کد خبر 185360
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۱ - ۱۵:۰۱

حجت‌الاسلام طائب ضمن تقسیم بندی یاران امام حسن(ع) به سه دسته واقعی، دنیاطلب و بی‌بصیرت گفت: دشمنان اسلام را هم می‌توان به سه دسته یهود، مشرکان و نصاری تقسیم کرد که نقش گروه نخست از بقیه پررنگ‌تر است.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، حجت‌الاسلام مهدی طائب کارشناس تاریخ اسلام در خصوص تشریح جریانی که امام حسن مجتبی(ع) را مجبور به صلح کرد، گفت: در حقیقت عواملی به معاویه کمک کرد تا بتواند به این نقطه برسد. بالاترین عامل این بود که امام حسن مجتبی (ع) نیروی مناسب برای مقابله با معاویه را در اختیار نداشت و اکثر کسانی که پیرامون امام حسن(ع) بودند درباره ادامه نبرد با شام، بی‌انگیزه بودند.

این کارشناس تاریخ اسلام، نیروهایی که در اطراف امام مجتبی(ع) بودند را به سه دسته عمده تقسیم کرد و گفت: دسته نخست یاران واقعی و بسیار اندک بودند، دسته دوم آنهایی بودند که با انگیزه دنیایی می‌جنگیدند یعنی در نبرد به دنبال یافتن پول بودند، دسته سوم که با انگیزه دینی مبارزه می‌کردند اما حق را به درستی نمی‌شناختند در نظر آنها میان اینکه آیا امام حسن مجتبی (ع) بر حق است با معاویه، تردید وجود داشت و در واقع این گروه، تفاوتی میان امام حسن(ع) و معاویه قائل نبودند.

طائب با اشاره به عموم افرادی که در اطراف امام مجتبی(ع) حضور داشتند، تصریح کرد: در حقیقت، آنها تربیت شده‌های مکتب امیرالمؤمنین و امام حسن(ع) نبودند بلکه تربیت شده فرهنگ عمومی بودند که نسبت به معاویه، توقع خلافت جانشینی از خلفای قبلی را داشتند بنابراین اعتقادی به امامت و عصمت امام حسن مجتبی (ع) نداشتند اما از باب اینکه ایشان فرزند رسول خداست و اینکه انسان خوبی است امام را قبول داشتند اما از طرف دیگر معاویه را نیز آدم خوبی می‌دانستند.

وی یادآور شد: دسته‌ای که برای پول کار می‌کردند تعداد فراوانی بودند از این رو هر جا پول بیشتری وجود داشت همان جا می‌رفتند لذا معاویه نیز در شام از پول بیشتری بهره می‌برد و از هر نوع، پولی برای دستیابی به هدف بهره می‌برد؛ برخلاف جبهه امام حسن (ع) که نه از هر پولی بهره می‌برد و نه اینکه در راه رسیدن به مقصد، هر طور که می‌خواست، پول هزینه نمی‌کرد و بر این اساس دست معاویه پر از نیرو بود.

طائب با بیان اینکه هر مأموریتی را که به نیروهای پولی بسپاریم آن را انجام می‌دهند، گفت: از این رو معاویه توانست در شام، افراد را با پول بخرد و بدین وسیله فضا را برای ترور امام حسن مجتبی (ع) آماده کند در نتیجه، ادامه نبرد با معاویه به گونه‌ای رقم خورد که به طور کلی حق از بین می‌رفت. بنابراین می‌توان گفت مهمترین کاری که معاویه در این زمینه انجام داد این بود که به گونه‌ای در اقدامات امنیتی و تبلیغاتی، مهره چینی کرد که ادامه نبرد از سوی امام حسن (ع) با او مساوی بود با از بین رفتن قدرت حق.

وی در پاسخ به این سؤال که آیا یهود دخالتی در سیستم حاکمیتی شام که در اختیار معاویه بود داشت یا خیر، اظهار داشت: اگر یهود بخواهد در کوفه مؤثر باشد باید ابتدا بر روی معاویه اثر گذارد و از آنجا که می‌دانیم سیستم یهود، سیستم بسیار پیچیده و پنهان‌کاری است در نتیجه اگر بخواهیم به خط نفوذ او در شام پی ببریم باید علائمی را در این زمینه به دست آورد.

این کارشناس تاریخ اسلام با اشاره به حضور شخصیتی از جنس مسیحیت تبشیری در دستگاه حاکمیتی معاویه گفت: «سرجون» (Sir John) همان فردی است که وقتی معاویه مُرد و یزید جانشین او شد درباره استانداری کوفه به یزید مشاوره داد و گفت: آیا اگر نظر پدرت را بدانی، نظرت را درباره استانداری کوفه عوض می‌کنی و بعد گفت: «اگر پدرت زنده بود عبیدالله بن زیاد را استاندار کوفه می‌کرد.» توجه کنید که تا چه اندازه سرجون به معاویه نزدیک است!

وی خاطرنشان کرد: سؤال اساسی این است که سرجونی که به مسیحیت شهرت دارد در دستگاه خلافت معاویه چه می‌کند. مسیحیت در قرآن با عنوان «نصاری» به ما معرفی شده است و قرآن کریم یهود را دشمن درجه یک مؤمنان ذکر می‌کند و دشمنی نصاری را در مرتبه سوم قرار می‌دهد، یعنی اول یهود، سپس مشرکان و بعد مسیحیان. در حالی که ما در درون کاخ معاویه بالاترین عداوت را علیه مؤمنان می‌بینیم.

طائب با تأکید بر اینکه در آن زمان شاخصی بالاتر از امام حسن مجتبی (ع) وجود نداشت، گفت: با توجه به این نکته می‌توان پی‌برد که آقای سرجون، مسیحی نبود و به دروغ اعلام می‌کردند که او مسیحی است و از آن جا می‌توان به این مسئله پی برد که یک جریان اصلی سومی در تاریخ وجود داشته که این زمینه‌سازی‌ها، برنامه‌ریزی و کارکرد‌ها از آن مغز متفکر به دستگاه خلافت سریان پیدا می‌کرد.