اول؛ "رقابت قدرت های بزرگ" مانند آمریکا، روسیه، چین و در سال های اخیر کشورهای ثروتمندی چون عربستان در مناطق مختلف این شبه جزیره؛ که حضور هر کشور دارای فکر و برنامه و ادعایی را در این منطقه لازم می دارد؛
و دوم "در حال توسعه بودن" همه کشورهای بالکان و سعی و تلاش دولت های کوچک و بزرگ این منطقه برای رسیدن به رشد اقتصادی مطلوب؛
این سخن هم بدان معناست که هر کشور علاقمند به رونق اقتصادی می بایست به نحوی در داد و ستدهای اقتصادی این بخش از قاره اروپا حضور داشته باشد.
ویژگی سومی را هم می توان به موارد فوق افزود که برای دولت هایی مانند ایران دارای جاذبه است و آن هم بُعد فرهنگی مطلب است؛ وجود عرصه های بکر جهانگردی، مراکز زیارتی – سیاحتی، کلیساها و مساجد تاریخی و پیشینه زبان و شعر و ادبیات فارسی و همچنین وجود شمار قابل توجه مسلمانان که سالیان سال در کنار ارتدوکس ها و کاتولیک ها به زندگی خود ادامه داده اند.
بنابراین مثلاً در عرصه ویژگی اول میتوان به رقابت و گاه رودررویی آمریکا و روسیه در به رسمیت شناختن استقلال کوزوو اشاره کرد؛ یا پیرامون ویژگی دوم میتوان سرمایهگذاریهای چشمگیر ترکیه در بخشهای مختلف اقتصادی بوسنی را یادآوری نمود؛ نیز در بُعد فرهنگی هم مجددا میتوان از ترکیه نام برد که در صدد بازسازی و احیای آثار تاریخی عثمانی اعم از پل ها و مسجدها و مدرسههای دینی در مناطق مختلف بالکان است.
بروز بیرونی حساسیت ترکیه برای حضور در بالکان را می توان در سفر وزیرخارجه این کشور به صربستان و سفر رییس جمهور صربستان به آنکارا آن هم تنها بعد از یکی دو روز به نظاره نشست که در هفته گذشته عملی شد و جالبتر این که در همان ایام اردوغان نخست وزیر ترکیه از چند کشور اروپایی شرقی مانند چک و مجارستان در حال بازدید بود.
با این همه ارتباطات ایران و دولت های حاکم بر شبه جزیره بالکان به هیچ وجه تناسبی با آن چه می بایست باشد ندارد. رفت و آمد متقابل مقامات دولتی که نماد گستردگی ارتباطات است در پایین ترین حد ممکن است. برای نمونه بعد از ماه ها اخیرا وزیر ارشاد اسلامی به مناسبت برگزاری هفته فرهنگی کشورمان در بوسنی به سارایوو سفری داشت که بنا به گزارش هایی که در این خصوص در سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات منتشر شده بود هیچ یک از مقامات دولتی بوسنی در مراسم استقبال ایشان در فرودگاه حاضر نبوده اند؛ و این تازه مربوط به کشوری است که هزینه های بی شمار مادی و معنوی ایران در آن بر کسی پوشیده نیست.
گذشته از روحانیون و مبلغین و مداحانی که به مناسبت اعیاد و یا برنامه های مذهبی همچون مراسم شب های احیا و یا سوگواری های ماه محرم با هماهنگی سازمان تبلیغات یا سازمان فرهنگ و ارتباطات به شهرهای مختلف کشورهای بالکان اعزام می شوند و برای جمعیت محدود ایرانیان مقیم برنامه هایی اجرا می کنند، در ماه ها و شاید بتوان گفت سال های اخیر هیچ یک از مقامات رسمی کشورمان سفر قابل توجهی به بالکان نداشته که نتیجه اش امضای موافقتنامه ای یا دعوت متقابلی از رییس جمهوری، وزیری یا وکیلی بوده باشد.
عجالتاً در این مختصر به تحلیل مسائلی چون فراخواندن سفیر ایران در بلغارستان و اعلام کاهش سطح روابط تهران - صوفیا و ابعاد آن نمی پردازیم اما آنچه در چارچوب وظایف و عملکرد متولی مناسبات جمهوری اسلامی ایران با منطقه ای به نام بالکان قابل طرح است اینکه گویا متأسفانه متولیان سیاست خارجی کشورمان در برهه فعلی به صورت عجیبی سر در لاک خود دارند. آن ها از فعل و انفعالاتی که در بالکان در جریان است غافلند و اگر بگوییم حضور ایران در بالکان حضور کاملا بی تاثیری است سخنی به گزاف نگفته ایم. البته ایران در بیشتر کشورهای بالکان دارای سفارت و نمایندگی های فرهنگی است اما افسوس که به رغم هزینه های هنگفت، این مراکز صرفا به انجام وظایف اداری خود مشغول هستند و در این میان آن چه برداشت می شود به هیچ وجه با آن چه خرج میشود تناسبی ندارد.
منبع: ايربا