به گزارش مشرق، این روزها کافیست تا کمی در اینترنت و سایت های فارسی زبان سرک بکشید تا با انواع و اقسام اینجور تبلیغ ها مواجه شوید که «بهترین و مجرب ترین» موسسات برای مهاجرت هر چه «زودتر و آسانتر و ارزانتر» فراهم می کنند.
موسساتی که دیگر تنها روی دانشجویان و بچه درسخوان ها تمرکز ندارند بلکه به پهنه گسترده تری از جامعه چشم دوخته اند تا بتوانند به هر شیوه ای، آنها را راغب به مهاجرت از کشور خود و سفر به دیاری ناشناخته کنند. از آن جهت ناشناخته که در بعضی از آگهی ها، نام مکان ها و کشورهایی را می شنویم که بعید است هیچ دیار البشری تا به حال پا به آنجا گذاشته باشد و احتمالا قرار است نقش بومیان آنجا را بازی کنیم.
در این گزارش که در همشهری جوان منتشر شد سعی شده سرکی کشیده شود به این تبلیغات عجیب و غریب و البته راه های تازه ای که برای مهاجرت پیدا شده. از سرمایه گذاری در جزایر برمودا گرفته تا گذاشتن لگن زیر بیماران اجنبی!
مُخ تان را به ما بسپارید
برای اینکه از فوت و فن های مخ زنی موسساتی که ملت را تشویق به مهاجرت می کنند خبردار شوید کافی است گوشی تلفن را بردارید و یک تک پا با اپراتورشان تماس بگیرید.
اپراتوری که انگار زاییده شده برای مخ زنی؛ البته اگر فرصت داشته باشد! بعد از این مکالمه است که شما با فراغ بال آمادگی پیدا می کنیدتا به هر نقطه از زمین میل کنید. البته این نکته را فراموش نکنید که شما با مراجعه به سایت این موسسات هیچگونه اطلاعاتی دریافت نخواهید کرد بلکه صرفا باید اطلاعاتتان را رو در رو یا با تماس تلفنی بگیری، چیزی که ما را بیش از هر چیز یاد شبکه های هرمی می اندازد.
وقتی با موسسات تبلیغاتی تماس می گیری یا به سایتشان سر می زنی، شرایطی را مقابلت می گذارند که زمین تا آسمان با تبلیغات اولیه فرق دارد. در واقع اغلب این موسسات هیچگاه تمامراست را نمی گویند و بخش مهمی از آن را پنهان می کنند. اینجوری وقتی یک آدم از همه جا بی خبر به آنها مراجعه می کند، مجبور است تا نصف راه را برود و بعد چاره ای جز ادامه دادن ندارد.
یک نمونه از این تبلیغات کاذب و نصف و نیمه که همین دو سه ماه پیش سر زبان ها افتاد، بحث مهاجرت آسان، سریع و مطمئن پرستاران به سایر کشورها بود. این تبلیغات با ذکر این سوال که آیا می دانید حقوق یک پرستار ایرانی چقدر است، شروع می شد و اینطور ادامه می یافت که درآمد یک پرستار ایرانی در بهترین شرایط، ماهانه تنها 750 هزار تومان است و حال آنکه در کشوری مثل آمریکا، این درآمد تا سالی 180 هزار دلار می رسد.
همین نکته کافی بود خوش باورها به سوی سفارتخانه ها و موسسات مهاجرت روانه شوند و خواستار اعزام هر چه سریعتر به بیمارستان های سراسر دنیا شوند. اما واقعیت با آنچه که موسسات می گفتند، زمین تا آسمان فرق داشت. در واقع این قانون (جذب پرستاران) چندان چیز تازه ای نبود و این فقط هیاهویی بود که توجه ها را به پرستاران معطوف می کرد.
برای مثال در کشوری مثل کانادا، این قانون از مدت ها قبل وجود داشته است اما به این شکل که شمای پرستار، با دو سال سابقه پرستاری از افراد سالمند می توانید به این کشور سفر کرده و آنجا هم همراه با خانواده یک سالمند محترم زندگی کنید تا زمانی که احتمالا سالمند محترم، ریق رحمت را سر بکشد و در طول این مدت، شما در استخدام سالمند محترم هستید، نه دولت کانادا یا هیچ بیمارستان و نهاد دیگری.
در تمام این مدت هم سالمند نامبرده شما را بیمه می کند، نه دولت کانادا. البته وقتی که دو سال از او مراقبت کردید و تمام این مدت را با او به سر بردید که احتمالا دوران بسیار پرشور و نشاطی است، می توانید درخواست اقامت بدهید که آن هم معلومنیست اجازه اقامت بدهند یا نه. یکی از نکات دیگری که در تبلیغات، خیلی روی آن تاکید می شود، این است که اگر شما ورزشکار، هنرمند یا حتی کشاورز حرفه ای باشید هم می توانید در نقاط مختلف دنیا اقامت بگیرید.
تعاریفی هم که از افراد هنرمند و فرهنگی می کنند، جالب است. برای مثال در تعریف افراد فرهنگی آمده: کتابداران، بایگانان، دستیار بایگانان و ... یعنی برای مثال مسعود شصت چی خودمان که در بایگانی ثبت احوال شیراز کار می کرد، یکی از افراد پرامتیاز برای گرفتن اقامت در کشورهای خارجی است.
یا مثلا روزنامه نگاران با سابقه حداقل دو سال که این گزینه هم کامران بارنجی خودمان را در صدر جدول قرار می دهد! همین اتفاق درباره هنرمندان و بازیگران و ورزشکاران هم افتاده. البته این بار ملاک ورزشکاری، روحیه ورزشکاری نیست و داشتن عنوان قهرمانی در سطح جهان و قاره است که شما را در لیست قرار می دهد و البته همانطور که گفتیم، کشاورزان، اعم از زنبور دار و باغدار و ... که در صورت داشتن سابقه رسمی می توانند به خارج از کشور مهاجرت کنند و اقامت دائم بگیرند! اما ...
امای اول این است که شما در صورتی در لیست واجدین شرایط قرار می گیرید که خوداشتغال یا Self Employed باشید. یعنی اینکه در تمام دوران کاری تان که سابقه و رزومه به حساب می آید، یک قران هم از دولت یا هر موسسه ای نگرفته باشید و کاملا خودکفا بار آمده باشید (در مورد دریافت یارانه ها هنوز بحث است).
یعنی در همین قدم اول، خیلی ها بیرون از لیست قرار می گیرند. حتی برای هنرمندان، سابقه خوداشتغالی در عرصه بین المللی هم مهم است و مثلا معلوم نیست که چطور یک روزنامه نگار می تواندن کار کند و از جایی حقوق نگرفته باشد. و اما، امای دوم که از امای اول هم مهمتر است. اینکه شخص خوداشتغال بتواند اثبات کند که در آینده هم همین شغلش را ادامه خواهد داد.
مثلا باغدار خوداشتغال محترم، بایدبه قدری دارایی داشته باشدکه بتواند یک مزرعه بخرد و در آن کشت و زرع کند. یا مثلا روزنامه نگار باید همان روزنامه نگار بماند و مسئول بایگانی هم همان بایگان. حال اینکه اداره بایگانی ثبت احوال سیدنی کارمند بخواهد یا نه، به خودش مربوط است. در ضمن طبق قوانین کانادا، پرورش ماهی جزو کشاورزی به حساب نمی آید، پس وقتتان را تلف نکنید!
این روزها برای برداشتن کلاه علاقه مندان به مهاجرت، موسسات تبلیغاتی حاضرند حتی سند یک کشور را به نامتان بزنند
جزایر لانگرهانس مهد آزادی و تمدن؟
«بلغارستان، امن ترین نقطه دنیا، با آب و هوایی شبیه ایران. مالزی، خانه دوم ایرانیان. آنتیگونا، بهترین جایی که می توانید در آن سرمایه گذاری کنید. مالتا، بهشت روی زمین. کلکته، جایی که ...»
آگهی هایشان، دقیقا شبیه همین چیزهایی است که اینجا نوشته شده است. هر جایی را که برای رفتن انتخاب کنید، آنها آنجا را بهترین نقطه دنیا معرفی می کنند. یعنی برایشان فرقی نمی کند که شما بخواهید به لوزان سوئیس بروید یا کوه های هندوکش. در هر صورت، امنیت در آن نقطه 100 درصد است و یا حتی بیشتر!
بله، آقا در زمان های خیلی دور که هنوز طوطیان شکرشکن بودند و چین و ماچین وجود داشت، رسم بر این بودکه هر کس هر جایی که اراده می کرد، می توانست سکنی بگزیند و بشود اهل آنجا. حالا این بستگی به شانس نوادگانش داشت که بعد از هزار سال، آنجا بشود آدیسابابا یا چچن! اما کمی که جلوتر بیاییم و از طوفان های تاریخی و جنگ های جهانی و اینها که بگذریم، کم کم کشورها به این فکر افتادند که باید برای کلاس کار هم که شده، جلوی مرزهایشان را ببندند و برای کسانی که می خواهند به کشور دیگری مهاجرت کنند، شرایط ویژه ای بگذارند.
این کار، یکی از بیخودترین کارهای سیاستمداران جهان بود. از آن جهت بیخود که شما فرض کن سعدی و ناصرخسرو، همین جوری راه می افتادند و هر جایی که دوست داشتند می رفتند و مدتی زندگی می کردند و بعد کلی گشت و گذار به مام میهنشان بازمی گشتند و تازه سفرنامه هم می نوشتند.
روایت کسی که در دام مهاجرت عجیب افتاد
مرتضی یکی از کسانی است که یکی دو سال در ترکیه کار کرده و حالا به ایران برگشته است. او کسی بوده که آنجا شرکت ثبت کرده و کار تجاری انجام می داده است. حالا بعد از دو سال که به ایران برگشته، می گوید اکثر تبلیغاتی که درباره اقامت دائم در ترکیه می شود، کلاهبرداری است. به گفته او، اقامت دائم در ترکیه به شرط خرید ملک، تنها به اعراب ثروتمند داده می شود اما موسسات مهاجرتی، با استفاده از ناآگاهی برخی مردم، مدتی آنها را سرگرم می کنند و سرمی گردانند و بعد از مدتی که کارهای اداریشان به طول انجامید، با یک عذرخواهی ساده و به جیب زدن پول های بخت برگشته، مساله را فیصله می دهند.
از بچگی مهاجرت کنید
کاین جدیدترین ژانگولر موسسات اعزام است که تازگی ها رو کرده اند. موسساتی مثل پاناگولا کالج که این روزها حاضرند تا فرزند دلبند شما را در ازای تنها چند هزار یورو، به یکی از بهترین کالج های دنیا مثل مالت و قبرس ببرند تا فرزند شما آنجا به تحصیل بپردازد، سپس شاغل شود و در نهایت شما والدین محترم را هم پیش خودش ببرد. حالا معلوم نیست وقتی خود اروپایی ها دنبال کارند و نصف جوان های اسپانیایی هم بیکارند، چه جوری برای فرزندان ما کار پیدا می شود؟
حالا بر فرض که همه اینها درست. تمام این موسسات که ما با آنها تماس داشتیم، به جز یک خط موبایل اعتباری و یک سایت، چیز بیشتری ارائه نمی کنند و تنها می گویند که شما پول و مدارکتان را برای ما بفرستید، ما هم در اسرع وقت، پذیرش شما را خواهیم گرفت. حالا اگر نشد، شما لطف کنید و بیایید لندن، محله تاتنهام، پلاک 59. ما منتظر شما نشسته ایم.
کانادا و استرالیا
کارگران کانگورو به پیش
دلیل اینکه نام این دو کشور را کنار هم آوردیم، این است که هر دو تحت سرپرستی انگلستان هستند. قوانین شان شبیه به هم است و از کشورهای مهاجرپذیر جهان هستند که متقاضیان زیادی هم دارند.
کانادا را انبار غله دنیا می گویند. یکی از پهناورترین کشورهای دنیا؛ جایی که برای رفتن از شرق به غربش، باید هفت شبانه روز، رانندگی کنید. استرالیا هم تقریبا چنین شرایطی دارد. با این تفاوت که آب و هوای بهتری دارد. همه اینها و یکسری تبلیغات دیگر باعث شده تا این دو کشور به پرمتقاضی ترین گزینه ها برای مهاجرت تبدیل شوند.
اما همانطور که قبلا گفته شد، قوانین مهاجرت و سپس دادن اقامت این کشورها، بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که در تبلیغات گفته می شود. به اینها اضافه کنیدکه هر دوی این کشورها که از کشورهای پیشرفته دنیا هستند و دیگر نیازی به دکتر و مهندس ندارند. مگر آنکه فرد بسیار خاصی باشد. در عوض بسیار مایلند تا کارگر ساده و چوپان و اینطور افراد را جذب کنند که البته همان هم با اعمال شاقه است. به طور واضح تر، باید راضی شوید تا در آن کشور، کارهای سطح پایین انجام بدهید تا بگذارند در آن کشور بمانید.
مالزی
قدمتان روی چشم اما حق کار ندارید
مالزی به هیچ عنوان به خارجی ها اجازه کار نمی دهد و اقامت هم که صحبتش را نکنید. بیشتر موسساتی که مالزی را تبلیغ می کنند، این نکته را می گویند که برای تحصیل به مالزی بیایید و پس از چند مدت هم بمانید اما اگر با کسانی که مدتی را در مالزی گذرانده اند صحبت کنید، می فهمید که اینها جز مشتی دروغ نیست.
مهرداد که یکی از گردانندگان سایت های کمک به دانشجویان ایرانی مقیم مالزی است، در همان صفحه اول سایتش نوشته است که به امید ماندن و کار کردن به مالزی نیایید؛ چرا که دولت مالزی به هیچ عنوان به دانشجویان اجازه کار نمی دهد و بعد از اتمام دوران تحصیل باید به سرعت به کشور خودتان برگردید.
کشورهای اروپایی
چشم آبی های زرنگ
کشورهای اروپایی دو دسته اند؛ اول کشورهایی که جز درجه یک های دنیا به حساب می آیند و گرفتن اقامت در آنها، کار نشدنی است. برای مثال، انگلستان، به هیچ عنوان به دانشجویانش اجازه کار نمی دهد و اقامت هم که به این آسانی ها نیست، مگر اینکه حاضر شود کشورش را بفروشد و اعلام پناهندگی کند. به اینها اضافه کنید یکی از موسسات که کار اعزام دانشجو را انجام می دهد، شرط تحصیل در انگلیس را پرداخت سالیانه 12 هزار پوند هزینه تحصیل و ماهی هزار پوند هزینه زندگی اعلام می کند اما کشورهای دیگر اروپایی، درجه سه های اروپا هستندکه وضعشان بد است اما موسسات مهاجرت، طوری تبلیغشان می کنند که انگار بهتر از آنها در دنیا نیست.
برای مثال جوری از بلغارستان صحبت می کنند که هر که نداند، فکر می کند دارند درباره بهشت برین صحبت می کنند. لااقل لهستان و اوکراین را خودمان در مسابقات یورو، پیگیرش بودیم که عجب جاهای عالی ای هستند و چقدر نژادپرست نیستند و چه بلاهایی سر مهاجرن خارجی نمی آورند.
تازه با تمام این حرف ها، کشوری مثل بلغارستان در صورتی تابعیت می دهد که 550 هزار یورو و ناقابل را برای مدتی در حساب آنها بگذارید تا اگر صلاح دانستند، اقامت بدهند. اگر هم نشد که نشد. این وسط چقدر به موسسات و دلال ها می رسد را خدا می داند.
کشورهای حوزه دریای کارائیب
سنت کیتس بنویس و جایزه ببر
احتمالا شما هم با شنیدن نام این کشورها، بیشتر یاد دزدان دریای کارائیب و جک گنجشکه می افتید و همین کافی است تا به صفا و خلوص طینت مردمان این دیار پی ببرید. کشورهای این منطقه که مابین آمریکای شمالی، مکزیک و آمریکای جنوبی و در میان دریا قرار گرفته اند، همگی کشورهایی هستند کم وسعت، کم جمعیت و تازه استقلال یافته. یا اینکه تحت قیومیت کشور دیگری مثل انگلستان هستند.
اغلب این کشورها تا همین چند سال پیش، بیشتر به خاطر جزایر، طبیعت و سواحلشان شناخته می شدند که همین امر، ثروتمندهای جهان را برای گذراندن تعطیلات زمستانی به آنجا می کشید اما مشکلی که وجود داشت، این بود که ثروتمندان، نهایتا یک ماه را در چنین مناطقی دوام می آوردند و بعد از آن به سرعت هر چه تمام به کشور خودشان برمی گشتند.
به همین خاطر، این به ظاهر کشورها، هیچ پیشرفتی نمی کردند و همانطور که بکر و دست نخورده بودند، باقی می ماندند. این طور شد که این کشورها به فکر جذب مهاجران ثروتمند و دادن اقامت دائم به آنها افتادند تا بدین وسیله، هم جمعیتشان را بیشتر کنند و هم پول و پله ای به دست بیاورند. یکی از این کشورها که حالا حسابی معروف شده، سنت کیتس و نویس است که شامل دو جزیره مجموعا به مساحت 260 کیلومتر مربع است. چیزی در حدود یک چهارم شهر تهران که شما با ذره بین هم نمی توانید آن را روی نقشه پیدا کنید.
این کشور، برای دادن اقامت دائم، شرط سرمایه گذاری کلان را گذاشته که یا باید در املاک باشد یا صنایع شکر. این کشور با احتساب پاناما، دومینیکن و ترینیداد و توباگو و ... جمعیتش به اندازه یکی از مناطق تهران هم نمی شود، این مژده را به مهاجرینش می دهد که با پاسپورت این کشور، می شود به کلی کشور دنیا بدون ویزا سفر کرد.
منتها یک مشکل کوچک وجود دارد که برای گرفتن اقامت این کشور و همسایگانش، باید حتما یک تک پا تا آنجا بروید و خب ما از هر کسی پرسیدیم که از کجا باید برویم بلیت بگیریم و از کجا سوار هواپیما شویم، تنها نگاهمان کرد. ناگفته نماند که طبق شنیده ها، کشورهای این حوزه به پاتوق خلافکاران درجه یک دنیا تبدیل شده اند که برای فرار از قانون به آنجا گریخته اند.
ترکیه
آناتولی تو، هم
همسایه دراز غربی، این روزها حسابی شاخ شده است و هر کاری می کند تا بتواند امپراتوری عثمانی را احیا کند. در این راه هم از هیچ چیز فروگذار نیست. آن از فیلم ها و سریال هایشان، این هم از قوانین جدید مهاجرت پذیریشان. تا چند وقت پیش ترکیه هم به این راحتی ها به کسی اقامت نمی داد و تنها به ورود بدون ویزا به کشورش و بالا بردن آمار توریست ها قانع بود اما احیای امپراتوری، نیازمند هزینه های بیشتری است که با توجه به شرایط اقتصادی ترکیه، با پول خودشان ممکن نیست.
پس جدیدا قانون فروش ملک به مهاجرن و دادن اقامت به آنها را تصویب کرده اند که طبق آن، خارجی ها تا 60 هکتار می توانند زمین بخرند و در آن سرمایه گذاری کنند و در ازای آن، اقامت ترکیه را بگیرند اما اینجا هم امای بزرگی وجود دارد. این قانون تمرکزش بیشتر روی اعراب ثورتمند و پول های بادآورده شان است.
این همان نکته ای است که موسسات مهاجرتی نمی گویند و بعد از مدتی با گیر کردن فرد مذکور در امور اداری، با یک عذرخواهی ساده، ارتباطشان را قطع می کنند.
«با کمترین سرمایه، ویزای شینگن را دریافت کنید. با تنها 65 هزار یورو، مقیم ترکیه شوید. با ویزای پاناما، به تمام نقاط جهان سفر کنید! اقامت در کانادا و استرالیا. جمهوری دومینیکن، بهشت سرمایه گذاری. ارمنستان، پایتخت فرهنگ و هنر دنیا! و ...»