کد خبر 18577
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۸۹ - ۰۱:۲۱

بعضي‌ها مختار را قائل به امامت محمد حنفيه دانسته‌اند اما پاسخ نمي‌دهند که چرا او سر ابن زياد را نزد امام سجاد فرستاد؟

اميد حسيني در مطلب اخير وبلاگ" آهستان" به مطلب يک وبلاگ نويس ديگر درباره مختار اشاره کرد که گويا آن وبلاگ نويس در وبلاگ خود اينچنين نوشته است: «در واقع، آنچه که براي آنها (ياران مختار) مهم بود استفاده ابزاري از کعبه و خون حسين و محبوبيت خاندان پيامبر و فرزندان علي براي رسيدن به آرمان هاي سياسي اين اقليت جنگاور و خيره سر بود!»

حسيني يکي از مطالب اخير وبلاگش را به پاسخ مطلب ان وبلاگ نويس اختصاص داد و اينگونه نوشت:

چند روز قبل به مناسبت پخش سريال مختارنامه، اشاره‌اي به شخصيت مختار کردم و نوشتم که مختار در کتب تاريخي و اعتقادي شيعه، شخصيت متناقضي دارد. گروهي او را رد و بسياري نيز او را تاييد کرده‌اند. در ميان علماي طراز اول شيعه‌ي معاصر نيز، مختار جايگاه خوب و ممتازي دارد.

اينکه در تاريخ، ادعاهاي متقاوت و متناقضي درباره مختار وجود دارد، دليل بر درستي همه آن ادعاها و اتهامات نيست، شايد نشانه‌اي باشد از دستبرد مورخان و متعصبان و دشمنان بر واقعيت‌هاي تاريخي.

من مورخ و محقق نيستم و هرگز ادعا نمي‌کنم که اطلاعاتم و مطالعاتم در خصوص قيام مختار و نيز درباره انگيزه او کامل و جامع هست، اما در همين حد و بضاعت اندک خود، عقيده دارم که نبايد درباره چنين شخصيت‌هايي دچار قضاوت زودهنگام و صدور احکام محکوميت و مجرميت عليه آنها شويم.

ما امروز به عنوان شيعيان علي‌بن ابيطالب، درباره طلحه و زبير با همه سوابقشان در اسلام، دچار ترديد نيستيم، چون آنها در برابر اميرالمومنين و خليفه برحق مسلمين قد علم کردند و ايستادند، اما درباره شخصيت حر، با آنکه در برابر امام حسين ايستاد، جور ديگري قضاوت مي‌کنيم.

پس تاييد و تکذيب اهل بيت مي‌تواند بهترين ملاک براي بررسي وقايع تاريخي و شخصيت‌هاي تاريخي صدر اسلام باشد. همچنين تاييد و تکذيب دشمنان اهل بيت نيز مي‌تواند معيار خوبي براي قضاوت درباره شخصيت‌هاي اسلامي و شيعي باشد.

با توجه به سوابق مختار و دوستي او با اهل بيت و دشمني او با دشمنان اهل بيت و نقش او در انتقام گرفتن از قاتلان امام حسين و يارانش، طبيعي است که انواع و اقسام اتهامات به طرفش روانه شود. آنهم اتهاماتي که گاهي با همديگر متناقض هستند. بعضي‌ها او را قائل به امامت محمد حنفيه دانسته‌اند اما پاسخ نمي‌دهند که چرا او سر ابن زياد را نزد امام سجاد فرستاد؟

گروهي ديگر متهمش مي‌کنند که با حيله و سياست و نيرنگ و چماقداري به قدرت رسيد و دنبال اهداف و اغراض سياسي بود، اما توضيح نمي‌دهند که در روزگار پر از نيرنگ و فريب امويان و در جو خفقان و خشونت دستگاه بني‌اميه که محب علي بودن، جرمي نابخشودني بود، چرا مختار بايد شيعه بودنش را دست‌آويزي کند براي به قدرت رسيدن؟ و چرا بهانه ديگري نداشته باشد؟ هر چند خود مختار هدف اصلي قيام خود را خونخواهى امام حسين و شهداى کربلا، دفاع از اهل بيت پيامبر و سپس اجراي عدالت و احقاق حقوق پايمال شده اهل بيت و حمايت از محرومان جامعه خود و برقراري حکومتي بر مبناي عدل و عدالت علوي و مکتب تشيع اعلام کرده بود.

البته اين اتهامات گاهي هم با نقل احاديثي منتسب به امامان شيعه مطرح شده است، اما در مقابل چنين رواياتي، روايات ديگري نيز دال بر تاييد حرکت او توسط امام سجاد، امام باقر و امام صادق (ع) وجود دارد. در چنين شرايطي، قضاوت درباره مختار و قيام او بايد با در نظر گرفتن همه جوانب و شرايط آن روزگار و مطالعه همه روايات ذکر شده باشد نه فقط با استناد به برخي روايات يا با تکيه بر برخي کتب تاريخي.

سريال مختارنامه، فرصتي است تا کمي بيشتر از جزئيات حادثه کربلا و شهادت امام حسين، شرايط آن روز دنياي اسلام، نقش کوفيان، سکوت خواص و نيز قيام مختار آشنا شويم. طبعا اين سريال ممکن است نتواند به همه اين جزئيات بپردازد و ما هم چنين انتظاري از آن نداريم، اما روايت تصويري خوبي است از همه آنچه که تاکنون شنيده يا خوانده بوديم.

البته نبايد به بهانه پخش مختارنامه، دچار احساسات و عواطف شويم و صرفا بر همين اساس و بدون بررسي دقيق شرايط آن روزگار درباره مختار و قيام او قضاوت کنيم. به عنوان مثال بعد از نمايش قسمت هفتم و تسليم شدن مختار به سربازان ابن زياد، برخي از دوستان در محيط مجازي ضمن نکوهش مختار، او را متهم کردند که مصلحت را به حقيقت ترجيح داده و مثل حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و يا ميثم تمار، به امامش ياري نکرده است!

اين قبيل اظهار نظرها و قضاوت‌ها، آنهم تنها بعد از تماشاي دقائقي از سريال مختارنامه، نمي‌تواند قضاوت خوبي درباره شخصيت‌هاي تاريخي باشد. مخصوصا درباره اشخاص و حوادثي که جزئيات آن براي ما کاملا مشخص نيست. تنها چيزي که درباره مختار تقريبا براي ما اثبات شده، سکوت و عدم همراهي‌اش با امام حسن، پناه دادن به مسلم بن عقيل و حمايت از او، زنداني بودنش در زمان حادثه کربلا و انتقام گرفتن از قاتلان امام حسين هست. در باقي قضايا، تا حدود زيادي حدس و گمان و تعصب و دشمني و تحريف وارد شده است.

مخصوصا اينکه بايد نقش خاص دستگاه اموي را در اين قبيل مسائل به دقت مورد بررسي قرار داد. وقتي معاويه در بلاد شام، کاري مي‌کند که مسلمين از نماز خواندن امام علي تعجب مي‌کنند و يا تا مدتها بر منابر و مساجد علي را لعن مي‌کنند و به او اهانت مي‌کنند، آيا تخريب چهره يکي از شيعيان علي کار دشواري است؟

در نظر داشته باشيم که دستگاه اموي بعد از شهادت امام حسين در حقيقت سعي داشت با تحريف واقعيات، امام را يک خارجي و طاغي معرفي کند، حال اگر در جامعه پر از سکوت و خفقان آن روزگار، يکي چون مختار قيام کند و عليه تبليغات رسمي دستگاه اموي قد علم کند و انتقام خون امام حسين و يارانش را بگيرد؛ آيا اين حرکت مغاير با سياست رسمي آن روزگار نيست؟ آيا نبايد انتظار تخريب و توهين و تحريف واقعيات را داشته باشيم؟

همچنين با توجه به تلاش مختار براي بازگرداندن حکومت و خلافت به صاحبان اصلي آن يعني اهل بيت، نبايد از نقش برخي مورخان و علماي اهل سنت در تخريب چهره مختار غافل شد. البته آنچه امروز به نام «اهل سنت» مشهور است، ساخته دوران عباسيان هست و ربطي به دوران خلفاي سه گانه ندارد. در زمان قيام عاشورا مسلمين تقريبا به سه گروه کلي پيروان«عمر و ابوبکر»، شيعيان علي (ع) و پيروان عثمان تقسيم مي‌شدند و بعدها در زمان عباسيان، براي مقابله با علويان، به اهل سنت امروزي تبديل شدند. به همين جهت نقل شده است که در برابر شعار «يالثارات الحسين» ياران مختار، مخالفان او شعار «يالثارات العثمان» سر مي‌دادند!

با توجه به اين موارد، متاسفانه اين روزها هم مي‌بينيم که تحريف و تعصب و حدس و گمان همچنان ادامه دارد و حتي مفاهيم سياسي مدرن نيز براي کوبيدن مختار به کار برده مي‌شود! مثل متهم کردنش به چماقداري! البته در نوشته آن وبلاگ نويس، مختار و يارانش علاوه بر چماقداري، متهم به سوءاستفاده از سمبل‌هاي شيعه براي رسيدن به قدرت سياسي هم مي‌شوند. دليل آن وبلاگ براي اثبات ادعايش، شهادت دارالاماره کوفه است! و اينکه حکومت مختار فقط 18 ماه به طول انجاميد!

«ياران مختار به خونخواهي حسين (ع) آيين چماقداري را بنيان نهادند و براي دست يابي به قدرت سياسي، سمبل هاي حقانيت و مظلوميت شيعه را به خوبي به کار گرفتند. اما دارالاماره کوفه شهادت مي دهد که چنين روش هايي، دولت مستعجل به ارمغان مي آورد. همان جا که سر ابن زياد به عنوان ارمغان به حضور مختار آورده شد، سر مختار نيز محفل آراي بزم مصعب بن زبير شد. آيين چماق به دستي و استفاده ابزاري از مقدسات، تنها حکومت 18 ماهه متزلزل و محدودي را براي عوامل آن به ارمغان آورد و پايان تلخي براي آنها به همراه داشت.»

متاسفانه همانند آنچه که در پاراگراف بالا از ان وبلاگ نويس خوانديد، آن مطلب بيش از آنکه تحليلي مستند به تاريخ و روايات و واقعيات باشد، برداشتي ناقص از يک ماجراي تاريخي است بعلاوه اضافات شخصي و اتهامات نادرستي که پايه و اساسي جز مفاهيم سياسي ندارد!