کد خبر 184104
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۸

اگر سالهای طولانی دیگری، سکوت بر شایعه خودکشی یا قتل جهان پهلوان تختی پرده بیاندازد، بالاخره یک روز آفتاب حقیقت از پس ابرهای مصلحت اندیشی همراهان ورزشی تختی سر خواهد زد. او همانطور که همه می دانیم و می دانید خود کشی شد...

مشرق - زمانی که خبر مرگ اسرارآمیز اسطوره ورزش ایران منتشر شد واکنش ها به یک سمت و وسو می رفت. رسانه های وابسته به رژیم پهلوی سعی می کردند این مرگ را خود کشی تلقی کنند ولی در مقابل رسانه های مستقل حتی تا حد ترور هم به این مرگ پرداختند.تختی ستاره آسمان ورزش ایران که یک ملی گرا و از طرفداران مصدق و جنبش ملی شدن صنعت نفت محسوب می شد ، مگر نمی توانست مورد سو قصد قرار گیرد؟
جهان پهلوان «غلامرضا تختی» چشم از جهان فرو بست اما همچنان سالها  راز مرگ این قهرمان ملی همچنان پشت پرده ابهام است. نام این ورزشکار و ماجراهای حول و حوشش هر ساله ورزشکاران را به یاد همه حماسه هایش می اندازد. جوانمردی که داستانهایش همه سراسر از روح انسان دوستی و نوع دوستی است. به همین خاطر است که نام تختی بر سر در بیش تر ورزشگاه های کشور نقش بسته است. هر گاه نام و یادی از جوانمردی هایش به زبان می آید یا به تصویر کشیده می شود جاودانه بودنش در اذهان تمامی کسانی که او را دیده و از خوبی هایش شنیده اند زنده می شود. شیر مردی که علاوه بر افتخار آفرینی ها و قهرمانی در میدان های جهانی و المپیک ویژگی های والای اخلاقی داشت. وقتی رقیب او «الکساندر مدوید»که هم  حریف تختی و قهرمان جهان و المپیک بود ، تندیس او را مقابل خانه کشتی ایران دید اشک ریخت و گفت: کسانی که «غلامرضا» را می شناسند می دانند این مجسمه برایش خیلی کوچک است.
«تختی» اما که بود که امروز نیز بیش تر مردم با نام و افتخارهایش آشنا هستند ؛ مردی که علاوه بر دریافت نشان های طلایی کشتی در رقابت های جهانی و المپیک ، قلبها را به تسخیر خود درآورد.اما ماجرای مرگ اسرار آمیز تختی چه بود؟ مرگی که البته از سوی هفته نامه طنز و کاریکاتور «توفیق» در آن زمان با یک تیتر یک ویژه همراه بود.«تختی خود کشی شد!» تیتری پر معنا و مفهوم. تیتری که نشان می دهد جهان پهلوان را اراده ای کشته است ، حال یا به دست خودش یا به دست عواملی...اما تختی را اینگونه از ورزش ایران گرفته اند.

 گفتند خودکشی بوده اما ...

شاید مهمترین اتفاق و موضع گیری درباره مرگ تختی را مردم آن زمان نشان داده باشند. هفده دیماه 1346تختی 37 ساله را در اتاقی در هتل اتلانتیک تهران بی جان یافتند. بدون رادیو ، روزنامه ، تلویزیون ، مردم دهان بدهان ، گوش بگوش خبر درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی را بهم میرساندند. هنوز چند دقیقه ای از پیدا شدن پیکر بیجان تختی نگذشته بود که سراسر تهران از این فاجعه آگاه شد و مردم در غم پهلوان عزیز خود می گریستند.خبر در یک لحظه سراسر شهر را فرا گرفت و نیروی معجزه آسای مردم بار دیگر قدرت سحر آمیز خود را نشان میداد و به فاصله دو ساعت هزاران نفر از مردم کوچه و بازار دسته دسته بسوی پزشکی قانونی بحرکت در آمدند.دختران و پسران مدارس و دانشجویان کلاسها را تعطیل کردند و همگی گریه کنان بطرف دادگستری حرکت کردند. دانشجویان در خیابانها شعار میدادند و حتی خواستار مجازات مسببین یا قاتلین احتمالی تختی بودند.مردم می خواستند برای آخرین بار چهره معصوم پهلوانی را که بارها نام ایران را در جهان بلند آوازه ساخته بود و یک دم از فکر مردم فارغ نبود ببینند ولی ماموران استبداد مانع می شدند.«تختی» پهلوان و قهرمان ملی و دوست داشتنی بود ومردم هنگام مرگ اسرارآمیزش ، مردم هرگز علت رسمی اعلام شده (خودکشی) را نپذیرفتند ؛ اسطوره مردم و نماد سربلندی ملت بود و هیچکس باور نداشت سلطان قلبها خودکشی کرده باشد.

جلال آل احمد دست به قلم شد

جلال آل احمد همان روز دست به قلم شد و در مقاله ای تراژیک نوشت تختی زنده است.قسمتی از مقاله اش را بخوانید:«از آن همه جماعت هیچکس حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر نمی کرد.آخر جهان پهلوان باشی و در بودن خودت جبران کرده باشی نبودن های فردی و اجتماعی دیگران را و آن وقت خودکشی کنی ؟ این قهرمان که خاک «خانی آباد نو» را خورده بود هرگز به ناامیدی نمی اندیشید ؛ آخر امید یک ملت بود ، ملت ایران.» اما هدف انتشار خبر خودکشی تختی با جدیت خاصی دنبال می شد و تا حدود زیادی موفق هم عمل کرد.به هر ترتیب نوع یافتن جسد تختی ف اظهارات پزشکی قانونی ، برخورد همسر و خانواده همسر تختی در اواخر عمر با او و انزوایی که جهان پهلوان با آن مواجه بود ذهن ها را به سمت خود کشی می برد اما ردشدن ماجرای خودکشی هم می توانست دلایل قوی داشته باشد.اگرچه تشریح جزئیات و دلایلی که بارها توسط رسانه‏های مختلف پیرامون علت مردود بودن شایعه خودکشی تختی، طرح می‏شود، قابل توجه است اما بر هیچ‏کس پوشیده نیست، این قهرمان که از ثبات شخصیتی و اعتقادات فوق‏العاده بالای مذهبی به حدی برخوردار بود که حتی حاضر به تبلیغ تیغ ریش‏تراشی در برابر مبلغی قابل توجه نشد و همچنین روحیه مبارزه‏طلبی و انگیزه‏های فراوانی همچون وابستگی به کانون خانواده ، ایستادن در برابر اوضاع نابسامان رژیم وقت و موضع‏گیری‏های علنی ، حتی زمانی که تختی درخواست محمدرضا پهلوی را مبنی بر خداحافظی با دنیای قهرمانی در برابر عموم رد می کند تا کار به جایی بکشد که همچون برخی قهرمانان وقت،(به منظور تطمیع تختی) پیشنهاد مدیریت شهرداری تهران را به او بدهند و تختی بدون درنگ این پیشنهاد را رد می کندو در پاسخ بگوید:من و خانواده‏ام از زورگویی های خاندان پهلوی خاطرات تلخی داریم!»همه و همه نشان می دهد که مطرح کردن ماجرای خودکشی ،روی دیگری هم در مقابل دارد.حتی در ادامه این سناریو هم در آن سال ، روزنامه کیهان با درج خبری آمادگی تختی را به عنوان کاندیداتوری مجلس اعلام کرد  که چند روز بعد تختی ضمن تشکر از مردم، این خبر را تکذیب کرد تا در واقع تختی با این کار اعلام کند که رژیم شاه را به رسمیت نمی شناسد و بدین شکل رفتارهای وی از این پس در نزد عوام با گرایشات سیاسی گره می‏خورد.

می خواست دستگیرش کنند

یک سال قبل از مرگ ناباورانه تختی ، وقتی مصدق درگذشت، کشتی گیر اسطوره ای ایران با اخطار ماموران نظامی و امنیتی هم حاضر نشد از رفتن به احمدآباد منصرف شود و به افسران می گفت دستگیرم کنید. خاطره شور انگیز جهان پهلوان تختی در احمد آباد در آرامگاه مصدق بمناسبت هفتم درگذشت او هرگز فراموش نمی شود. آن روز تختی به همراهی یک گروه چهل نفری از ورزشکاران ایران در حالیکه دو نفر از آنان دسته گل بسیار بزرگی را پشت سر تختی و پیشاپیش صف منظم پهلوانان حمل می کردند با قدمهای شمرده و محکم وارد احمد آباد شد تا بی پرده و بی محابا رو در روی مامورین مخفی و غیر مخفی نشان دهد که او در برابر پیکر قهرمان ملی ایران سر تعظیم فرود می آورد ولی در برابر محمد رضا شاه سر به تسلیم فرود نیاورده و نخواهد آورد. نکته اینجاست که در گزارش های ساواک هم وجود دارد. او تحت نظر گرفته می شود و در واقع از همین جا روند حذف  تختی آغاز می ‏شود و در پروسه ای چند ساله، زمینه آسیب رساندن به تختی فراهم شود. در این چهارچوب، ابتدا تلاش شد، منابع مالی و حقوق تختی تا حد ممکن محدود شود و با راهکارهایی که با توجه به سکوت همسر پهلوان در سال‏های اخیر کیفیتش نامشخص مانده، اختلافاتی را میان وی و همسرش بوجود آورده و به آن دامن بزنند. دست آخر هم تختی که برای دوری از خانواده و عدم روی آوردن دل مشغولی‏ هایی که رژیم برایش بوجود آورده بود، به نحوی مشکوک به هتل آتلانتیک که در کنار آن دفتر ساواک قرار داشت، رفت و احتمالاً مسموم شده تا به دستور مستقیم دربار با جلوه بخشیدن خودکشی به این قتل، علاوه بر آنکه ننگ این قتل از دامن شاه مخلوع پاک شود و هم جایگاه مقدسی که برای این پهلوان با حرکت‏هایی همچون جمع ‏آوری کمک در جریان زلزله بوئین ‏زهرا نزد مردم علی‏ الخصوص مذهبیون شکل گرفته بود، فرو ریزد اما این دروغ بزرگ نتوانست جمله معروف گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر که "دروغ هر چه بزرگ تر، تأثیرش بیشتر" را تحقق بخشد چرا که عموم مردم نپذیرفتند چنین اتفاقی قابل تحقق باشد.



سناریو مو به مو اجرا شد

سناریو باید مو به مو اجرا می شد. بر اساس سناریوی از پیش تعیین شده مقرر شده بود ، اختلافات خانوادگی و مسائلی همچون سرخوردگی علل خودکشی یا همان قتل جلوه داده شود، فاکتورهای چند هزار تومانی  کنار جسد قرارداد شود و او بابت وسایلی که یا زمان خرید آنها به طور کامل پرداخت کرده و حتی بعضاً اصلاً خرید نکرده و در آن زمان برایش خریده شده ! مقروض جلوه داده شود و دست آخر هم وصیت‏نامه‏ای که هنوز مشخص نیست آیا شخص غلامرضا تختی آن را به رشته تحریر درآورده و یا در اجبار و تحت فشار آن را با دست خود نوشته است تا به عنوان سند خودکشی مورد بهره‏برداری ساواک قرار گیرد. اما به راستی چرا باید او به هتل آتلانتیک و کنار ماموران ساواک می آمد و دست به خودکشی می زد؟!این تهمت در آن زمان ابتداً توسط ساواک و به صورت شایعه میان عوام مردم در هنگامه قتل این پهلوان معترض به سیاست‏های نظام منتشر شد که پس از آن اطلاعات و کیهان روزنامه‏های کاملاً وابسته به رژیم، لفظ "خودکشی" را کنار نام "قهرمان" قرار دادند تا ضربه نهایی را به او بزنند و یک شهید تحویل مردم ندهند.در کنار این شایعات که در آن زمان تبدیل به خبر شد، مقالاتی نیز در جهت توجیه خودکشی تختی و طبیعی جلوه دادن چنین اقدام خامی توسط قهرمانی پخته، منتشر شد که یکی از آنها همین مقاله شخصی به نام داریوش آشوری است که با صغرا و کبری کردن و بدون ارائه سندی قابل اتکاء، به صراحت تختی را متهم به خودکشی کرده است. تیتر مطلب  «مردی که محکوم به شکست بود» بود .مطلبی مضحک و سبک.در بخش‏هایی از این مطلب آمده بود: «او هرگز نتوانست تصویری چنانکه باید از واقعیت وجود خویش بدهد مگر با خودکشی و هرگز نتوانست تضاد این واقعیت خارجی را حل کند مگر با خودکشی ... حتی کارمند اداره هم که همه فکر و ذکرش اضافه حقوق و رتبه است، از این مقایسه لذت می برد که حتی جهان پهلوان هم نتوانست با زندگی مبارزه کند، ولی او همچنان با غرور و افتخار پرچم مبارزه را با گرفتن اضافه کار و پاداش در انگشتان نحیفش می‏فشرد... تختی آخرین نماینده یک کردار اخلاقی، یک سنت و جدولی از ارزش‏ها بود که ریشه‏هایی عمیق و عتیق داشت و با وضع موجود در تضاد شدید بود!... او می‏بایست این تضاد را از نزدیک‏تر تجربه می کرد و زیر بار آن خرد می شد. او و ارزش‏هایش در دنیایی که همه چیزش به رغم او حرکت می کرد، جایی نداشتند!» براساس اسناد منتشره ساواك در كتاب «جلال آل احمد به روايت اسناد ساواك»، پدر داريوش آشوري به نام جعفر آشوري، رييس دفترخانه ساواك بود و بعدا به دستور شاه به دفتر مخصوص شاهنشاهي متصل شد!



کیهان ورزشی و دنیای ورزش آن روزها زیر بار نرفتند

گرچه موسسات کیهان و اطلاعات سعی بر نشان دادن خودکشی داشتند اما تنها هفته نامه های ورزشی آن زمان یعنی دنیای ورزش و کیهان ورزشی ( زیرمجموعه های این کیهان و اطلاعات) سعی کردند زیر بار نروند. از تیترهای این هفته نامه ها مشخص بود که تا چه حد ماجرا را خودکشی نمی دانند هرچند که زیر فشار هم بودند.آنها به صورت خفیف با اشاره به وصیت‏نامه‏ای که عوامل رژیم برجای گذاشته بودند، تلاش کرده بودند، این جریان را مرتبط با خودکشی ناخوسته ای بخوانند .اما هنوز که هنوز است مشخص نیست چرا عده‏ای به خود اجازه می‏دهند بدون در اختیار داشتن مستنداتی محکمه پسند مبنی بر اثبات قطعی خودکشی تختی، این گونه الفاظی را کنار هم بچینند و به روح این پهلوان بزرگ اهانت کنند؟
جهان پهلوان در تاریخ 24 شهریور سال 41 در یادداشتی به کیهان ورزشی می نویسد:«به نظرمن تاریخ تولد و مرگ یک انسان،همه ی زندگی او را تشکیل نمی دهند ، آنچه که زندگی یک مرد را ازلحظه ی آغاز ،  از روز تولد تا لحظه ی مرگ می سازد ، شخصیت ، روحیه ، جوانمردی  ، صفا ، انسانیت و اخلاقیات اوست.»
 کیهان ورزشی  خبر این رویداد را با عنوان " تختی ، گوهر گرانبهای ملت ما " در شماره بیست و چهار شهریورماه 1341 خود چنین آورده است:" جوانمردی ، فتوت و صفات انسانی تختی که ریشه در اعتقادات و باورهای عمیق او داشت هرگزبه عرصه های اجتماعی و برخوردهای مردمی وی محدود نمی شد.جهان پهلوان این سلاله خلف " پوریای ولی "در میادین ورزشی و رقابت های جهانی نیز منش والای خود را به نمایش می گذاشت."

تراژیک ترین روایت ورزشی تختی

این اتفاق همه کسانی که ورزش ایران را سالهاست دنبال می کنند به یاد دارند. در مسابقات المپیک ژاپن 1964 از این که او پرچم ایران را حمل کند جلوگیری کردند . این ها همه ، چیزی جز زور و اجحاف رژیم استبدادی شاه نسبت به تختی نبود که می خواستند او را تحت فشار بگذارند تا از راه پر افتخارش عدول کند.
این اعمال ، شکنجه های روحی بود که تختی را مدام رنج میداد.به هر ترتیب روایت راستین مرگ تختی ، خودکشی ؟ یا قتل ؟ در قهرمانی و پهلوانی او اثری ندارد چه تختی هم قهرمان بود و خوب کشتی می گرفت و هم پهلوان بود یعنی درستی و صداقت و شجاعت و مردم دوستی او شهره آفاق بود. در آغاز مرگ تختی وقتی زمزمه های خودکشی تختی سر زبانها افتاده بود ، همانطور که در ابتدای مطلب هم اشاره کردیم جلال آل احمد سخت به چنین شایعاتی تاخت و با اشاره به جمعیت نیم میلیونی هواداران تختی در مراسم خاکسپاری و شب هفت او نوشت : «از آن جماعت هیچکس حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر نمی کرد. آخر جهان پهلوان باشی و در " بودن" خودت جبران کرده باشی " نبودن" را و آن وقت خود کشی ؟  او پوریای ولی نبود. او هیچ نبود. او خودش بود. بگذار دیگران را به نام او با حضور او بسنجیم. او مبنا و معنی آزادگی و بزرگی است.»
با تمام این احوال اگر سالهای طولانی دیگری ،  سکوت بر شایعه خودکشی یا قتل جهان پهلوان تختی پرده بیاندازد ، بالاخره یک روز آفتاب حقیقت از پس ابرهای مصلحت اندیشی همراهان ورزشی تختی سر خواهد زد. او همانطور که همه می دانیم و می دانید خود کشی شد...

منبع: میدان