نام "حزب توده ایران" برای حزب فوق انتخاب شد. جلسه پس از 13ساعت بحث و انتخاب 15 نفر از اعضای کمیته مرکزی موفت و کمیسون تفتیش، که مسئولیت تشکیلات تهران نیز به آنها محول شده بود، به کار خود پایان داد و رئوس «اولین مرامنامه» حزب رات صویب کرد. این مرامنامه بعدها در نخستین کنفرانس ایالتی تهران (17 مهر 1321) مبسوط و مدون تر شد.


***تأسیس حزب توده

در سال 1320، پس از اشغال بخشی از خاک ایران توسط ارتش شوروی، مسوولین «انتر ناسیونال کمونیستی» (کمینترن) مسئله تأسیس یک حزب سیاسی را که حامل اهداف و منافع اتحاد شوروی در فضای سیاسی نوین ایران باشد، در دستور کار قرار دادند. از دیدگاه کمینترن، و با تجربه شکست حزب کمونیست ایران، تأسیس یک حزب کمونیستی خالص ضرورت نداشت و حزب جدید باید یک حزب دارای پوشش و نام«ملی» و «غیر کمونیستی» می بود، تا بتواند در جامعه ایران پایگاه اجتماعی کسب کند.

احسان طبری، این مشی کمینترن را چنین شرح می دهد:

معلوم شد که کمینترن (دفتر بین الملل سوم در مسکو) به کسانی که مورد اعتمادش بودند و از  آن جمله روستا خبر داده بود که، حزب جدید، «حزب کمونیست» نخواهد بود. اولاً، بعلت وجود قانون ضد کمونیستی مورخ 1310، که قانونیت کمونیست ها را  ممنوع و عضویت در این حزب را جرم اعلام کرده بود و این قانون کماکان اعتبار قانونی داشت. ثانیاً، بعلت وضع اجتماعی ایران، که در آن وجود یک حزب مستقل کمونیست ها را غیر لازم می کند.

موافق این توصیه، کمونیست ها و «عناصر ملی» باید مشترکاً حزب وسیعی به وجود آورند و برنامه ایجاد اصلاحات اجتماعی را به طوری که خرده بورژواز و سرمایه داری ملی را نرماند، مطرح نمایند. بعد ها این مسئله نیز روشن شد که، حزب توده، یک حزب علنی است و مانند سابق که حزب اجتماعیون بطور علنی وجود داشت، فعالیت قانونی خواهد داشت. اما کمونیست ها سازمان مخفی و جداگانه خود را تشکیل می دهند و از پشت پرده فعالیت حزب علنی را اداره می کنند. این همان فرمول تشکیلاتی لنینی «ترکیب کار مخفی و کار علنی» بود، که در تمام عمر حزب، گریبانگیر آن شد و پایه سیاست نفاق و دورویی او قرار گرفت و سرانجام برای این حزب داروی مهلکی فراهم کرد.

هردوی این «تز» در عمل اشکالاتی را بوجود آورد. «عناصر ملی» در نظر کمونیست ها یافت نشدند و افراد معدودی که «عناصر ملی» نام گرفتند، در جامعه ایران چنین شهرتی نداشتند. بعلاوه تشکیل حوزه کمونیست ها، پس از اولین جلسه تعطیل شد،  زیرا کسانی که خود را کمونیست می نامیدند( مانند ایرج میرزا اسکندری) در آن جلسه راه نیافتند و در نتیجه شدیداً اعتراض کردند. بطور غیابی تمام این بغرنجی ها بوسیله این افراد در سفارت شوروی و در کمینترن نیز مطرح گردید و سفارت از همان آغاز جانب کسانی را گرفت که برای کار دیپلماتیک و اجرای سیاست او مناسب تر بودند...

اما منظره «عناصر ملی» برای روشنفکران چپ، رماننده بود و آنها از اول عدم رضایت خود را از این طرز کار اعلام داشتند. برعکس، تجمع روشنفکران کمونیست، عناصر غیر کمونیست را سخت می رماند. بدین ترتیب، جلسه مؤسسان حزب توده- از همان آغاز- عدم کامیابی تزهای کمینترن را نشان داد. تا زمانیکه سلیمان محسن اسکندری تا آنجا که ظاهراً دیده می شد مسلمان معتقد و مراعی موازین عبادت بود و به همین جهت با شرکت زنان در حزب شدیداً مخالفت داشت. بعد از مرگ او آخرین قیدی که مانع حرکت حزب به سمت چپ بود، از میان رفت. برنامه حزب هم که در ابتدا در چارچوب «ملی و دمکراتیک» تنظیم شده بود، در اولین فرصت تغییر کرد و دم به دم شعارهای خالص تر مارکسیستی در آن راه یافت.

اتحاد شوروی برای تأسیس حزب توده، نیروی کافی سیاسی و ایدئولوژیک و اطلاعاتی در اختیار داشت. استخوان بندی این نیرو را کمونیست های قدیمی تشکیل می داد، که تعدادی از آنها در سال های پیش «دانشگاه کمونیستی زحتمکشان شرق» کورتو را گذرانیده بودند. (کمونیست های قدیمی ایران یا با سقوط رژیم رضا شاه از زندان رهائی یافته و یا مانند عزت الله سیامک علیرغم فعالیت های جاسوسی در ارتش، شناخته و دستگیر نشده بودند.)

با اتکاء بر این نیروها، وزارت امنیت شوروی از طریق ستاد خود در تهران، و در رأس آن علی اوف، که با پوشش کارمند سفارت شوروی فعالیت می کرد، با کمونیست های سرشناس و مورد اعتماد، که از پیش بعنوان «چهره های اطلاعاتی» دست چین شده و آموزش دیده بودند، مانند رضا روستا و سید جعفر پیشه وری، تماس بر قرار کرد و تصمیم کمینترن دال بر تشکیل یک حزب کمونیستی با پوشش «ملی» را به اطلاع رساند. در این تماس ها سلیمان میرزا اسکندری بعنوان رئیس حزب جدید مورد توجه قرار گرفت.

بدین منظور، سلیمان محسن اسکندری، که در ادوار مختلف لیدر سوسیالیستها و دموکرات ها و از شاهزادگانی بود که دارای افکار معتدل و میانه رو و در عین حال به کمونیست ها نزدیک بود، برای اینکار در نظر گرفته شد. به وی مراجعه و تشکیلی یک حزب مشابه احزاب سوسیال دمکرات های ملی اروپایی باختری پیشنهاد گردید. سلیمان محسن اسکندری ابراز موافقت [کرد] و طرح تشکیل یک حزب معتدل را پذیرفت.

سلیمان میرزا، که علیرغم گرایش های سیاسی و اجتماعی غربگرایانه اش، در مسایل شخصی، مذهبی بود، تا بدان حد که تا زمان وفات اجازه عضویت زنان را در حزب توده نداد، جمله معروف مولای متقیان(ع): «کن للضالم خصماً و للمظلوم عوناً» را به عنوان شعار اولیه حزب موعود انتخاب نمود!

بدینسان، در 15 مهر 1320، جلسه هیئت مؤسسان حزب توده با شرکت بیش از 80 نفر در منزل سلیمان محسن اسکندری تشکیل شد. از این تعداد حدود 37 نفر از کمونیست های زندانی بودند. عناصر هوادار انگلیس نیز، در چارچوب سیاست «جبهه واحد ضد فاشیستی» در این جلسه  شرکت داده شدند. حیدر علی اوف نیز، که ایرانی الاصل بود در جلسه شرکت داشت، ولی اکثر شرکت کنندگان او را نمی شناختند و چند نفری که می شناختند، او را معرفی نکردند:

در جلسه، از سوی برخی از کمونیست های قدیمی، که از تصمیمات کمینترن اطلاع نداشتند پوشش غیر کمونیستی حزب مورد اعتراض قرار گرفت. آنان خواستار احیاء نام «حزب کمونیست ایران» بوندند. علی اوف بعنوان یک کمونیست ایرانی، که از آذربایجان آمده، به سخنرانی پرداخت و چنین استدلال کرد:

با توجه به شرایط و اوضاع احوال ایران، حزبی باید تأسیس شود که معتدل و میانه رو باشد تا بتواند کلیه طبقات را در خود جمع آوری کند، بدین لحاظ نام حزب کمونیست در شرایط فعلی برای ایران مناسب نیست.

بدینسان، نام "حزب توده ایران" برای حزب فوق انتخاب شد. جلسه پس از 13ساعت بحث و انتخاب 15 نفر از اعضای کمیته مرکزی موفت و کمیسون تفتیش، که مسئولیت تشکیلات تهران نیز به آنها محول شده بود، به کار خود پایان داد و رئوس «اولین مرامنامه» حزب رات صویب کرد. این مرامنامه بعدها در نخستین کنفرانس ایالتی تهران (17 مهر 1321) مبسوط و مدون تر شد.

اسامی اعضای موقت کمیته مرکزی، که مسئولیت «کمیته ایالتی تهران» را نیز به عهده داشتند، به شرح زیر است:

1-سلیمان محسن اسکندری(رئیس حزب)2- عباس اسکندری 3- ایرج اسکندری 4- دکتر رضا رادمنش 5- دکتر مرتضی یزدی 6- دکتر محمد بهرامی7- نور الدین الموتی8- عبد الصمد کامبخش 9- رضا روستا 10- آداشس و آوانسیان 11- عبد الحسین نوشین12- محمد بقراطی 13- علی امیر خیزی 14-  محمد علی شریفی 15- ابوالقاسم اسدی.

در سال 1320، حزب توده روزنامه سیاست به مدیریت عباس اسکندری را بعنوان ارگان رسمی خود اعلام شد. ولی بعلت گرایش های غیر کمونیستی عباس اسکندری و روشهای چپ روانه اعضای کمونیست تحریریه، جلسات آن محل درگیری و مناقشات ساسی بود. عباس اسکندری در سال 1231 از حزب توده کنار رفت و روزنامه رهبر، با تیراژ 250 نسخه، به مسئولیت ایرج اسکندری، ارگان حزب شد. در همین زمان، روزنامه مردم، با تیراژ 150 نسخه نیز، در چاچوب مشی « اتحاد ضد فاشیستی» بعنوان ارگان «سازمان ضد فاشیست ایران»، با همکاری عمال شوروی و انگلیس ( مصطفی فاتح کارمند عالی رتبه شرکت نقت ایران- انگیس) انتشار یافت.

روزنامه مردم نخستین بار در اوایل حکومت رضا شاه، به مدیریت صفر نوعی، عضو اتحادیه باربران بند انزلی، انتشار یافته بود و به دلیل نشر افکار کمونیستی توقیف شده بود. سایر روزنامه های وابسته به حزب توده در سال 1320 عبارت بودند از: آژیر (به مدیریت سید جعفر پیشه وری )، راستی (به مدیریت محمدپروین گنابادی)، ظفر (ارگان « اتحادیه کارگری» به مدیریت رضا روستا) و دماوند (به مدیریت فتح الله فتاحی). تا گایان سال 1320 شمار اعضای حزب توده در تهران از حدود 200-150 نفر بود.



***اولین مرامنامه

اصول اساسی مندرج در اولین مرامنامه حزب توده، چهره یک حزب ترقی خواه و مردمی را ارائه می دهد، که با علت وجودی و مضمون حزب قو همخوانی نداشت. در این مرامنامه به هیچ روی به ایدئولوژی و اهداف مارکسیستی حزب اشاره ای نشده بود.
ماده اول مرامنامه می گوید:

ماده 1- حفظ استقلال و تمامیت ایران و مبارزه بر علیه هر گونه سیاست استعماری نسبت به کشور ایران بر طبق اصل معروف آزادی و اختیار ملت ها در تعیین سرنوشت خویش.

کمیسیون تبلیغات حزب توده در تشریح ماده فوق می نویسند:

استقلال ایران یعنی چه؟

-یعنی هیچ اراده خارجی نشود و ایرانی کشور خویش را به هر طریقی که خودش صلاح میداند اداره کند. در این صورت می گویند ملت ایران ملت مستقلی است. بدیهی است که هیچ کس و هیچ دولتی برای ملت دلسوز تر از خود ملت نیست و نمی تواند مصلحت او را مانند خود او تشخیص دهد. دولتهایی که به این بهانه در کار دولتها و ملتهای دیگر مداخله می کنند فقط به این قصداند که به زیان آن ملت و به سود خویش استفاده نمایند.

کمیسیون تبلیغات سپس شرح  جامعی در 4 صفحه پیرامون مفاهیم « استقلال» و «استعمار» ارائه می دهد. روشن است که این شعارها با واقعیت نمی خواند و حزبی که توسط «وزارت امنیت» شوروی و با حضور نمانیده آن (حیدر علی اوف) تأسیس شده بود، نمی توانست به این شعارها اعتقادی داشته باشد. معهذا، طی سال های نخست فعالیت حزب، چنین دعاوی توانست عده ای را بفریبد و پیرامون حزب توده مجتمع سازد. بعدها با آشکر شدن ماهیت وابسته حزب توده، بویژه در ماجرای نفت شمال، بسیاری از این افراد پراکنده شدند.
ماده دوم مرامنامه، «مبارزه در راه استقرار رژیم دمکراسی و تأمین کلیه حقوق فردی و اجتماعی از قبیل  آزادی زبان، نطق، قلم، عقیده، و اجتماعات» را مطرح می سازد. روشن است که این شعارها با ایدئو لوژی مارکسیستی، که مدعی نظام تک حزبی و «دولت دیکتاتوری پرولتاریا» است، منافات دارد و تنها یک شعار تبلیغاتی است.

ماده سوم مرامنامه، «مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری و استبداد» است. بدیهی است که منظور حزب توده از این شعار، بهره گیری از جو ضد استبدادی سالهای پس از سقوط رضا شاه بمنظور تحکیم مواضع خود در راستای تصرف قدرت سیاسی و استقرار دیکتاتوری مارکسیستی بوده است.

جالب توجه اینکه در اصل پنجم، حزب توده خواستار «تشکیل دادگاه عالی برای محاکمه و مجازات اشخاصی که به مالکیت و آزادی خیانت کرده بودند، نسبت به حقوق فردی و اجتماعی اجحاف و تعدی نموده اند و پس گرفتن ثروتی که از این راه بدست آمده است» می باشد. بعبارت دیگر، حزب توده تلویحاً حق مالکیت خصوصی را می پذیرد و این در حالی است که در مرام واقعی این حزب، مالکیت خصوصی، حتی در شکل محدود و مشروع و ناچیز آن، مورد پذیرش نیست.

در مسئله حقوق دهقانان، حزب توده شعارهای اصلاح طلبانه و بهبود گرایانه ای مانند «اصلاحات لازم در طرز استفاده از زمین و رزاعت و بهبود وضع دهقانان»  را مطرح می سازد و خواستار «اصلاحات اساسی در مورد تقسیم غیر عادلانه محصول بین ارباب و رعیت و حذف عادت و قوانین مربوط بدان ( مانند تقسیم بر طبق عوامل پنجگانه)» می باشد.

به عبارت دیگر، حزب توده نظامی بهره برداری سنتی زراعی ( که در مارکسیسم اصطلاحاً فئودالیسم خوانده می شود) رابه رسمیت و تنها خواستار «تقسیم عادلانه محصول بین ارباب و رعیت» است. کمیسیون تبلیغات در تشریح ماده فوق می نویسد:

پس عدالت بشری اقتضا دارد که قوانین میان ارباب و رعیت تعدیل شود و سهم برزگتری برای رعیت در نظر بگیرند، بطوریکه بر حفظ آسایش خویش توانا گردد و ازاین گرداب فقر و فلاکت بیرون آید.

در رابطه با سایر اقشار اجتماعی، خواست های حزب توده در همین چارچوب، بسیار معتدل و اصلاح طلبانه و فاقد هرگونه رنگ و بوی چپ و مارکسیستی بوده است.

بدینسان، حزب توده می کوشید تا به توصیه «وزارت امنیت شوروی » آن را مخدوش سازد، بپرهیز و باید گفت تا زمانی که علی اوف در ایران بود و مسئولیت نظارت بر رهبری حزب را بر عهده داشت (تا حدود سا 1328) این مصلحت گرائی تا حدودی مراعات می شد.

در سال 1322؛ روزنامه رهبر، ارگان حزب، چنین نوشت:

آیا حزب توده کمونیست است؟ نسبت کمونیستی به حزب توده ایران، نسبتی که دسته سید ضیاء می کوشند به ما وارد سازد و بدان وسیله سعی دارند سرمایه داران و تجار ایرانی را از ما بترسانند نسبتی است غلط و دور از حقیقت حزب توده ایران حزبی است مشروطه خواه و طرفداران قانون اساسی. چرا؟ زیرا ما معتقدیم که افکار کمونیست و سوسیالیسم زائیده شرایط اجتماعی خاص است که در ایران وجود ندارد و اگر روزی حزب کمونیست در ایران بوجود آید آن حزب قطعاً حزب توده نخواهد بود.

با علل شکست این تاکتیک حزب توده، مبنی بر استتار چهره کمونیستی خود در صفحات پیشین از زبان احسان طبری آشنا شدیم. واقعیت این است که عملکرد های حزب توده، بویژه در مسئله امتیاز نفت شمال و غائله فرقه دمکرات آذربایجان(1325-1324) در سطح عمومی جامعه هیچ تردیدی در وابستگی این حزب به شوروی به جای نگذارد و حزب توده به سرعت بعنوان یک حزب توده در سالهای 1327-1320 با عملکردهای آن در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1361-1358) است. در هر دو مقطع تاریخی، حزب توده سخت از غیر قانونی شدن پرهیز دارد و می کوشد تا به هر بهائی سیاست های واقعی خود را مکتوم دارد. در هر دو مقطع پس از  انحالال(1327توسط رژیم شاه و 1362 توسط مقامات قضائی جمهوری اسلامی ایران بدلیل کشف روابط جاسوسی و اعتراف صریح رهبران حزب بدین امر)، که دیگر حزب ازاهرم «قانونیت» و «فعالیت علنی» نومید شده، ماهیت سیاست های خود را به صراحت بیان می دارد. همانگونه که در دوره اول فعالیت علنی (1327-1320) حزب توده خود را به صراحت بیان می دارد.

همانگونه که در دوره اول فعالیت علنی (1327-1320)حزب توده خود را مقید به «قانون اساسی مشروطه سلطنتی» وانمود می کرد، در دوره دوم فعالیت علنی(1361-1358)نیز، خود را وفادار به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران) وانمود می کرد. همانگونه که در دوره اول، حزب توده با مظلوم نمائی «شهرت کمونیستی» را اتهام وارده از سوی سید ضیاء و دسته حزب « اراده ملی» تبلیغ می نمود، در دوره دوم نیز «شهرت جاسوسی» را اتهامات قالبی ساواک و تبلیغات آریا مهری» می خواند و در تبین این «شهرت»، تمام نیرو های سیاسی ایران، اعم از راست و چپ و مذهبی و غیر مذهبی را به «عناد کورکورانه» علیه حزب متهم می نمود. همانگونه که در دوره اول، حزب توده خود را مقید به « اصل استقلال ملی» وانمود می ساخت، در دوره دوم نیز خود را مقید به اصل «نه شرقی-نه غربی» اعلام می داشت.

در این رابطه در سال 1359، دبیر اول حزب توده، ریاکارانه، چنین گفت:

... شعار «نه شرقی، نه غربی» در چهار چوب همان مفهوم استقلال که در بالا یادآوری شد قابل پذیرش است. ما شعار «نه شرقی، نه غربی»را در چهار چوب این اظهارات امام خمینی که گفته اند ما با هر دولتی که به حقوق ما احترام بگذارد و با ما دوستی کند دوست هستیم و با هر دولتی که بخواهد حقوق ملی ما را زیر پا بگذاردد و با ما دشمنی کند دشمن هستیم، درک می کنیم و می پذیریم.

روشن است که چنین مشی و عملکردی در عرف سیاست چیزی نیست جز ماکیاولیسم، که در اصطلاح مارکسیسم، «اپورتونیسم» و « میلرانیسم» خوانده می شود.