کد خبر 180532
تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۳۹۱ - ۲۳:۰۲

استادیار دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به چهار نظریه معاد جسمانی تاکید کرد: برای اثبات این همانی شخصی در معاد جسمانی هم معیار عقلی و هم عرفی باید وجود داشته باشد.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، دکتر هدایت علوی تبار استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در همایش بین المللی فلسفه دین معاصر به موضوع "معاد جسمانی و نظریه بازسازی بدن" پرداخت و گفت: درباره کیفیت زندگی پس از مرگ نظریات گوناگونی وجود دارد یکی از این نظریات که در ذیل معاد جسمانی قرار می گیرد نظریه "بازسازی بدن" است. بر اساس این نظریه خدا در حیات اخروی بدن انسان را بازسازی یا مجددا خلق می کند. قائلان این نظریه به دو دسته اصلی تقسیم می شوند برخی معتقدند که بدن اخروی عین بدن دنیوی است و برخی دیگر بدن اخروی را مثل بدن دنیوی می دانند.

وی افزود: دسته اول برای توجیه عینیت میان دو بدن سه راه را مطرح کرده و بر همین مبنا به سه گروه تقسیم شده اند. گروه اول بدن اخروی را اعاده بدن معدوم شده دنیوی می دانند. گروه دوم حاصل جمع اجزای بدن دنیوی (همه اجزا یا فقط اجزای اصلی) و گروه سوم نتیجه رشد یک جز از اجزای بدن دنیوی می دانند. دسته دوم که بدن اخروی را مثل بدن دنیوی در نظر می گیرند در خصوص جسمانی یا روحانی بودن آن اختلاف نظر دارند.

استادیار دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه یادآور شد: معتقدان به معاد به سه دسته تقسیم می شوند. کسانی که معاد را صرفا روحانی می دانند برخی صرفا جسمانی و دسته سوم معاد را هم جسمانی و هم روحانی می دانند که ابن سینا معاد جسمانی را تعبدی قبول می کند اما از نظر عقلی به معاد روحانی اعتقاد دارند و متفکران اسلامی و مسیحی به معاد جسمانی و هم معاد روحانی معتقدند.

وی به نظر طرفداران معاد جسمانی اشاره کرد و گفت: افرادی که به این معاد معتقدند بر این باورند که باید موجودی به نام خدا وجود داشته باشد که جسم از بین رفته انسانی را احیا کند. در واقع معاد جسمانی مبتنی بر خداباوری است.

دکتر علوی تبار با اشاره به چهار نظریه مطرح در باب معاد تصریح کرد: خیلی از متکلمان "جزء لایتجزا" را قبول دارند و می گویند خدا هم قادر مطلق و هم عادل مطلق است و می داند هر جزئی از اجزا کجاست و چون قادر مطلق است در روز قیامت همه را جمع می کند و هویت انسان همان اجزاست. آنها از این جهت به اثبات این همانی شخص اخروی می پردازند. اما در این مورد نیز اشکالات متعددی وجود دارد.

وی با اشاره به نظریه جمع اجزا تصریح کرد: این گروه شیئیت شی را به ماده اش (اجزا) می دانند اینها هیات تالیفی را جزء هویت نمی دانند و صورت را جزء هویت نمی دانند و می گویند هر انسان یک هیات تالیفی دارد و در آخرت هم تشکیل می شود و این هیات تالیفی اخروی مثل هیات تالیفی دنیوی است نه عین آن.  آنها هیات تالیفی را ملاکی برای این همانی شخص نمی دانند .

این استاد فلسفه به بیان اشکالات نقلی و عقلی بر نظریه جمع همه اجزا پرداخت و گفت: با وجود این اشکالات برخی راه خود را جدا کرده و گفتند آخرت با جمع برخی از اجزا و آن هم اجزای اصلی حاصل می شود. خداوند برای بازسازی بدن اجزای اصلی را جمع کرده و با دادن اجزای فرعی فرد در آخرت احیا می شود. در این نظریه عینیت بدن اخروی و بدن دنیوی به اجزای اصلی است و خداوند اجزای اصلی را جمع می کند.

علوی تبار در ادامه از نظریه مرحوم بازرگان به عنوان نظریه چهارم یاد کرد و گفت: مهندس بازرگان در کتاب "راه طی شده " این نظریه را ارائه کرده است و معتقد است که اصلا در اسلام نظریه روح (جوهر غیر مادی) وجود نداشته و این نظریه یونانی است که وارد اسلام شده است و در قرآن نیز چنین مطلبی وجود ندارد و آن کلمات روح که در قرآن بدان اشاره شده نیز قابل تاویل است و منظور این روح به معنی جوهر غیر مادی نیست و اصلا مبتنی کردن اسلام به معاد روحانی را غلط می داند.

وی تاکید کرد: بازرگان می گوید ما می توانیم معاد اسلامی را صرفا به معاد جسمانی بگیریم و اسلام نیز بر همین تاکید دارد. او معتقد است که در جهان امروز از نظریه روح نمی توان دفاع کرد چون امروز فلسفه به جایی رسیده که بیشتر به نظریات فیزیکال می پردازد. بازرگان می گوید که هویت انسان اصلا به اجزا نیست بلکه هویت انسان به یک جزء است که آن هم یک سلول است که همه هویت ما در آن ذخیره شده و بعد از مرگ آن یک سلول وجود دارد که خداوند عالم به آن است و در آخرت این سلول مثل یک بذر رشد می کند و در واقع قیامت این سلول ها در صحرای محشر رشد می کنند.

علوی تبار تاکید کرد: با این نظریه این همانی هم اثبات می شود. چون همه هویت در این سلول است و عینیت هم صادق است. البته بازرگان به خاطر وجود برخی احادیث اسلامی قیافه بدن اخروی را مثل قیافه بدن دنیوی نمی داند.

وی در ادامه با بیان اینکه 4 نظریه قائل به معاد جسمانی این همانی شخصی را ثابت نمی کند، تاکید کرد: به نظرم برای اثبات این همانی شخصی در معاد جسمانی هم معیار عقلی و هم معیار عرفی باید وجود داشته باشد بر اساس این توضیحات معاد صرفا جسمانی نظریه غیر قابل قبولی است و نمی توان تنها معاد جسمانی را پذیرفت و باید در این زمینه راه دیگری یافت.