کد خبر 188060
تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۴:۰۹

۵۰ روز بعد از زورگیری ثبت شده توسط یک دوربین امنیتی در کوچه جمال واقع در خیابان خردمند جنوبی، «محمدعلی» ۲۰ ساله و «علیرضا» ۲۲ ساله اعدام شدند.

به گزارش مشرق، چندروز پیش، دو نفر از زورگیرهایی که اقدام به سرقت مسلحانه با سلاح سرد و ایجاد رعب و وحشت در جامعه کرده بودند با حضور حدود دو هزارنفر از مردم اجرا شد، اعدامی که با توجه به سن پائین متهم ها، و حواشی به وجود آمده موجب تاثر بسیاری شد.

به گزارش عصرخبر، همیشه شور و اشتیاق مردم برای دیدن صحنه مجازات به خصوص اعدام مجرمان موجب طرح مساله بین صاحب نظران می شود. این که مردمی که برای کوچکترین مسائل زندگی، آرامش را خود را برهم نمی زنند برای مشاهده یک صحنه اعدام از ساعات اولیه بامداد خواب خود را تعطیل و مشتاقانه برای دیدن مرگ کسی هجوم می آورند. شاید هم این مسئله فقط مختص ایران نباشد و در سایر نقاط جهان نیز تماشای خشونت عریان برای مردم جذاب باشد.

این موضوع دستمایه آثار هنری متعددی در غرب نیز هست، اگرچه دربسیاری از کشورهای غربی اجرای حکم اعدام یا به طور کلی کنار گذاشته شده یا دیگر در اماکن مخصوصی به دور از چشم عموم انجام می شود، اما با این حال روشنفکران و هنرمندان همین جوامع نسبت به خشونت طلبی مردم اعتراضاتی را در غالب اثار هنری عرضه کردند.

برخی بر آنند که این دو نفر را رسانه ها اعدام کردند، رسانه هایی که بنا به رسالت خبری خود نسبت به نبود امنیت و جولان این مجرمان جنایتکار در شهر معترض بودند، و همین اعتراض سبب شد تا این دونفر به طناب دار آویخته شوند.

گرچه برخی مردم و همچنین فعالین شبکه های مجازی و رسانه های مختلف اقدام به دلسوزی و ترحم کرده و نسبت به اعدام این دو جوان ابراز تاسف کردند(که البته طبیعی و منطقی به نظر می رسد) اما نباید اقدامات این جوانان را نیز بی اهمیت دانست و صرف سن پائین و جوان بودن و ... مجازات عمل مجرمانه آنها را زیر سوال برد.

چه کسی می داند فردی که دچار زورگیری شده و حتی در نهایت طعم سرد و سوزان چاقو را نیز چشیده در آن زمان چه لحظاتی را سپری می کرده، لحظاتی که به گفته برخی قربانیان زورگیری از هزار بار مرگ سخت تر بوده است.

یکی از قربانیان که دچار زورگیری توسط این چهار تن شده بود در دادسرا به خبرنگار عصرخبر گفت: «در آن لحظه که مورد حمله و تعرض این افراد قرار گرفتم چنان ترسی را تجربه کردم چنانکه حتی حالا که در حال تعریف آن هستم باز هم تن و بدنم می لرزد، ترسی که نمیدانی قرار است بمیری، زنده بمانی ومجروح بشی، ترسی که ناشی از حس کردن تیزی چاقو زیر گردن است، نمیتوانی فریاد بزنی هیچ کاری نمیتوانی بکنی فقط و فقط می ترسی و می لرزی.»

وی ادامه داد: «بعد از زورگیری، آنها پول و کیفم را بردند اما من از شدت شوک و ترس ناشی از زورگیری بیهوش شدم، بعد از بیهوشی تا مدتی گیج بودم نمیدانستم چه شده با این که مردم من را دوره کرده بودند بازهم مثل بید می لرزیدم. به زحمت خودم را به منزل رساندم، بعد دو روز تب سرد، دچار اسهال شدم، اسهالی که ناشی از بیماری نبود، اسهال عصبی که دکتر اعلام کرد هیچ دوا و درمانی ندارد و فقط راه درمان آرامش است.»

این قربانی ادامه داد:«اکنون نیز با مدت گذشت حدود 2 ماه هر وقت یاد این اتفاق می افتم دچار شک شدید و ترس می شوم.»

یکی دیگر از قربانیان هم میگوید:«من هم رضایت می دهم و هم حاضرم پول لب تاپی را که از من دزدیده اند را به آن ها پرداخت کنم ولی لپ تاپ من را برگردانند، زندگی من نابود شد به دلیل اطلاعات کاری که در لپ تاپ داشتم.»

دیگر قربانی زورگیری که فردی متمول است نیز به خبرنگار ما می گوید: «گردنبند طلایی که این زورگیران از من سرقت کرده اند بیست میلیون تومان قیمتش بوده، با این مسئله اصلا مشکلی ندارم ولی ترس و دلهره ناشی از این اقدام تا مدت ها من را درگیر کرده بود.»

موارد مشابه دیگری از زورگیری های این افراد نیز در دست هست. کارشناسان آگاهی اعتقاد دارند، در میان جرایم مربوط به سرقت، بی شک بدترین جرایم «کیف قاپی» و «زورگیری» است که گذشته از از دست رفتن مال، هم جان قربانی به مخاطره می افتد و هم ترس وحشتناکی تا مدت ها همراه قربانی بوده و زندگی و خانواده وی را تحت تاثیر قرار خواهد داد به عبارتی اثرات روحی و روانی این جرایم برای قربانی به مراتب خطرناک تر از صدمات مالی است.



گذشته از همه اثرات جنایت این زورگیران در حق مردم بیگناه نکنه ای که نباید از آن غافل شد، علت این معلول است، با مشاهده بیوگرافی این 4 مجرم به خصوص 2 اعدامی مشاهده می شود که بیکاری و مشکلات مادی عامل و علت اصلی گرایش این جوانان به ورطه جرم است علتی که نشات گرفته از مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم است که پرداختن به آن بحث بسیار مفصلی را می طلبد.

حال با توجه به بسته شدن این پرونده که انشا الله درس عبرتی برای سایر زورگریان و مجرمان باشد، باید از مسئولین خواست که سراغ زورگیران دیگر بروند، زورگیرانی که چند هزار میلیادر از سرمایه های این سرزمین و مردم را به تاراج بردند و آزادانه و حتی با احترام در حال سپری کردن سیر دادگاه خود هستند.


ناگفته نماند اقدام نیروی انتظامی در برخورد و دستگیری این افراد و همچنین دستورات قاطع رئیس قضا و اجرای آن توسط دستگاه قضا قابل تقدیر و ستایش است.

محکومین در وصیتنامه‌شان چه نوشتند؟

به گزارش سایت خبری نامه، محمدعلی و علیرضا از روز پنجشنبه تا یک ساعت پیش از اجرای حکم‌شان در اختیار ماموران اداره آگاهی بودند با این حال به گفته یکی از مسوولان اجرای احکام، تا زمان آورده شدن‌شان به محل اجرای حکم که در خیابان بهشهر واقع شده بود دقایقی برای نوشتن وصیتنامه فرصت یافتند.

علیرضا در وصیتنامه‌اش که آن را خطاب به دایی خود نوشته بود از او برای آنچه وی از آن با عنوان بی‌آبرویی یاد می‌کرد طلب بخشش کرد. او در ادامه وصیتنامه‌اش نوشته بود: «دایی، خانه‌مان را بفروش و با آن یک خانه دو طبقه بخر و مادر و خواهرم [...] را به آنجا ببر و با هم زندگی کنید دایی از تو می‌خواهم که سایه ات بالای سر خانواده‌ام باشد و مواظب [...] هم باشی چون او آبروی من است. وقتی [...] بزرگ شد به او بگویید هر چند برادرش اعدام شد اما او را خیلی دوست داشت. برایم نماز بخوانید و به فقیران غذا دهید.



محمدعلی هم در چند خطی که در وصیتنامه‌اش نوشته بود از اطرافیان طلب بخشش کرد بود. او در وصیت نامه‌اش خطاب به مادرش نوشته بود: مادر مرا حلال کن و مواظب خودت و خواهرم باش. برایم زیاد گریه نکنید اما هرپنجشنبه به من سر بزنید. خواهرم را خیلی اذیت کردم از او می‌خواهم که مرا ببخشد. محمد علی همچنین از خانواده‌اش خواست که از شاکیان پرونده‌اش رضایت بگیرند.

47 دقیقه برای پایان دو جوان

اجرای حکم اعدام در سحرگاه نخستین روز بهمن امسال در خیابان بهشهر 47 دقیقه به طول انجامید. 47 دقیقه‌یی که با وارد شدن متهمان به محل اجرای حکم آغاز و با انتقال اجسادشان توسط خودروی بررسی صحنه جرم به پایان رسید. علیرضا و محمدعلی تا لحظات آخر خطاب به خبرنگارانی که به زحمت جایی برای قرار گرفتن مقابل دو جرثقیل حاضر در محل پیدا کرده بودند اظهار بی‌گناهی می‌کردند و هر از چند گاهی یک‌بار با شنیدن فریادهایی که از میان جمعیت نام آنها را صدا می‌زدند سرشان را به سمت جمعیت حاضر در محل اعدام برمی‌گرداندند. عقربه‌های ساعت برای محمدعلی و علیرضا دو زورگیری که 50 روز پیش با تهدید قمه از یک شهروند تهرانی زورگیری کرده بودند برای همیشه در ساعت 6:31 بامداد یک بهمن ایستاد و پرونده این زورگیری ظرف 37 روز بسته شد. ساعت 6 دقیقه از شش بامداد گذشته بود که قاری، آیه قصاص را تلاوت کرد سپس خلیلی یکی از مسوولان واحد اجرای احکام دادسرای جنایی کیفرخواست دو متهم را قرائت کرد و در ساعت 6:13 ابتدا محمدعلی و سپس علیرضا از طناب‌های سفیدی که روی دو جرثقیل بسته شده بود به‌دار آویخته شدند. علیرضا و محمدعلی در آخرین لحظات زیر لب اشهد خواندند و از ائمه اطهار استمداد طلبیدند.جسد علیرضا و محمد علی 18 دقیقه بعد از اینکه توسط جرثقیل بالا کشیده شد، توسط ماموران اجرای حکم به پایین آورده شد و بعد از تایید مرگ آنها توسط نماینده حاضر سازمان پزشکی قانونی به سرد خانه منتقل شد.

 آن سوی داربست چه می‌گذشت؟

اجرای حکم اعدام این دو محارب که از روز قبل در صدر اخبار رسانه‌ها قرار گرفته بود، با چند پلاکارد که در محل اجرای اعدام درست کمی آن طرف‌تر از کیوسک پلیس کلانتری 107 فلسطین نصب شده بود به اهالی محله خردمند جنوبی، ویلا و ... اطلاع‌رسانی شده بود. با این حال عده بسیار کمی برای دیدن صحنه اعدام این دو محارب به محل آمده بودند. کمتر از مراسم اعدام کوشا، در محدوده پل مدیریت، کمتر از ماجرای اعدام مجرمان باغی در خمینی‌شهر و کمتر از مراسم اعدامی در نظام‌آباد که همگی سال گذشته به اجرا درآمده بود.در میان مردمی که از ساعت پنج بامداد برای اعدام محمدعلی و علیرضا آمده بودند تنها سه زن دیده می‌شدند که از اهالی محله پیروزی بودند. یکی از این دختران در گفت‌وگو با خبرنگار ما گفت: محمد علی و علیرضا از هم‌محله‌یی‌های ما بودند. با این حال تعداد زیادی از جمعیت حاضر در صحنه از اهالی خیابان شکوفه در منطقه پیروزی بودند که برای دیدن اجرای حکم این دو، به محل آمده بودند. رضا، مردی که به گفته خودش بار دوم است که به دیدن صحنه اعدام در ملأ عام آمده نیز گفت: من ساکن این محله هستم و برای همین به دیدن اعدام آمدم. او که پیش از این برای اعدام عقرب سیاه نیز به محل اجرای حکم رفته بود در ادامه گفت: فکر نمی‌کنم با اجرای حکم اعدام برای این دو، زورگیری‌ها کمتر شود. من زورگیری بدتر از این را هم دیدم و فکر می‌کنم برای ریشه‌کن شدن این جرایم باید کار بنیادی و اصولی کرد. چند پسر جوان که از دوستان علیرضا و محمد علی بودند نیز در حالی که گریه می‌کردند با فریاد می‌خواستند که اجساد دوستان‌شان زودتر به پایین آورده شود. یکی از آنها خطاب به خبرنگاران گفت: شما را به خدا بی‌خیال ما شوید. مگر از دیدن این صحنه‌ها لذت می‌برید ؟دقایقی بعد از اینکه اجساد محکومان به پایین آورده شد پیرمردی که در پارک هنرمندان در حال قدم زدن بود از افرادی که هنوز به صورت پراکنده در پارک حضور داشتند ماجرا را می‌پرسید. او می‌گفت: من هر روز برای ورزش کردن به این پارک می‌آیم اما اصلا خبر نداشتم که قرار است اینجا کسی اعدام شود. او در پاسخ به این سوال که آیا از ماجرای زورگیری اخیر در تهران که فیلم آن منتشر شده است خبر دارد گفت: من اصلا چنین چیزی نشنیده‌ام.

 سرنوشت دو متهم دیگر پرونده

رسیدگی به پرونده زورگیران تهرانی با اعدام علیرضا و محمد علی در حالی پایان یافت که متهم ردیف سوم و چهارم این پرونده که با هم برادر هستند هر کدام به حبس و شلاق و تبعید محکوم شده‌اند. در جلسه دادگاهی که روز شنبه نهم دی‌ماه به ریاست قاضی صلواتی در شعبه 15 دادگاه عمومی و انقلاب برگزار شد حکم به اعدام متهم ردیف اول و دوم و همچنین 10 سال حبس، پنج سال تبعید و 74 ضربه شلاق برای دو زورگیر دیگر صادر شد. این احکام پنجشنبه گذشته از سوی قضات دیوانعالی کشور تایید شد و تنها سه روز بعد به اجرا گذاشته شد.
روایتی از اجرای یک حکم از شامگاه دیروز ضلع شمال غرب پارک هنرمندان داربست‌کشی شده بود. روی داربست‌ها با پارچه‌نوشته‌هایی اعلام شده بود که این محوطه، محل اعدام دو سارق زورگیر است.

به گزارش مهر، امیر 23 ساله که ساکن خیابان خردمند، محل سرقت متهمان بود، گفت: اجرای حکم این دو سارق خشن نشان داد قوه قضاییه با مجرمان شوخی ندارد و آنها را به سزای عمل خود می‌رساند. زن میانسالی که قربانی زورگیری شده بود هم در ادامه گفت: چند روز قبل در خیابان سپهبد قرنی داشتم راه می‌رفتم که دو موتورسوار با تهدید چاقو کیفم را سرقت کردند. این ماجرا خیلی سریع رخ داد و من تا مدتی در شوک بودم. مرد سالمندی که در گوشه‌یی از محوطه ایستاده بود نیز گفت: چرا تا چند سال قبل اینقدر زورگیر با سن و سال کم نبود. برخورد قاطع با این مجرمان لازم است اما کافی نیست. چرا بررسی نمی‌کنند علت این افزایش سرقت‌ها چه بوده و چرا سن مجرمان کاهش پیدا کرده است؟ البته برخی اهالی به محل اجرای حکم گله داشتند و می‌گفتند نباید پارکی که محل اجتماع هنرمندان است برای اجرای حکم اعدام انتخاب می‌شد.