گروه گزارش ویژه مشرق؛ یکی از جریانهایی که در سالهای اخیر نقش بسزایی در سیاستهای منطقهای ایفا کرده و هر روز بر دامنه گسترش نفوذ آن در منطقه افزوده میشود، جریان "سلفی" است.
نظر به انحرافهای گسترده اندیشه سلفیان در جهان اسلام که متاسفانه دامنه آن به حوزه عقاید دیگر مذاهب شناخته شده اسلامی نیز سرایت کرده، تلاش شد در گزارشی به معرفی این جریان انحرافی و سیر تحول و اندیشههای آن بپردازیم. در قسمت اول گزارش با عنوان "سلفی کیست و چه می گوید؟/ چرا سلفی گری بزرگترین خطر پیش روی جهان اسلام است؟" به معرفی اجمالی و چگونگی پیدایش این جریان پرداختیم. در ادامه به معرفی سلفی گری معاصر خواهیم پرداخت.
***
تحولات عارض بر جریان سلفی را تا كنون میتوان به چهار مرحله تقسیم كرد:
ـ مرحله اول: حالت تئوریك كه توسط "ابنتیمیه" در قرن هشتم بنیانگذاری شد.
ـ مرحله دوم: حالت تطبیق و اجرا كه توسط "محمد ابن عبدالوهاب" و جانشینانش در اواسط قرن دوازده و اوایل قرن سیزده هجری در محیط محدود حجاز به آزمایش درآمد.
ـ مرحله سوم: تبدیل شدن به یك جریان نیرومند و تأثیرگذار در جهان اسلام كه توسط نوادگان امرای سعودی و شیوخ عربستان سعودی به مرحله اجرا درآمد.
ـ مرحله چهارم: تبدیل اندیشه سلفی به یك ایدئولوژی انقلابی در آغاز قرن پانزدهم هجری و ظهور پدیده تشكیل گروههای سلفی سیاسی ـ جهادی در مصر و افغانستان و كشمیر و فیلیپین و جمهوریهای تازه استقلالیافته شوروی سابق و یمن.
رشد جریان تکفیری در عربستان سعودی
سلفىهاى نجد یکدست نیستند، بلکه گروهى "سلفى تبلیغى" هستند که قائل به جهاد و اقدام خشونتآمیز نیستند و گروهى دیگر گام فراتر نهاده، "سلفى جهادى" مىباشند که با تشکیل جنبشهاى مسلحانه زیرزمینى معتقدند، باید دولتها را سرنگون و اسلام اصیل را پیاده کرد.
شيخ عبدالعزيز بن عبدالله آل الشيخ - مفتي وهابی عربستان سعودي
"سلفىهای جهادى" با اعلام تشکیل جبهه جهانی اسلام برای جهاد با یهودیان و صلیبیها به رهبری "اسامه بن لادن" سعودی و "ایمن الظواهری" مصری بیش از پیش توجه به گرایشهای مبارزاتی را مورد توجه خود قرار داد.
بیتردید حادثه 11 سپتامبر نقطه عطف در تاریخ تحولات معاصر است. جریان سلفی که بعد از عربستان سعودی در قالب جنگجویان طالبانی ظاهر شد، منافع بسیاری از رژیمهای منطقه را به خطر انداخت.
قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشتهای ظاهری از آیات قرآن، طالبان را بر آن داشت که حتی برای مخالفان فکری و سیاسی خود نیز تعیین تکلیف کند و رسالتی فراتر از قد و اندازه خود در نظر بگیرد. این جریان فکری خود را در محدوده جغرافیایی افغانستان محدود نکرد، بلکه برای خود مسئولیت اشاعه تعالیم اسلام مبتی بر قرائت سلفی به سایر کشورهای منطقه را نیز در نظر گرفت.
این گروه ضمن اختلاف نظر با سایر گروههای سنی، سرسختانه نسبت به شیعیان کینه میورزد و به همین خاطر به مراتب سیاستی خشن در قبال آنان به کار میبرد.
سرشناسترین شیوخ وهابی سعودی
حوادث 11 سپتامبر باعث ارتقای جایگاه راهبردی گروههای نظامی و شبه نظامی و محوریت تفکر القاعده شد. چنین پدیدهای از زمان پیدایش عمدتا از سوی تفکر استراتژیک کاخ سفید مورد حمایت قرار گرفت، اما بعدها با توجه به اصطحکاک منافع آنان در منطقه نزاعی عمیق میان آنان درگرفت و در نهایت باعث تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان شد.
نفوذ جریان سلفی به کشورهای منطقه
الف) لبنان
علاوه بر افغانستان، یکی دیگر از مراکز رشد سلفیگری لبنان است. جریان سلفی شام در دمشق توسط "ناصرالدین الالبانی" ظهور کرد. تفکر سلفی در اواخر دهه 50 توسط تعدادی از طلاب مراکز دینی عربستان به لبنان راه یافت. مهمترین این افراد "شیخ سالم الشهال" و "شیخ عبدالرزاق الزغبی" بودند. این دو نفر طرابلس را به مرکز گسترش و ترویج تفکر سلفی در تمام مناطق لبنان تبدیل کردند.
جریان سلفی شام در دمشق توسط "ناصرالدین الالبانی" ظهور کرد.
فعالیت سلفیها در لبنان از طرابلس شروع شد. از سال 1977 جریان سلفی به نحو چشمگیری فعال شد. در سال 1981 به صورت تشکیلات منظم و سازمان یافته فعالیت خود را شروع و جمعیت "نواه الجیش اسلامی" را بنیانگذاری کرد. این تشکیلات در کنار سایر تشکیلات و نیروهای اسلامی سنی از جمله "جنبش توحید اسلامی" یا "جماعت اسلامی" حضور کم رنگی داشت که عرصه را تحت سیطره خود داشتند.
با فروپاشی جنبش توحید اسلامی در سال 1985 سلفیها امکان توسعه و گسترش بیشتری یافتند و توانستند، به عنوان یک جماعت مستقل ابراز وجود کنند. حضور آنان به طور متمرکز و قوی در طرابلس و برخی مناطق شمال از جمله "عکار" و "الضنیه" به چشم میخورد.
در کل مناطق شمال لبنان به علت استقرار اکثر شخصیتها و موسسات سلفی لبنانی برای وجود سلفیها اهمیت خاصی دارد. همچنین حوادث سالهای اخیر که در این مناطق بین دولت و سلفیها روی داده، شمال را به پایگاه و مرکز تجمع سلفیها تبدیل کرده است.
از شخصیت کلیدی و موثر سلفیهای لبنان باید از "سالم الشهال" نام برد که جنبشی اسلامی به نام "نواه الجیش اسلامی" را بنیانگذاری کرد. با فروکش کردن فعالیت این تشکیلات در سال 1985 فعالیت منظم جریان سلفی متوقف شد و هریک از سران جنبش خود به تاسیس یک نظام و جمعیت خاص تحت پوشش جمعیتهای دینی و مراکز آموزش دینی پرداخته و خود را به عنوان امیر آن معرفی کردند.
در اواسط دهه نود جنبش سلفی دستخوش بحرانها و حوادث تعیین کنندهای شد که به تضعیف فعالیت آن انجامید. زیرا دستگاه امنتیی لبنان به علت بمبگذاریها و جنایات و ترورهایی که پیروان این جنبش مرتکب میشدند، آنها را تحت فشار قرار داد. پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر در سال 2001 فشارهای امنیتی بر گروههای سلفی تشدید شد.
جریان مشکوک "فتح الاسلام" در لبنان و تحریکات نظامی این گروه در اردوگاه "نهرالبارد" نیز ناشی از تلاشهای جریانهای افراطی اهل سنت برای تاثیرگذاری در تحولات منطقه به خصوص لبنان بود. رهبری این جریان به عهده فردی به نام "ابوخالد العلمه" بود که سابقه عملیات تروریستی در عراق و همکاری با ایمن الظواهری و "ابو مصعب الزرقاوی" را داشت. وی به دلیل برخی اقدامات خرابکارانه علیه شیعیان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی نیز در سوریه زندانی شد.
ابوخالد العلمه بعد از آزادی از زندان با همکاری یک اردنی فلسطینیتبار به نام "شاکر العبیسی" اقدام به تاسیس گروه "فتح الاسلام" و در سال 1970 وارد سازمان فلسطینی فتح شد، اما بعدها جزو گروههای شورشی علیه عرفات در آمد و در سال 1990به القاعده پیوست.
شاکر العبیسی
یکی از اعضای مسلح گروه فتح الاسلام در اردوگاه نهرالبارد
پرونده گروه فتح الاسلام در نهایت با دخالت دولت سینیوره و خویشتنداری حزبالله لبنان بسته شد، اما کارشناسان و صاحنظران سیاسی این تلاشها را در راستای کاهش اقتدار حزبالله ارزیابی کردند.
تکفیریها در عراق
از دیگر نقاطی که جریان تکفیریها به صورت فعال در حوادث سیاسی نقش آفرینی میکنند سرزمین اشغال شده عراق است.
درحال حاضر یک دولت شیعی در عراق در راس امور اجرایی آن قرار دارد، اما حضور عناصر شیعی منافع برخی از سران منطقه، بعثیها و گروههای تندرو سنی مذهب این کشور را به مخاطره انداخته است. به همین دلیل اتحادی استراتژیک میان سنیان ناراضی و عناصر حزب بعث علیه دولت شکل گرفت و از سوی دیگر رژیمهای عربی حوزه خلیج فارس که منافع خود را با تغییر نظام در عراق در خطر میدیدند، زمینه نفوذ القاعده را در این کشور فراهم کردند. این موجب شد تا روند خشونتها در عراق شتاب بیشتری به خود بگیرد و تکفیریها در این کشور عرصه را برای اقدامات خود مناسب ببینند. یکی از بهانههای مهم علمای اهل سنت برای به کارگیری حربه تکفیر برای شیعیان بحث غلو درباره ائمه اطهار است.
سلفیهای تکفیری (القاعده) در عراق
پرچم سیاه سلفیهای تکفیری (القاعده) در عراق
ابو مصعب الزرقاوی
از برجستهترین چهرههای جریان سلفی و رهبر القاعده در عراق بود
زرقاوی توسط نیروهای آمریکایی کشته شد
روش فکرى سلفیه
مسئله مهم، آگاهى از روش فکرى سلفیهاست، آنها به طور عام از دو روش فکری بهره میجویند که به هم نزدیک است:
- گروهى فقط کتاب و سنت را حجت دانسته و از داورىهاى عقل کمک نمىگیرند.
- گروهى دیگر مىگویند قرآن و سنت وقتى براى ما حجت است که با فهم "سلف" همراه باشد، زیرا ما آیین خود را از آنها گرفتهایم.
آنان در تعبد به نص (کتاب و سنت) بین خبر واحد و خبر متواتر فرق نمىگذارند؛ حتى خبر واحد را در تبیین عقاید و معارف حجت مىدانند.
ایمن الظواهری، از برجستهترین چهرههای جریان سلفی
بر همین اساس خدا را با صفات بشرى توصیف مىکنند و براى او خنده و گریه و آمد و رفت و نشستن و پا نهادن در جهنم و صداى جرجر تختى که روى آن مىنشیند مانند صداى کجاوه، قائل هستند.
اما بنیان اندیشههای سلفی با توجه به رسایل ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب و منظومه "هدایت المرید" شیخ "عوض العبادی" و توحید علام الغیوب "عبدالقادر اهدل" و شروح متعدد كتاب التوحید "محمد ابن عبدالوهاب" و موجز عقیدة السلف نوشته تنی چند از علمای سعودی و دائرهالمعارف فرید وجدی و باقی آثار قلمی سلفیها به شرح زیر خلاصه میشود:
1 ـ قرآن به عنوان منبع قطعی و بنیادین عقاید و معارف و ارزشها و احكام تلقی میشود، ولی قرآن جز با تبینات نبوی كه آن هم تنها از راه احادیث صحیحالسند به دست میآید، قابل فهم و استناد نیست.
اسامه بن لادن، رهبر القاعده و از برجستهترین چهرههای جریان سلفی 2 ـ در رجوع به قرآن و سنت هم كه شعار همیشگی سلفیها میباشد، باید از فهم سلف صالح استفاده كرد و سلف صالح صحابه و تابعین و تابع تابعین هستند كه فهم آنان نیز از ذخایر معرفتی سلفیه و از مراجع غیر قابل تردید آنها محسوب میشود، آنان همان سه نسل نخستین مسلمانان هستند كه در زبان احادیث ستایش شدهاند و به عنوان قرون برتر یاد شدهاند.
اسامه بن لادن، رهبر القاعده و از برجستهترین چهرههای جریان سلفی
ارادت وهابیها به بن لادن
3 ـ در فقه تابع مذهب خاصی نیستند و بر احادیث تكیه دارند، گرچه بعضی از آنها هم التزامی مشروط به مذهب دارند.
4 ـ از افكار و ارزشهای وارداتی به میان مسلمانان بدون بررسی و گزینش گریزانند.
5 ـ تمام بدعتها و امور نوظهور در اسلام چه در حوزه عبادات و چه در حوزه اخلاق و احكام را منكر هستند و به تقسیمبندی بدعت به دو نوع حسنه و سیئه باور ندارند، تنها به تقسیمبندی دنیوی و اخروی و لغوی و شرعی باور دارند.
6 ـ دعوت به توحید از اهتمامات جدی آنهاست، اما توحید را فقط در محدوده استغاثه (فریادرسی) و اعمال عبادی و عدم تقدیس اولیاء و امامان و قدیسین تعریف میكنند و كمتر به جوانب و ابعاد فلسفی و روحی و اجتماعی توحید میپردازند.
7 ـ در تفسیر آیات متشابه و اسماء و صفات الهی توقف بر نص را میپسندند و تأویل و تعطیل و تشبیه و تكییف (چگونگی) را روا نمیشمارند و در حقیقت راه استدلال عقلی و زبانشناسانه را در تفسیر نصوص درباره امور غیبی و در كل الهیات میبندند.
8 ـ در راه گزینش احادیث و روایات و در عقاید و در سیاست راه برهان عقلی را نمیپیمایند، ولی در زمینه فقه متمایل به آسانگیری و ترك ریزهكاریها و پیچیدگیها و تكلفات هستند.
9 ـ الگوی فكری و اعتقادی و علمی و روحی همه سلفیها ابنتیمیه حرانی میباشد كه با اختصار به او لقب "شیخالاسلام" دادهاند.
10 ـ عموم سلفیها دشمن فلسفه و منتقد علم كلام و بیمبالات به علوم بلاغی و علم اصول فقه میباشند.
11 ـ اطاعت از حاكم ظالم را نیز مانند علمای مذاهب اسلامی متأخر در غیرمعصیت نه تنها جایز بلكه واجب میدانند و قیام علیه ایشان را در غیر "كفر بواح" (كفر آشكار) حرام میدانند.
12 ـ در مبالغه در تكفیر و ناسازگاری با غیر مسلمانان از دیگر فرقههای اسلامی تشدد بیشتری دارند.
13 ـ شناخت آنها به نسبت دنیای جدید و ساز و كارهای آن بسیار كم است. نادرند عالمان سلفی كه در معرفی و نقد فرقههای جدید و قدیم اسلامی تحقیق كنند ولی به نسبت ادیان قدیمی مانند مسیحیت و یهودیت و زردشتیگری و بودایی و ... و فلسفههای جدید غربی و مكاتب سیاسی و ادبی معاصر آثاری از آنها در دست نیست و در این زمینهها سلفیه معتدل و منصف به آثار دیگر متفكران اسلامی استناد کنند. تا جائیكه در آغاز تشكیل كشور سعودی بر سر ورود تكنولوژی همچون تلگراف به مناقشه پرداختند و امروزه نیز عكس علمای سلفی در مجلات مربوط به آنها چاپ نمیشود.
14ـ به احادیث صحیح آحاد نیز در همة شئون دین حتی در عقاید استناد میكنند و راه استنتاج عقلی را تا حد امكان باریك مینمایند.
با تمام این احوال مواضع و دیدگاههاي گروههاي سلفی از نخستین روزهاي شناسایی این جماعتها تا عصر حاضر، با توجه به شرایط زمانی و مکانی یا الزامات سیاسی اجتماعی، در معرض تغییر و تحول بوده و گاه این دگرگونیها موجب تعارضات جدي میان اعضاي گروههاي سلفی در جهان اهل سنت شده است. این نکته شامل عقاید و آراي سیاسی جماعت اخوانالملسمین به عنوان یکی از سرچشمههاي مهم زایش گروههاي سلفی جدید نیز میشود.
از بدو تأسیس جماعت اخوانالملسمین و پس از مرگ مؤسس آن دیدگاههاي سیاسی و اجتماعی و در برخی موارد اعتقادات مذهبی جماعت دچار تحول شده است. این تحولات به جدایی افراد و ایجاد انشعابهاي گوناگون در جماعت انجامیده است. بدین ترتیب، گروهها و افراد تندروتر و بنیادگراتر در جامعه آزاد شدند و به تدریج جماعتهاي جهادي کوچک و بزرگی همچون جماعت "جهاد اسلامی" در مصر شکل گرفتند.
این جماعتها و گروههاي سلفی که مشخصه اصلی آنها جهادگرایی و تکفیرگرایی بود، بعدها هسته و پایه اصلی بزرگترین گروه سلفی جهادگرا در جهان به نام "سازمان القاعده" را تشکیل دادند. از آنجا که فکر و اندیشه عامل انگیزه بخش مهم براي هر حرکت و جنبش اجتماعی است، بررسی اندیشه سیاسی سلفیها از اهمیتی خاص برخوردار است.
الف) حکومت اسلامی
در ارتباط با اندیشه سیاسی و دیدگاه سلفیها درباره حکومت اسلامی آنچه اهمیت مییابد، شاخصههايی چون نوع و جنس حکومت، تحزب و رقابت سیاسی و نقش و جایگاه امت و ملت در حکومت است.
درباره نوع و جنس حکومت، سلفیها تلاش دارند با انقلاب به سرعت جامعه کافرشده را به جامعهاي مسلمان تبدیل و حکومت اسلامی را با جهاد مداوم احیا کنند. آنان به طور معمول با رهبر (ولی امر) خود بیعت میکنند و عملا نوعی خلیفهگري کوچک شده را به نمایش میگذارند. اوج این نوع رفتار را میتوان در بیعت گروههاي مختلف جهادي و تکفیري در سراسر جهان عرب با "اسامه بن لادن"، رهبر تشکیلات القاعده مشاهده کرد. درحالیکه اخوانیها در این قضیه بر تغییر آرام جامعه و به دور از خشونت و در واقع بر ارشاد تکیه میکنند.
ب) تحزب و رقابت سیاسی
یکی دیگر از مباحث مهمی که در اندیشه سیاسی، گروههاي اسلامگراي سلفی را به خود مشغول کرده، مسئله تحزب و کثرتگرایی است. اگرچه دیدگاههاي سلفی چندان تفاهم و توافقی با حضور و نقش آفرینی احزاب در حکومت اسلامی ندارد، اما گذر زمان و مقتضیاتش سبب شده، زاویه دید برخی گروههاي سلفی، از جمله جماعت اخوانالمسلمین به تکثر در جامعه اسلامی تغییر کند، بگونهاي که عملاً موافقت خود را با کثرتگرایی و تحزب در جامعه اسلامی اعلام کرده است. برخلاف جماعت اخوان، گروههاي جهادي و تکفیري از اساس مفهوم تحزب و کثرتگرایی را در جامعه اسلامی و حکومتداري رد میکنند.
سلفیهاي جهادي و تکفیري و در رأس آنها سازمان القاعده با تفسیر خاصی که از دموکراسی و تکثر ارائه میدهند، آن را مطلقاً خلاف شرع میدانند و بدین علت با هرگونه تحزب و آزادي بیان به شدت مخالف هستند.
ج) نقش و جایگاه امت و ملت
سلفیها در آغاز چندان اهمیتی به مفهوم و جایگاه امت و ملت نمیدادند و همواره بر مفهوم امت در مقابل ملتگرایی و ملیگرایی تأکید می ورزیدند. آنها ملتگرایی و ملیگرایی را مفهومی وارداتی و غربی میدانند که مخدوشکننده قوام امت اسلامی است و آن را نشانه جاهلیت تلقی میکنند. اخوانیها مفهوم امت را پررنگتر از مفهوم ملت دنبال کردهاند، اما میتوان رگه هایی از ملیگرایی عربی را در دیدگاههاي سرکردگان آنها یافت.
گروههاي سلفی جهادي تکفیري تمرکز خود را بر مفهوم امت اسلامی و دارالاسلام معطوف کردهاند و همانطور که گفته شد در ذات فکري گروههایی همچون القاعده چیزي به عنوان تکثر جایگاهی ندارد، خواه این تکثر در عرصه ذهن و بیان باشد یا در صحنه دیانت یا دولت ملت.
د) تکفیر و تکفیرگرایی
در یک نگاهی کلی باید گفت، جماعت اخوانالملسمین به هیچ وجه خواهان درگیر شدن در ادبیات تکفیرگرایانه نیست و تمام تلاش خود را میکند که در جامعه و با جامعه مسلمان (ولو جاهلی و آلوده به برخی مسائل کفرآمیز) کار و فعالیت کند و راه اصلاح تدریجی جامعه را برگزیند. برخلاف آنان، جماعتهاي تکفیري جهادي به رهبري القاعده از تکفیر براي توجیه اعمال خود علیه دیگران بهره میبرند و تلاش دارند، به طوري گسترده از این واژه و مفهوم فقهی براي توجیه جهاد خود علیه دیگران (مسلمان و غیرمسلمان) بهرهبرداري و بدین ترتیب، مرز بین خودي و غیرخودي را مشخص کنند. از همین زاویه، ایدئولوژي جهادگرایی در متن و بطن ادبیات تکفیري القاعده، راه خود را از سلفی هاي اخوانی جدا و نگاهی متفاوت به جهاد ایجاد میکند.
هـ) جهاد و جهادگرایی
سلفیها در نظرهاي فقهی مرتبط با جهاد و تکفیر به روشنی جهاد را علیه کفار، منافقین و مشرکین واجب دانسته و خون آنها را حلال شمرده است.
جماعت اخوان به رغم تأکید بر مفهوم جهاد، مخالف خشونت عریان است و تلاش دارد جهاد را در مفهوم عمومی آن یعنی تلاش و کوشش در راه خدا (به هر وسیله و در هر شرایط نه فقط با تکفیر و نبرد) تفسیر و بدان عمل کند.
اما جهاد از نظر جماعتهاي سلفی تکفیري، به ویژه سازمان القاعده، چیزي بیش از یک حکم فقهی فرعی است. آنان معتقدند، جهاد، جنگ و ترور دشمنان خدا امري ضروري و تکامل بخش دعوت مسالمتآمیز به تشکیل حکومت اسلامی است.
جهاد در ایدئولوژي القاعده از اهمیتی والا برخوردار است و برخلاف اخوان که اصلاح و اعتدال را عنصر کلیدي میداند، سلفیهاي جهادي تکفیري یکی از مهمترین و کلیديترین مفاهیم ایدئولوژي خود را عنصر جهاد و حتی بعضا آن را از واجبات اسلامی دیگر مهمتر میدانند.
"ایمن الظواهری" و "ابو مصعب الزرقاوی" مهمترین و شاخصترین افرادی هستند که نسبت به مسلمانان دیگر که با عقاید القاعده همراهی نمیکنند، اعلام انزجار و در مواردی علیه آنان اعلام جهاد کردهاند.
پدیده سلفیگری، رقیب انقلابهای عربی
درحالی که امواج نیرومند حرکت ملتها در بهار عربی، چهره جدیدی به خاورمیانه و کشورهای عربی منطقه بخشیده است، دنیای عرب شاهد ظهور برخی حرکتهای ارتجاعی و فرقههای مطرود است که برای موج سواری و سوء استفاده از فرصتهای به دست آمده وسوسه شدهاند. امروزه شاهد فعالیت گسترده و پردامنه گروهها و فرقههایی هستیم که تا پیش از این در انزوای کامل به سر میبردند و حتی زمینهای برای ظهور و بروز افکار و اندیشههای واپسگرایانهای که آنها مروج آن بودهاند، وجود نداشته است.
تخریب بقیع توسط وهابیهای سعودی در عربستان
آنچه در این میان بسیار با اهمیت و حتی حساسیت برانگیز است، تلاش گستردهای است که برخی گروههای سلفی برای موج سواری در پهنه نهضتهای اخیر مصر، اردن، لیبی، یمن وحتی سوریه و کویت صورت دادهاند و انگیزههای بیشتری از خود نشان میدهند که چهرهای وارونه از اسلام را به نمایش درآورند.
فرصت طلبی سلفیها و عربدههای مستانهای که برخی گروههای منحط سیاسی-عقیدتی در دنیای عرب میکشند، دقیقا از همین زاویه است که معنی و مفهوم واقعی خود را پیدا میکند. در واقع، آمریکا و صهیونیستها با مانور سیاسی-تبلیغاتی پیرامون این حرکتها سعی دارند، چنین وانمود کنند که گویا نهضت عظیم ملتهای مسلمان در بهار عربی، نهایتا به سود سلفیها تمام شده و این سلفیها هستند که میوههای قیام و شهادت و پایداری ملتها را میچینند.
سلفیها در تونس
اکنون سلفیها به برکت ریخت و پاشهای آلسعود، فرصتی برای دلسرد و نومید کردن ملتهای عرب یافتهاند که این حرکتهای پرخروش علیه مظالم رژیمهای منحط عرب را به انحراف بکشانند و به ملتها نشان دهند آن چیزی که به خاطر آن قیام کردهاند، لگدکوب شده است.
ملک عبد العزیز، بنیانگذار پادشاهی وهابی در عربستان
در واقع باید گفت، از زمان خیزش جهان عرب در سال ۲۰۱۱، سلفیها بهعنوان شبکهای زیرزمینی و بزرگ از متعصبان مذهبی، به نیرویی قوی و پرسروصدا تبدیل شدهاند. عامل این رشد چشمگیر را باید "عربستان سعودی" دانست. آنان در لیبی و مالی سرگرم ویرانی زیارتگاهها و مراکز مذهبی مسلمانان میانهرو همچون صوفیان هستند.
شیخ احمد الاسیر، رهبر سلفیها در طرابلس لبنان
همفکران آنها در تونس در تلاش برای خفه کردن میانهروها و زدودن آثار هنری هستند که به نظرشان کفرآمیز میرسد و هر روز فتنه جدیدی را در این کشور برپا میکنند که به خشونت و درگیری میانجامد. لبنان عرصه دیگر تاخت و تاز سلفیهاست که به ویژه در بخشهای شمالی این کشور و توسط شیخ اسیر هر روز آتش فتنهای را برمیافزوند.
اردن عرصه دیگر جولان پیروان این جریان است و به نظر میرسد، در آستانه انتخابات پارلمانی این کشور که آن را تحریم کردهاند، در اندیشه برافروختن فتنهها در این کشور باشند. در سوریه نیز حضور فعالانه برخی هستههای سلفی محرز شده و نقش آنها در بحران این کشور چنان واضح و عیان است که جایی برای توضیح نمیگذارد که البته در جای خود به آن پرداخته میشود و آمریکا و رژیم صهیونیستی که زمانی با انقلابهای عربی جایگاه و موقعیت خود را در منطقه از دست داده بودند، هم اکنون با حمایت از جریان تلاش میکنند، از یک سو انقلابهای عربی را به ناکامی بکشانند و از سوی دیگر موقعیت و نفوذ گذشته خود را در این کشورها بار دیگر بازیابند.
اما چیزی که کمتر به آن پرداخته شده، آن است که چه کسانی پشت سر سلفیها هستند. کارشناسان منطقهای، دیپلماتها و سرویسهای اطلاعاتی، عربستان سعودی و دلارهای نفتی به ظاهر بیپایان را حامی سلفیها عنوان میکنند.
"سمیر امغار" نویسنده کتاب "سلفیگری معاصر؛ جنبشهای فرقهای در غرب" میگوید: "مستندات قابل اثبات بسیاری گواهی میدهند، عربستان تأمینکننده مالی گروههای سلفی است".
"آنتوان بسبو"، رئیس مرکز نظارت کشورهای عربی در پاریس نیز میگوید: "آنچه ما درباره سلفیها در مالی و شمال آفریقا میشنویم، در واقع شکلی از وهابیگری است که مرکز آن در عربستان است و از دهه هفتاد شاهد تلاش این کشور برای گسترش این تفکر بودیم. عربستان اکنون سالیانه میلیونها یورو برای حمایت از این سلفیها در سراسر جهان هزینه میکند."
دلارهای عربستان سعودی تنها در کمکهای مستقیم به گروههای سلفی، مبلغان مذهبی و کانالهای ماهوارهای خلاصه نمیشوند، سهم زیادی از این دلارها صرف محصلان کشورهای عربی میشود که برای شرکت در دورههای مذهبی به شهرهای مکه، مدینه و ریاض میروند. "سمیر امغار" میگوید: "بسیاری از محصلان مدارس مدینه خارجی و از کمکهای سخاوتمندانه عربستان برخوردار هستند. بلیط هواپیما و اقامت رایگان از جمله این کمکهاست. اینها زمانی که تحصیلات خود را به پایان میرسانند، به کشورهایشان بازمیگردند تا مبلغان سلفیگری باشند و از همین رو جنبش سلفیهای فرانسه نیز درحال شکلگیری است".
صدور اسلام هدف دستگاه سیاست خارجی عربستان نیست، یکی از اصلیترین اهداف این دستگاه، تحکیم و تشکیل شبکهای از حامیان قادر به دفاع از منافع اقتصادی، ایدئولوژیک و استراتژیک پادشاهی عربستان است. از زمان آغاز بهار عربی، حامیان و مروجان سلفیگری کمکها و همچنین اهداف سیاسی خود را مستقیمتر به گروههای مورد نظر خود رساندهاند.
"محمدعلی ادروبی"، تحلیلگر سیاسی با اشاره به پیروزی چشمگیر حزب سلفی "نور" در مصر که توانست در کمال شگفتی ۲۴٪ آرای پارلمان را از آن خود کند، میگوید: "با خروج دیکتاتورها راه برای تثبیت و حضور احزاب سلفی فراهم شده و آنها اکنون مستقیم و بهطور رسمی از عربستان کمکهای مالی دریافت میکنند. وقوع بهار عربی عربستان سعودی را حقیقتا دچار شگفتی کرد. پاسخ ریاض اما تشکیل گروههای سلفی در این کشورها بود تا بتواند نفوذ بیشتری در آنها داشته باشد".
استراتژی عربستان سعودی رقابت با قطر، دیگر کشور سلطنتی و ثروتمند خلیج فارس و إخوانالمسلمین است و به همین دلیل هم اکنون بین عربستان و قطر رقابتی فشرده برای جذب بیشتر سلفیها وجود دارد. عربستان هم اکنون پولهای خود را در مناطق روستایی و فقیر سرمایهگذاری میکند، جایی که ستون فقرات سلفیها به شمار میآید و به نظر میرسد، رویکرد عربستان متحد کلیدی آمریکا در رابطه با گروههای سلفی بیشتر عملگرایانه باشد.
همانطور که گفته شد، سوریه از جمله مناطقی است که به عرصه تاخت و تاز سلفیها تبدیل شده است. سلفيهاي سوريه پيوندي گسترده و عميق با اخوان المسلمين سوريه دارند و از آنجا كه سلفيها نوعي وابستگي به وهابيهاي سعودی دارند، لذا حلقه ارتباط آنها با وهابيهای سعودی سلفيهاي اردن و سوريه هستند.
این درحالی است که باید توجه داشت، سلفیهای سوریه همواره علویهای این کشور را رد کرده و آنها را "رافضي" یعنی مستحق كشتن میدانند. جماعت اخوان المسلمين سوریه مهمترین گروه سلفی فعال در سوریه است که از سال 1982 مبارزات مسلحانه خود را عليه علويها و نظام سوریه آغاز كرد. در جریان یکی از این درگیريها، درگیري شديدي در حماه و برخی دیگر از شهرهای سوریه روی داد كه منجر به كشته شدن 30 هزار نفر از طرفداران اخوان المسلمين شد و اكنون نيز سلفيها اين كشتار را به جريانهاي حاكم فعلي ربط ميدهند و درصدد انتقام از طايفه علوي هستند.
عربستان سعودي از سال 1982 عملا سلفيهاي سوريه را تغذيه كرده است. اين رويكرد نه تنها در سوريه بلكه در اردن و يمن نيز اتفاق افتاد. در سوريه عربستان كمك مالي فراواني در اختيار سلفيهاي سوريه قرار داده و حتي از طريق گروه 14 مارس در لبنان به رهبري "سعد الحريري" سلاحهاي زيادي نیز در اختيار گروههاي سلفي قرار داد تا در ابتدا به بحران سوریه دامن بزنند و پس از دامن زدن به آن، موجبات سرنگونی نظام سوریه را فراهم کنند.
در اين بين تشابه رویکرد اسرائيل و آمریکا با رویکرد عربستان در سوریه که خواهان روی کار آمدن حكومتي وابسته به غرب در این کشور و تفکیک محور مقاومت هستند، موجب شده تا ضمن نزدیکی بیش از پیش ریاض-تلآویو-واشنگتن، از هیچ فتنهای در سوریه فروگذاری نکنند و حمایت مالی و نظامی و سیاسی از سلفیهای تکفیری بخشی از این رویکرد جهت براندازی نظام در سوریه و روی کار آوردن نظامی وابسته به غرب و عربستان سعودی در این کشور است.
این موضوع در کنار دیگر تحرکات سلفیها در کشورهای منطقه به ویژه کشورهایی که بهار عربی را به خود دیدهاند، ملزم میکند که به اهداف واقعی این جریان ویرانگر پیبرده و آنها را برملا کنیم و اجازه ندهیم که انقلابهای از مسیر واقعی خویش منحرف شوند.
منابع و مآخذ:
1- المذهب السلفی: "ابن قیم الجوزیة و شیخه ابن تیمیة" فی النحو و اللغة
2- اﻟﺪﻳﻤﻘﺮاﻃﯿﺔ اﻟﺴﻠﻔﯿﺔ
http://www.talabanews.net/node/24907
3- الحركات السلفية في مرآة خبراء عرب وأوروبيين
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/356951
4- اللاتاریخیة السلفیة (مشاریع الأسلاف أم إفلاس المشاریع)
http://abdolkarimahwazi.persianblog.ir/post/15
5- الظاهرة السلفیة
http://www.alhiwaraldini.com/Portal/Cultcure/Arabic/CaseID/106839/71310.aspx
6- تامنهج السلفی الوهابی
http://mogradfekr.blogspot.co.uk/2011/07/blog-post.html
7- المصلح الكبير محمد رشيد رضا من الصوفية إلى السلفية
http://www.saaid.net/feraq/el3aedoon/17.htm
8- تاريخ الإخوان المسلمين(2): جمال الدين 'الإيراني' وخليفته عبده
http://almezmaah.com/articles/272/view.aspx
9- المقارنة بين السلفية والاخوان المسلمين
http://www.paldf.net/forum/showthread.php?t=430626
10- «الاخوان المسلمون» بين السلفية والصوفية
http://digital.ahram.org.eg/articles.aspx?Serial=632963&eid=891
11- ما بين الاخوان المسلمين والسلفية الجهادية
http://assawsana.com/portal/pages.php?newsid=124523
12- نشأة محمد بن عبد الوهاب والحركة الوهابية السلفية
http://asalafy.blogspot.co.uk/2011/10/blog-post_30.html
13- عقيدة الشيخ محمد بن عبدالوهاب السلفية وأثرها في العالم الإسلامي
14- دراسة: السلفية تخترق جماعة الإخوان المسلمين في أكبر هزة تنظيمية
http://www.alarabiya.net/articles/2010/11/27/127653.html
15- تاريخ نجد و دعوة الشيخ محمد عبد الوهاب (السلفية) 3.1.2
http://dar.bibalex.org/webpages/mainpage.jsf?PID=DAF-Job:72113&q=
16- عصر التکفریین الجدد
http://www.al-akhbar.com/node/140997
17- أمیرکا والغرب یقفان وراء التکفیریین فی سوریا
http://ar.jamnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=4014&Serv=1
18- هل تخلى الإخوان المسلمون عن أفكار سيد قطب؟
19- قراءة في أفكار السلفية الإصلاحية ورؤاها
20- القاعدة بیدق بید السعودیة في سوریا
21- أقوال العلماء السلفيين في حكم من حكَّم القوانين