آن روز این حرفها را گذاشتم به حساب احساسات انتخاباتی، اما خیلی زود معلوم شد که حق تا حدود زیادی با او بود. رهبر انقلاب هم در نماز جمعه ۲۹ خرداد، به این مناظره و این اتهامات، اشاره و منطق احمدی نژاد را رد کردند و اظهار داشتند که «من همان وقت به آقای احمدی نژاد تذکر دادم» اما ظاهرا گوش آقای احمدی نژاد، به این تذکرات بدهکار نبود.
من قصد ندارم همه بار اشتباهات و تقصیرات آن مناظره و حوادث بعد از آن را به گردن احمدی نژاد بیندازم. انصاف حکم میکند که اشتباهات طرف مقابل او را هم در نظر بگیریم. در انتخابات سال ۸۸ بداخلاقیها از هر دو سو بود. مخصوصا از طرف کسانی که ادعای رعایت اخلاق و ادب را داشتند اما در جلسات و محافل انتخاباتی خود به راحتی توهین میکردند.
فقط یک نمونه آن، میتینگ ورزشگاه ۱۲ هزار نفری آزادی در روز دوم خرداد سال ۸۸ بود که با حضور سید محمد خاتمی، زهرا رهنورد، فائزه هاشمی و … برگزار شد. در همین جلسه بود که برخی افراد از اصلاحطلب گرفته تا هنرپیشه و کارگردان به بدترین شکل ممکن به رییس جمهور مملکت اهانت کردند اما کسی یاد اخلاق و ادب نیفتاد!
پس هدف این نوشته توجیه این قبیل رفتارها نیست. اما یک طرف قضیه هم قطعا جناب آقای احمدی نژاد است که باب یک بداخلاقی خطرناک را در فضای سیاسی و رسانهای کشور باز کرد که به این زودیها هم جمع شدنی نیست. یعنی همین افشاگریهای عجیب و غریبی که هرازگاهی به بهانه مبارزه با فساد از طریق رو کردن فیلم و عکس و سند مطرح میشود.
کسی منکر فساد مخصوصا فساد مالی و اقتصادی نیست، ولی تصور کنید اگر هرکس به بهانه مبارزه با فساد سند بردارد و آن را افشا کند؛ آن وقت چه وضعیتی پیش میآید؟ نتیجهاش میشود همین اوضاع و احوالی که شاهدش هستیم. به هرحال این چندمین باری است که رهبر انقلاب درباره این نوع افشاگریها هشدار میدهند، اما حقیقتا معلوم نیست که این آخرین باری باشد که شاهد این قبیل بداخلاقیها باشیم!
دوم:
سخنان اخیر رهبر انقلاب، هم هشداری بود خطاب به مسئولین قوا و هم مدعیان حزباللهی که در گوشه و کنار مملکت به بهانه دفاع از انقلاب و ولایت، جلسات و سخنرانیها را بهم میزنند. اتفاقا این هم برای چندمین بار است که رهبری به طور صریح درباره این قبیل رفتارهای افراطی و خودسرانه (و البته به نظر من سازماندهی شده!) هشدار میدهند، اما ظاهرا اینجا هم گوش مدعیان به نصایح ایشان بدهکار نیست.
خوشبختانه حادثه اخیر قم با واکنش تقریبا عمومی مراجع، علما، روحانیون و مسئولین روبرو شد، اما بودند و هستند کسانی که به انحاء مختلف به توجیه آن پرداختند و حتی برایش دلیل و برهان منطقی آوردند. جای تاسف اینجاست که برخی افراد و رسانهها هم این قبیل حوادث را به مردم سرایت دادند و آن را نشانه بصیرت مردم قم دانستند! (مثلا چند روز پیش یادداشتی در خبرگزاری رسا منتشر شد که نویسنده در پاسخ به یادداشت حسین شریعتمداری در کیهان، همین ادعا را مطرح کرده بود)
الان که اینها را مینویسم، از این میترسم که باز سروکله دوستانی پیدا شود که مرا متهم به جانبداری از فلانی و دشمنی با بهمانی بکنند. مثل روزهای اخیر که هروقت درباره حادثه مجلس و یا حرم مطلبی نوشتم، عدهای فورا همین حرفها را زدند. در حالی که قصد من اصلا جانبداری از شخص خاصی نبوده و نیست. هیچ کجا هم چنین حرفی را نزدهام. نه از استیضاح دفاع کردم و نه از دعوای مجلس و دولت.
حرفِ حساب من درباره ماجرای مجلس این بود که طرفین به یک اندازه مقصر نبودند. یکی شروع کرد یکی هم ادامه داد. هنوز هم همین را میگویم. از بیانات رهبری هم کاملا معلوم است که رفتار یک طرف قضیه را ضدشرع، ضدقانون، ضداخلاق و در جهت تضییع حقوق مردم دانستند و رفتار طرف مقابل را دفاع از خود که یک مقداری زیاده روی بود و لزومی هم نداشت! بار معنایی هر کدام از این واژهها، برای عاقلان و آنهایی که تعصب ندارند روشن است…
حرف من این بود که بخش زیادی از ژستهای بیطرفی و اظهار نظرها علیه دو طرف، درحقیقت بیطرفی و دفاع از نظام نیست، بلکه چون این دوستان از زمان سابق با لاریجانی مشکل داشتند و چون توجیهی برای رفتارهای جدید احمدینژاد ندارند، لاجرم به هردو طرف حمله میکنند (در حالی که در باطن مقصر اصلی را لاریجانی میدانند!) حادثه ۲۲ بهمن قم هم نتیجه طبیعی چنین برداشتهایی بود.
درباره ماجرای حرم حضرت معصومه عقیده داشتم و دارم که این اقدام، ربطی به دفاع از ولایت و انقلاب ندارد و دقیقا برخلاف اظهارات صریح رهبری است. بارها و بارها (بعد از اتفاقات مختلف) لینک سخنان رهبری را در وبلاگم و یا شبکه های مجازی منتشر کردم و برای دوستان دلیل آوردم که اگر به شرع پایبندید، شرع چنین رفتارهایی را نپسندیده، اگر قانون که قانون چنین مجوزی را نداده، اگر به رهبری نظام که خود ایشان بارها اعلام کردهاند هرگونه اقدام عملی بدون مجوز حکومت، حرام و ممنوع است. اما متاسفانه علیرغم همه این هشدارها، باز هم با توجیهاتی مواجه میشویم که بحث کردن با چنین دوستانی را بیفایده میسازد.
حال با هشدار صریح رهبری، این افراد چه توجیهی برای اقدامات و ادعاهای خود دارند؟ تا کی قرار است خودشان را سربازانی بدانند که وظیفهشان با رهبری فرق دارد؟! تا کی قرار است برای کشور، نظام، انقلاب و ولایت، هزینهسازی کنند؟ تا کی قرار است نظام، چوب حماقت این افراد را بخورد؟ این مدعیان، اگر بعد از این همه نصحیت و هشدار بیدار نشوند، مطمئنا دیگر بیدار نخواهند شد.