به گزارش مشرق، آنچه در ادامه از نظرتان میگذرد بخش دوازدهم معرفی ژنرالهاي جنگ نرم است که اختصاص به معرفی الیوت کوهن یکی دیگر از استراتژیست های دنیای غرب دارد.
الیوت کوهن
مذهب
- یهودی
تحصیلات
- دکترای علوم سیاسی از دانشگاه هاروارد (1982)
- لیسانس علوم حکومتی ـ سیاسی[1] از کالج هاروارد (1977)
سوابق علمی و اجرائی
- عضو کمیته آزاد سازی عراق[2]
- عضو شورای مشاوران آکادمیک مؤسسه آمریکایی اینترپرایز[3]
- عضو بخش استراتژی کالج جنگ دریایی[4] (1985)
- استادیار [مباحث] حکومتی و معاون رئیس دانشکده در کالج هاروارد (1985-1982)
- مدیر مرکز مطالعات استراتژیک دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته جان هاپکینز[5]
خدمات دولتی
- مشاور وزارت امور خارجه (2009-2007)
- عضو هیئت سیاستگذاری دفاعی (2009-2001)
- مدیر اجرایی و سردبیر (گزارش نیروی هوایی آمریکا در زمینه) بررسی توان هوایی در جنگ خلیج[6] (1993ـ 1991)
- عضو دفتر سیاستگذاری[7] وزیر دفاع (1990)
- سرپرست دوره رهبری امنیت ملی وزارت دفاع
بخش خصوصی
- مالک موسسه شرکای آموزش استراتژیک[8]
- صاحب امتیاز مؤسسه قرن آمریکایی جدید[9]
آثار و تألیفات:
- شهروندان و سربازان: پیچیدگیهای خدمات نظامی[10]
- بدشانسیهای نظامی: آناتومی شکست در جنگ[11]
- گزارش عملکرد نیروی هوایی در جنگ خلیج[12]
- انقلابی در جنگ؟ نیروی هوایی در خلیج فارس[13]
- چاقوها، تانکها و موشکها: انقلاب امنیتی اسرائیل[14]
- استراتژی در جهان معاصر: مقدمهای بر مطالعات استراتژیک[15]
- جنگ علیه کوزوو[16]
- فرماندهی عالی: سربازان، دولتمردان و رهبری در زمان جنگ[17]
الیوت کوهن، پروفسور یهودی مطالعات استراتژیک در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته جان هاپکینز، مناصب متعددی را در دولت جرج دبلیو بوش بر عهده داشت و ارتباط نزدیکی با انجمن حمایت از نومحافظه کاری[18] دارد. وی همچنین با حلقه جنگ طلبی که دیک چنی، معاون پیشین رئیس جمهور، را احاطه کرده بودند روابط نزدیک و تنگاتنگی داشت، سپس به عنوان مشاور کاندولیزا رایس[19]، وزیر امور خارجه، انجام وظیفه کرد. وی هنگامی که دونالد رامسفلد تصدی وزارت دفاع را بر عهده داشت، به عنوان یکی از اعضای هیئت سیاستگذاری دفاعی مشغول به کار بود. کوهن در مؤسسه آمریکایی اینترپرایز، به عنوان یکی از اعضای شورای مشاورین آکادمیک مشغول فعالیت است؛ او پیش از این مؤسسه قرن آمریکایی جدید را بنیان نهاد و در زمانی که کمیته آزاد سازی عراق همچنان فعال بود، به این نهاد مشاوره میداد.
کوهن صرفا در میان نومحافظه کاران شناخته شده نیست. فعالیتهای وی در مرکز امنیت جدید آمریکایی[20]، که یک اندیشکده حامی جریان لیبرال های جنگ طلب[21] به شمار میرود، بسیار مورد استفاده کارشناسان قرار می گیرد.[22] توماس ریکس[23] یکی از کارشناسان مرکز امنیت جدید آمریکایی و خبرنگار پیشین واشنگتن پست[24]، فعالیتهای کوهن را بسیار ارزشمند ارزیابی کرده و او را "یکی از زیرکترین افرادی که تا به حال دیده است" توصیف نموده است[25]. اندرو اگزام[26] ، یکی دیگر از کارشناسان مرکز امنیت جدید آمریکایی، از سربازان کهنه کار ارتش ایالات متحده است که در جنگ عراق نیز حضور داشته و پیش از این با مؤسسه مطالعات خاور نزدیک واشنگتن[27]، مؤسسه های تندرو و وابسته به اسرائیل همکاری داشته است، فعالیت های کوهن را در وبلاگ خود با عنوان ابومقاومه[28] تأیید کرده و مورد استفاده قرار داده است[29].
کوهن، مدیر برنامه مطالعات استراتژیک در مرکز مطالعات استراتژیک دانشکده مطالعات بین الملل جان هاپکینز[30]، متخصص حوزه خاورمیانه، خلیج فارس، عراق و کنترل تسلیحات و ناتو میباشد. وی به گفته روث ودوود[31]، کارشناس حقوق بین الملل، "یکی از معدود اساتید آکادمی آمریکا است که با تاریخ نظامی به عنوان حوزهای مهم و خطیر سر و کار دارد."
کوهن یکی از معدود اساتید آکادمی آمریکا است که با تاریخ نظامی به عنوان
حوزهای مهم و خطیر سر و کار دارد
انتقاد کوهن از دیپلماسی سطحی اوباما
به دنبال جنگ خلیج فارس در سال 1991، وی بررسی چهار سطح نیروی هوایی ایالات متحده و بازبینی قدرت (نیروی) هوایی جنگ خلیج فارس را تا سال 1993 برعهده داشت، که به پاس آن جایزه ویژه خدمات شهروندی[32] را از نیروی هوایی دریافت نمود. تحلیل و بررسی تأثیر قدرت هوایی ایالات متحده بطور عمده به تحول در مفهوم امور نظامی برمیگشت.
در سال1993، پال ولفوویتز، که بعدها به عنوان معاون وزیر دفاع و در بحبوحه جنگ عراق مشهور شد، رئیس دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته جان هاپکینز شد. در دوران محدود (معاونت) وی در شورای سیاستگذاری دفاعی، کوهن زیر نظر ولفوویتز فعالیت می کرد.
کوهن تمرکز دولت اوباما بر دیپلماسی را که با انگیزه ها و منافع سطحی مدیریت میشود، را مورد انتقاد قرار داده است. وی در آگوست سال 2009، در صفحه نظرات آزاد والاستریت ژورنال مینویسد: "حتی با اینکه حقایق غیر قابل تغییر باعث میشود دولت [اوباما]، همانند پیشینیان خود، خواهان امتیازهای اجرایی مشابهی باشد (برای مثال، محرمانه ماندن برخی فعالیتهای سیا) و چنین سیاست هایی را ادامه داده و یا به توسعه و گسترش آنها اقدام نماید؛ لذا دولت اوباما به جهت گرایش های خاص خود از اینکه نمیتواند مانند دولت بوش فعالیت کند در تنگنا است. با اینکه دولت اوباما مدعی است دولت بوش از دیپلماسی دقیق و مشخصی پیروی نمیکرد (که باوری نادرست میباشد)، دولت وی به هیچ وجه در عملکرد خود تابع قاعده و نظم مشخصی نیست، که اقدام نابخردانهای چون هدیه کردن یک دگمه راه اندازی مجدد[33]، به وزیر امور خارجه روسیه[34]، به خوبی گویای این امر است.
تنفر از دستور کار آزادی[35] بوش باعث شده است، تا زمانی که رئیس جمهور، معاون رئیس جمهور یا وزیر امور خارجه فعلی بر سر کار هستند و اعتقاد خود به ایده آل های جهانی و خشم خود را از جنایتکاران، دیکتاتورها و مستبدین ابراز میکنند، اقدامی مشابه به آن در دستور کار قرار نگیرد"[36].
کتاب فرماندهی عالی کوهن سندی برای مشروع جلوه دادن حمله به عراق
در سالهای منتهی به جنگ عراق، هنگامی که بوش و بسیاری از چهره های شناخته شده دولت، با در دست داشتن کتاب فرماندهی عالی[37]، نوشته کوهن (2002)، در انظار عمومی حاضر می شدند، کوهن توجه رسانه ای بسیاری را به خود جلب کرد. ادعای اصلی کتاب این است که درک استراتژیک رهبران غیرنظامی، در مقایسه با رهبران سیاسی، در اغلب مواقع بسیار عمیقتر است. جیمز مان[38]، در سال 2004 در کتاب خود با عنوان رویش خدایان آتش[39]، در مورد این موضوع چنین اظهار نظر میکند: "شمار اندکی دریافتند که هدف بوش از به دست گرفتن کتاب کوهن به چه معناست؛ تصمیم قاطع مبنی بر جلوگیری از پر رنگ شدن نقش سیاسی رهبران نظامی ایالات متحده. پاوِل[40] در زمان وقوع اولین جنگ آمریکا با عراق آن را به کار گرفت. چنی و پاول و ولفوویتز نیز قطعاً آن را درک کردند"[41].
مک کوبین اوونز[42]، یکی از کارشناسان مؤسسه محافظه کار مرکز امور عمومی آشبروک[43] می نویسد: "همانطور که کوهن در کتاب بسیار مهم خود یعنی فرماندهی عالی تأکید کرده است، تئوری پذیرفته شده روابط میان غیر نظامیان ـ نظامیان، به ندرت جامه عمل به خود میپوشد... واقعیتی که همچنان برجای میماند این است که جنگها به منظور محقق ساختن اهداف خود درنمی گیرند بلکه برای تحقق سیاست هایی که رهبران سیاسی کشور تعیین کرده اند، آغاز می شوند. بنابراین در مورد بوش و عراق همین واقعیت را باید ذکر کرد. او نقشه خود را پیریزی کرد و ژنرال هایی را انتخاب کرد که باور داشت میتوانند آن نقشه را عملی سازند"[44].
با فرا رسیدن سال 2005، به نظر میرسد کوهن اطمینان خود را به توانایی رهبران غیرنظامی برای مدیریت جنگ، از دست میدهد. در سرمقالهای در روزنامه واشنگتن پست[45]، با عنوان "پرسشهای یک جنگطلب از خودش هنگامیکه پسر وی راهی جنگ میشود"[46]، مدعی میشود با اینکه تصمیم به اشغال عراق، تصمیم صحیحی بود، "چیزی که آن موقع نمیدانستم و اکنون به آن پیبردهام این است که چقدر برای انجام این مأموریت کاستی و نقصان داشتیم"[47].
حمله و غارت به عراق به بهانه از بین بردن صدام حسین
در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته جان هاپکینز، یکی از مهمترین مؤسساتی که نومحافظه کاران برجسته ای همچون پاول و ولفوویتز و گری اشمیت[48] را گرد هم آورده است، کوهن هدایت مرکز مطالعات استراتژیک[49] را بر عهده دارد. این برنامه در سال 2003 با سرمایه اهدایی فیلیپ مریل[50]، بانکدار و از جمله غول های رسانهای و یکی از مشاورین مؤسسه تندروی مرکز سیاستگذاری امنیتی[51] آغاز شد[52].
در سال 2001، کوهن یکی از تندروهای حاضر در هیئت سیاست گذاری دفاعی پنتاگون بود؛ در آن زمان این هیئت توسط ریچارد پرل[53]، یکی از حامیان سرسخت جنگ عراق و کارشناس مؤسسه آمریکایی اینترپرایز، سرپرستی میشد. (از جمله دیگر اعضای این هیئت میتوان از جیمز وولسی، نیوت گینگریچ[54] و ریچارد آلن[55] نام برد). بعد از حملات 11 سپتامبر، کوهن یکی از اعضای اصلی گروهی بود که معتقد بودند عراق باید یکی از اهداف اصلی جنگ علیه تروریسم باشد ـ به رغم اینکه هیچ ارتباط واقعی میان عراق و تروریستهای 11 سپتامبر دیده نمیشد. کوهن، به عنوان یکی از بنیانگذاران پروژه قرن آمریکایی جدید، نام خود را در نامهی مشهوری که در تاریخ بیستم سپتامبر 2001 به بوش نوشته شد، امضا کرد؛ در این نامه ادعا شده بود که حتی اگر صدام حسین هیچ ارتباطی با حملات تروریستی نداشته باشد: "هر استراتژی که با هدف ریشهکن کردن تروریسم و حامیان آن طراحی میشود، میبایست شامل اقدامی باشد که طی آن صدام حسین در عراق از قدرت به زیر کشیده شود."
کوهن چند هفته بعد از 11 سپتامبر، در سرمقالهای در والاستریت ژورنال، در ادعایی تحریکآمیز جنگ علیه تروریسم را جنگ جهانی چهارم خواند. دیگر نومحافظه کاران برجسته ـ از جمله نورمن پودهورتز[56]، سردبیر پیشین نشریه کامنتری[57]، جیمز وولسی[58] یکی از اعضای هیئت سیاستگذاری دفاعی (و رئیس پیشین سیا) و فرانک گافنی[59]، یکی از کارشناسان مرکز سیاستگذاری امنیتی ـ بلافاصله عبارت جنگ جهانی چهارم را در نوشتههای خود به کار گرفتند.
جنگ جهانی چهارم، سرنگون کردن اولین حکومت انقلابی اسلامی در ایران پیروزی امریکا در جنگ تروریسم
کوهن در سرمقاله خود اسامی متعددی را برای جنگی که به ادعای وی "بسیار پیشتر از 11 سپتامبر" آغاز شده بود، مورد بررسی قرار داد. با کنار گذاشتن "جنگ 11 سپتامبر" و "جنگ افغانستان"، کوهن نتیجه میگیرد که: "جنگ جهانی چهارم، عنوان مطلوب و دقیقتری برای این جنگ خواهد بود. جنگ سرد، جنگ جهانی سوم بود که به ما نشان داد همه منازعات جهانی درگیری ارتش های چند میلیونی یا خطوط دفاعی متعارف ترسیم شده روی نقشه را شامل نمیشوند. از اینرو وجه شباهت این منازعه به جنگ سرد، جهانی بودن آن است؛ که در نتیجه ترکیبی از اقدامات خشونت آمیز و بدون خشونت را در بر میگیرد؛ و چنانچه ما را وادار به استفاده از سربازانمان نکند، قطعاً مستلزم بسیج توانایی ها، منابع و فعالیتهای متعدد میباشد؛ و ممکن است مدت زمان مدیدی به طول انجامد؛ و قطعاً ریشه های ایدئولوژیک دارد.[60]
کوهن که مدعی بود حمله به افغانستان و اشغال این کشور صرفاً یکی از جبهه های این جنگ است، یک دستور کار جاه طلبانه بر اساس اظهارات اغراق آمیز ارائه میکند، از جمله این ادعای نادرست که صدام حسین از القاعده حمایت میکند. از جمله طرحهای پیشنهادی کوهن عبارت است از: "ایجاد حکومتهای میان هرو و آزاد در جهان اسلام" به ویژه در ایران؛ که "سرنگون کردن اولین حکومت انقلابی اسلامی و روی کار آوردن یک حکومت میانه رو یا سکولار، به منزله پیروزی در این جنگ است که اهمیت آن کمتر از نابودی اسامه بن لادن نخواهد بود"؛ هدف قرار دادن تمام رژیم هایی که از تروریسم حمایت می کنند، از جمله عراق "که مهمترین آنهاست، و نه تنها به القاعده کمک میکند، بلکه به صورت مستقیم آمریکاییها را هدف قرار داده (از جمله سوءقصد به جان جرج بوش پدر در دوران ریاست جمهوری وی) و درصدد دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی است"؛ و در نهایت، بسیج مردم "مشتاق" ایالات متحده برای این جنگ طولانی مدت[61].
سی ان ان از کوهن در نتیجه اظهارات عمومی خود پیرامون اینکه چرا جنگ علیه عراق لازم بود، دعوت کرد تا در گزارشات ولف بلیتزر[62]، گزارشگر این شبکه خبری، حاضر شود. وی در خلال پاسخ های خود به پرسش های بلیتزر عنوان کرد:
"ما می دانیم که او (صدام حسین) از ترور حمایت می کند. شواهد محکمی دال بر این وجود دارد که عراقی ها در تلاش برای ترور جرج بوش پدر بوده اند. و ما ... اتفاقاً، (این را هم) می دانیم که ارتباطی با تروریست های یازدهم سپتامبر وجود دارد. می دانیم که محمد عطا[63]، سردسته تروریست های یازده سپتامبر، در پراگ با مأموران امنیتی عراقی دیدار کرده بود. لذا ...".[64]
بعدها در سال 2002 از کوهن در مراسم سوگند به کنگره اینگونه نقل قول شد که:
"گزینه پیش روی ایالات متحده گزینه ای سخت و خشن است، یا باید به شرایطی تن داد که در آن به رژیم صدام حسین اجازه بازسازی اقتصادی، دسترسی به سلاح های کشتار جمعی و ایجاد تهدیدی مهلک علیه ما و همسایگانش را داد و یا باید برای سرنگونی وی دست به اقدامی زد. به نظر من مسیر دوم با تمام خطراتش گزینه صحیح است. در واقع، خطرات عدم اقدام در آینده نزدیک غیر قابل قبول خواهد بود[65].
دولت بوش به دلیل حمله به عراق مستحق والاترین ستایش های یک ملت سرافراز خواهد بود
در سال 2001 کوهن با همراهی اندرو باسویچ[66]، کتابی را با عنوان جنگ علیه کوزوو[67]، منتشر ساختند که میتوان آن را نوشته ای در باب بررسی منازعات بالکان دانست. همکار وی، یعنی اندرو باسویچ، که یکی از منتقدین جدی بانفوذ و تأثیرگذار نومحافظه کاران بر سیاستگذاری های ایالات متحده است، بعدها کتاب نظامیگری جدید آمریکایی[68] (2005) را منتشر ساخت. استیفن بایدل[69]، در خلاصه ای که از کتاب کوزوو برای نشریه فارن افیرز[70] تهیه کرده است، چنین اظهار نظر میکند که باسویچ و کوهن این منازعه را به نحوی ارزیابی میکنند که از "شیوه جدید آمریکا در زمینه جنگ" خبر میدهد. بنا به گفته بایدل از نگاه این دو نویسنده، آمریکا بویژه برای "انجام جنگهای صلیبی و از بین بردن فاشیسم و صیانت از دموکراسی" مناسب است اما هرگز برای"کار کثیف سیاستگذاری های امپراطور مآبانه و برآورده ساختن منافع سطح دوم یا سوم، مناسب نیست." بنابراین به منظور جلب حمایت مردم برای دخالت در امور مناطقی چون کوزوو، دولت کلینتون تصمیم گرفت این کار را با استفاده از "شیوهای ارزان قیمت" به انجام برساند؛ از طریق تاکتیکهایی چون جنگ های هوایی که تلفات آمریکایی ها را به حداقل میرساند.
کتاب مذکور دقیقاً زمانی منتشر شد که حکومت در حال آماده شدن برای حمله به عراق بود. وی نتیجه میگیرد که بوش "جنگی جدید را با اتکا به همان گزاره ها ترسیم کرد منهای اینکه از مردم آمریکا بخواهد قربانیان زیادی را در راه این جنگ فدا کنند. اگر ثابت شود که اهداف آمریکا بدون تحمل درد قابل تحقق است، در نتیجه دولت بوش مستحق والاترین ستایش های یک ملت سرافراز خواهد بود و میتواند دعوی شیوه جدیدی از جنگ را داشته باشد که همگان باید آن را تحسین کنند. اگر چنین امری محقق نگردد، بر هر کسی که کارآمدی شیوه جنگ کوزوو را زیر سؤال ببرد، اشکالی وارد نیست[71].
الیوت کوهن که خود یک یهودی است، طی مقاله ای در واشنگتن پست[72] به بیان این نکته پرداخت که این مجوز علمی تمام نشانه های قدیمی سامی سیتزی نظیر: "باورهای خصمانه، غیر منطقی و عقده ای نسبت به یهودیان"، اتهامات علیه یهودیان از جمله "پیمان شکنی، فتنه جویی یا خیانت، در اختیار داشتن قدرتهای مخفی و حضور محرمانه در اتحادیه هایی که مؤسسات و دولتها را تحت نفوذ خود در میآورد"، همچنین انتخاب "هرآنچه در مورد یهودیان چه در قالب یک فرد یا یک گروه که ناعادلانه، زشت و اشتباه است" و به همان اندازه خنثی سازی سیستماتیک و سازماندهی شده "هرگونه اطلاعات تبرئه آمیز" (در رابطه با یهودیان) را در بردارد[73]. مرشیمر و والت اظهارات کوهن را درحالیکه اشتباه، نادرست و مضحک می دانستند انکار کردند. آنها به این نکته اشاره کردند که انتقاد از سیاست دولت اسرائیل و حامیان تأثیرگذار آمریکایی این سیاست نظیر کوهن، به اندازه شیطنت یهودیان نیست[74].
منابع و مأخذ
[1] Government-Political Science
[2] Committee for the Liberation of Iraq
[3] American Enterprise Institute (AEI)
[4] Naval War Collage
[5] Johns Hopkins School of Advanced International Studies (SAIS) - Center for Strategic Studies
[6] Gulf War Air Power Survey
[7] Policy Planning Staff
[8] Strategic Education Associates (LLC)
[9] Project for the New American Century (PNAC)
[10] Citizens and Soldiers:The Dilemmas of Military Service
[11] Military Misfortunes:The Anatomy of Failure in War
[12] Gulf War Air Power Survey Summary Report
[13] Revolution in Warfare?:Air Power in the Persian Gulf
[14] Knives, Tanks, and Missiles:Israel's Security Revolution
[15] Strategy in the Contemporary World: Introduction to Strategic Studies
[16] War Over Kosovo
[17] Supreme Command: Soldiers, Statesmen, and Leadership in Wartime
[18] Neoconservative Advocacy Community
[19] Condoleezza Rice
[20] Center for a New American Security (CNAS)
[21] liberal hawk
[22] With CNAS president John Nagl and two other writers, Cohen also coauthored the 2006 paper, "Principles, Imperatives, and Paradoxes of Counterinsurgency",Military Review, March-April 2006. (PDF)
[23] Thomas Ricks
[24] Washington Post
[25] Thomas Ricks, "Prof. Cohen's counterinsurgency picks”, ForeignPolicy.com, July 16, 2009.
[26] Andrew Exum
[27] Washington Institute for Near East Policy
[28] Abu Muqawama blog
[29] Andrew Exum, "Lunchtime Counterinsurgency Reading”, CNAS Blog, Abu Muqawama, July 15, 2009.
[30] Johns Hopkins School of Advanced International Studies (SAIS) – Center for Strategic Studies
[31] Ruth wedgwood
[32] Exemplary civilian service award
[33] Reset Bottom
[34]. هیلاری کلینتون در ششم مارس 2009 یک کلید راهاندازی مجدد به سرگی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، هدیه کرد؛ با این منظور که ما خواهان از سرگیری روبط با مسکو هستیم.
[35] freedom agenda
[36] Eliot Cohen, "What’s Different About the Obama Foreign Policy?”, Wall Street Journal, Opinion Journal, August 2, 2009.
[37] Supreme Command
[38] James Mann
[39] Rise of the Vulcans
[40] Powell
[41] James Mann, "The Rise of the Vulcans", (New York: Viking, 2004), page 197.
[42] MacKubin Owens
[43] Ashbrook Center for Public Affairs (ACPA)
[44] MacKubin Owens, "George W. Bush's War", Ashbrook Center Editorial, January 2007.
[45] Washington Post
[46] A Hawk Questions Himself as His Son Goes to War
[47] Glenn Kessler, "Rice Names Critic of Iraq Policy to Counselor's Post", Washington Post, March 2, 2007.
[48] Gary Schmitt
[49] Center for Strategic Studies
[50] Philip Merrill
[51] Center for Security Policy
[53] Richard Perle
[54] Newt Gingrich
[55] Richard Allen
[56] Norman Podhoretz
[57] Commentary
[58] James Woolsey
[59] Frank Gaffney
[60] Eliot Cohen, "World War IV", Wall Street Journal, November 20, 2001.
[61] Ibid.
[62] Wolf Blitzer
[63] Mohamed Atta
[64] "John Walker Returns to United States, Will U.S Bring War on Terrorism to Iraq?" CNN Wolf Blitzer Reports, 23 January 2002.
[65] "The Talented Mr. Cohen", National Interest Online, Ximena Ortiz, 2 March 2007.
[66] Andrew Bacevich
[67] War Over Kosovo
[68] The New American Militarism
[69] Stephen Biddle
[70] Foreign Affairs
[71] Stephen Biddle,"The New Way of War?", Foreign Affairs, May/June 2002.
[72] Washington Post
[73] Cohen, Eliot (2006-04-05). "Yes, It's Anti-Semitic". The Washington Post.
[74] Mearsheimer, John J. and Walt, Stephen. letter to the London Review of Books, May 11, 2006.