مسجد ولی‌عصر(عج)، به احترام تئاتر شهر سربریده شد و طرحی تحقیر آمیز و پست مدرن برای آن طراحی شد که فاقد محراب است و جداره های داخلی آن نیز با برهنگی و عریانی مفرط و تصلبی که دارند؛ مسجد را به پوسته‌ای تهی از معنا بدل کرده است.

گروه فرهنگی مشرق - مسجد ولی عصر(عج)، در پی اعتراض روشنفکران و هنرمندانی که تئاتر شهر را خانه خود می دانند، نسبت به اینکه ارتفاع مسجد باعث اهانت به ساحت تئاتر شهر می شود و نبایدآن را کوچک شمرد! در احترام به تئاتر شهر ذبح شده و به گونه ای طراحی شده است که در حاشیه تئاتر شهر باشد و بر او سجده گذارد. معمار آن اذعان می کند که با مسجدی که در جوار تئاتر شهر است باید برخورد لنداسکیپی landscape  (محوطه سازی و منظر) داشت؛ یعنی با مسجد باید به مثابه چمن و محوطه سازی اطراف تئاتر شهر برخورد شود!

این نگاه تحقیر آمیز و اهانت آشکار به ساحت مسجد که مورد تأیید شخص شهردار، مسؤولان امور مساجد و مراجع ذی‌صلاح واقع‌شده، منجر به ساخت مسجدی پست مدرن گردیده است که برخلاف همه مساجد، قبله آن "تئاتر شهر" است. این بنا فاقد محراب است و با برخورداری از فلسفه‌های الحادی، در تعارض با ذات توحیدی مسجد است. فرمالیستی، مجسمه گونه و برونگراست و در حرکت افقی خود، انقطاع از آسمان را تداعی می‌کند و به خاطر ورودی ضعیف خود، عاری از ایجاد حس دعوت‌کنندگی به درون مسجد است. فرم آن هیچ جهت و قبله‌ای ندارد و به دلیل فرم گرایی مفرط، از نور فضای داخلی غفلت شده و فضای داخلی شبستان را، به فضایی کم نور و بی اهمیت و رها شده و متروک بدل کرده است.

در بی اعتنایی نسبت به طراحی "فضا"، معماری داخلی برهنه و عریانی را به همراه دارد که عامل غیر روحانی‌بودن، انجماد و خشکی، صُلبیت و عدم انعطاف آن می‌شود. در نهایت فضای داخلی مسجد فضایی کاملاً خنثی است و خانه خداوند بدون حضور او معماری و مجسم شده است.

بگذریم از آنکه فرم تئاتر شهر (که در سال 1346 با حمایت فرح پهلوی توسط علی سردار افخمی ساخته شد) بیشتر به کاربری مسجد شبیه است، تا این فرم از مسجد ولی عصر(عج)!

پیش از این نیز مسجد امام رضا(ع) که در خیابان انقلاب (تقاطع نامجو) بر سبیل پست مدرنیسم و به لحنی شرک آلود، در اهانت آشکار به فرم مرسوم مسجد و گنجینه هزار و 400 ساله مساجد شیعی ساخته شد، خانه ای دیگر از خدا که به گرداب اسارت شیطان گرفتار آمد و نام او غریبانه با نام هشتمین امام عجین شد؛ فریاد برآوردیم؛ اما با شتاب هرچه بیشتر ساخته شد و با هیاهویی از شهرداران مدرن اندیش که آمال خود را در شراکت با معماری مدرن و بی هویت غرب می یابند و نسبت به داشته هایمان بی اعتنایند، افتتاح شد.

مگر نه آنکه اهانت به مسجد، گناه کبیره و اهانت به خداست؟ (گناهان كبيره ج2، ص414)
و مگر نه آنکه پس از شکستن بتهای درون کعبه به دست ابراهیم(ع)، یکبار دیگر شیطان بتهای خود را در درون کعبه گذاشت و این بار نوبت محمد(ص) بود تا...  و این منازعه ای است پایان ناپذیر میان ما و شیطان که حالا به ورطه معماری مساجد عصر ما کشانده شده است؟
به رسم ایجاز، سخن کوتاه تا آنکه به سرگذشت تلخ این مسجد و سپس نقد معماری بنا پرداخته شود.

سرگذشت مسجد:

مسجد ولیعصر (عج)، که به اعتبار سخن حجه الاسلام میرحیدر جعفری، امام جماعت مسجد، از سال 60 به همت مومنین، با اقامه نماز در چادر و سپس سوله، آغاز شد و پس از 23 سال به یمن عنایت مسؤولان امر و پس از نجات این مسجد از چنگ کسانی که می خواستند آن را به مجتمع تجاری بدل کنند؛  در سال 83 تصمیم به ساخت آن شد و در دوره شهرداری محمود احمدی نژاد، طراحی آن، به معماری مؤمن و متدین به نام عبدالحمید نقره‌کار (که پیش از این مسجد قبا، مسجدالرسول(ص) و ده‌ها مسجد دیگر در تهران و شهرستان‌ها را طراحی و نظارت بر اجرا نموده است) سپرده شد که طرحی اینچنین با شکوه و ماندگار و شایسته مقام مسجد، درانداخته شد؛

 
ارائه طرح اولیه مسجد ولی عصر(عج)، در سال 83، توسط عبدالحمید نقره‌کار
 
این طرح به مذاق هنرمندانی که تئاتر شهر خانه‌شان بود خوش نیامد و لب به اعتراض گشودند که؛ ارتفاع مسجد، ساحت تئاتر شهر را درهم می‌شکند و نبایست این میراث ماندگار، کوچک شمرده شود. این اعتراض، سه سال مسجد را به گرداب وساوس کشاند و دست آخر توسط محمدباقر قالیباف شهردار تهران و شهرداری منطقه 11، کار از عبدالحمید نقره‌کار گرفته شد و برای گره گشایی از آن، به مهندس رضا دانشمیر و همسر او کاترین اسپریدونف Catherine Spiridonoff (که برخی می گویند مسیحی است) سپرده شد.
 


مهندس عبدالحميد نقره‌کار

خداوند معماران مساجد را اینچنین وصف می کند که:
 إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَى أُوْلَـئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ  (آیه 18 سوره توبه)

همانا مسجدهاى خداى را آن كس آباد كند كه به خداى و روز بازپسين ايمان آورده و نماز برپا داشته و زكات داده و جز از خدا نهراسيده است؛ پس اميد است كه آنان از راه‏يافتگان باشند. (ترجمه مجتبوی)



رضا دانشمیر و کاترین اسپریدونف، معماران طرح دوم مسجد ولی‌عصر(عج)
وای از آن روز که روشنفکرها، تکنوکرات‌ها و معماران لیبرال، میراث‌دار انقلاب و دین شوند.

رضا دانشمیر و کاترین اسپریدونف، پیش از این سینما گالری ملت را طراحی نموده بودند و این بنا، که نقدهای بسیاری بر آن وارد است و در عصر مرگ ساختمان‌های شیشه‌ای بار دیگر آن را دون‌کیشوت‌وار اجرا کرده‌اند، مهمترین اثر آنان بوده و عنایت شهردار را نیز درپی داشته، تا آنجاکه بنای حاضر، آنها را نزد کارفرمای مشترک هردو پروژه شایسته طراحی مسجد ولی‌عصر(عج) نموده! و سازمان توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران (کارفرما) طرح را به آنها واگذار می‌کند.
 

سینما گالری ملت، با طراحی رضا دانشمیر و کاترین اسپریدونف

رضا دانشمیر در مصاحبه خود پیرامون این طرح می‌گوید: " مشاوری آمده بود و مسجد خیلی بزرگ و کلاسیکی را آن جا پیش‌بینی کرده بود که با خود ساختمان تئاتر شهر تناسب نداشت. ارتفاعش به اندازه‌ی گنبد سلطانیه بود؛ 52 متر (تاتر شهر حدودا 20 متر است) بنابراین، هنرمندان اعتراض کرده بودند که این ساختمان بزرگ است و تعادل ندارد و باید این طرح عوض شود. کارفرمای پروژه از من خواست که کمک کنم تا این پروژه از این حالت بی‌تکلیفی، دربیاید"

فرآیند طراحی:
دانشمیر کانسپت طرح خود را اینگونه وصف می‌کند که: " اول خواستیم ایده را از وضع موجود برداشت کنیم که دیدیم وضع موجود غلط است. بنابراین وضع موجود را کات کردم... به ایده لنداسکیپ [محوطه‌سازی و منظر] رسیدم. اگر قرار است کنار تاتر شهر مسجدی ساخته شود، این مسجد می بایست لنداسکیپ باشد و می‌بایست با پارک دانشجو کار کند. این ایده را رویش کار کردیم. در واقع یک سطح پوسته لنداسکیپ را پیش‌بینی کردیم که می آید در قسمتی که باید با پارک دانشجو مواجه شود، به زمین می رسد؛ و در قسمتی که به خیابان ولی عصر و تئاتر شهر منتهی می شود، یک تحدبی را به خودش می گیرد... در این ایده، ارتفاع مسجد در حد همین تاج تئاتر شهر هست."

لازم به توضیح است مسأله لند اسکیپ، "پرداخت منظر و چشم‌انداز زمینی" است و جمله این معمار، به معنای این است که با مسجد باید به مثابه چمن و محوطه سازی اطراف تئاتر شهر باید برخورد شود!

این معمار در جایی دیگر،  از برخورد ریسکی خود با مسجد نام می برد که هویت اسلامی ایرانی معماری مساجد را به چالش می کشد و می‌گوید: "ریسک می‌کنم و تاوان آن را می‌دهم!"

به هر تقدیر محصول چنین نگاهی، دیاگرام زیر را برای طراحی به همراه دارد:


مرحله اول: طرح اولیه
 

مرحله دوم: برش ارتفاعی مسجد برای احترام به تئاتر شهر


 
مرحله سوم: طرح اصلی
 
با این ایده، مسجد ولی عصر (عج) به جرم آنکه در مقابل تئاتر شهر قد برافراشته است به پای آن ذبح می شود و به صورت زیر طراحی می گردد:
 

پرسپکتیو مسجد از دید ناظر، نمای شمال شرقی

رضا دانشمیر  اعتراف می‌کند که: "شهردار این را دید و خیلی پسندید!"
مسؤولان سازمان امور مساجد نیز پس از جلسات توجیهی و مقاومت دانشمیر، طرح را می پذیرند و به این خیانت رضا می دهند.
 


پرسپکتیو مسجد از دید ناظر، نمای شمال شرقی

پرسپکتیو از نمای جنوب غربی مسجد، که نشان می دهد ورودی آن شکافی تاریک است و جداره و سقف آن فاقد نورگیر بوده و مانع تابش نور به داخل شبستان است.



شهردار، نقد معماران انقلابی و دلسوز را که نسبت به تحقیر این مسجد اعتراض نموده بودند، اقدامی سیاسی علیه خود قلمداد می کند و آن را دفاع از احمدی نژاد تفسیر می کند.

پس از طی مرحله  طراحی، از مهدی حجت، استاد دانشگاه تهران و بهشتی به عنوان صاحب نظر در عرصه معماری اسلامی دعوت به همکاری می‌شود و حجت نیز در همکاری شش ماهه خود با پروژه، آن را می ستاید و در دفاع از اثر با توجیهی شاعرانه می گوید: "این یک مسجد افقی ست که از خاک بلند می شود و به افلاک می رود."

این دفاع مهدی حجت،  با فلسفه فولدينگ (Folding) قرابت معنایی می یابد که مولفه های ابهام انگيزي، عدم وجود ارجحيت در هيچ چيز، نفي سلسله مراتب عمودي و تأکيد بر حرکت افقي را به دوش مي‌کشد.

نقد معماری طرح مسجد ولی عصر(عج):
با فرض پذیرش نام مسجد بر این بنا و فارغ از آنکه این طرح اساساً با روح مسجد ناسازگار است و یا آنکه اثری ضعیف در حوزه معماری است و ارزش نقد ندارد، می توان گفت که شاید به دلیل خصوصیت آشنایی زدایی از فرم آشنای مسجد، اثری بدیع می باشد و ساختارشکن که فاقد ارزش معماری است و با فلسفه ای خداناباور و متعارض با دین، شکل گرفته است.

اگر بتوان آن را برداشتی ناشیانه از معماری فُلدینگ (folding architecture) دانست و آن را مسامحتا به معماری فّلد نسبت داد (به دلیل ضعیف بودن آن حتی با معیارهای پارادایم مدرنیسم)؛ می‌توان گفت که روگرفتی ضعیف و آماتوری از مساجدی است که توسط یکی از پیشگامان معماری فلد یعنی خانم "زاها حدید" طراحی شده، که نمونه‌هایی از آن در زیر آمده است و دست بر قضا بسیار منطقی تر و با وقار تر از کپی های ایرانی آن است و جنبه‌ی تحقیر آمیز و احترام به بناها و حاشیه سایت را ندارد.
 


مسجد استراسبورگ، طراحی زاها حدید
 


نمای داخلی مسجد استراسبورگ، اثر زاها حدید


 
مسجدی که به نام Avenues Mall Mosque در کویت، توسط خانم زاها حدید ارائه شده است و
این مسجد برخلاف نمونه ایرانی آن، اوج گراست.


 

خانم زاها حدید، معمار مساجد نامبرده در بالا

مسجد طراحی شده توسط رضا دانشمیر و همسرش کاترین اسپریدونف، به فلسفه فلد، دیکانستراکشن و کاسموژنیک (پرش کیهانی) تنه می‌زند و نهایتا برخاسته از پست مدرنیزم می باشد.

فلسفه اومانیستیِ ديکانستراکشن، که سبک معماريِ ديکانستراکشن را پرورانده، زاييده توهمات ذهني ژاک دريدا، فيلسوف پست مدرن فرانسوي است. لذا فلسفه ديکانستراکشن که فلسفه ايهام ، آشفتگي، ابهام، دوگانگي، عدم ثبات، تزلزل، فريب، عدم سودمندي، چندمعنايي و تناقض است، نمي تواند به عنوان مباني نظري معماري يک مسجد که در بستر خداگرایی است، استفاده شود.
فلسفه الحادی و کفرآمیز کاسموژنیک نیز که برخاسته از اعتقادات داروینستی است؛ خلقت را برنمی تابد و جهان را محصول پرش کیهانی می داند و خداناباور است.

به راستي در معماري يک مسجد که بنايي براي يقين و توحيد است ، چه جايگاهي براي فلسفه های الحادیِ انکار خدا و شرک آلودِ دوگانگي، دوپهلويي، عدم ثبات، تزلزل، فريب و تناقض است؟

 
پرسپکتیو دید پرنده از مسجد ولی عصر(عج)

ابتدا به ساکن در نقد فرم و حجم بیرونی مسجد باید گفت که، حجم تنها حالتی مجسمه گونه و تندیس گرا به خود گرفته است که صرفا نگاه بیرونی به آن اهمیت دارد و برونگراست؛ در حالی که معماری ایرانی و مسجد به طور خاص، اساسا پدیده ای درونگراست.

تنها به چرخش سیال لایه ها بر روی هم تأکید می شود که در حرکت افقی خود، انقطاع از آسمان را تداعی می کند و نسبتی با آسمان و عالم معنا ندارد. نمی توان حرکت آن را در راستای عمود نیز تفسیر کرد چرا که، اگرچه برای لحظ ای فرم از زمین بلند می شود اما دوباره در امتداد افق به حرکت خود ادامه می دهد.

ورودی مسجد، که شکافی تاریک است، تعریف نشده و رهاست و عاری از ایجاد حس دعوت کنندگی به درون مسجد است. گویا کسی قصد ورود به مسجد را نداشته باشد و از جانب معمار و هم خود فرم مسجد نیز، تلاشی برای دعوت به درون صورت نمی پذیرد.

فرم اینگونه القا می کند که هیچ جهت و قبله ای ندارد و تنها نسبت خود را با تئاتر شهر و نه کعبه! تنظیم کرده است و به خصوص در جایی که به احترام تئاتر شهر برش خورده است، گویا این مسجد است که بر آستان تئاتر شهر سر به سجود می ساید. در واقع تنها مسجدی است که قبله‌ی او کعبه نیست؛ بلکه کعبه‌ی او در پشت سرش یعنی تئاتر شهر است.

فرم بیرونی از بخشی که در احترام به تئاتر شهر برش خورده و به زمین نشانده شده، حس قابل اشغال بودن بام مسجد را به انسان انتقال می‌دهد و بام را به لحاظ ذهنی، به فضایی در دسترس و نامحترم بدل کرده که با نفی حریم و حدود مسجد،  قابل اشغال و تصاحب است و همچون فضایی شهری و محوطه ای باز است که دعوت به عبور از روی آن صورت می گیرد. کد ارتفاعی آن از 50 سانتیمتر آغاز و در بیشترین حالت به ارتفاع 2140 سانتیمتر، تقریبا نیم متر کوتاه تر از تئاتر شهر می رسد.
 

نمای شمالی مسجد ولی عصر(عج)

طبقات زیرین آن، که در چهار طبقه زیرزمینی طراحی شده، برگرفته از ایده‌های مدرنی است که قایل به "دفن برنامه معماری در زیر لایه های زمین" هستند فلذا با این تعبیر، برنامه فیزیکی و کاربری مسجد در زیرِ زمین دفن شده است.
 این اثر که از سه لایه ی پوسته، کاربری و حجم برخوردار است؛ طرحی فرمال محسوب می شود که کاملا به "فضا" بی اعتناست.
 


سه لایه‌ی پوسته، کاربری و حجم مسجد ولی‌عصر(عج)

حال آنکه معماری مساجد ایرانی، معماری "فضامحور" است و به ارزش فضایی بها می دهد و فرم و حجم و پلان و عناصر کیفی و کمی، در خدمت خلق فضا به کار گرفته می شوند. چرا که مسجد که مکان عبادت و بندگی خداست، می بایست به گونه ای باشد که به درک حضور در محضر خداوند، حس انقطاع از دنیا، ادب حضور و سپس کمال حضور قلب و تواضع در برابر صاحبِ خانه بیانجامد.

آن سان که مساجد ایران، معماران غربی را از اقصی نقاط جهان به مهد مساجد دنیا کشانده و آنها نیز با اعجاب، این آثار بی بدیل معماری را ستوده اند. و حتی مهمترین معمار آمریکایی "لویی کان" لب به اعتراف گشوده و با چشمانی اشکبار در وصف مسجد شیخ لطف الله آن را اینگونه می ستاید که "من حتی در رویاهایم هرگز چنین اثر معماری نمی دیدم"

بی‌اعتنایی نسبت به ساخت و طراحی "فضا" که حامل معنویت است، به درون بنا نیز کشیده می شود و معماری داخلی برهنه و عریانی را به همراه می آورد که عامل غیر روحانی بودن، انجماد و خشکی، صلبیت و غیر قابل انعطاف بودن آن می شود.

به دلیل افراط در فرم گرایی و توجه بیش از اندازه به حرکت سیال لایه‌های بر روی هم، از نور فضای داخلی غفلت صورت گرفته و فضای داخلی شبستان را، که در معماری ایرانی عموماً با نور ممزوج می شود و ترکیبی بی نظیر ایجاد می کند؛ به فضایی کم نور و بی اهمیت و رها شده و متروک بدل می‌کند.

شبستان تنها از جبهه شمالی خود نور می گیرد و در جداره جنوبی و رو به قبله آن، فاقد هرگونه روزنه ای است. (مستحضرید که نور شمال، هرگز آفتاب‌گیر نیست) برخلاف آنچه که در تصویر زیر و در نمای داخلی آن نشان داده شده است.


 
پرسپکتیو داخلی مسجد ولی عصر(عج)، شبستان زنانه (برخلاف عکس، فاقد تابش نور مستقیم است)

 

پرسپکتیو داخلی مسجد ولی‌عصر (عج)، شبستان مردانه (برخلاف عکس، فاقد تابش نور مستقیم است)


 
پرسپکتیو داخلی مسجد ولی‌عصر(عج)، راهروهای ورود به شبستان (برخلاف عکس، فاقد تابش نور مستقیم است)
فضای داخلی مسجد فاقد محراب است و جداره های داخلی نیز با برهنگی و عریانی مفرط و تصلبی که دارند؛ هیچگونه جهتی را القا نمی کنند و معماری داخلی آن کاملا بدون جهت است، که مسجد را به پوسته ای تهی از معنا بدل کرده است.

نکته آنجاست که محراب تنها عنصری از معماری مسجد است که لزوما باید رعایت شود و بدون آن مسجد محقق نمی شود. به عبارت دیگر مسجد بدون گنبدخانه و مناره و حوض و صحن و رواق و هشتی و دهلیز و ایوان و مقرنس کاری و کاربندی و نور گیر و پادیاو و سلسله مراتب ورودی و ... ممکن می شود، اما بدون محراب هرگز!

فضای داخلی مسجد فضایی کاملاً خنثی است و با دانستن اینکه مسجد خانه خداست، خانه خداوند بدون حضور او معماری و مجسم شده است.

با این اوصاف در مسجد ولیعصر، غریب تر از همه خودِ حضرت ولی عصر(عج) است!
 







مسجد ولی عصر (عج) در حال اجرا
 
 
 سخن آخر اینکه، صادق آل عبا (ع) تحقیرکننده مسجد را "ملعون مؤکد" می‌داند، با این کلام که: «ملعون ملعون من لم یوقر المسجد.» ملعون است، ملعون است کسی که مسجد را گرامی ندارد. (جامع الاحاديث ج4، ص452)

اما این پرسش باقی است که بر ما چه رفته است که پس از سی سال از پرچمداری انقلاب اسلامی، باید شاهد نابودی میراث ماندگار هزار و 400ساله‌ی معماری اسلامی و غربی‌سازی روز افزون مساجدی که بیوت خداوند بر زمینند، آن‌هم به دست هردو گروه مدیران داعیه‌دار اسلام و معماران لیبرال باشیم؟ آیا این قصه ی انحطاط ماست؟


گزارش: اسماعیل ارجمندی