معلم درباره درامهای اجتماعی گفت: در ایران یکی دو نوع فیلم داریم که عمده آنها درامهای اجتماعی است و بخشی از این درامهای اجتماعی طبیعتا برگرفته از مسائل اجتماعی است که در جامعه اتفاق میافتد و به همین دلیل شاید مسائلی مثل اختلافات زناشویی و فقر و خیلی دیگر از مسائل ناشی از آن را زیاد ببینیم. این مسائل طبیعتا به دلیل اینکه از لحاظ تولیدی نیز راحتتر تولید میشوند و فیلمهای پرخرجی نیستند، بیشتر میبینیم.
وی در ادامه افزود: بعضیها میگویند که سینمای ایران در دایره بسته سوژه است. طبیعی است که از نظر اقتصادی سینما قوی نیست و طبیعتا هم نمیتواند داستانهایی که نیاز به ساخت پیچیدهتری دارد را بسازد. بنابراین به فیلمهای آپارتمانی و شهری رو میآورد. بخش بزرگی از این مسئله به تولید صنعتی که ما در ایران نداریم، برمیگردد.
معلم درباره نوع فیلمسازی در ایران گفت: فیلمسازی در ایران یا یک دغدغه روشنفکرانه و یا یک مأموریتی است. در مورد فیلمهای دولتی یک مأموریت وجود دارد، یعنی یک نفر استخدام میشود و سوژهای انتخاب میشود که درباره آن فیلم بسازد؛ بنابراین فیلمساز نهایتا مجری طرح است و او چیزی را نمیسازد که به آن معتقد است.
معلم در خصوص تولید فیلمهای نیمهخصوصی و یا روشنفکرانه در ایران گفت: نوع دیگر سینمای ایران، سینمایی است برگرفته از صنعت نصفه و نیمه خصوصی که عموما دغدغههای روشنفکرانه دارد و برخی از آنها میتواند تولید شود.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: این فیلمها هم با کمترین میزان تولید میشوند، چون افراد میترسند از اینکه فیلمشان اکران نشود یا فروش چندانی نداشته باشد. این چنبره تاریخی در حال تکرار است و ما از آن بیرون نمیآییم.
* جهان ذهنی فیلمسازان ما ایدهآل نیست
معلم در پاسخ به این سوال که چرا سینمای ایران به سمت فیلمهای ناامید میرود، گفت: بحث امیدواری و نحوه تفکر افراد بحث دیگری است که باید با این سوال مطرح شود که چرا سینمای ایران با مردم رابطه قویتری ندارد؟ یک دلیل این است که اراده برای تغییر در سینمای ایران نمود ندارد، یعنی سینماگران در فیلمهایشان ایدهآل را مطرح نمیکنند و جهان ذهنی آنها جهان ایدهآل نیست.
وی در ادامه افزود: جهان ذهنی آنان یک جهان محدود به واقعیت است و فقط در چارچوب محدودیت میتوانند حرکت کنند و نمیتوانند فراتر از آن به اراده ناشی از تغییر به اجتماع بپردازند. به همین دلیل، فیلمهای ما عمدتا فیلمهایی است غمگین و به شدت سرکوبکننده حرکت آدمها برای تغییر در اطرافشان.
وی در ادامه افزود: برای همین ما سینمای مبتکر قهرمان نداریم. حتی در فیلم اجتماعی هم که ساخته میشود، کسی عاشق قهرمان فیلم نمیشود و قهرمان داستان را دوست ندارد؛ به خاطر اینکه از اراده او خوشتان نمیآید، به همین دلیل هم فیلمها فروش ندارند.
* مردم علاقهای به دیدن خودشان در فیلمها ندارند
معلم درخصوص عدم خیالپردازی در فیلمهای سینمای ایران گفت: مردم علاقمند نیستند که فقط خودشان را ببینند. مردم میخواهند یک پرده بالاتر از واقعیت را ببینند. به هر حال بخش بزرگی از سینما مسئله خیالپردازی است و حس زندگیِ بهتر، در غیر این صورت مردم حاضر نیستند برای تماشای زندگی خودشان پولی پرداخت کنند.
معلم در پاسخ به این سوال که چرا سیاهنمایی در سینمای ایران رواج پیدا کرده است گفت: به نظر من واژه سیاهنمایی اصلا واژه درستی نیست. یعنی این کار با عمد انجام نمیشود و در تفکر نهفته است! بالاخره جامعه مثل هر پدیده دیگری، در طبیعت بخشهای سیاه و سفید دارد. همانطور که در یک جامعه ازدواج هست، طلاق نیز هست؛ همانطور که مرگ هست، زندگی هم هست؛ همانطور که فقر هست، ثروت هم هست.
وی در ادامه افزود: به هر حال شما یک طرف از یک ماجرای تلخ و شیرین قرار میگیرید و اصل درام نیز بر همین اساس شکل میگیرد. درام بر اساس مرگ و زندگی است. بر اساس ازدواج و طلاق و جدایی و پیوند است. درام از همین سیاه و روشنیها و یا تلخی و شیرینیها میآید و گرنه هرگز درامی وجود نخواهد داشت.
وی در ادامه گفت: یک فیلم با یک عروسی شروع میشود؛ آن عروسی منجر به یک مرگ میشود، پس شما وارد بخش سیاه زندگی میشوید، در غیر این صورت تماشاگر شما را دنبال نخواهد کرد.
معلم ادامه داد: این مسئله که میگویند چرا فیلمسازان درباره مفاهیمی که مفاهیم منفی است و یا به لحاظ اخلاقی مثلا جدایی فرزندان از پدر و مادر، خیانت زن و شوهر فیلم میسازند، اشتباه است. اینها واقعیتهایی است که در جامعه وجود دارد اما اینکه فیلمساز با چه رویکرد و با چه دیدگاهی سراغ موضوع میرود، مهم است.
* فقر بزرگ فکری سینمای ایران
معلم افزود: به نظر من فقر بزرگ فکری سینمای ما این است که با اعتقاد به بهتر شدن، سراغ موضوعات نمیرویم و فیلمها نهایتا بخشی از آرمانهای جامعه را که به بنبست رسیده تصویر میکند و به همین دلیل موفق نیستند.
معلم خاطرنشان کرد: سینمای آمریکا هم دنبال این موضوعات میرود و موفق نیز هست. به دلیل اینکه معتقد است ارادهای برای تغییر وضعیت وجود دارد. شاید این به خود فیلمسازهای ایرانی برمیگردد، فیلمسازهای ایرانی شاید ارادهای برای تغییر در ذهنشان وجود ندارد. بخشی از آن واقعیت است و بخشی از آن دیدگاه فیلمساز است.
معلم در خصوص فیلمهایی که سیاهنمایی در آن وجود دارد، گفت: من اسم این موضوع را سیاهنمایی نمیگذارم. اگر بخواهیم از آن ایرادی بگیریم بهتر است وارد گفتوگو شویم، یکی از مشکلات جامعه ما این است که ما بلافاصله به فیلمها مارک میزنیم، مثل همین اتفاقی که اخیرا افتاده است.
وی بیان داشت: این فیلمها حاصل ذهن و ایده فرهنگی است، پس پاسخ فرهنگی برای این موضوعات وجود دارد. ممنوع کردن و ممیزی به جامعه کمکی نمیکند، چون نه فیلمساز عقیدهاش عوض میشود نه اینکه در آن واقعیت تغییری ایجاد میشود.
معلم در خصوص نظارت بر فیلمها گفت: وقتی میببینیم که چهل درصد از ازدواجهای زیر سی سال به طلاق انجامیده که این مطلب در جامعه بسیار خطرناک است، پس چرا نباید در مورد این معضل فیلم ساخت؟ به نظر من اینکه ما مکرر از قبل تعیین کنیم که شما چه جوری نگاه کن، شما چگونه بیاندیش. کار به جایی نمیبرد. البته ما و دستگاه نظارتی و سیستمی، این کار را انجام میدهیم اما هیچ فایدهای ندارد و هیچ تغییری نمیکند. آیا با این کارها سینمای ما نسبت به 20 سال پیش وضعیت بهتری دارد؟ قطعا بدتر شده است و بدتر خواهد شد.
معلم درباره امید به زندگی در فیلمهای سینمایی گفت: سالهاست که این بحث پیش آمده که در فیلمهای ایرانی سیاهنمایی وجود دارد. نمیشود این موضوعات را فراموش کرد. ما سر واقعیت موجود فقط میتوانیم دعوا کنیم. تماشاگر نباید احساس کند که در یک چرخه بسته افتاده است و نمیتواند خارج شود، زیرا تماشاگر هم از بنبست خوشش نمیآید.
* تماشاگران روشنفکر هم با فیلمهای پرامید بهتر برخورد میکنند
وی افزود: تماشاگر از رسانه و هنر توقع این را دارد که او را امیدوار به هستی کند و این به صورت ذاتی در تماشاگر وجود دارد. حتی تماشاگران روشنفکر هم نهایتا با فیلمهای روشن و پرامید بهتر برخورد میکنند، با اینکه ممکن است بخشی از آنها بگویند که شما میخواهید واقعیت را کتمان کنید.
معلم بیان داشت: به نظرم دلیلی ندارد که شما وقتی یک واقعیتی اجتماعی را مطرح میکنید، مقداری هم در آن امید باشد. چه اشکالی دارد که ما بگوییم آدمی که مشکلات را در بهترین حالتش مطرح کند، آدم متعهدی است؟
* هنرمند سیاستمدار نیست
معلم در ادامه گفت: هنرمند سیاستمدار نیست، وزیر هم نیست که مدام بگوید همه چی خوب است، بعضی وقتها وظیفه جامعه هنری است که نگرانی ایجاد کند. در ایران میخواهند هنرمندان را شبیه سیاستمداران کنند، البته سیاستمداران دوست دارند این کار را کنند، چون وقتی مسئول میشوند میگویند شما بیایید در مورد پیشرفتهای ما فیلم بسازید، در حالی که شما در عرصه سیاست کار خودتان را انجام میدهید و هنرمند هم در عرصه هنر کار خودش را انجام میدهد.
* هنرمندی که میخواهد کار سیاسی کند، سیاستمدار شود
وی افزود: من ترجیح میدهم آن هنرمند برود و سیاستمدار شود تا اینکه بخواهد سیاست را وارد هنر کند. در بعضی موارد وظیفه هنرمند تذکر اجتماعی است. تبلیغات هم یک هنر است ولی هنر سینما نیست. سینما به هر حال از یک فکر بیرون میآید و حاصل تفکر یک جمع فیلمساز در یک اثر هنری متجلی میشود و مردم باید خریدار این اثر هنری باشند.
* در سینمای صنعتی اگر هنرمند شکست بخورد، دیدگاهش را تغییر میدهد
تهیهکننده فیلم سینمایی «آل» گفت: اگر اجازه بدهیم که سینمای صنعتی در ایران راه بیافتد، اتوماتیکوار حس و حال فیلمسازان و نگاهشان عوض خواهد شد. وقتی خودشان شکست میخورند، احساس میکنند باید تغییر دیدگاه بدهند.
* در ایران سینمای سفارشی و سینمای غرغرو داریم
معلم اضافه کرد: در سینمای ایران دو وجه هنری بیشتر نداریم، یا یک سینما سفارشی است که صرفا خوبیها را بیان میکند و بخش سینمای دیگر سینمای غرغرو است که مدام غر میزند و میگوید اینها خوب نیست. از نظر تأثیر اجتماعی این دو شبیه هم هستند، مردم هیچ کدام را نمیپسندند.
وی در پایان اظهار داشت: توفیق فیلم فقط به تعداد بینندههای آن نیست، بلکه یک فیلم وقتی توفیقی حاصل میکند که در شبکه اجتماعی ورود کند. این مطلب بدین معنی است که مردم، رسانهها و منتقدین درباره آن حرف بزنند.