کد خبر 17111
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۵

يکي از عمده ترين راه هاي تصرف قلبها گسترش در جهان امروز، ورزش مدرن است. ورزش مدرن به عنوان محصول تفکر ليبراليسم، بيش از آنکه در راستاي تربيت جسمي جلوه گر باشد، يک صنعت تجاري قلمداد مي شود.

در طول تاريخ فعاليت‏هاي ورزشي عمدتاً به منظورحفظ تندرستي و سرگرمي بشمار مي رفتند اما در طول قرن بيستم و همراه با گسترش مدرنيته، با ورود دو عنصر رسانه و اقتصاد ماهيت ورزش به کلي دگرگون شده و به ورزشي مدرن تبديل شد و همراه با گسترش آن موجب توده گير شدن و پر رنگ تر شدن نقش آن در زندگي مردم شده است.
با توجه به ايده جان لاک در ليبراليسم با موضوعيت نظريه بازار آزاد و با هدف دسترسي آزاد به رقابت و اعطاي پاداش در قبال عملکرد، ورزش مدرن نيز به عنوان محصول تفکر ليبراليسم داراي اصل ورود آزاد ورزشکاران به محيط ورزش و به و ارائه مهارتها و هنرهاي فردي در برابر ديگران در شرايط مساوي مي باشد که بر اساس مقررات پيش بيني شده، ورزشکاران پاداشي را متناسب با عملکرد خود دريافت خواهند کرد(1).
بعضي از فيلسوفان بر اين اعتقادند که ورزش مدرن به دليل ماهيت ليبرالي خود از بسياري جهات مي تواند يک الگوي کاملي براي دستيابي به جامعه اي با تفکر ليبرال دموکراسي باشد زيرا انسانها به غير از زمين ورزش از فرصت مناسبتري برخوردار نيستند تا بتوانند به طور آزادانه مهارت هاي خود را در معرض نمايش قرار دهند و پاداشي متناسب با آن دريافت کنند. به همين دليل مطالعات امروز به سمتي مي رود که ورزش مدرن به عنوان الگو در سيستم قضايي کشور قرار گيرد.  چراکه محققان بر اين باورند که سيستم پاداش در ورزش مدرن کارامدتر و سريعتر و آسان تر است. اين بدان معناست که زماني که ورزشکاري پيروز مي شود در آن لحظه خوشحال است و به همين نحو نيز زماني که شکست مي خورد غمگين خواهد شد و از اين حيث که مزد هر فردي متناسب و بلافاصله بعد از عملکردش به او داده مي شود داراي مزايايي ويژه اي در نظام عدالت و انصاف است(2).
تفاوتهاي فاحشي ميان ورزش مدرن با ورزش سنتي وجود دارد. ويژگي اصلي در ورزش سنتي جداي از تقويت قواي جسماني، تعليم و تربيت از طريق ورزش مي باشد اما ورزش مدرن بيش از آنکه در راستاي تربيت جسمي جلوه گر باشد، يک صنعت تجاري قلمداد مي شود. به تعبير برخي از جامعه‏شناسان ورزشي، تجاري‏شدن ورزش نشان از تلاش و جستجوي نظام سرمايه‏داري براي پيدا کردن عرصه‏اي ديگر است که در آن توليد سود و انباشت سرمايه امکان ‏پذير است”.ژان ماري بروم “ انديشمند فرانسوي اشاره دارد که ورزش بين‏المللي و مدرن پديده‏اي امپرياليستي است. به نظر وي، ورزش مدرن به گونه‏اي مستقيم با منافع سرمايه‏داران امپرياليست پيوند دارد. وي با اشاره به پيوند ميان بازي‏هاي المپيک با اتحاديه‏هاي تجاري، اذعان مي‏نمايد که ورزش به منزلة فعاليتي که وجه مشخصة جامعة صنعتي بورژوا است، بازتاب محضِ نظام سرمايه‏داري است. همچنين ”يان تيلور“ نيز با تاکيد بر ماهيت ليبراليستي ورزش مدرن اشاره دارد که به طور مثال ورزش فوتبال، ورزش طبقة کارگر بوده است و طرفداران آن از طريق دموکراسي مشارکتي احساس تعلق خود به باشگاه را متبلور مي‏کردند. به تدريج مديران باشگاه‏ها اين احساس تعلق عميق را ناديده گرفتند و به سمت مشتريان و حاميان پردرآمدتر روي آوردند. به اين ترتيب نقش باشگاههاي محلي در ابعاد اجتماعي کاهش يافت و فعاليت اين باشگاه ها بيشتر به سوي فعاليتهاي تجاري و جذب تماشاگر سوق پيدا کرد. نشانه هاي اين تغيير رويه را مي توان در شهري کردن، تماشاگر پسندکردن، حرفه‌اي کردن(پرداخت دستمزدهاي بالا) ورزش فوتبال متجلي دانست. در واقع، تيمهاي فوتبال ديگر به طرفداران سنتي تعلق نداشتند، بازيکنان دستمزدهاي بالا مي گرفتند، مالکان باشگاهها را افراد ثروتمند تشکيل مي دادند و محدوده‏ي عملکرد تيم‏ها از حالت محلي به بين المللي تغيير يافت. در چنين حالتي، طرفداران باشگاهها که عمدتاً از طبقه پايين جامعه بودند به تدريج احساس کردند که ديگر جزو باشگاه نيستند و کنترل موثري بر سرنوشت "تيمهايشان" ندارند. تيلور اين فرايند را که به زاويه رفتن سوسياليسم مي انجامد را بورژوايي شدن فوتبال مي داند(3).
شکل گيري جريان اقتصادي در ورزش مدرن با رونق گرفتن بازار نقل و انتقالات بازيکنان و مربيان حرفه اي، خريد و فروش حق پخش تلويزيوني بازي هاي ورزشي، تبليغات تجاري گسترده در جريان بازي ها و سرمايه گذاري کلان در حمايت از تيم هاي ورزشي، همگي بر ماهيت ليبرالي ورزش مدرن حکايت دارد. انگيزه بسياري از دولت ها در جهان براي حمايت از ورزش جداي از کسب درآمد هنگفت و جذب توريسم ورزشي اين بود که موفقيت در عرصه ورزش مي تواند منجر به کسب اعتبار و حيثيت در عرصه بيت الملل شود. از اين حيث بود که حتي کشورهاي کمونيستي و سوسياليستي مانند چين نيز براي پيروزي در ميدان هاي ورزشي سرمايه گذاري هاي چشم گيري به عمل آوردند.
با گسترش حوزه ورزش مدرن، سياست بين الملل به عنوان منبع تاثيرگذار در سياست داخلي کشورهاي جهان مطرح شد به گونه اي که روند تحولات خارجي به عنوان يک تحميل براي سياست گذاري داخلي تبديل مي شود. کمرنگ شدن نقش دولت در کنترل گردش مالي و اقتصادي ورزش و تاثيرات آن در اقتصاد و فرهنگ کشورهاي سوسياليستي و کمونيستي به ويژه با توجه به ماهيت ليبرالي ورزش مدرن، زمينه اي را براي ترويج تفکر ليبراليستي در اين کشورها به وجود آورد. با توجه به سير تحولات استعمار که در شيوه کلاسيک به صورت حکومت مستقيم انجام مي گرفت. اين فرايند در استعمار نو با گماردن حکام دست نشانده و يا تصرف بازارهاي اقتصادي کشور مستعمره پيش رفت، اما در عصر جديد استعمار فرانو، قلبها و مغزها را تصرف مي کند و يکي از عمده ترين راه هاي تصرف قلبها گسترش ورزش مدرن در جهان امروز است به طوري که آخرين نسخه رهايي بخش غرب براي جهان که "ليبرال دموکراسي" است به مثابه ويروسي مي ماند که از طريق ورزش مدرن بارگيري مي شود و اشاعه و بسط آن در فرايند پروژه غربي سازي جهان توسط غرب موجب آلوده شدن جهان به اين ويروس خواهد شد.


منابع

1- Breivik, Gunnar (2000).. Limits to Growth in Elite Sport - Some Ethical Considerations. Philosophy of Sport. Norwegian State University for Sport and Physical Education
2- Breivik, G. (1973) Idrettens filosofi (Philosophy of sport) NIH.Oslo

3- رحمتي، محمد مهدي. تأملي جامعه‏شناسانه برابعاد پنهان تجاري‏شدن ورزش.