یکی از نکات جالب در بررسی شخصیت ایشان این است که می‎توان در بازار تهران بود، امام جماعت مسجد بود، درس اخلاق هفتگی داشت، مرجع تقلید هم بود ولی قم نبود! به‎نظرم این خودش مقوله‎ایست که باید به آن پرداخته شود.

به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از جهان، دکتر علی اکبر رشاد در خصوص آیت الله آقا مجتبی تهرانی می گوید: ایشان به کار‎های اجرایی و قضایی و تصدی مسئولیت علاقه‎‎مند نبود. و شوق و کشش خاصی به مسائل علمی و معرفتی دارند. به همین سبب پس از پیروزی انقلاب در صحنه نبودند؛ هرچند همواره پشتیبان اساس انقلاب بوده‎‎اند و هستند. مصاحبه پنجره با دکتر رشاد را در ادامه می خوانید:

در گفت‎وگو‎هایی که درباره حضرت آیت‎الله آقامجتبی تهرانی داشته‎ایم، بسیاری از عزیزان به پدر ایشان اشاره می‎کردند. اگر موافق باشید گفت‎وگو را با این پرسش آغاز کنیم که ایشان در چه بستر خانوادگی رشد کرده‎اند؟ 

آیت‎الله تهرانی از خانواده‎ای اصیل و عریق تهرانی برخاستند، جد ایشان شهید کلهر از شهدای مشروطیت است؛ مرحوم حاج‎میرزا عبدالعلی تهرانی پدر بزرگوار ایشان از شخصیت‎‎های علمی و معرفتی و تربیتی تهران بودند و برادر بزرگ‎تر ایشان حاج‎آقا مرتضی تهرانی در تهران سالیان سال به تربیت نفوس و تدریس و تعلیم در حوزه و در بین مردم اشتغال داشتند و از منزلت و مکانت ویژه‎ای، هم بین توده مردم و هم بین نخبگان و علما و شخصیت‎‎های اجتماعی برخوردار بودند و مورد توجه و علاقه اقشار گوناگون در تهران بودند و سرانجام بعد از ارتحال، بنا بر وصیت خود ایشان، استاد تهرانی وی را به وادی‎السلام در نجف منتقل کردند. مرحوم آیت‎الله حاج حسن ‎آقای سعید تهرانی نیز شوهر همشیره آیت‎الله تهرانی بودند که از علمای اهل معرفت و معنا و تعلیم و تربیت نفوس بودند و سال‎های طولانی در همه مساجد و به ویژه مسجد بازار تهران مشغول خدمات علمی و تبلیغی بودند. 

در واقع در خاندانی علمی بوده‎اند. 
بله؛ از یک خانواده اصیل و ریشه‎دار و درعین‎حال عالم و عالم‎خیز هستند. 

شما از چه زمانی با حاج‎آقا آشنا شدید؟ 
ما ابتدا دورادور با ایشان آشنا شده بودیم تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب که من برای سخنرانی و حضور در فعالیت‎‎های مبارزاتی دوباره به تهران برگشتم، ارتباط خاصی با حضرت آیت‎الله تهرانی برقرار شد. ایشان دروس خارج فقه و اصول را شروع کردند. 

کجا؟ 
در مدرسه مروی؛ یک دوره و نیم اصول ایشان را به‎همراه فقه در کلاس ایشان شاگردی کردیم و بهره‎مند شدیم. 

درس ایشان شلوغ بود؟ 

درس ایشان شلوغ‎ترین درس تهران بود، ولی تهران کمتر از قم طلبه درس خارج‎‎خوان دارد با این همه در بین دروسی که آن زمان در مقطع خارج فقه و اصول دائر بود، طبیعتا درس ایشان شلوغ بود. درس ایشان علاوه‎بر شلوغی با کیفیت‎تر هم بود. بعدا ساعت درس خودم را به صبح منتقل کردم و موفق نشدم به درس ایشان بروم ولی یک مباحثه فقهی را ایشان در منزل خود، در جمع محدودی، شروع کردند که هم‎اکنون هم ادامه دارد و در آن حضور دارم. 

آیا ارتباط و مراودات شما محدود به مباحث علمی بوده است؟ 

 ایشان، شخصیت پرمراوده‎ای نیستند ولی به هر حال در کنار این ارتباط، ارتباطات دیگر هم بود؛ ایشان مجموعه دروس عرفانی و سلوکی و هم‎چنین مجموعه دروس اخلاقی را در حدود سی سال تدریس کرده بودند و همه آنها ضبط شده و هم‎چنان هم ادامه دارد؛ ایشان این دروس را از من خواستند و به من گفتند که شما این دروس را تدوین کنید. شاید هم پیشنهاد اولیه از جانب بنده بود ولی ایشان گفتند که افراد زیادی به من پیشنهاد می‎کنند که مجموعه دروس را در اختیار آن‎‎ها قرار دهم که تدوین و عرضه شود که من این کار را نکرده‎ام. این مجموعه را تدوین کنید. ما هم جمعی را برای این کار در نظر گرفتیم که هم‎چنان مشغول هستند و ده جلد از این دروس را که در قالب حدود سی جلد درس اخلاق می‎شود منتشر کرده و زیر چاپ برده‎اند؛ و مجموعه بیست جلدی هم دروس عرفانی و سلوکی است که باز هم جمعی را در نظر گرفته‎ایم و مشغول تدوین و ترمیم و تکمیل هستند و بنده هم در هر دو مجموعه نظارت می‎کنم. 

ایشان در مباحث درسی به نکات اخلاقی و سلوکی و... وارد شده‎اند یا نه؟ 

به تعبیری می‎توان گفت که ایشان شخصیتا اهل سلوک است؛ یعنی تمام حرکات و سکنات و سخن و سکوت ایشان اخلاقی است. در خلال دروس گاهی نکاتی را می‎گویند، ولی روش ایشان این‎طور است که گاهی پیش از بحث، در جلسات محدود یا در جلساتی که پیش می‎آید و در حد نشست‎‎هایی گفت‎وگو می‎شود، مسائل اخلاقی را مطرح می‎کنند و از نکات اجتماعی می‎گویند و از خاطراتی که از بزرگان و علما و حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) در ذهن دارند مطالبی را نقل می‎کنند و گاهی نصایحی را بیان می‎کنند، ولی بیش از ‎آ‎‎ن که ایشان به زبان، معلم اخلاق باشند، به زندگی، معلم اخلاق هستند. مجلس انس ایشان مجلس معنویت و اخلاق است. اگر کسی مستعد باشد، انس با ایشان مایه تربیت است، که البته ما مستعد نبودیم و نیستیم. 

به حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) اشاره کردید. با توجه به این‎که از شاگردان حضرت امام بوده‎اند، به‎نظر شما تا چه اندازه از نظر فقهی و اخلاقی و فکری متأثر از حضرت امام هستند؟ 


استاد ما حاج آقای تهرانی از خواص شاگردان حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) است؛ عمده فقه و اصول حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) را درک کرده‎اند و از اولین کسانی بودند که مباحث حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) را در جوانی تدوین کردند. 

ایشان در نجف خدمت حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) بودند یا در قم؟ 


عمدتا در قم در محضر ایشان بودند؛ ولی وقتی حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) به عراق تبعید شدند، ایشان مدتی هم به نجف مشرف شده و در آن‎جا هم در جلسه درس حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) حضور پیدا کردند و در سایر مراودات و فعالیت‎‎ها نیز در بیت آن بزرگوار حضور یافتند. به هر حال ایشان به لحاظ فقهی و اصولی به‎شدت متأثر از حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) است، یعنی می‎توان گفت که دروس فقهی و دروس اصولی ایشان همان دروس فقهی و اصولی حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) است و جاهایی هم ممکن است خود ایشان اجتهاد کرده باشند. در واقع ایشان شاگرد مکتب و محضر علمی و معرفتی حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) قلمداد می‎شوند. از لحاظ اخلاقی و سلوکی هم به‎شدت از حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) متأثر بودند و طرز تفکر معنوی و سلوکی ایشان در مقام نظر و عمل کاملا با هم مشابهت دارد. از حیث مبانی اجتماعی و مواضع سیاسی، تماما در استادشان ذوب هستند و عمیقا از استادشان حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) متأثر هستند. برای مثال در ولایت‎ فقیه، همان تقریری را دارند که حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) از ولایت‎ فقیه دارند. 

شنیده‎ام که چندبار مبحث ولایت فقیه را در جلسات عمومی و دروس خارج مطرح کرده‎اند. 

بله یک‎بار اوایل پیروزی انقلاب، در جلسات خود در خیابان ایران، سلسله‎ جلساتی را درباره ولایت‎ فقیه مطرح کرده بودند که آن زمان خیلی تأثیرگذار بود و نیازی را برطرف می‎کرد زیرا هنوز مسأله ولایت‎ فقیه آن‎چنان‎که باید و شاید، تبیین نشده و تفصیل نیافته بود؛ عمدتا کتاب ولایت‎ فقیه امام بود و احیانا جسته و گریخته بعضی از بزرگان مثل مرحوم شهید صدر و بعضی شاگردان حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) جزوات یا سخنرانی‎‎ها یا گفته‎‎های کوتاهی داشتند. ایشان این بحث را با عموم مردم مطرح کرده بودند که ناظر به شرایط روز و نیاز اقشار مختلف بود و در آن زمان بازتاب فراوانی داشت. الآن هم گاهی در خیابان‎‎ها برخی تعابیر ایشان درباره ولایت فقیه را می‎بینم. 

مثلا کدام تعبیر؟ 

ولایت‎ فقیه استمرار ولایت انبیا است. البته در جلسات درس خارج، بحث فقهی فنی را مطرح کردند که من این دروس را پیاده کردم و تایپ شد و در اختیار ایشان قرار دادم اما ایشان سازماندهی من از بحث را نپسندیده بود. چون من ترتیب درس را تغییر داده و آن را به متنی تبدیل کرده بودم که مقتضیات اثری مکتوب در آن اعمال شده بود. ایشان گفتند: اگر با همان شیوه‎ای که تدریس کرده‎ام و تنظیم می‎کنم عرضه شود، بهتر است و من گفتم سعی می‎کنم وقت بگذارم و به همان صورت دوباره تنظیم کنم. 

که این کار انجام نشد. 

من به ایشان عرض کردم که این کار وقت می‎برد و ممکن است که شما فرصت نکنید. ایشان گفتند که من امسال تابستان وقت می‎گذارم و این کار را انجام می‎دهم. وقت هم گذاشتند اما به‎ واسطه مراجعاتی که ایشان دارند و مطالعات روزانه‎شان همچنین تردد‎های روزانه – به ویژه ظهر‎ها مقید هستند که حتما به مسجد جامع بروند و نماز را اقامه کنند- در این مدت مجال نداشتند که کار را تکمیل کنند و این اتفاق نیفتاد و متن تدوینی ما نیز مانده است و به‎ تعبیر امروز، فیش‎‎ها و یادداشت‎‎های ایشان که برای بحث آماده کرده بودند مانده است و متأسفانه این متن عرضه نشده است. 

با توجه به این‎که سه دهه از محضر ایشان استفاده کرده‎اید و از طرفی خود شما نیز کرسی درس خارج دارید، روش ایشان در ورود و خروج به مباحث علمی را چگونه ارزیابی می‎کنید؟ 

شیوه ایشان گزیده‎گویی و فشرده‎ ارائه کردن مطلب، منقح و کوتاه طرح کردن مباحث و بسندگی به مباحث ضروری و احیانا پرکاربرد است؛ هر دوره اصول ایشان پنج سال طول می‎کشد و الآن ایشان ششمین دوره اصول را می‎فرمایند و تقریبا با محوریت آرای حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) در اصول و کفایه است. البته ایشان به آرای عمده می‎پردازند. 

ارتباط ایشان با علما و بزرگان به چه شکلی است؟ البته شما گفتید ایشان کم‎مراوده هستند؛ همان مراوده کم چگونه است؟ 

ایشان مورد توجه بسیاری از علما و بزرگان در نجف، قم، تهران و مشهد هستند. وقتی بنده به محضر مراجع و علما چه در قم و چه در نجف و سایر شهر‎ها مشرف می‎شوم، از ایشان به بزرگی یاد می‎کنند. ایشان هم با عمده بزرگان ارتباط و آشنایی داشته‎اند ولی مراوده ایشان کم است. با تعداد معدودی از آقایان که از دوستان قدیم ایشان قلمداد می‎شوند و از شاگردان حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) هستند معاشرت محدودی دارند و گاهی اگر آن‎‎ها به ملاقات ایشان بیایند، به ندرت ایشان به بازدید آن‎‎ها می‎روند.

مثلا با چه افرادی بیشتر ملاقات می‎کنند؟ 

اجازه دهید که من فقط از مرحوم آیت‎الله انواری نام ببرم که متأسفانه از دست ما رفته‎اند؛ از کسانی که فراوان به منزل حاج‎آقای تهرانی می‎آمدند، مرحوم آقای انواری بودند و با ایشان مراودات خاصی داشتند. مرحوم آقای انواری، هم خوش‎مشرب بودند و هم بسیار متواضع و صمیمی؛ لذا ارتباط ایشان محفوظ بود و گاهی به منزل ایشان می‎آمدند و علمای طراز اولی که در قم و تهران هستند هم‎چنان با ایشان رابطه دارند. 

چند وقت پیش خبری شنیدیم که مقام معظم رهبری از ایشان عیادتی کردند. 

این مورد، تنها موردی نبود که حضرت آقا به دیدن ایشان آمده بودند بلکه ایشان مرتبا احوال‎پرس حضرت آیت‎الله آقا مجتبی تهرانی بوده‎اند و هستند و در گذشته گاهی از ایشان عیادت کرده بودند و یک‎بار هم چند روز پیش در بیمارستان به عیادت ایشان آمده بودند و ساعتی را در آن‎جا حضور داشتند و برای ایشان دعا خواندند و احوال‎پرس ایشان بود‎ند. علاقه دوسویه‎ای بین این دو بزرگوار هست. حضرت آیت‎الله تهرانی به رهبر معظم انقلاب احترام خاصی می‎گذارند و متقابلا رهبر فرهمند و فرهیخته انقلاب توجه خاصی به آیت‎الله تهرانی دارند. 

یکی از نکات جالب در بررسی شخصیت ایشان این است که می‎توان در بازار تهران بود، امام جماعت مسجد بود، درس اخلاق هفتگی داشت، مرجع تقلید هم بود ولی قم نبود! به‎نظرم این خودش مقوله‎ایست که باید به آن پرداخته شود. 

بیان جناب‎عالی تعبیر نغزی است و نباید تصور شود که باید لزوما دروس فقهی و اصولی را در قم برگزار کرد یا مراجع در آن‎جا مستقر باشند؛ البته قم، عُش آل محمد (صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) است و آن‎جا از دیرباز از عهد معصومین (علیهم‎السلام) بعضی از اصحاب و بعضی از محدثین نسل اول حدیث ما قمی و در قم بوده‎اند، ولی در کنار قم، ری، اگر آن را تهران قدیم قلمداد کنیم، یکی از شهر‎های علمی و معرفتی ما بوده است و از دیرباز کانون علم و معنویت و معرفت بوده است. زمانی در این شهر هم‎زمان چندین فقیه صاحب‎رساله مستقر بوده‎اند. وقتی قجر‎ها تهران را به‎عنوان پایتخت انتخاب می‎کنند، علم و معرفت، حکمت و فقاهت به این شهر منتقل می‎شود. ‎ حتی روزگاری در اوائل دهه پنجاه، شخصیت‎‎های بزرگی مثل مرحوم علامه الهی قمشه‎ای (رحمت‎الله‎علیه)، مرحوم علامه شعرانی (رحمت‎الله‎علیه) و مرحوم علامه قزوینی (رحمت‎الله‎علیه) و پیش‎تر از این‎‎ها آشتیانی‎‎ها (رحمت‎الله‎علیهم) و پیش‎تر از این‎‎ها مرحوم آیت‎الله شاه‎آبادی (رحمت‎الله‎علیه)، استاد حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه)، و در روزگار ما فقیه متقی هم‎چون مرحوم آیت‎الله خوانساری (رحمت‎الله‎علیه)، در این شهر بودند. تهران از زمانی که توسعه پیدا کرد و به‎عنوان پایتخت انتخاب شد، مقر علما و فقها و حکمای بزرگی بوده است، لکن در چند دهه اخیر بر اساس سیاست‎‎های سکولار و سیاست‎‎های ضد‎حوزوی و ضددینی و ضد‎علمی دستگاه پهلوی سعی شد حوزه تهران فرو پاشیده شود و کاملا از بین برود. طی این چند دهه اخیر حکمت و فقاهت از تهران رخت بربست و حکمت خصوصا در قم رحل اقامت افکند و در حقیقت حکمت از اصفهان به تهران آمد و از تهران به قم رفت و حکمای معاصر قمی امروز ما شاگردان حکمت تهران هستند؛ مثل حضرت آیت‎الله علامه حسن‎زاده آملی، علامه جوادی، مرحوم علامه شهید مطهری (رحمت‎الله‎علیه) و...؛ این‎‎ها حکمت را در تهران خواندند و از تهران آغاز کرده‎اند. بعد از آن‎که مرحوم علامه طباطبائی (رحمت‎الله‎علیه) به قم تشریف آوردند و مستقر شدند، این افراد جذب محضر درس ایشان شدند. 

عکسی از جوانی آقا مجتبی کنار شهید مصطفی خمینی (رحمت‎الله‎علیه) است؛ از روابط آن‎ها با هم خبر دارید. 

آقا مجتبی و مرحوم شهید مصطفی خمینی (رحمت‎الله‎علیه) رفیق بسیار بسیار نزدیک بودند و رابطه بسیار صمیمانه‎ای داشتند. اشتراکات روحی و رفتاری و علمی فراوانی با هم داشتند. به همین دلیل از دوستان بسیار بسیار صمیمی قلمداد می‎شدند. به منازل یکدیگر می‎رفتند و نکات و مطالبی را از طریق آقا مصطفی (رحمت‎الله‎علیه) به حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) منتقل می‎کردند. به هر حال رابطه بسیار صمیمی و نزدیکی با هم داشتند. 

قبل از شروع مصاحبه به شعری اشاره کردید که درباره ایشان سروده‎اید. 

بله در سال 77 برای ایشان کسالتی به‎وجود آمده بود و کمر ایشان درد می‎کرد و حاد شده بود و خیلی علاقه‎مند بودند که به مکه مشرف شوند. در حج ایشان اعمال را بدون مشکل تمام کرده و حتی گفتند که من با این‎که باید خسته شده باشم، به سبب عنایتی که من در این اعمال احساس کردم و شرایطی که برای انجام دادن این اعمال فراهم شد، آن‎چنان به شوق آمده‎ام که هنوز نخوابیده‎ام؛ ایشان می‎گفتند که این عنایت الهی بوده است و فرمودند که من در زمانی که «سعی» را انجام دادم نه خستگی احساس کردم و نه کسی به من نزدیک شد و وقتی طواف هم می‎کردم احساس می‎کردم یکی دو متر در تمام اطراف من خالی بود و کسی به من نزدیک نمی‎شد که من نگران باشم یا ممکن باشد کسی به من ضربه‎ای و لطمه‎ای بزند. به همین دلیل بسیار به شوق آمده بود و حال شعف داشت و فرمود «هنوز نشئه دوشیم»؛ این جمله را که گفتند، من همین جمله را گرفتم و بعدا همان روز یک غزل ساختم:

هنوز نشئه دوشیم پیر ما می‎گفت 
به طوف و هروله گم‎کرده دست و پا می‎گفت
به رغم آن‎که کتوم است از تب دوشین 
به شور و شوق به کرات قصه وا می‎گفت
خمار بود و نمی‎کرد احتراز از کس 
به نزد هرکس و ناکس لطیفه‎‎ها می‎گفت
به نیم‎غمزه چنان او به وجد آمده بود 
که هر الست بلا را دوصد بلا می‎گفت
شگفت‎انجمنی بود قرب منزل وحی 
ز سهم عشق و خرد پیر بی‎ابا می‎گفت
همه طفیلی عشق‎اند آدمی و پرسی 
ز چرخ ذره و افلاک نکته‎‎ها می‎گفت
زمین به رقص و سماع است از ترنی عشق 
زمان نهاده‎ام از کف قرار را می‎گفت
هزار زخم، به دل بودمان به زخمه شور 
گدازه‎سوز فزون می‎نمود تا می‎گفت

برای ایشان سخت است که از ایشان سخنی گفته شود؟

بله ایشان کتوم است و نوعا نکته‎ای را باز نمی‎کند و از بروز مطلب هم جلو‎گیری می‎کند؛ شاید همین مصاحبه‎ای هم که ما کردیم، چندان به رضای ایشان نباشد. ایشان از این‎که عکسی از ایشان گرفته شود امتناع می‎کنند؛ اجازه نمی‎داد کسی از ایشان عکس بگیرد. هر سال روز میلاد امام رضا (علیه‎السلام) مراسمی را هم به مناسبت روز میلاد و هم به مناسبت عمامه‎گذاری طلاب می‎گیریم و از ایشان هم دعوت می‎کنیم و ایشان تشریف می‎آورند که به دست مبارک ایشان طلاب معمم شوند، ایشان سال‎‎ها اجازه نمی‎داد که از این مراسم عکس بگیرند. یک سال به ایشان عرض کردم که این کار از لحاظ فکری خلاف شرع نیست و در این‎باره شما هرچه بگویید توجه نمی‎کنیم و به دو نفر از عکاسان برجسته ایران گفتم که به مجلس بیایید و تا می‎توانید عکس بگیرید. ایشان از منعکس‎شدن بعضی از اخبار و نکات امتناع می‎کنند و ممکن است چندان از این موضوع خرسند نباشند. 

شنیده‎ام که اوائل انقلاب منصب‎‎های قضایی به ایشان پیشنهاد شد ولی از حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) اجازه گرفتند که به درس خود بپردازند. 

ایشان به کار‎های اجرایی و قضایی و تصدی مسئولیت علاقه‎‎مند نبود. و شوق و کشش خاصی به مسائل علمی و معرفتی دارند. به همین سبب پس از پیروزی انقلاب در صحنه نبودند؛ هرچند همواره پشتیبان اساس انقلاب بوده‎‎اند و هستند. لذا هیچ‎وقت سمت نپذیرفتند. سمت‎‎هایی به ایشان پیشنهاد شد، حتی همان اوائل مرحوم شهید باهنر، عضویت شورای انقلاب فرهنگی را به ایشان پیشنهاد داده بودند که قبول نکردند. به‎دلیل بی‎علاقگی به چنین اموری هیچ‎وقت مسئولیتی نپذیرفتند. 

قبل از انقلاب چه طور؟ با توجه به این‎که گفتید کاملا متاثر از حضرت امام بودند، چگونه در صحنه حضور داشتند؟ 

پیش از انقلاب محضر ایشان در سه‎راه سیروس که الآن مدرسه ثامنیه و آن زمان ساختمان دیگری بود، کانونِ رفت و آمد علمای مبارز بود و شخصیت‎‎هایی که آن زمان پیش‎آهنگ علما و روحانیان و تحریک‎کننده اجتماعات و فعالیت‎‎های مردمی انقلابی بودند، در آن‎جا آمد و شد می‎کردند. ایشان در اوج مبارزات و دوران درگیری‎‎ها و تجمعات فعال بودند و پیش‎تر از آن هم در قم به‎صورت بسیار فعال در ارتباطات سیاسی و فعالیت‎‎ها و مبارزات حضور داشتند. در همین تجمعات و حوادثی که پیش می‎آمد ایشان خیلی فعال و پیش‎آهنگ بودند. از آن زمان‎‎ها هم خاطرات بسیار زیادی دارند؛ از پانزده خرداد و بعد از آن؛ ولی پس از انقلاب به درس و بحث خود متمرکز شدند. 

 در جلسات خصوصی و عمومی که با ایشان دارید، راجع‎به تحولات انقلاب موضع‎گیری دارند؟ 

در جلسات عمومی به‎هیچ‎وجه موضع‎گیری ندارند. اما در جلسات خصوصی طبعا ممکن است نظری بدهند. ایشان چون همواره همراه حضرت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) بودند و به‎لحاظ معرفتی به‎طور کامل هم‎سوی آن بزرگوار هستند، طبعا هم به اساس انقلاب حساس هستند و هم به آسیب‎‎هایی که ممکن است متوجه انقلاب شود، بسیار حساس هستند و ممکن است تذکراتی بدهند. ولی خیلی مایل نیستند که در این مسائل مخصوصا مسائل روزمره دخالت کنند یا موضع بگیرند یا اگر نکته‎ای داشته باشند و احزار کرده باشند منعکس شود .