به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسيم مي گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدينه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد .
شرايط بحراني دوران امامت حضرت عسکري(ع)
در شرايط بحراني و حساس آن دوران، حضرت امام هادي(ع) با درک ژرف و الهي خويش به صورت کتبي و شفاهي، شيعيان عصر خود را به پيروي و حمايت همه جانبه از فرزند گرامي خويش فرامي خواند، تا امت پس از شهادت قريب الوقوع ايشان دچار تفرقه، تشتت و گمراهي نشوند.
اهميت اين موضوع تا بدان پايه است که احاديث مربوط به جانشيني امام حسن عسکري(ع) بسيار متعدد و متواتر است. هشتم ربيع الاول، شهادت آخرين نفر از سلسله پيشواياني است که همگي پيش از امامت حضرت مهدي(عج) به شهادت رسيده اند و قطعا در اين ۲۶۰ سال، فشارهاي وارده بر ائمه اطهار(ع) روز به روز افزايش يافته و دوران امام حسن عسکري(ع) اوج اين فشارها بوده است، چرا که پس از ايشان به اراده خداوند متعال آخرين نفر از سلسله هدايت بشري جهت محفوظ ماندن از تعدي ظالماني که شهواتشان امير سرزمين وجودشان بوده، از ديده ها پنهان شده و خورشيد فروزان هدايت، پشت ابر رفته است. همين مسئله، دلالت بر اهميت بررسي شرايط اجتماعي و سياسي جامعه اسلامي، در زمان امام حسن عسکري(ع) دارد، چرا که در زمان ايشان، فشارهاي واردشده بر جريان حق به سمتي پيش رفت که به غيبت حضرت مهدي(عج) منجر شد.
● تدابير خاص امام عسکري (ع) برای تداوم نظام ولایت
اهميت تلاش براي تداوم نظام امامت در بستر صحيح خود و به دوراز جريان هاي انحرافي و سپردن اين مسئوليت به امام بعدي در مقطع زماني امام حسن عسکري(ع) دو چندان شده بود و طبعا تدابير خاص امام (ع) را مي طلبيد که در ذيل به چند مورد از چاره انديشي هاي مدبرانه امام (ع) در اين خصوص اشاره مي کنيم.
● تدبير اول مخفي نگه داشتن راز تولد حضرت مهدي (عج)
عباسيان براي شناسايي جانشين امام عسکري(ع) حساسيت و توجه فوق العاده اي نشان مي دادند. آنان بنا به روايات و اخبار متواتر شنيده بودند که مهدي موعود(ع) که حکومت هاي خودکامه را نابود مي سازد، از نسل امام حسن عسکري (ع) است. عباسيان براي جلوگيري از ادامه نسل آن حضرت به اقدامات زيردست يازيدند تا مطمئن شوند، امام،فرزند و ذريه اي از خود به جا نگذاشته است:
۱) بازداشت يکي از کنيزان آن حضرت به مدت ۲ سال به دليل احتمال داشتن حمل
2) معتمد عباسي پس از شهادت امام حسن عسکري(ع)، براي آن که وانمود کند فرزندي از امام عسکري (ع) باقي نمانده است
دستور داد ميراث آن حضرت را ميان مادر و برادرش جعفرتقسيم کردند.
سياست انديشمندانه امام عسکري (ع) دراين خصوص، مخفي نگه داشتن فرزند خود از ديگران چه قبل از تولد و چه بعد از آن بود. اهتمام امام عسکري (ع) به مخفي نگه داشتن اين راز تا بدان جا بود که حتي حکيمه خاتون عمه امام عسکري (ع) و کسي که درشب ولادت مهدي (عج) ازسوي امام عسکري (ع) به کمک نرجس خاتون فراخوانده شد از همه قضايا مطلع نبود، لذا با ديده تعجب به گفته هاي امام مي نگريست.
● تدبير دوم معرفي امام زمان (عج) به قليلي از شيعيان خاص
امام حسن عسکري(ع) مي دانست جايي که براي اثبات امامت خود با وجود تمهيدات امام هادي (ع) و نيز به رغم حضور فيزيکي خود، به اين همه زحمت نياز باشد، امام بعدي که غيبتي نيز درپيش روي دارد دراين خصوص با چه مشکلي مواجه خواهد شد. مجموعه اين عوامل، معرفي و حتي نشان دادن فرزند خود به قليلي از شيعيان خاص را امري اجتناب ناپذير مي ساخت. چنانکه «حسين بن ايوب بن نوح» يکي از وکلاي امام هادي(ع) مي گويد: ما چهل نفر بوديم که به اتفاق عثمان بن سعيد عمري يکي از وکلاي بعدي امام زمان (عج) براي پرسش از جانشين امام عسکري (ع) خدمت آن حضرت رسيديم. «عثمان بن سعيد» به پا خاست و گفت: مي خواهم از موضوعي سوال کنم که تو نسبت به آن از من داناتري. امام (ع) او را امر به نشستن نمود. مدتي گذشت و پس از گفت وگويي مختصر، پسري نوراني که شبيه ترين مردم به امام عسکري (ع) بود، وارد شد، امام (ع) فرمود:(اين امام شما بعد از من و جانشين من درميان شماست، فرمان او را اطاعت کنيد و پس از من اختلاف نکنيد!...
● تدبير سوم گسترش شبکه وکالت و نمايندگي
آماده سازي شيعيان براي رويارويي با دوران غيبت امام معصوم (عج) در حقيقت از مهمترين اقدامات اساسي و حساس امام حسن عسکري (ع) شمرده مي شود. بايد اذعان کرد مردمي که ۲۵۰سال بدون واسطه مي توانستند با حجت الهي تماس بگيرند و مسائل و مشکلات خود را در هر زمينه با او در ميان بگذارند، آماده نبودند تا يکباره و بدون مقدمه به دوران غيبت امام معصوم گام نهند. به علاوه مشکلات اعتقادي و شبهه هايي که دراين زمينه در جريان بود به اين عدم آمادگي دامن مي زد، هرچند آنها با مطلبي به عنوان «غيبت امام معصوم» بيگانه نبودند ، ولي عوارض اين مسئله را درمرحله عمل نمي شد ناديده گرفت. اساسي ترين تدبير امام عسکري(ع) دراين زمينه گسترش شبکه وکالت و نمايندگي که عمدتاً از زمان امام جواد (ع) شروع شده بود و نيز تقويت و راه اندازي پيک و رابط با شهرهاي ديگر بود
با وجود فشارها و کنترل هاي شديد و بي وقفه عباسيان، امام حسن عسکري(ع) يک سلسله اقدامات موثر درجهت حفظ اسلام انجام دادند که مي توان مهم ترين آنها را به شرح زير مورد اشاره قرار داد:
۱) تشکيل حوزه علميه و کوشش هاي علمي که به انقلابي فرهنگي در بسياري از مناطق اسلامي منجر شد.
۲) تربيت شاگردان متعدد براي تقويت فکري و معنوي شبکه ارتباطي وکالت
۳) رعايت تقيه درفعاليت هايشان
۴) ارتباط با پيروان خود در مناطق مختلف به طور سري و پنهاني
۵) ارسال نامه ها و پيام ها به شيعيان از طريق پيک هاي مورد وثوق.
۶) پشتيباني مالي از شيعيان و محبان
۷) آماده سازي شرايط براي دوران غيبت
۸) مبارزه با انحرافات فکري و عقيدتي. دراين باره به عنوان مثال، امام حسن عسکري(ع( اسحاق کندي فيلسوف نامدار
مسلمان را نسبت به اشتباهاتش در زمينه تاليف کتابي به نام (تناقضات القرآن) آن چنان مورد رهنمود قرارداد که کندي با آگاهي
از اشتباهات خويش دستور داد تا آتش بيفروزند و آن کتاب را تماما بسوزانند
کراماتی از امام حسن عسگری(ع)
مقصود ما از ذكر برخي از كرامات امام براي اين است كه به حق او آگاه شويم و اين نكته را دريابيم كه ائمه هدي (ع)، همه نور واحدند و از ذريتي پاك كه خدا براي ابلاغ و اتمام حجتش و اكمال نعمتهايش بر ما، آنها را برگزيرد .... بگذاريد با هم به راويان گوش بسپاريم تا ببينيم چگونه اين كرامتها را براي ما بيان ميكنند:
1- يكي از راويان به نام ابوهاشم گويد: محمدبن صالح از امام عسكري (ع) درباره اين فرموده خداي تعالي:
الله الامر من قبل و من بعد. «امر از آن خداست از قبل و از بعد.» (سوره روم ، آیه 4)
پرسيد: امام پاسخ داد، امر از آن اوست پيش از آنكه بدان امر كرده باشد و باز امر از آن اوست بعد از آنكه هر آنچه خواهد بدان امر كرده باشد. من با شنيدن اين جواب با خود گفتم: اين همان سخن خداست كه فرمود:
(الا له الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين)
«.... خلق و امر از آن اوست، بزرگ است خداوند پروردگار جهانيان.»(سوره اعراف ،آیه54)
پس امام رو به من كرد و فرمود: همچنانكه تو با خود گفتي: (الا له الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين). من گفتم ... گواهي ميدهم كه تو حجت خدايي و فرزند حجت خدا بر خلقش. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص257)
2- ابوهاشم جعفري گويد: از سختي زندان و بند و زنجير به امام عسكري شكايت بردم. آن حضرت برايم نوشت: تو نماز ظهر را در خانه خود ميگذاري پس به وقت ظهر از زندان آزاد شدم و نماز را در منزل خود به جاي آوردم. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص267)
3- از ابوحمزه نصير خادم روايت شده كه گفت: بارها شنيدم كه امامعسكري (ع) با غلامانش و نيز ديگر مردمان با همان زبان آنها سخن ميگويد در حالي كه در ميان آنها، اهل روم، ترك و صقالبه بودند. از اين امر شگفت زده شدم و گفتم: او در مدينه به دنيا آمده و تا زمان وفات پدرش در بين مردم ظاهر نشده و هيچ كس هم او را نديده پس اين امر چگونه ممكن است؟ من اين سخن را با خود گفتم پس امام رو به من كرد و فرمود: خداوند حجت خويش را از بين ديگر مخلوقاتش آشكار ساخت و به او معرفت هر چيز را عطا كرد. او زبانها و نسبها و حوادث را ميداند و اگر چنين نبود هرگز ميان حجت خدا و پيروان او فرقي ديده نميشود. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص268)
4- امام را به يكي از عمّال دستگاه ستم سپردند كه نحرير نام داشت تا امام را در منزل خود زنداني كند. زن نحرير به وي گفت: از خدا بترس. تو نميداني چه كسي به خانهات آمده آنگاه مراتب عبادت و پرهيزگاري امام را به شوهرش يادآوري كرد و گفت: من بر تو از ناحيه او بيمناكم، نحرير به او پاسخ داد: او را ميان درندگان خواهم افكند. سپس درباره اجراي اين تصميم از اربابان ستمگر خود اجازه گرفت. آنها هم به او اجازه دادند. (اين عمل در واقع به مثابه يكي از شيوههاي اعدام در آن روزگار بوده است).
نحرير، امام را در برابر درندگان انداخت و ترديد نداشت كه آنها امام را ميدرند و ميخورند. پس از مدتي به همان محل آمدند تا بنگرند كه اوضاع چگونه است. ناگهان امام را ديدند كه به نماز ايستاده و درندگان گرداگردش را گرفتهاند. لذا دستور داد او را از آنجا بيرون آوردند. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص268)
5- از همداني روايت كردهاند كه گفت: به امام عسكري نامهاي نوشتم و از او خواستم كه برايم دعا كند تا خداوند پسري از دختر عمويم به من عطا فرمايد. آن حضرت نوشت: خداوند تو را فرزندان ذكور عطا فرمود. پس چهار پسر برايم به دنيا آمد. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص269)
6- عبدي روايت كرده است: پسرم را به حال بيماري در بصره رها كردم و به امام عسكري (ع) نامهاي نگاشتم و از وي تقاضا كردم كه براي بهبود پسرم دعا كند. آن حضرت به من نوشت: خداوند پسرت را اگر مومن بود، بيامرزد. راوي گويد: نامهاي از بصره به دستم رسيد كه در آن خبر مرگ فرزندم را درست در همان روزي كه امام خبر مرگ او را به من رسانده بود، داده بودند و فرزندم به خاطر اختلافي كه ميان شيعه در گرفته بود، در امامت ترديد داشت.
خادم مسیحی امام عسگری(ع)!
یکی از راویان حدیث به نام جعفر بن محمّد بصری حکایت کند: روزی در محضر حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام بودیم ، یکی از مامورین خلیفه وارد شد و گفت : خلیفه پیام داد که چون أنوش نصرانی یکی از بزرگان نصاری - در شهر سامراء است و دو فرزند پسرش مریض و در حال مرگ هستند، تقاضا کردهاند که برویم و برای سلامتی ایشان دعا کنیم . اکنون چنانچه مایل باشید، نزد ایشان برویم تا در نتیجه به اسلام و خاندان نبوّت ، خوش بین گردند.
اامام علیه السلام اظهار داشت : شکر و سپاس خداوند متعال را که یهود و نصاری نسبت به ما خانواده اهل بیت از دیگر مسلمین عارفتر هستند.
سپس حضرت آماده حرکت شد، لذا شتری را مهیّا کردند و امام علیه السلام سوار شتر شد و رهسپار منزل أنوش گردید. همین که حضرت نزدیک منزل أنوش نصرانی رسید، ناگهان متوجّه شدیم أنوش سر و پای برهنه به سوی امام علیه السلام میآید و کتاب انجیل را بر سینه چسبانده است ، همچنین دیگر روحانیّون نصاری و راهبان ، اطراف او در حال حرکت هستند. چون جلوی منزل به یکدیگر رسیدند، أنوش گفت : ای سرورم ! تو را به حقّ این کتاب - که تو از ما نسبت به آن آگاهتر هستی و تو از درون ما و آئین ما مطّلع هستی - آنچه را که خلیفه پیشنهاد داده است انجام بده ، همانا که تو در نزد خداوند، همچون حضرت عیسی مسیح علیه السلام هستی .
یکی از روحانیّون مسیحی، أنوش را مخاطب قرار داد و گفت: ای أنوش ! تو چرا مسلمان نمیشوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفتهام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد
امام حسن عسکری علیه السلام با شنیدن این سخنان ، حمد و ثنای خداوند را به جای آورد و سپس وارد منزل نصرانی شد و در گوشهای از اتاق نشست . و جمعیّت همگی سر پا ایستاده و تماشای جلال و عظمت فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند، بعد از لحظاتی حضرت لب به سخن گشود و اشاره به یکی از دو فرزند مریض نمود و اظهار داشت : این فرزندت باقی میماند و ترسی بر آن نداشته باش ؛ و امّا آن دیگری تا سه روز دیگر میمیرد، و آن فرزندت که زنده میماند مسلمان خواهد شد و از مؤمنین و دوستداران ما اهل بیت قرار خواهد گرفت .
أنوش نصرانی گفت : به خدا سوگند، ای سرورم ! آنچه فرمودی حقّ است و چون خبر دادی که یکی از فرزندانم زنده میماند، از مرگ دیگری واهمهای ندارم و خوشحال هستم از این که پسرم اسلام میآورد و از علاقه مندان شما اهل بیت رسالت قرار میگیرد. یکی از روحانیّون مسیحی ، أنوش را مخاطب قرار داد و گفت : ای أنوش ! تو چرا مسلمان نمیشوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفتهام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد. در این موقع ، حضرت ابومحمّد، امام عسکری علیه السلام اظهار نمود: چنانچه مردم برداشتهای سوئی نمیکردند، مطالبی را میگفتم و کاری میکردم که آن فرزندت نیز سالم و زنده بماند. أنوش گفت : ای مولا و سرورم ! آنچه را که شما مایل باشید و صلاح بدانید، من نیز نسبت به آن راضی هستم .
جعفر بصری گوید: یکی از پسران أنوش نصرانی همین طور که امام علیه السلام اشاره کرده بود، بعد از سه روز از دنیا رفت و آن دیگری پس از بهبودی مسلمان شد و جزء یکی از خادمین حضرت قرار گرفت.
منشور الهی - سیاسی امام حسن عسگری (ع)
دعایی که امام حسن عسکری علیه السلام به اهل قم آموخت و همچون یک منشور سیاسی و سندی جهادی و استراتژیکی برای حرکت و شیوه ای مکتبی در آن بُرهه حساس منتشر شد، امروز از گنجینه های اهل بیت قلمداد می شود. امام علیه السلام در این دعا پس از ستایش خداوند و اظهار تواضع و خضوع در برابر حضرت حق، اجابت خواسته اش را می طلبد و آن گاه از فراگیری فتنه ها و حاكمیت باطل به درگاه احدیت شكایت می برد و برای نابودی آن و سپس برای آشكار شدن حق و استواری آن دعا می كند.
مضمون دعا به گونه ای است كه گذشت زمان، تأثیری در تازگی عبارات و مضامین آن ندارد و در هر زمانی كه فتنه و آشوب دامن گیر جوامع انسانی است، می توان با آن به درگاه احدیت متمسك شد، مخصوصاً كه در فرازهایی نیز برای ظهور امام زمان علیه السلام و برقراری عدل و قسط به دست آن بزرگوار دعا می فرماید. شایسته است كه در این دعا با تأمل و ژرف نگری بیندیشیم تا به شناخت، یقین و ثبات قدم بیشتری دست یابیم. و اینك ترجمه فرازهایی از متن دعا:
... خدایا! كژی فتنه ها، ما را در برگرفت و سرپوش حیرت بر ما چیره گشت و فرومایگان و حقیران، ما را درهم كوفتند و آنان كه در دین تو به ایشان، اطمینان نبود، بر ما حاكم شدند و آنكه حكم تو را معطل گذارد، كارهای ما را به ستم ربود و در نابودی بندگانت و تباه ساختن دیارت كوشید.
خدایا! او را به یاری خودت پشت گرم فرما و توانایی او را در آنچه از انجام آن بازمانده، مثل طرد آنان كه در حریم تو خیمه زده اند، بیفزای، و از تأیید خویش در نیرو و قدرت او توانایی قرار ده، و ما را از انس به او رمیده مكن، و او را پیش از رسیدن به آرمانش كه همان فراگیر كردن صلاح و راستی در هم كیشان خویش و ظاهر كردن عدل و داد در امتش می باشد، نمیران
معبودا! كِشت باطل درو شد و نهایت آن در رسید و ستون های آن استواری یافت و پاره هایش فراهم آمد و جوانه اش زود سر بزد و شاخه اش بالیدن گرفت.
خداندا! دروگری از حق برای او بیار تا تنه اش را در هم كوبد و ساقه اش را در هم شكند و كوهانش را از هم بدرد و بینی اش را برخاك مالد تا باطل با آن سیمای پلیدش نهان گردد و حق با آن زیور زیبایش پدیدار شود.
خدایا! برای ستم پشتوانه بر جای مگذار مگر كه ویرانش سازی، و سپری بر جای منه مگر كه آن را بدری، و وحدت كلمه ای قرار مده مگر كه پراكنده اش كنی، و لشكری مجهز برای آن مگذار مگر كه خوارش كنی، و ستونی بر قرار مدار مگر كه آن را فرو ریزی، و بالا برنده درفشی برای آن باقی مگذار مگر كه سرنگونش سازی، و سرسبزی قرار مده مگر كه خشكش گردانی.
خداوندا! حق را آشكاری ده، و تاریكی فراگیر ستم و سیاهی حیرت را به او روشن و نورانی كن.
خداوندا! دل های مرده را بدو جان بخش، و خواسته های گوناگون و آرای پراكنده را به او جمع كن، و حدود ضایع شده و احكام وانهاده دینت را بدو بر پای دار، و شكم های از گرسنگی برآمده را بدو سیر كن، و بدن های ناتوان و خسته را بدو راحتی بخش.
پروردگارا! بهترین یقین ها را درباره او برای ما (به ارمغان) آور، ای آنكه تحقق بخشنده گمان های نیكی و تصدیق كننده آرزوهای به تأخیر افتاده ای.
خدایا! آنكه به تو می خواند، و بنده تو كه به قسط قیام می كند (مهدی علیه السلام) محتاج رحمت توست و نیازمند یاری تو بر طاعت؛ چون آغاز نعمت خویش بودی بر او، و جامه های كرامت خویش را تو خود بر قامت او پوشاندی، و محبت طاعت خویش را بر او افكندی، و از محبت خود گام هایش را در دل ها استواری دادی، و او را بر كارهایی كه اهل زمانش از آنها چشم پوشیده، توفیق عمل ارزانی كردی، و او را فریادرس بندگان ستمدیده قرار دادی، و یاور كسانی كه جز تو یاری نیافتند و زنده كننده احكام وانهاده از كتابت و برافرازنده پرچم های دینت و سنّت های پیامبرت - كه سلام و صلوات و رحمت و بركات تو بر او و خاندانش باد - قرارش دادی.
پس خداوندا! او را از عذاب و بلای تجاوز گران در دژی استوار محافظت فرمای، و دل های پراكنده دین جویان را به نورش روشنایی بخش، و بهترین چیزی را كه به قیام كنندگان به عدل و دادت از پیروان پیامبران رساندی، به او نیز برسان.
بار الها! خوار كن به واسطه او كسی را كه در رجوع به محبت تو با او همكاری نمی كند و آن را كه به دشمنی با او برخاسته است، و با سنگ كوبنده خویش بر آنكه در صدد قیام علیه آئینت است، بكوب و آن را ذلیل و خوار گردان، و خشم گیر بر آنكه به خون خواهی او بر نمی خیزد و یاری نمی رساند؛ در حالی كه او به خاطر تو با خویشان و بیگانگان در ستیز و دشمنی می افتد كه البته این، منتی است از جانب تو بر او، نه از او بر تو .
خداوندا! حق را آشكاری ده، و تاریكی فراگیر ستم و سیاهی حیرت را به او روشن و نورانی كن. خداوندا! دل های مرده را بدو جان بخش، و خواسته های گوناگون و آرای پراكنده را به او جمع كن، و حدود ضایع شده و احكام وانهاده دینت را بدو بر پای دار پس خدایا! او را به یاری خودت پشت گرم فرما و توانایی او را در آنچه از انجام آن بازمانده، مثل طرد آنان كه در حریم تو خیمه زده اند، بیفزای، و از تأیید خویش در نیرو و قدرت او توانایی قرار ده، و ما را از انس به او رمیده مكن، و او را پیش از رسیدن به آرمانش كه همان فراگیر كردن صلاح و راستی در هم كیشان خویش و ظاهر كردن عدل و داد در امتش می باشد، نمیران.
پروردگارا! به خاطر استقبالی كه از قیام به فرمان تو نشان داد، جایگاهش را در روز رستاخیز والا گردان و پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله را به دیدارش و نیز دیدار كسانی كه از دعوت او پیروی كردند، شاد بدار و به خاطر آنچه از او دیدی، مثل قیام به فرمانت پاداش او را كامل عطا كن و او را در زندگی اش به خود مقرب فرما و به خواری ما به واسطه دوری او رحمت آور و اگر او را از دست دادیم، به ضعیفی ما در برابر كسانی كه به همراهی او (قائم)، آنها را سركوب كردیم و دست كسانی كه ما بر آنها چیره گشتیم تا از نافرمانی او دورشان سازیم، بر ما دراز گشت، رحم كن و به تفرقه ما پس از افت و وحدت در زیر سایه حمایت او رحم آر، و به حسرت ما هنگام فریادخواهی از او در جایی كه ما را از یاری او باز نشاندی، ترحم فرما .
پروردگارا! به واسطه آنها (قائم و یاوران او) سراسر آفاق و اقطار جهان را از عدل و داد و رحمت و فضیلت آكنده فرما و مطابق كرم و بخشش خود تلاش آنها را پاس بدار، از همان سپاسی كه به بندگانت كه به عدل و داد و قیام كردند، ارزانی داشتی و از پاداش خویش آن را برایشان ذخیره فرما تا به واسطه آن مراتبشان والا گردد كه تو هر كار كه خواهی و هر چه خواهی، حكم دهی.
کلام آخر
از هشتم ربيع الاول سال ۲۶۰ هجري قمري که امام حسن عسکري (ع) به شهادت رسيدند، همه ذرات عالم درحسرت پنهان شدن خورشيد عالمين در پس ابرهاي نفاق اموي و عباسي و اخلافشان بوده اند و هر موجودي به زبان خود، تعجيل ظهور منجي عالم، فرزند امام حسن عسکري(ع)را از خداوند متعال مي خواهد.
از ديگر سو بايد اعتراف کرد، پيام اين همه تلاش آن است که نظام مبتني بر ولايت امام معصوم (ع) ارزان به دست ما نرسيده است که آن را به آساني وانهيم. به ياد امام معصوم بودن و معرفت آن حضرت، پاسخي مثبت به اين همه تلاش است، به راستي چه قدر دراين زمينه ها مي کوشيم؟