متن كامل حرفهاي حاجيلو را كه تند و تيزتر و تكاندهندهتر از هميشه هستند، ميخوانيد.
قرار بود كيروش برنامه بلندمدت بريزد
روزی که کارلوس کیروش سرمربیگری تیم ملی را بر عهده گرفت قرار بود تغییر و تحولات اساسی در فوتبال ایران به وجود بیاورد. قرار بود به فوتبال پایه اهمیت بدهد و برنامهریزی بلندمدت و حرفهای برای پیشرفت فوتبال ایران داشته باشد. ما الان میبینیم که تیم ملی کشورمان با نتایج بدی که گرفته است برای صعود به جام جهانی کار بسیار سختی پیش رو دارد. از آن طرف هم در مسابقات غرب آسیا حذف شدیم افتضاح کار کردیم. متاسفم که فوتبال ما انقدر نتیجهگرا و ضعیف شده كه اینگونه نتایجی را میگیرد.
دايي، قلعهنويي، قطبي؛ همه از كيروش موفقتر بودند
ما به جای اینکه در این مسابقات تیم ملی زیر ۲۲ سالههای خودمان را اعزام میکردیم و به علیرضا منصوریان فرصت میدادیم به عنوان سرمربی روی نیمکت تیم ملی بنشیند الان برد کرده بودیم از همه لحاظ. شک نکنید تیم زیر ۲۲ سالهها از این تیم نتایج بهتری میگرفت. اما آقای کیروش در این مسابقات هم نتوانست کاری برای تیم ملی انجام بدهد. او حتی نتوانسته روی عملکرد فنی تیم ملی تاثیر مثبت داشته باشد که حداقل دلمان را خوش کنیم بگوییم تیم ملی قشنگ بازی میکند. آیا ما کارلوس کیروش را آوردیم که به این روز بیفتیم؟ اگر آماری هم حساب کنیم علی دایی و امیر قلعهنویی و افشین قطبی نتایج خیلیخیلی بهتری نسبت به کیروش در تیم ملی گرفتند. حداقل ماجرا این است که آنها همزمان با سرمربیگری تیم ملی ریاست فدراسیون فوتبال را بر عهده نگرفتند و قرارداد آن چنانی امضا نکردند.
گروه خوني كفاشيان به فوتبال نميخورد
واقعا نمیدانم با چه لحنی از بدبخت شدن این فوتبال حرف بزنم. از فوتبالی که اهالی آن به جان هم افتادهاند و این فرصت را به غیرفوتبالیها دادهاند تا وارد خانواده شوند و بین افراد تفرقه بیاندازند. من همیشه گفتهام کفاشیان آدم سالمی است و حساب خودش پاک پاک است. اما گروه خونی او به درد فوتبال نمیخورد. او آدم فوتبالی نیست و بلد نیست در این رشته چگونه مدیریت کند. چرا باید فوتبالیها خانهنشین شوند و این افراد مدیریت را بر عهده بگیرند. اصلا آنها چه از جان این فوتبال میخواهند؟!
كليد فدراسيون را دادهاند به كيروش!
در طول این چند سال یک بار ندیدیم آقایان تصمیم درست و حسابی برای این فوتبال بگیرند. هر بار آمدند سرمربی تیم ملی انتخاب کنند کارشان با کلی حاشیه و جنجال همراه بود. یک بار نشد وقتی مربی انتخاب میشود بحث سفارش مطرح نباشد. من این حرفها را نمیزنم که بخواهم از شخص خاصی انتقاد کنم. اما این وضع فلاکتبار روی من فشار منفی زیادی گذاشته است. غصه میخورم وقتی میبینم فوتبال ایران به این روز افتاده است. شما میدانید چرا الان وضع فوتبال ما به این شکل است؟ به این خاطر که علی کفاشیان کلید فدراسیون فوتبال را هم داده است دست کیروش! ما در زمان سرمربیگری افشین قطبی دو سال جان کندیم و پدرمان درآمد که بیایند یک دست لباس خوب برای تیم ملی تهیه کنند و در اختیار بازیکنان قرار بدهند که حداقل وقتی پیراهن تیم ملی کشورمان را بر تن میکنند احساس خوبی داشته باشند. اما هیچ وقت این اتفاق رخ نداد. افشین قطبی در طول مدت اقامت در ایران در کمپ اقامت داشت. اما آقایان برای کیروش خانه اختصاصی با تشکیلات آنچنانی تهیه کردهاند. ما در کمپ اردو میزدیم و تیم ملی با رهبری کیروش در بهترین هتلها اقامت دارد. هر روز هم شاهد این هستیم که کیروش با یک نفر دعوا میکند. جواب همه را با تندی میدهد. من از شما سوال میکنم اگر یک مربی ایرانی این کارها را انجام میداد چه بلایی سر او میآورند؟
زمان قطبي لباس خوب هم نداشتيم
امیر قلعهنویی با تیم ملی نتایج خوبی در جام ملتهای آسیا گرفت. او با بدشانسی در ضربات پنالتی از گردونه رقابتها حذف شد اما بدترین انتقادات را علیه او مطرح کردند. خداوکیلی در حق امیر نامردی شد. در حق قطبی و دایی هم همینطور. این سه تا مربی ایرانی که بهتر از کیروش نتیجه گرفتند. حداقل این بود که با همه مشکلات ساختند و خم به ابرو نیاوردند و از همه مهمتر ناز نکردند. الان در تیم ملی آقایان از تولیدیهای خارجی برای بازیکنان کادر فنی لباس میگیرند. اما در زمان قطبی لباسهای تیم ملی را با آرم آن شرکت ایتالیایی شرکتهای تولیدی لباس داخلی کشور خودمان تولید میکردند و به اسم البسه خارجی در اختیار بازیکنان قرار میدادند. تازه بازیکنان باید یک بار لباس را میشستند و بعد استفاده میکردند! مردم از این چیزها هیچ وقت باخبر نمیشوند و فقط نتیجه تیم ملی را میبینند. اما واقعیت این است که ناگفتههای بسیار زیادی در پشت پرده و اردوهای یک تیم وجود دارد اما آنها معمولا فقط از اتفاقات ۹۰ دقیقه آگاهی پیدا میکنند. الان کیروش خودش همه چیز را بر دست گرفته و کسی جرات ندارد به او حرفی بزند. چون میدانند امکان دارد کاری را انجام بدهند که برای همه آنها پشیمانی به بار بیاورد. اما به افشین قطبی و امیر قلعهنویی و علی دایی که چنین اختیاراتی نمیدادند. از آنجایی هم که این مربیان ایرانی بودند و کشور خودشان را دوست داشتند مجبور بودند با همه مشکلات بسازند و با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند.
200 دلار كجا؟ 24 ميليون كجا؟
الان اینها كيروش را آوردهاند. مربی که وقتی کارش خوب انجام میشود که یك سیستم درست و حسابی زیردست داشته باشد. اما ما این فوتبال را به كيروش دادهایم و میخواهیم که برای ما شقالقمر کند. خود كيروش هم فهمیده که در فوتبال ایران چه خبر است و باید فقط و فقط کار خودش را بکند. او دارد کار میکند پولش را میگیرد. اما شما ببینید چه نتایج ضعیفی با تیم ملی گرفته است و ما حتی بازی زیبا انجام نمیدهیم. تیم ملی با كيروش کره جنوبی را شکست داد آقایان جشن ملی به راه انداختند. پاداش ۲۴ میلیون تومانی به بازیکنان دادند. اما آیا وقتی ما در جام ملتهای آسیا از گروه خود با ۹ امتیاز صعود کردیم از این پاداشها میدادند؟ بروید از بازیکنان بپرسید که میزان پرداخت پاداشها چه قدر بود. نهایت پاداش پرداختی به بازیکنان ۲۰۰ دلار بود!
كيروش عصباني شود پولش در حسابش است
الان كيروش تا عصبانی شود پولش در حسابش است اما آقایان برای اینکه حق و حقوق قطبی را بدهند چه قدر به او وعده وعیدهای دروغ دادند. من نمیخواهم قطبی را بزرگ کنم. او هم مثل خیلیهای دیگر ایرادهایی داشت. اما ما ایرانی هستیم بیاییم پیش خودمان فکر کنیم در طول سالهای گذشته چه بلایی سر مربیان ایرانی که در تیم ملی کار کردند آوردند و حالا که كيروش دارد بد نتیجه میگیرد و هیچ تاثیر مثبتی روی تیم ملی نداشته با او چه رفتاری دارند. من به شما قول میدهم که وقتی آنها میگویند كيروش باید توضیح بدهد که چرا نتایج بدی گرفته شده اتفاقات بر عکسی رخ میدهد و این مدیران فدراسیون فوتبال هستند که به كيروش توضیح میدهند و این یعنی بیچارگی فوتبال ایران که فدراسیون فوتبال زیر سلطنت سرمربی تیم ملی باشد!
قلعهنويي بود، اول گروه ميشديم
من از همان اول هم گفتم در این فوتبال که مشکلاتش سر به آسمان میزند فقط امیر قلعهنویی میتواند تیم ملی را خوب هدایت کند. آقایان خودشان هم میدانند که انتخاب نهاییشان امیر قلعهنویی بود. خودشان هم میدانند که با او برای سرمربیگری تیم ملی تمام کرده بودند. درست است که همیشه تمام خبرها همان لحظه لو نمیرود. اما حقیقت امر اینجاست که مدیران فدراسیون فوتبال بنا داشتند که سرمربیگری تیم ملی را بعد از جام ملتهاي آسیا به امیر بدهند. در آن مقطع این خبر به گوش چند نفر از مربیان شاغل در لیگ برتر رسید. آن هم همانهایی که با امیر دشمنی داشتند. از آنجایی که این افراد منافع خودشان را در خطر میدیدند برای اینکه توی کار امیر بگذارند شروع کردند به زیرآبزنی علیه امیر قلعهنویی! آنقدر به فدراسیون فوتبال رفت و آمد کردند و باندشان را علیه امیر زدند که در نهایت رای مدیران فدراسیون فوتبال برگشت و آنها تصمیم گرفتند سکان هدایت تیم ملی برای اینکه دوباره حاشیهای درست نشود به دست مربی خارجی بدهند. آن وقت شد که کفاشیان یک نفر را خارج کشور فرستاد تا در نهایت كيروش سرمربی تیم ملی شود. آنها در همان خارج کشور قرارداد اصلی خود را با این مربی امضا کرده بودند و خیالشان دیگر راحت شده بود. من میخواهم بگویم اگر آن موقع امیر سرمربی تیم ملی شده بود تیم ملی الان راحت تیم اول گروه خودش بود. از نظر من کسانی به فوتبال ایران خیانت کردند که نگذاشتند امیر قلعهنویی سرمربی تیم ملی شود و زیرآب او را زدند. امیر هم همیشه سعی میکند وارد این داستانها نشود و در این مورد چیزی را تعریف نکند. اما او بهتر از من میداند که چه اتفاقاتی در پشت پرده رخ داد!
پاچهخوارها چسبيدهاند به كيروش
وقتی رفتار بعضی مربیان را میبینم از خودم خجالت میکشم که فوتبالی هستم. میدانید چرا؟ آنها میآیند از کارلوس كيروش برای خودشیرینی تعریف و تمجید میکنند! میروند سر تمرین و از نحوه تمرینات او نتبرداری میکنند و خودشان را مشغول یادداشت کردن نشان میدهند. اینها یک مشت آدم پاچهخوار هستند که میخواهند از این راه خودشان را حرفهای جلوه بدهند. آقایان زیرآب امیر را زدند تا شاید خودشان کار را دست بگیرند اما كيروش شد. حالا چسبیدهاند به كيروش و اینگونه دارند ذهن مردم را گمراه میکنند. واقعا متاسفم برای آنهایی که میآیند برای یک خارجی هموطن خودشان را میکوبند و بدترین تهمتها را به او میزنند! برای آنها همین خوب است که امثال كيروش به فوتبال ایران بیایند برایشان آقاسالاری کند و آنها نقش نوچه را برای آقاسالارها ایفا کنند!
كيروش جزيره اختصاصي دارد
دیگر همه میدانیم که كيروش برای خودش جزیره اختصاصی دارد. چرا سایتها و روزنامهها نمیآیند علیه او مطلب بنویسند که چرا چنین چیزهایی دارد؟ امیر قلعهنویی و علی دایی به فرض اینکه آمدهاند برای خودشان در آمریکا ویلا و خانه شیک و مجلل خریدهاند. به کسی چه مربوط بود. آنها زحمت کشیدهاند. چرا نباید خوشحال باشیم از این اتفاقات؟ چرا به هم حسودی میکنیم؟ خداوکیلی سر سفر قلعهنویی و دایی به آمریکا و کارهای تجاری که انجام میدهند چه قدر برای آنها حاشیه در کشور خودمان درست کردند؟ همان افراد جرات دارند علیه كيروش هم بنویسند؟ واقعا ما صفت خارجیپرستی را هم به القاب خودمان اضافه کنیم! كيروش مگر چه کسی است؟ مگر از مریخ آمده است؟ بیایید یک ذره وطنپرست باشید. چه عیبی دارد چهار تا مربی ایرانی گرینکارت داشته باشند؟ کمی به خودمان بیاییم.
مديران ما زوم كردهاند روي بهشتزهرا
وقتی اسم مربی ایرانی میآید همه به فکر تخریب کردن میافتیم. نگذاریم بیشتر از این فوتبال ایران خراب شود. به خدا حیف است. این همان فوتبالی است که برای یک بازی معمولی پرسپولیس و استقلال ۸۰ هزار نفر تماشاگر به ورزشگاه میرفت؟ خجالت نمیکشند ورزشگاهها را خالی میبینند؟! قبلا چهار تا احترام حرمت و بزرگی میشد. اما الان هیچ کسی به کسی رحم نمیکند. با این وضع تا چند وقت دیگر باید شاهد مرگ فوتبال ایران باشیم! آقای کفاشیان باید از این خواب خرگوشی که در آن رفته بیدار شود. خنده را کنار بگذارد. به خدا با مرگ هیچ فاصلهای نداریم! فوتبال ایران شده برای عکس گرفتن با جنازه اموات و یا عکس گرفتن با آنهایی که در بیمارستان هستند. مدیران ما زوم کردهاند توی بهشتزهرا و بیمارستانها و آنجا دنبال جای خوب برای فوتبال ایران میگردند!
فتحاللهزاده به مربيان فرصت ميدهد
همیشه از یک كار فتحاللهزاده خوشم میآید. به مربی ایرانی اعتقاد دارد و به چهرههای استقلال فرصت میدهد. امیر قلعهنویی، پرویز مظلومی، صمد مرفاوی، ناصر حجازی همه از بزرگان استقلال هستند که هر کدام در مقاطعی سرمربی استقلال شدند. من خودم ۴۰ سال است در این فوتبال هستم. سابقهام کاملا مشخص است. بیحرمتی به خوبان اصلا قشنگ نیست. جواب آینه سنگ نیست! ما جواب تمام کارهایمان را در این دنیا هم میبینیم. من در این فوتبال خیلی اتفاقات را به چشم دیدهام. یکی از دلایل موفقيت او هم همین مساله است. به ایرانی جماعت میدان میدهد. برای او هم دارند مشکل درست میکنند. برای خیلی دیگر از مدیرانی که دارند درست و حسابی کار میکنند هم دارند مشکل درست میکنند. اما واقعیت اینجا است که همیشه جلوی پای بزرگان سنگ میاندازند. خیلی از مدیران ایرانی جرات انجام کارهایی را که فتحاللهزاده میکند ندارند. برای همین است که نمیتوانند درست و حسابی کار خود را انجام بدهند. فتحاللهزاده در اوج بیپولی بهترین تیم را برای استقلال بست و این خدمت بزرگی به این تیم بود.
عليه قطبي باند درست كرده بودند
بعضی از بازیکنان حال حاضر تیم ملی که الان مجیزگوی کارلوس كيروش شدهاند همانهایی هستند که در زمان سرمربیگری افشین قطبی در تیم ملی برای او حاشیههای بسیار زیادی درست کردند. با کمک تیم رسانهای هم که داشتند اجازه نمیدادند مشکلاتی را که ایجاد میکنند برایشان دردسر درست کند. من از اینکه بگویم چند بازیکن تیم ملی در طول سرمربیگری قطبی در تیم ملی به مخالفت علیه او برخاستند و همه کار کردند تا او را زمین بزنند ترسی ندارم. چون حقیقت همین است.چند بازیکن بزرگ تیم ملی بودند که علیه قطبی در تیم ملی باند تشکیل دادند. کلی حاشیه برای تیم ملی درست کردند و این مساله هم بماند که خودشان دچار چه حواشی شدند. اما قطبی با آنها بد تا نکرد. میتوانست آبروی تکتک اعضای آن باند معروف را ببرد. البته اگر قدرت داشت و فدراسیون اجازه میداد او تصمیم گرفته بود که چندین بازیکن اسمورسمدار و باسابقه تیم ملی را اخراج کند. فدراسیون به او اجازه انجام این کار را برای جلوگیری از ایجاد حاشیه نداد و قطبی مجبور بود به خاطر ایران هم که شده سکوت کند.
فدراسيون پشت قطبي نايستاد
خیلی مسائل از زمان سرمربیگری قطبی سربسته مانده است. بازیکنانی که حرمت قطبی را نگه نداشتند و دستوراتش را در زمین انجام نمیدادند به خودشان و فوتبال ایران خیانت کردند. آنها بدانند که خدا جواب آنها را میدهد. در همین دنیا ضربه این کار خود را میبینند. همان طور که ما هم ضربه خوردیم. در زمان سرمربگری پرویز دهداری چندین بازیکن تیم ملی که خود من هم جزو آنها بودم علیه ایشان شدیم تا از تیم ملی برود. عبدالعلی چنگیز، ناصر محمدخانی، درخشان و... چند نفر دیگر هم بودند. اما فدراسیون در آن مقطع از پرویز دهداری حمایت کرد و نتیجه گرفت. در آن مقطع همه ما از تیم ملی کنار رفتیم و با جوانگرایی که دهداری در فوتبال ملی ایران انجام داد نسل جدیدی از فوتبال در ایران ظهور کرد.در آن مقطع سازمان ورزش بود كه از دهداری حمایت کرد. اما الان وزارت ورزشیها نمیدانند در تیم ملی اصلا چه خبر است. اما در زمان قطبی این حمایت از او توسط فدراسیون فوتبال انجام نشد. قطبی چند بار به من گفت در تیم ملی یا جای او است یا یکسری از این بازیکنان که هوایی اسمشان شدهاند. من از همین جا به آن دوستان اعلام میکنم که به زمین میخورند. همانطور که بعضی از آنها تقریبا دارند محو میشوند و بعضی دیگر در سراشیبی سقوط قرار گرفتهاند و بعضی دیگر هم فقط دارند ضرر میکنند و اصلا شرایط خوبی ندارند! قطبی نتوانست از پس چند تا بازیکن بربیاید چون دستش به جایی بند نبود. چندین و چند سال است که ما از برخورد با آنهایی که اسم و رسم دارند میترسیم. خود قطبی به من گفت که اگر تیم را قهرمان جام ملتهای آسیا هم بکنم آنقدر با من دشمنی کردهاند که باز هم بیرونم میکنند. پشت سر قطبی مثل حجازی خیلی چیزها گفتند.
قطبي نخواست آبروريزي شود
حرف نزده را همیشه میشود زد. مدتهاست یاد گرفتهاند آدمها را میآورند به تلویزیون تا هر چه میخواهند علیه هم بگویند. اگر من بخواهم کارهای بازیکنان را در زمان همین سرمربیگری قطبی بگویم دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. وقتی ابراهیم تهامی در برنامه نود آن حرفها را زد بند بند وجود من آتش گرفت. قطبی نخواست آبروی خیلیها را ببرد. به ویژه آبروی آنهایی را که بعد از رفتنش علیه او مصاحبههای آنچنانی انجام دادند و در حقش نامردی کردند. توی برنامههای تلويزيونی و ارباب جراید بدترین حرفها را علیه قطبی زدند. تهمتهای زیادی به او زدند. اما قطبی میتوانست درباره تکتک مشکلاتی که بعضیها هم برای خودشان و هم تیم ملی درست کردن حرف بزند تا همه چیز را از سر خودش باز کند. دلیل ضعف بعضی از بازیکنان را بیان کند تا همه بفهمند چرا بعضیها بد کار کردند! اما او این کار را انجام نداد. اگر این کار را میکرد فوتبال ایران سوخت میداد. ولی باز هم میگویم که خدا خودش جواب آن عده از بازیکنان را که برای بیرون کردن قطبی از تیم ملی کمکاری کردند و مخالفش بودند را میدهد! به هر حال زمان میگذرد و با گذر زمان خیلی چیزها برای مردم روشن خواهد شد. متاسفم برای فوتبالی که از بین بردن شخصیت و آبروی یک نفر برای اهالیاش لذت داشته و تماشایی است.
قطبي غلو ميكرد اما دروغ نميگفت
قطبی اگر از لغات خاص برای تعریف از تیمش استفاده میکرد فقط و فقط برای بالا بردن تیم خود آن را انجام میداد. همه مربیان بعضی وقتها لب و دهان میآیند! برای روحیه دادن به بازیکنان تیم بعضی وقت از این شگردها استفاده میشود. شاید واقعا خیلی از حرفها غلو باشد وگرنه دروغگویی در کار نبود. خیلیها هم میپرسند که چرا قطبی بعد از جام ملتها به ایران نیامد. شا فکر میکنید او الان دوست ندارد به ایران بیاید؟ او میخواهد مادرش را ملاقات کند اما نمیتواند. چون باشگاه پرسپولیس مالیاتش را پرداخت نکرده و او مدتهاست كه ممنوعالخروج است. اگر وارد ایران شود بازداشت خواهد شد. به همین دلیل تا زمانی كه پرسپولیس این مالیات را پرداخت نکند او به ایران نخواهد آمد. او به خاطر اینکه با پرسپولیس قهرمانی آورد حتی حاضر نشده از این تیم به فیفا شکایت کند. اما خب او هم همیشه در فوتبال ایران مظلوم واقع شد شاید به این دلیل که از جنس خیلیها نبود!
مشكلم با قلعهنويي حل شد!
من میخواهم بگویم تا وقتی كه ما فوتبالیها افتادهایم به جان هم، امثال کفاشیان در این فوتبال میآیند و به ما میخندند! ادامه این وضع مرگ فوتبال ایران را به همراه خواهد داشت. همه ما باید به خودمان بیاییم. من خودم یک زمان اشتباههایی کردم. مصاحبههایی علیه امیر قلعهنویی انجام دادم. اما همهاش حل شد و رفت. اختلاف من و امیر به خاطر طرفداری من از ناصر حجازی بود و طبیعی بود من در آن مقطع از ناصرخان حمایت کنم. خیلیها در استقلال نفر دوم بودند و با گذر زمان به فکر نفر اول شدن افتادند. اما در این بین فق من بودم که هیچ وقت نخواستم نفر اول شوم و همیشه دوست داشتم در کنار کاپلوی خودم (ناصر حجازی) بمانم. پرویز مظلومی، امیر قلعه نویی و صمد مرفاوی هر کدام در کادر فنی استقلال نفر دوم بودند اما بعد از مدتی تصمیم گرفتند که نفر اول شوند و شدند. من خودم یادم میآید که وقتی ناصر حجازی سرمربی استقلال شد، رسما به امیر قلعهنویی پیشنهاد داد که بیاید و دستیار اولش شود. در آن مقطع امیر در استقلال اهواز بود. اما به پیشنهاد حجازی جواب منفی داد و به او گفت که از این به بعد فقط میخواهد نفر اول باشد!
دو به هم زني ميكنند و به دعواها دامن ميزنند
خیلیها الان دارند به دعوای امیر قلعهنویی و ناصر حجازی دامن میزنند. آدمهایی که از وقتی ناصرخان مریض شد، به دور او آمدند و خودشان را حجازیدوست معرفی کردند. خودشان را دلسوز این اسطوره جا زدند. در حالی که همسر ناصرخان خوب میدانست چه کسانی واقعا به ناصر وفادار بودند. این افراد در آن مقطع شدند حجازیدوست و شروع کردن به دامن زدن به اختلافات حجازی و امیر. همه با هم دچار اختلاف و درگیری لفظی و.. میشوند. اما حجازی دم مرگش همه را حلال کرد و از همه هم خواست که او را حلال کنند. اما خیلیها پول و نفع خود را به دامن زدن به دعوای این دو نفر میدیدند.همانها وقت بستری بودن ناصر آن جنجال را بین هواداران به راه انداختند و طرفداران استقلال را دودسته کردند. همانها بودند که سناریوی چاقوکشی در اولین تمرین استقلال را طراحی کردند. آنها به ناصر حجازی لطف نکردند و بلکه با استفاده از نامش با نیرنگ به او خیانت کردند. اینها همانهایی هستند که دو سه نفرشان الان در باشگاه استقلال حضور دارند و همچنین میخواهند جار بزنند حجازی و قلعهنویی دشمن هم هستند تا پول به جیب بزنند! اما خانواده ناصرخان و خود امیر قلعهنویی میدانند که واقعا در پشت پرده چه خبر است. خلاصه اینکه خیلیها دارند از آب گل آلود ماهی میگیرند! اینها پیش امیر قلعهنویی از حجازی بد میگفتند و نزد حجازی بدترین چیزها را درباره امیر نقل میکردند. با دو به هم زنی جیبشان را پر میکردند! اما عزت و ذلت همه آدمها دست خدا است. حجازی، پروین، قلعهنویی، دایی و علی کریمی خیلی از بزرگان دیگر فوتبال ایران همیشه برای مردم محبوب هستند.آن آدمهای دو به هم زن که دربارهشان حرف زدهام منتظر نشستهاند تا زمين خوردن امیر قلعهنویی را ببینند. آنها در اواخر عمر حجازی برای ما ناصرخانشناس شدند. در حالی که نمیدانستند ناصر در وقت مشکلات چه حال و روزی داشت و اصلا در زندگی شخصی با چه مشکلاتی رو به رو بود. برای من فقط همین عجیب است که آن افراد چرا الان در باشگاه استقلال جا گرفتهاند؟ برای خراب کردن سایر بزرگان استقلال؟ من فقط میگویم فقط خدا به داد آنها برسد!