کد خبر 187867
تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۱:۵۱
به گزارش مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت:

تحريم هاي ضد ايراني را بيخ گوش آمريكا دور مي زنند

«وقت آن رسيده آمريكا از خواب بيدار شود و اين واقعيت را بفهمد كه بعضي از همسايگان او به طور جدي با ايران همكاري مي كنند. اين كشورها مشغول هموار كردن راه بلندپروازي هاي ايران هستند».
مؤسسه نومحافظه كار امريكن اينترپرايز با انتشار اين تحليل به قلم 4 تن از ديپلمات هاي سابق آمريكا نسبت به گسترش نفوذ جمهوري اسلامي ايران در آمريكاي لاتين ابراز نگراني كرد. مؤسسه امريكن اينترپرايز همان انديشكده اي است كه سال 1997 ميلادي پروژه قرن جديد آمريكايي و خاورميانه جديد را تدوين كرد. اين طرح مبناي قشون كشي آمريكا به عراق و افغانستان قرار گرفت.
رابرت نوريكا، اتورايش، مارك والاس و كريسنسيو آركوس در تحليل امريكن اينترپرايز نوشته اند: برخي كشورها مي كوشند فشارهاي اقتصادي گسترده عليه ايران را مخدوش سازند با كمال تعجب اين كشورها در منطقه خاورميانه واقع نشده اند بلكه در منطقه اي از جهان قرار دارند كه به ايالات متحده بسيار نزديك تر است؛ آمريكاي لاتين. حالا زمان آن رسيده است كه آمريكا و كشورهاي هم سوي آن اين تهديد فزاينده را جدي بگيرند و با آن مقابله كنند. اين گزارش مي افزايد: تلاش هاي ايران براي بهبود روابط با آمريكاي لاتين مؤثر بوده است. در سال 2005 ايران تنها 6 سفارتخانه در اين منطقه داشت اما در حال حاضر ايران صاحب 10 سفارتخانه در آمريكاي لاتين است. چيزي كه از حضور ديپلماتيك فزاينده ايران به مراتب نگران كننده تر است، تلاش هاي فرصت طلبانه اين كشور براي بهبود روابط با برخي از شرورترين بازيگران دولتي منطقه است.
يكي از روشن ترين و علني ترين نمونه هاي تلاش هاي ايران براي نفوذ در نيم كره غربي جهان، ارتباط اين كشور با ونزوئلاست. برهيچ كس پوشيده نيست كه ايران و ونزوئلا روابط نزديكي با يكديگر دارند ونزوئلا همچنين با حزب الله لبنان در ارتباط است.
تحليل گران مؤسسه نومحافظه كار آمريكايي در ادامه اين گزارش تصريح كرده اند: يكي از مجرمان جديد و مسلم اين ماجرا «اكوادور» است كه از پر سر و صداترين طرفداران «انرژي هسته اي صلح آميز» ايران بوده است. اكوادور در ماه ژوئيه اعلام كرد كه تحريم هاي بين المللي را زير پا خواهد گذاشت و از ايران بالغ بر 400 ميليون دلار نفت خواهد خريد. و بدتر از اين، شواهد فزاينده اي در دست است كه نشان مي دهد «رافائل كوره آ»، رئيس جمهوري افراطي اين كشور، به طور جدي فعاليت هاي ايران را تسهيل مي كند. براي مثال، اكوادور قصد دارد طي چند سال آينده استخراج اورانيوم را آغاز كند و اين كشور در اواخر سال 2009 «به منظور گسترش روابط نزديك تر و سودمندتر دوجانبه با ايران در زمينه هاي مختلف از جمله استخراج معدن و زمين شناسي» توافقنامه اي را با تهران امضا كرد.
اين تحليل گران با اشاره به همكاري هاي مشابه كشورهايي نظير مكزيك و آرژانتين با ايران نوشت: چه ايران با مكزيك روابط دوستانه برقرار كند و چه دوباره به گفتگوهاي ديپلماتيك با آرژانتين بپردازد و مناسبات خود را با دولت هاي مخالف آمريكا مانند بوليوي، كوبا، اكوادور و ونزوئلا گسترش دهد، واضح است كه ايران راهبرد افزايش نفوذ در آمريكاي لاتين را در پيش گرفته است. آمريكا اين تهديد فزاينده منطقه اي را ناديده مي گيرد و دود آن به چشم خودش خواهد رفت. وقت آن رسيده كه آمريكا از خواب بيدار شود.
نويسندگان اين تحليل پيش از اين در سمت هايي نظير دستيار و معاون وزير خارجه، سفير آمريكا در سازمان ملل و مدير در وزارت امنيت داخلي آمريكا فعاليت كرده اند.
   
جواب عبدي به جرزني اصلاح طلبان

عباس عبدي اين منطق را كه «در انتخابات تقلب شده چون ما برنده نشديم» به انتقاد گرفت. فتنه گران در سال 88 با اين شيوه وارد بازي آشوب در انتخابات شدند.
عضو مستعفي حزب مشاركت در مصاحبه با دويچه وله گفت: من اين فرض را غلط مي دانم كه يك كساني بيايند و بگويند حتماً رأي مي آوريم. چرا؟ چون وقتي رأي نياورند، مي زنند زيرش و مي گويند تقلب شده. اين چه فرضي است كه ما داريم مي گذاريم؟ چه كسي اين را گفته، اصلاً از كجا اين را درآورده اند كه اگر يك نامزد اصلاح طلب بيايد، حتماً و حتماً رأي مي آورد. من از جمله كساني هستم كه (حالا شايد خيلي صحيح نباشد اين را بگويم) ولي معتقد نيستم كه حتي اگر قوي ترين چهره اصلاح طلب هم بيايد، لزوماً رأيش قطعي است. اتفاقاتي ممكن است در عرصه سياسي بيافتد كه اصلاً چنين چيزي رخ ندهد. همچنان كه در سال 88 هم معتقد به اين نبودم كه مثلاً هر كسي كه از اين ور بيايد، گارانتي است و رأي دارد. اين گارانتي كلاً مخل انديشه سياسي است و آدم ها را از واقعيت اجتماعي منحرف مي كند.
وي با دعوت به حضور در انتخابات گفت: بايد ببينيم دنبال چه هستيم در انتخابات. مجموعه اي كه در انتخابات 88 آن نحوه برخورد را داشتند، فارغ از اينكه سياست شان درست يا غلط بوده، ديگر نمي توانند در اين انتخابات باز هم از همان زاويه وارد شوند، اصلاً اجازه به آن ها داده نمي شود. ببينيد اين مسئله خيلي روشني است. من هم بدم نمي آيد كه كسي بيايد كه همه بتوانند به او رأي دهند ولي اين حكايت يك كاسه ماست و يك دريا دوغ است. بحث سر اين است كه نامزدي بايد معرفي شود كه تا حدي ويژگي هاي قابل قبول اصلاح طلب ها را داشته باشد و همچنين معرف تغيير نگاه اصلاح طلب ها به وضعيت جاري باشد.
        
شوراي آتلانتيك: صخره ايران فراتر از قدرت و خلاقيت آمريكاست

«صخره و پرتگاه مالي كه آمريكا با آن دست و پنجه نرم مي كند در مقابل صخره ايران چيزي نيست. صخره مالي در مقابل صخره ايران، مانند لانه هاي مورچه ها در برابر تپه هاي بزرگ است».
انديشكده آمريكايي شوراي آتلانتيك با تاكيد بر اين تحليل نوشت: سياست مهار ايران هسته اي عاقلانه ترين و شايد تنها راهكار موجود است. ايران همچنان به تحريم ها ادامه مي دهد. در صورتي كه تحريم ها نتيجه ندهد، صخره ايراني به حقيقت مي پيوندد اما اين صخره بسيار بزرگ تر از صخره هاي ديگر نظير صخره مالي است.
«صخره و پرتگاه مالي» به بحران فزاينده كسري بودجه و پر شدن سقف 16 هزار و چهارصد ميليارد دلاري آن در آمريكا اشاره دارد.
شوراي آتلانتيك اضافه كرد: اين اجماع وجود دارد كه حمله به سايت هاي هسته اي ايران مي تواند محركي براي حملات تلافي جويانه ايران باشد و يك مصيبت را به بار آورد. با اين وصف راهكار اصلاح شده مبتني بر مهار هر چند كامل نيست اما بسيار بهتر از كاربرد زور اعم از حمله يا غير آن است كه بطور بالقوه تاثيرات فاجعه آميزي دارد و مي تواند منطقه نفت خيز خليج فارس را به مدت چندين دهه شعله ور سازد. اگر شيوه اي كه مذاكرات مربوط به صخره مالي در واشنگتن صورت گرفت شاخصي از تحولات پيش رو باشد، ما با مشكل بزرگي دست به گريبان هستيم. اشتباه نكنيد، صخره ايران فراتر از ظرفيت پاسخگويي موثر يا خلاقانه ما است.
در همين حال فريد زكريا تحليل گر شوراي روابط خارجي آمريكا در مجله تايم نوشت: آمريكا بايد با خلاقيت به توافقي از راه مذاكره با ايران دست يابد. اوباما كنار آمدن با ايران مسلح به سلاح هسته اي را براساس الگوي مهار جنگ سرد قاطعانه رد كرده است. معناي اين حرف اين است كه يا ايران در برابر خواسته هاي آمريكا كوتاه مي آيد يا آمريكا با ايران وارد جنگ مي شود.
از آنجا كه گزينه اول بسيار بعيد و گزينه دوم نيز مطلقاً جذاب نيست، دولت اوباما بايد به راه حلي از طريق مذاكره دست يابد.
زكريا مي افزايد: رابرت جرويس» محقق دانشگاه كلمبيا در مقاله اي در شماره جديد نشريه «فارن افرز» خاطرنشان كرده كه ديپلماسي قهرآميز آمريكا تقريبا هيچگونه موثر نبوده است. اگر دولت آمريكا مي خواهد اين بار موفق باشد بايد شيوه بازي را ناگهاني و به طور غيرمترقبه تغيير دهد و رويكردي هوشمندانه و شجاعانه در قبال مذاكره اتخاذ كند.
زكريا تصريح كرد: آمريكا قادر نبوده كه براي خود و جهان تعريف كند كه يك توافق قابل قبول چه شرايطي دارد و مهمتر اين كه اگر تهران با چنين توافقي موافقت كند، آمريكا تمايل به انجام چه اقداماتي دارد؟ آيا تحريم ها برداشته مي شود؟ آيا آمريكا تلاش هاي خود را براي سرنگوني رژيم متوقف مي كند؟ واشنگتن بايد در زمينه ارائه مشوق خلاقيت داشته باشد.
        
قمپز در مي كنيم پس نمرده ايم!

نايب رئيس مجلس ششم مي گويد: نحوه برگزاري انتخابات در ايران همواره مورد مناقشه بوده و حتي آزادترين انتخابات در ايران اگر هم قانوني بوده، با استانداردهاي جهاني فاصله زيادي داشته است.
رضا خاتمي اين ادعا را در مقاله اي كه سايت كلمه -مديريت شده از پاريس- منتشر كرد، مطرح كرده است. وي سال 78 در انتخاباتي به مجلس راه پيدا كرد كه بعدها محسن هاشمي پسر ارشد آقاي هاشمي درباره آن گفت اصلاح طلبان در آن انتخابات تقلب كردند. رضا خاتمي دراين باره توضيحي ارائه نمي دهد كه بدون انتخابات آزاد چگونه به مجلس راه پيدا كرد. در انتخابات مجلس هفتم (سال 1382) وقتي صلاحيت نامبرده در كنار افرادي چون بهزاد نبوي و... رد شد، پارلمان اروپا بيانيه اي شرم آور صادر كرد و مدعي شد «چون اصلاح طلبان كليدي رد صلاحيت شده اند، انتخابات ايران مشروعيت ندارد و به دور از استاندارد است»!
رضا خاتمي در ادامه نوشته خود كه مي گويد هيچ يك از روزنامه ها حاضر به چاپ آن نشده اند، مي نويسد: در چند ماه پيش رو، انتخابات رياست جمهوري نقل همه محافل است. سوال اصلي هم اين است كه آيا اين انتخابات، آزاد برگزار مي شود يا مهندسي شده اجرا مي گردد. به هر حال تجربه تلخ انتخابات قبلي در ذهن ها وجود دارد و به نظر نمي رسد جز با انتخاباتي واقعا آزاد بتوان كام ملت را شيرين كرد. به همين لحاظ شايد لازم باشد در اين فرصت اندك باقي مانده براي زدودن شبهات و دادن تضمين كافي براي برگزاري انتخابات آزاد و امانت داري راي مردم اقداماتي صورت گيرد.
وي مي افزايد: به باور بسياري از اهل علم سياست، نظارت استصوابي نقيض انتخابات آزاد است. چنين است حكم به احراز صلاحيت (در برابر اصل عقلاني احراز عدم صلاحيت).
وي اضافه كرد: تريبون هاي وابسته به حاكميت مدعي هستند كه اصلاح طلبان مرده اند و مردم آنها را به لعنتي هم ياد نمي كنند. از سوي ديگر مدعي هستند تقريبا همه مردم ايران از آنها و سياستهاي آنها رضايت دارند و به علاوه داراي انسجام هم هستند. در اين صورت بر نتافتن رقيبي از اموات چه معنايي دارد؟ آيا ابطال همه ادعاهاي آنها نيست؟ چه ايرادي دارد براي اينكه دنيا در برابر مشروعيت و مقبوليت بي نظير آنها و آزاد بودن بي حد و حصر انتخابات سر تعظيم فرود آورد و در داخل هم حجت به اين چند نيمه جاني كه نفسهاي آخر را مي كشند و هنوز بصيرت كافي پيدا نكرده اند تمام شود در يك روند عقلاني و كم هزينه اجازه داده شود خود اصلاح طلبان مرده هم به يقين برسند كه هيچ جايگاهي در بين مردم ندارند و در جشن ختم خود شركت كنند.
رضا خاتمي در ادامه با بيان اينكه «پيشنهاد مي شود حاكميت چون گذشته از تمام امكانات خود براي ملكوك كردن اصلاح طلبان بهره گيرد و هر چه تهمت و افترا دارد شب و روز از رسانه ملي بر آنها ببارد و روزنامه ها را ببندد و تا مي تواند اصلاح طلب بدلي بتراشد و وارد انتخابات كند و خلاصه بكند آنچه مي تواند بكند»، خواستار دادن مجال دوباره به فتنه گران مي شود و مي نويسد: در پايان همه از هم اكنون امضا كنند كه نتيجه انتخابات هر چه باشد بي چون و چرا مي پذيرند و به منتخب مردم اجازه مي دهند برنامه هاي خود را اجرا كند. اين پيشنهاد بسيار ساده و كم هزينه است. اگر حاكميت مدعي است آنچه درباره جايگاه خود و اصلاح طلبان مرتب تكرار مي كند واقعيت دارد بايد بي درنگ اين پيشنهاد را بپذيرد و اگر نپذيرد البته انتخابات آزاد است.
درباره اين اظهارات مغالطه آميز و انگيزه آن شايسته يادآوري است:1- نامبرده مدت هاست به خاطر بازداشت نشدن- با وجود اتخاذ مواضع افراطي- مورد ابهام نزد حاميان فتنه 88 است و بخشي از اين اظهارنظرها براي رفع آن ابهام و ترديد است 2- آيا بدون احراز صلاحيت افراد، به آنها مجوز پزشكي و مهندسي يا رانندگي مي دهند كه درباره موضوع انتخابات بتوان قائل به عدم لزوم نظارت استصوابي و احراز صلاحيت بود؟ 3- كدام دليل براي آزادي انتخابات در ايران بالاتر از حضور عناصر آلوده اي كه بعدها تحت الحمايه رسمي آمريكا و اروپا قرار گرفتند؟! 4- چه كسي ادعا كرده همه مردم از تك تك عملكردها و جزء به جزء آن رضايت دارند اما همين مردم بودند كه بساط كودتاي مخملي سال 88 را كف خيابان برچيدند. آيا تودهني بزرگ نهم دي را جز همين ملت به شما و بزرگ تر از شماها در آن سوي مرزها زدند؟ 5- لازم نيست شما رو به قبله شويد تا بگويند مرده ايد. در انتخابات مجلس نهم كه اسفندماه سال گذشته برگزار شد، شما علنا در كنار گروهك هاي ضد انقلاب و رسانه هاي رسمي بيگانه دعوت به تحريم انتخابات كرديد اما در همان مقطع يكي از ركوردهاي بالاي مشاركت در انتخابات مجلس توسط ملت رقم زده شد. اگر دچار مرگ سياسي نشده بوديد كه دوستان شما بعدها علنا نمي گفتند تحريم انتخابات خبط بزرگي بود و از دست رفتن پايگاه اجتماعي ما را نشان داد. 6- خائن را چندبار امتحان نمي كنند اما ملت ما خائنين مدعي اصلاح طلبي را چندين بار طي يك دهه گذشته با حوصله آزمودند. خيانت هاي حلقه هايي نظير حزب مشاركت از سال 78 رو شد اما آنها به مدت يك دهه- تا سال 1388- تحمل شدند و البته در سال هاي 82، 84، 86 و 88 اجازه يافتند كه اقبال خود را نزد ملت بيازمايند. با اين حال وقتي ديدند از چشم مردم افتاده اند، مرتكب خيانت هاي تازه شده و لگد به ميز دموكراسي و جمهوريت - و سپر اسلاميت- زدند آنها مشاركت جشن 40 ميليوني ملت ايران را تبديل به فرصتي براي جولان دشمن و گروهك ها كردند. با اين وصف فرموده اولياي الهي سرلوحه مردم و حاكميت است كه «مومن از يك سوراخ دوبار گزيده نمي شود». 7- جريان جرزن، قانون شكن و بهانه جويي كه انتخابات را بهانه ايجاد تشنج و ساختارشكني و براندازي مي داند كدام تضمين را مي تواند بدهد كه اگر براي چندمين بار بازنده شد، جرزني نكند. بر فرض كه به آنها اجازه داده شد وارد عرصه انتخابات شوند و دوباره ببازند، آنها چرا بايد خيانت سال 88 را مرتكب نشوند؟ اصلا امضاي آمريكا و انگليس چه اعتباري دارد كه امضاي جماعتي از سالها قبل كه زير بيرق آنها رفته اند؟