این دوره ی کاری از ایشان امروز ما به یادگار داریم هم در بخش تجهیزات زمینی، سیستم ها و سامانه های جدید و زیر سیتم های موشکی و از جمله در بخش هدایت و کنترل در بخش موتور و بدنه در بخش توانمند سازی قدرت سر جنگی و در ادامه هم زمینه های بیشتری را در مسیر خودشان تنظیم کرده بودند که خب تقدیر الهی این بود که این دفتر به نوع دیگری ورق بخورد. اگر تا آن روز مشق این دفتر را حسن آقا می نوشت امروز دیگرانی جمع بشوند و وارد بشوند و این مسیر را ادامه بدهند که بتوانند با استعانت از روح آزاد شده ی حسن آقا که می تواند در وجود همه ی افراد تجلی بکند انشاا... با یک ظرفیت مضاعف تری این کار را ادامه بدهند قطعا آینده و هدف را که حسن آقا جهت رسیدن به یک قدرت بازدارنده و کارآمد دفاعی و یک نیروی موثر مقابله با تهدیدات در سطح امنیت ملی ترسیم کرده و مسیری را که حسن آقا تنظیم کرده دست یافتنی خواهد بود و عقبه ای که حسن آقا از خودش به یادگار گذاشته با ایجاد یک فرماندهی مقتدر موشکی که همواره آن را به عنوان توان موشکی و بازوی ولایت از آن یاد می کرد این می تواند هر تهدیدی را بر علیه نظام اسلامی خنثی بکند و یک اطمینان و ایمنی را برای این کشور به عنوان یک فرصت فراهم نماید.