من خدمت آقای شریعتمداری عرض کردم: من از طرف امام برای عیادت شما آمده‌ام. آقای شریعتمداری گفتند: خوب شما که پزشک من هستید و همیشه پیش من می‌آیی. بیا بالا داخل اتاق صحبت کنیم.

به گزارش مشرق ، اخیرا یکی از سایت‌‌های خارجی با انتشار اسنادی در صدد احیای مجدد موضوع آیت‌الله شریعتمداری است و در این مسیر، نسبت‌ها و اهانت‌های بسیاری را متوجه امام کرده است و با ادعای ممانعت نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی(س) از فراهم نمودن امکان معالجه بیماری ایشان نسبت به امام توهین و جفا کرده لذا چند خاطره به نقل از تسنیم ذیلا آورده می شود تا بخشی از یاوه گویی ها پاسخ داده شود.



مصاحبه دکتر باهر پزشک معالج  آقای سید کاظم شریعتمداری:

امام(س) با این‌که ابهت خاصی داشتند اما بسیار با لطف و کرامت با افراد برخورد می کردند، از جمله برخورد امام(س) با آیت الله شریعتمداری قابل ستایش است؛ گویا بستری کردن آقای شریعتمداری در بیمارستانی در تهران طبق دستور ایشان بوده است.

همین گونه است. امام(س) بیماری آقای شریعتمداری را پیگیری می کردند. امام پیغام دادند که «بیا کارت دارم». مثل اینکه امام از جریان بیماری آقای شریعتمداری مطلع شده بودند اما از جزئیات خبر نداشتند. آن موقع من پزشک ویژه آقای شریعتمداری هم بودم. البته امام به صورت ویژه از حال جسمی شریعتمداری نپرسیدند، بلکه فرمودند: شما پیش آقای شریعتمداری بودی. مشکلش چیست؟ من گفتم: آقا، ایشان سرطان کلیه دارد. کلیۀ راستش تومور دارد. فرمودند: از طرف من بروید و ایشان را ویزیت کنید، سپس دستوراتی هم دادند. بنا به دستور، برای عیادت آقای شریعتمداری به قم رفتم. قبل از آن خدمت آیت‌الله گلپایگانی رسیدم و گفتم: آقا مرا مأمور کرده که امروز خدمت آقای شریعتمداری بروم و از ایشان عیادت کنم، شما فرمایشی ندارید. آقای گلپایگانی فرمودند: آقای علوی [داماد بزرگ آقا که الان فوت کرده و قبرش در شیخان است] هم با شما بیاید. آقای ایرانی، مسئول سپاه قم، هم آنجا بود و خواست که همراه ما بیاید. غروب بود که سه نفری آمدیم خیابان ارم. با تلفن هماهنگ شد و مجوز گرفتیم و رفتیم خدمت آقای شریعتمداری رسیدیم.

این ماجرا مربوط به بعد از محصور شدن آقای شریعتمداری در منزل بود؟

بله، البته. امام دستور دادند که از آقای شریعتمداری بپرسم خواسته‌های سیاسی اش چیست. من خدمت آقای شریعتمداری عرض کردم: من از طرف امام برای عیادت شما آمده‌ام. آقای شریعتمداری گفتند: خوب شما که پزشک من هستید و همیشه پیش من می‌آیی. بیا بالا داخل اتاق صحبت کنیم. یک آقای پاسدار عزیزی به نام آقای موسوی هم بود که خواست دنبال ما بیاید. آقای شریعتمداری گفتند: آقاجان! دکتر باهر از طرف امام تشریف آورده‌، کار خصوصی با من دارد. شما اینجا تشریف نیاورید. اطاعت کرد و رفت.

آقای شریعتمداری گفتند: من چهار خواسته دارم که خدمت امام بگو: اول اینکه من برای درمان بیماری ام امکانات مالی دارم. می‌خواهم با پول خودم برای معالجه به خارج بروم. دوم این‌که آن حیاط بزرگی را که اشغال کرده اند من با پول سهم امام نخریدم، مال خودم است، این را در اختیار من بگذارند. سوم؛ پول‌های من بلوکه شده و من هیچ پولی در اختیارم نیست، این را آزاد کنند. چهارم؛ این‌که حرف هایی که مردم علیه من شعار می‌دهند از امام خواهش کن که دستور بدهد علیه من مطرح نکنند و ننویسند.

خوب، اینها را گفت. فردای آن روز خدمت امام(ره) برگشتم و جریان را توضیح دادم. امام به آقای عبایی خراسانی، رئیس وقت دفتر تبلیغات، فرمودند: «خودت برو و صحبت کن و تمام اموالی که مربوط به ایشان است برگردان. اگر حیاط خانه‌ اش را تصرف کرده اند، برگردان و هر پزشکی که احتیاج دارد برایش مهیا کن. اما الان شرایط طوری نیست که ایشان خارج بروند، به مصلحت ایشان نیست که خارج بروند. خودتان با حاج‌احمدآقا هماهنگ کنید و هر پزشکی که ایشان می‌خواهد با خرج دولت جمهوری اسلامی ایران از خارج بیاورید که از نظر درمانی کوتاهی نشود. در مورد شعار هم که من به مردم نگفتم شعار بدهند، دست من نیست. من که نگفتم خدای ناکرده مردم به ایشان جسارت کنند و من هم امیدوارم خود مردم این کار را نکنند، ولی نمی‌توانم چنین چیزی را  از مردم بخواهم که نکنید.»

یادم هست در درگیری های اوایل خبر آوردند که عکس امام را پاره کرده اند. خدمت امام رفتند و به ایشان خبر دادند. شبی امام، خدایش رحمت کند، سخنرانی کردند و فرمودند: «اگر به عکس من هم جسارت کردند، هیچ نگویید، چون اینها معاندند یا منافق هستند که می‌خواهند به این ترتیب جنجال راه بیندازند.» تیزبینی ایشان بسیار بجا بود. در مورد آقای شریعتمداری هم موضوع همین بود. امام(س) فرمودند: من که به مردم نگفتم شعار بدهید که حالا بگویم ندهید. به هر حال طبق دستور، آقای شریعتمداری در بیمارستان مهراد تهران بستری شد. همان‌جا درمانش را آغاز کردند، اگرچه سرطان کلیه پیشرفت کرده بود. منظورم به بزرگواری حضرت امام بود.»

آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی با اشاره به مسائل مطرح در برخی رسانه ها پیرامون آیت الله شریعتمداری گفت: حضرت آیت الله شریعتمداری مرجع تقلید بودند و جایگاه و شأن ایشان مشخص و مورد احترام بود اما بحثی که منجر به حوادثی پیرامون ایشان شد شکل گیری کودتایی توسط برخی افراد از جمله آقای قطب زاده بود که عوامل آن اعتراف کردند جریان را به آیت الله شریعتمداری گفتیم و ایشان هیچگونه ممانعتی نکردند. در حالی که خود ایشان در انقلاب دست داشت و انتظار می رفت ایشان کودتاگران را از کارشان نهی کند و ممانعت کند. اطلاع ایشان از طرح کودتا و سکوتشان در قبال آن و عدم اقدام برای ممانعت از کودتا به معنای تایید آن بود همین باعث شد که دادستانی انقلاب تصمیم بگیرد که جلوی رفت و آمدهای ایشان را بگیرد. اما حضرت امام به آقای موسوی اردبیلی تاکید کردند که مراقب باشید به ایشان تعرض نشود و جلوی حمله به منزل ایشان گرفته شود.

عضو شورای عالی قضایی در دوران حضرت امام ادامه داد: چون مطرح شده بود که عده ای می خواهند به داخل منزل ایشان بروند و از اینگونه مسائل لذا امام خیلی نگران بود که مبادا به ایشان حمله ای شود و به قوه قضاییه تاکید می کردند که با ایشان برخورد نشود و اگر چنین چنین را امام می فهمیدند مسلماً برخورد می کردند. امام مراقب بودند که به آقای شریعتمداری آسیبی نرسد.

حجت الاسلام محمدعلی خسروی معاون پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س):
در سال 1358 حادثه ناگواری در محل اقامت آیت الله شریعتمداری اتفاق افتاد و نگهبانی که بر بالای بام منزل ایشان بود، یک شب ترور شد و به شهادت رسید. فردای آن روز جمع کثیری در منزل بیرونی و کوچه ایشان تجمع کرده بودند. اینجانب که اهل آذربایجان و از علاقه مندان به امام و انقلاب بودم و با توجه به شرایط حساس کشور از شنیدن این خبر بسیار نگران شده بودم، در آن جمع حضور یافتم. مردم گروه گروه ایستاده بودند و صحبت می کردند. من نزدیک جمعی بودم که یک روحانی برای آنها صحبت می کرد. شنیدم می گفت: «این نگهبان از سوی طرفداران آقای خمینی کشته شده است چون گلوله از طرف خیابان صفائیه، محل اقامت آقای خمینی شلیک شده است.»  این روحانی با این سخنان به شدت مردم عوام را تحریک می کرد. من جلو رفتم و گفتم: «شما چرا به این آتش دامن می زنید. شما می دانید که چند روز پیش آیت الله قاضی ، امام جمعه تبریز که با آیت الله شریعتمداری رابطه حسنه ای نداشت، ترور شد. حال اگر یک روحانی دیگری پیدا شود و جمعی را دور خود جمع کند و بگوید ترور آیت الله قاضی به تحریک دفتر یکی از مراجع بود و چند نفر عوام ساده لوح با توجه به اختلاف فیمابین آنان این شایعه را بپذیرند و به آیت الله شریعتمداری ظنین شوند، آیا این کار خدمت به اسلام و کشور است؟ یقیناً نه قاتلان آیت الله قاضی طرفداران آقای شریعتمداری بودند و نه ترور کنندگان نگهبان مذکور پیرو امام خمینی. ولی این تحلیل های امثال شما و دیگران است که کار دشمن را آسان می کند و او را به اهداف خباثت آمیز خود که ایجاد تفرقه و نفاق در دلهای مسلمانان است، نزدیک می کند.»

حجت الاسلام خسروی در ادامه نقل این خاطره افزود: من مشغول صحبت با او بودم که ناگهان توجه مردم به آن سوی کوچه، نظر ما را جلب کرد. ماشین بلیزر امام خمینی(س) در مقابل بیت اندرونی آیت الله شریعتمداری توقف کرد. ایشان به همراه جناب آقای صانعی بدون اسکورت و محافظ پیاده شدند و برای دلجویی به منزل آیت الله شریعتمداری رفتند. من از فرصت استفاده کردم و ادامه دادم که ببینید امام هرگز راضی نیست که انسان بی گناهی کشته شود و از این واقعه آنقدر متاثر و نگران است که شخصاً و بدون واسطه جهت تسلیت و مشورت برای بررسی ماجرا تشریف آورده اند، در حالیکه ایشان می توانست از کنار این قضیه به سادگی بگذرد و اعتنایی نکند و یا حداکثر نماینده ای را از سوی خود پیش آیت الله شریعتمداری بفرستد.
منبع:تسنیم