‫یک پژوهشگر حوزه فرهنگ با انتقاد شدید از سیاست مسئولان فرهنگی کشور گفت: فیلم «یک خانواده محترم» علاوه بر اینکه انقلاب اسلامی را شکست‌خورده می‌انگارد، مردم را به مبارزه و مخالفت با جمهوری اسلامی تشویق می‌کند.

به گزارش مشرق به نقل از جوان‌آنلاين، مهدی جمشیدی در سومین جلسه دوره‌های آموزشی شبکه تحلیلگران جنگ نرم با عنوان «باهر» به تحلیل فیلم «یک خانواده‌ی محترم» پرداخت و آن را یک فیلم ضدانقلابی و در امتداد تفکر و تلقی فاعلان و حامیان فتنه‌ی سال ۱۳۸۸ معرفی کرد.

این پژوهشگر حوزه‌ی جامعه‌شناسی با اشاره به داستان فیلم تصریح کرد: «ماجرا از سال‌های اولیه‌ دهه ۶۰ آغاز می‌شود که آرش فرزند دوم خانواده است و یک برادر بزرگ‌تر دارد؛ پدر، فردی متظاهر به انقلابی بودن، اما در واقع، محتکر و فرصت‌طلب است. آرش در ۱۵ سالگی برای تحصیل در رشته‌ی جامعه‌شناسی، رهسپار فرانسه می‌شود و ۲۲ سال بعد در سال ۱۳۸۷ برای تدریس در دانشگاه به ایران باز می‌گردد».

وی ادامه داد: «او پس از بازگشت و زندگی چندماهه در جامعه‌ ایران با واقعیت‌های تلخی که مهم‌ترین آن‌ها، سلب شدن آزادی است، روبه‌رو می‌شود که سرانجام، این برداشت او را وا می‌دارد که در تظاهرات ۲۳ خرداد سال ۱۳۸۸ شرکت کند و به این واسطه، اعتراض خود را به جمهوری اسلامی اعلام کند».

این پژوهشگر حوزه فرهنگ با تأکید بر اینکه این فیلم، مسیر ذهنی و فکری یک فرد را نشان می‌دهد که چگونه و با چه برداشتی به جریان فتنه متصل می‌شود و از آن حمایت می‌کند، افزود: «فیلم چهار پرسش کلیدی را مطرح ساخته و به همه‌ی آن‌ها پاسخ داده است؛ مشکل چیست؟ این است که شرایط اجتماعی در ایران، قابل تحمل نیست، چرا چنین است؟ چون آزادی وجود ندارد، این شرایط را چه کسانی ایجاد کرد‌ه‌اند؟ طبقه‌ی مذهبی و نظام جمهوری اسلامی، چه باید کرد؟ ماندن و مبارزه کردن بر ضد نظام جمهوری اسلامی».

جمشیدی در بخش دیگری از تحلیل خود، دلالت‌های مضمونی فیلم را برشمرد و گفت: «فیلم یک خانواده محترم، شش خط مضمونی و محتوایی را نظیر فرصت‌طلبی‌های اقتصادی صورت گرفته در دهه‌ی ۶۰، بسته بودن فضای فرهنگی جامعه‌ی ایران، دروغ‌گویی جمهوری اسلامی، حماقت و خشک‌مغزی طبقه‌ی متدیّن، گسستگی نسل سوم از انقلاب و دلبستگی به غرب و حقانیت راه‌اندازی فتنه‌ی سال ۸۸ از سوی طبقه‌ی متوسط متجدَد را دنبال می‌کند».

وی در توضیح دلالت فیلم بر فرصت‌طلبی‌های اقتصادی صورت گرفته در دهه‌ی ۶۰، اظهار داشت: «پدر خانواده، با وجود این که ظاهر حزب‌اللهی دارد (ریش و پیراهن روی شلوار و …) و سخنرانی‌های امام خمینی را با دقت گوش می‌کند، اجناس کوپنی را احتکار می‌کند؛ دروغ می‌گوید؛ فرزنداش را مرتباً کتک می‌زند؛ دو زن دارد اما وجود زن دومش را پنهان نگاه داشته است؛ بنابراین، او شخصیتی دوگانه دارد و موج‌سوار و فرصت‌طلب است».

این محقق حوزه‌ی جامعه‌شناسی، بسته بودن فضای فرهنگی جامعه‌ ایران را خصوصیت مضمونی دوم فیلم دانست و گفت: «آرش در جایگاه استاد دانشگاه و به عنوان صلح‌طلبی، اعتقادی به جنگ تحمیلی ندارد. از این رو، کتابی می‌نویسد با عنوان "خشونت؛ جنگ و هویت دفاع”، اما این اثر مجوز انتشار نمی‌گیرد اما با این حال، آن را تکثیر و در میان دانشجویان خود توزیع می‌کند و مدیریت دانشگاه که از ساختارشکنی‌های آرش به ستوه آمده، به او تذکر می‌دهد، اما وی تصمیم به استعفا می‌گیرد».

جمشیدی در مقام نقد این ادعا تصریح کرد: «این نوع نگاه، کاملاً خلاف واقع و دروغین است؛ زیرا اکنون در اغلب دانشگاه‌های کشور، جریان سکولار غلبه دارد و این جریان، نیروهای مذهبی را تا حد زیادی بایکوت کرده است».

وی با اشاره به قسمت‌هایی از فیلم ادامه داد: «آرش در داخل ماشین متوقف، نشسته است، مانیتور بزرگ در وسط میدان، رژه‌ی افسران نیروی انتظامی را نشان می‌دهد و زیرنویس می‌آید که «نیروی انتظامی مظهر اقتدار ملی …»؛ این در حالی است که در کنار خیابان تعدای از مردم در حال زد و خورد هستند، در همین حال، مأمور نیروی انتظامی با عصبانیت و خشونت به آرش می‌گوید:‌«حرکت کن!» مؤلف این تناقض‌ها را در کنار یکدیگر قرار داده تا نشان بدهد جمهوری اسلامی، نه کارآمد است و نه صادق!

این فعال فرهنگی با اشاره به سکانس دیگری از فیلم «یک خانواده محترم» افزود: آرش در اتومبیل در حال حرکت نشسته است، رادیو روشن است و سخنرانی احمدی‌نژاد به انتها رسیده و او در حال شعر خواندن است، ناگهان تصادقی رخ می‌دهد و در اثر آن مردم با یکدیگر درگیر می‌شوند که این تقارن «شعرخوانی رئیس‌جمهور یک کشور» با «زد و خورد مردم در خیابان با یکدیگر»، گویای چیست؟! سرانجام آرش به این القائات و گفته‌های ایدئولوژیک در سکانسی که نیروی انتظامی گزارش کار خود را در رادیو می‌دهد، می‌گوید: « صدا را کم کن»، واکنش نشان می‌دهد».

جمشیدی تأکید کرد: مؤلف فیلم به دنبال بیان وجود شکاف عمیق مردم و مسؤولان در جمهوری اسلامی بوده است.

این پژوهشگر فرهنگی با انتقاد از اینکه بخش‌هایی از فیلم دلالت مضمونی بر حماقت و خشک‌مغزی طبقه‌ی متدیّن دارد، گفت: «همسر برادر آرش، یک فرد مذهبی است؛ چادر و مقنعه به سر می‌کند و قرآن می‌خواند، اما به هیچ رو، شخصیت مطلوب و متعالی نیست. او در زمینه‌ی طهارت و نجاست به شدت وسواس دارد؛ یعنی به پوسته‌ی دین چسبیده است و در همین سطح از دین‌داری متوقف مانده است. آرش که عموی فرزندان او محسوب می‌شود می‌گوید: «بچه‌های خوبی داری» و مادر در پاسخ می‌گوید: «خدا از گناهانشان بگذره!» از سوی دیگر، پسر این خانواده هم با تکیه بر تعصبات ناروا، در مسائل خصوصی خواهرش دخالت کرده و او را از نظر اخلاقی، متهم می‌انگارد. بنابراین، فیلم از طبقه‌ی متدین و مذهبی، به منزله‌ انسان‌هایی نامهربان، غیرصمیمی، خشک‌مغز و احمق تصویرسازی کرده است؛ اما آیا این تصویر، با واقعیت بیرونی هم تطابق دارد؟!»

این محقق و نویسنده به گسستگی نسل سوم از انقلاب و دلبستگی آن‌ها به غرب به عنوان دلالت مضمونی پنجم فیلم اشاره کرد و افزود: «در این فیلم، به مخاطب القا می‌شود که نسل سوم از انقلاب از نسل پیشین کاملاً بریده است و تلاش دارد تا به غرب مهاجرت کند؛ به گونه‌ای که دختر جوان از آرش (عموی خود) در این باره کمک می‌طلبد.»

حقانیَت راه‌اندازی فتنه‌ی سال ۸۸ از سوی طبقه‌ی متوسط متجدد، ششمین و آخرین دلالت مضمونی فیلم یک خانواده‌ی محترم بود که جمشیدی بدان پرداخت.

وی در این رابطه اظهار داشت: «آرش در داخل اتومبیل نشسته و قصد دارد به فرودگاه رفته و رهسپار غرب شود. ۲۵ خردادماه سال ۱۳۸۸ و او در خیابان انقلاب و حوالی دانشگاه تهران است که به دلیل راهپیمایی مشهور صورت گرفته در آن روز، اتومبیل متوقف مانده است. ناگهان تصمیم او تغییر می‌کند؛ از اتومبیل پیاده می‌شود اما پاسپورت و بلیط را با خود نمی‌برد و به راهپیمایان می‌پیوندد و تا میدان آزادی با آن‌ها همراه می‌شود. در سکانس آخر، آرش در نزدیکی‌های میدان آزادی قرار دارد و با حالت خیره و فکورانه، به بنای وسط میدان آزادی می‌نگرد. بنابراین، آرش در این فیلم همچون نادر در فیلم «جدایی نادر از سیمین»، ماندن و مبارزه کردن با جمهوری اسلامی را بر رفتن و مهاجرت کردن به غرب ترجیح می‌دهد».

مؤلف کتاب «اصلاح‌طلبی سکولار» در بخش پایانی سخن خود با اشاره به اینکه فیلم «یک خانواده‌ محترم» مدعی است که انقلاب اسلامی یک انقلاب نافرجام و شکست‌خورده است و به نقطه‌ی پایانی خودش رسیده است و جامعه‌ی ایران نیز اکنون در آستانه‌ی فروپاشی اجتماعی و اضمحلال درونی است، اظهارکرد: «این فیلم با اصل انقلاب اسلامی سر ستیز دارد و بدون شک، کاملاً ماهیت ضدانقلابی داشته و در صدد ساخته و پرداخته کردن نقدی ساختارشکنانه و سکولاریستی نسبت به انقلاب با ادبیات و نگاه جریان فتنه است».

جمشیدی ضمن اظهار تأسف از اینکه این فیلم مخرب و مسموم در بسیاری از کشورها به نمایش گذاشته شده است و سازمان صدا و سیما نیمی از هزینهی چنین فیلمی را تقبل کرده است، خاطرنشان کرد: مطالعه موارد متعددی از این دست نشان می‌دهد که مدیران عالی این سازمان، کفایت فرهنگی و فکری برای مسؤولیتی که بر عهده گرفته‌اند را ندارند.