براي اين‌ كه استفاده از كالاهاي خارجي لذت دارد! بعضي از آقايان حسابشان در بانك‌هاي سوييس و كانادا شارژ است. اعتنايي به اين مساله ندارند. قصابي جلوي منزل دكترحسابي باز شده اسم آن را گذاشته ملاصدرا. جواني با پورشه جلوي درمنزل پروفسور توقف مي‌كند با دكمه سقف ماشين را عقب مي‌زند داد مي‌زد 60 تا شقه فيله و 200 تا راسته بيا بگذار صندوق عقب ماشين.

سرویس فرهنگی مشرق - مقام معظم رهبری امسال را سال توليد ملي ناميدند تا مقدمه‌اي بر تحولي عظيم درمبحث توليد ملي وحمايت از سرمايه ايراني باشد اما تاكنون آن‌چه كه بيشتر سازمان‌ها در اين زمينه انجام شده عمدتا امور روتيني است كه در ديگر نام‌ گذاري‌هاي سال هاي قبل داشتيم؛ در صورتي‌ كه براي رسيدن به توليد و سرمايه ملي بايد سراغ كساني رفت كه اين قضيه را سر لوحه زندگي خويش قرار داده‌اند.

افرادي چون پروفسور حسابي كه به‌ رغم تمام امتيازات و امكانات درآمريكا، براي حمايت از توليد ايراني و هويت ملي به كشورش بازگشت و تمام عمر گرانب هاي خود را مصروف به توسعه ميهن نمود در همين رابطه گپي صميمي با تنها راوي و حافظ خاطرات و گنجينه‌هاي پروفسور، يعني پسرشان مهندس ايرج حسابي انجام داديم.

گفت‌وگويي كه علاوه برشيريني محتوا، درد دل‌هاي سوزناكي را از عدم فرهنگ‌سازي و اهتمام مديران در اين عرصه بازگو مي‌كند كه در عين حال هم نهيبي است به كم كاري‌هاي مسوولان درسالي كه مي‌بايست برنامه‌هاي خود را با مطابق با توصيه ولي‌ امرمسلمين تنظيم كنند:

مشرق: جناب آقای حسابي تقريبا سال حمايت ازتوليد وسرمايه ملي تمام شد ولي نتوانستيم قدم‌هاي جدي دراين عرصه برداريم حتي الگوهاي شاخصي چون پروفسور حسابي را معرفي نكرديم نظر شما دراين باره چيست؟

خوشحالم از مساله‌اي كه مطرح كرديد. توصيه مقام معظم رهبري هم در اين است كه بايد به فكر و سرمايه ايراني بها داد چون ارزش دارد. ما بچه ‌بوديم آقاي دكتر شاهنامه، گلستان سعدي و حافظ را به ما آموزش مي‌دادند. مي‌گفتند: "از آن پس اين خانه ويرانه شد كه نان آورش مرد بيگانه شد"؛‌ يعني آدم براي اين‌كه خودش را راحت بكند، مي‌رود يك چيزي مي‌سازد و استفاده مي‌كند. ظاهرش اين است که خب كار به‌ راحتي انجام شود اما در باطن فكر او به مرور زمان از بين مي‌رود.

چند شب قبل جايي مهمان بوديم بچه‌اي آمد و گفت عمو ماشين شما چيه؟ گفتم گاري! نفهميد كه من چه مي‌گويم فكر كرد اسم ماشيني است رفت و دوباره آمد و گفت عمو خانه شما كجاست؟ گفتم قبرستان. ببينيد! بچه‌ها از حالا طوري تربيت شده‌اند كه ارزش يك فرد به اين باشد كه ماشينش چيست وخانه‌اش كجاست.

در صورتي‌ كه وقتي ما بچه بوديم مي‌پرسيديم قصه قشنگ چي‌ بلدي؟ نقاشي‌ من را ببين. تمام تمايل براي جلوه فرهنگي بود اما امروز تمايل افراد جلوه مادي دارد.  درحالي‌كه از روز اول انقلاب تمام اصرار ما اين بود كه ماديات را كنار بگذاريم و به معنويات بپردازيم. اول انقلاب آقاي دكتر مي‌گفتند مي‌خواهم بدانم بچه‌هايي كه به‌ خاطر آقاي خميني مي‌روند توي خيابان تير مي‌خورند و شكمشان سوراخ مي‌شود، جاي تير قلقلك مي‌شوند يا مي‌سوزند چرا خودشان را به كشتن مي‌دهند بعد به خواهرم مي‌گفتند اگر در خيابان داشتي رد مي‌شدي يك نفر آمد در گوش تو گفت عاشقتم  برو از دور نگاه كن ببين سه اصل عاشقي در وجودش هست يا نيست.

اگر هست راست مي‌گويد. اگر يكي از آن را نداشت، بدان ايراد دارد. مي‌گفتند بعد از ده‌ها سال مردم ايران اين سه اصل را در وجود امام يافتند و امام هم اين را در مردم ايران ديد.  وجود اصل عشق باعث پيروزي اين انقلاب بزرگ شد.
دكتر مي‌گفتند من مي‌خواهم بدانم ما اين انقلاب را مي‌خواهيم نگهداريم يا بازي درمي‌آوريم. اگر بخواهيم بازي دربياوريم الحمدالله متخصص تو اين زمينه داريم، ولي اگر مي‌خواهيم انقلاب را حفظ كنيم يك راه بيشتر نداريم  و آن اين است كه نان‌مان را خودمان دربياوريم. براي هيچ چيز دست‌مان را جلوي خارجي‌ها دراز نكنيم. من با آمريكايي‌ها و اروپايي‌ها و روس‌ها كار كردم. (آن موقع هنوز چين مد نبود) اين‌ها طناب پوسيده‌اند كه دنبال منافع خودشان هستند چهل سال ازآنها خريد كنيم روزي كه لازم شد به آنها آويزان شويم طناب‌شان پاره مي‌شود وته چاه مي‌افتيم، مي‌گفتند اين فقط خودي است كه گوشت و استخوانش از ماست و ما را براي هميشه نگه مي‌دارد.

مشرق: رابطه دكتر حسابي با حضرت امام (ره) چگونه بود؟

براي بيان اين مطلب يادآوري كوچكي دارم  و آن اين‌كه از طرف آقاي دكتر من دو بار خدمت حضرت امام رسيدم به ايشان عرض كردم از طرف دكتر حسابي آمدم. فرمودند آقاي دكتر محمودحسابي! عرض كردم بله؟ ‌احوال‌پرسي كردند و گفتند ايران هستند؟ گفتم بله فرمودند چه مي‌كنند گفتم در دانشگاه درس مي‌دهند. عرض كردم شما از روي محبت و بي‌آلايشي تشريف آورديد درمدرسه ساكن شديد(مدرسه رفاه) آقاي دكتر گفتند مردم اعتمادشان به مدرسه بيش ازخانه است چون بچه‌ها را از صبح به مدرسه مي‌فرستند تا غروب ولي درخانه تنها نمي‌گذارند وقتي شما در مدرسه ساكن مي‌شويد؛ يعني اعتماد چند هزارساله را براي خودتان ذخيره كرديد.


مشرق: چطورمي‌توانيم دوباره كسي مثل پروفسور را در جامعه داشته باشيم؟

آقاي دكتر خانه خودشان را به عنوان تنها دارايی زندگي كه داشتند و از زمان مصدق به ايشان رسيده بود، گرو بانک گذاشتند تا وام بگيرند براي فعاليت‌هاي تحقيقاتي و كار. دكترها و مهندس‌ها را درخانه جمع مي‌كردند. درسن نودسالگي بيش از 50 نوع نوآوري داشتند. ايشان نشان دادند كه اين عشق و ايمان به كار جدي است كه حتي خانه شخصي خود را در گرو بانك گذاشتند و كار تحقيقاتي مي‌كردند تا مملكت روي پاي خودش بايستد.

حالا اشكال كارچيست؟ 48 ميليون تومان وام آقاي دكتر در ابتداي انقلاب براي خودكفايي ملي وپژوهش آن هم درعلوم پايه، ‌حاصلش اين شد كه بدهي منزل ايشان به دوميليارد ونهصد وشصت ميليون تومان رسيده است. من چطور به بچه‌هاي ايران بگويم برويد دكترحسابي شويد به عشق انقلاب؟ به عشق خودكفايي خانه‌تان را گرو بانك بگذاريد هر روز باترس و لرز شب را صبح كنيد، كه كي خانه‌اتان را مصادره مي‌كنند و به حراج مي‌گذارند؟

اين‌ها معكوس فرمان مقام معظم رهبري است؛ به اين دليل عرض مي‌كنم كه بايد دور و برمان را نگاه كنيم. ژاپن وقتي ديد زورش به آمريكا نمي‌رسد و آمريكا با بمب اتم شهرهاي آن را نابود كرد گفت بايد كاري كنيم تا آمريكا جرات تكرار اين كار را نداشته باشد روي علوم پايه تحقيقاتش را تقويت كرد و به توسعه رسيد. علوم پايه این كشور را نجات مي‌دهد. دكتر حسابی  به اين مساله عقيده داشت  كه بايد  علوم پايه را تقويت كنيم زيرا به قول ايشان از اين طريق ايران سه ماه كارش راه مي‌افتد و پنج ساله به نتيجه مي‌رسد.

به هيچ وجه نمي‌گفتند با اين مسوولان در اين نظام نمي‌شود،‌ بلكه مي‌گفتند با اين مسوولان در همين نظام مي‌شود به شرطي كه بازي‌هاي بوروكراسي نباشد. الان 70 تا 80 ميليون تومان قرارداد مي‌خواهيم براي سيستم‌هاي ال.سي ضد صدا،‌ مي‌گويند بايد بياييم بازديد.

گزارش روي گزارش، مدام بايد پله‌ها را بالا و پايين برويم كه هيچ فايده‌اي هم نداشته است. در كميسيون فرهنگي دولت مصوبه ازطرف ريس جمهور تاييد شد ولي يكي ازمعاونان ايشان بي‌اعتنايي مي‌كند حالا يعني ما شناخته شده‌ايم واي به حال كسي كه ناشناس است! حداقل امسال كه سال توليد ملي است بيدار بشويم به اين مساله توجه كنيم.
 
مشرق: چرا با وجود تاكيدات حضرت آقا بازدهي چنداني نداريم؟

براي اين‌ كه استفاده از كالاهاي خارجي لذت دارد! بعضي از آقايان حسابشان در بانك‌هاي سوييس و كانادا شارژ است. اعتنايي به اين مساله ندارند. قصابي جلوي منزل دكترحسابي باز شده اسم آن را گذاشته ملاصدرا. جواني با پورشه جلوي درمنزل پروفسور توقف مي‌كند با دكمه سقف ماشين را عقب مي‌زند داد مي‌زد 60 تا شقه فيله و 200 تا راسته بيا بگذار صندوق عقب ماشين. چقدر مي‌شود؟ مي‌گويد یک ميليون و دويست هزارتومان، ‌جلوي مردم كارت اعتباري را ازسقف ماشين بيرون مي‌دهد و رمزآن را مي‌گويد.بعد قصابي با من دعوا مي‌كند اين چادرچاق چولي‌ها را ديگر اينجا راه نده! خجالتم اندازه دارد. آدم اين‌ها را با كي درميان بگذارد؟ با اين تفكرات چه انتظاري داريم که بازدهي‌ها خوب باشد؟

مشرق: متاسفانه بيشتر از اين‌ كه درحوزه عمل كار بشود در حد هزينه‌هاي سنگين همايش و سمينار بوده‌ايم به نظر شما آيا اين راه ها كارگشا است؟

اصلا نمي‌شود كه به صرف چند نفر متملق در اين نشست‌ها و همايش‌هاي سنگين آدم جلوي آنها را نگيرد و كاري نشود. الان چهارسال است كه دانشگاه متروپولتين لندن بزرگترين دانشگاه انگليس بورس دوران فوق ليسانس علوم پايه و علوم انساني خودش  را به اسم بورس پروفسور حسابي گذاشته است. بچه‌هاي اروپايي به‌نام يك غريبه سيد اولاد پيامبر بهتر درس مي‌خوانند بعد خودمان بي‌توجه به داشته‌ هايمان هستيم.





مشرق: باتوجه به اين‌ كه تصوير بيشتر از كلام اثرگذاري دارد تا به حال تلاش كرديد تا درمورد پروفسور سريالي  تلويزيوني ساخته بشود؟

هزاربار. شركتی در محله ماست كه بيشتر سريال‌ها را مي‌سازند. چه زمان حيات دكتر و چه بعد ازفوت ايشان گفته‌ام تا يك موتورگازي به من نزده بياييد از زندگي دكتر مجموعه‌اي مفيد بسازيد. همه که فقط در تهران ساكن نيستند بايد خانه و موزه ايشان را نشان داد و به همه جاي ايران برد تا ياد بگيرند مقابل كمبودها مقاومت كنند وحوصله داشته باشند.

الان ما مدام نماينده ايران در وين دراجلاس انرژي اتمي را نشان مي‌دهيم كه لبخند مي‌زند، با اين همه گرفتاري جهاني چطورخنده به لب دارد من ‌نمي‌دانم ولي يك‌بار نشده تاريخچه انرژي هسته‌اي را نشان بدهيم كه وقتي رابطه ايران با آمريكا قطع شد دكترحسابي سه ماه مخفيانه 630 صفحه از فعاليت‌هاي هسته‌اي روسيه يادداشت‌ برداري كردند و آمدند راكتور اتمي ايران را راه‌انداختند. بعد از آن ايران پنجمين كشور داراي راكتور اتمي شد كه حتي سوئد و نروژ هم نداشتند.

باید براي همه بگوييم مركز اتمي پاكستان را دكتر نظامي هم‌ وطن خودمان ساخته است. بگذاريم تا بچه‌ها موقعيت جهاني خودشان  را بفهمند. در وين كه مركز سازمان اتمي اروپاست، مجسمه بزرگي است كه چهار نفر پشت سرهم نشستند جلو ابوريحان،‌ دو طرف ذكريا و خواجه نصيرالدين توسي و پشت ابن سينا. اينها ازخدا مي‌خواستند تا مجسمه ارشميدس را بگذارند ولي در جدول خدمات علمي نتوانستند بزرگتر از اين افراد پيدا كنند.

بايد نشان بدهيم كه دنيا چقدر به ايراني ارزش مي‌گذارد و ما بايد به اين ارزشها اضافه كنيم. دكتر حسابي زماني كه شاگرد انيشتن در آمريكا بود مي‌گفتند وقتي زير پايم شن‌ها صدا مي‌كرد ياد صداي شن‌هاي خودمان در بازارچه قوام الدوله ميدان شاپور افتادم. گفتم من بايد خجالت بكشم دستم توي سفره آمريكايي‌ها باشد بايد به ايران برگردم با بچه‌هاي ايراني كه درس نمي‌خوانند دعوا كنم. خوب چنين فردي بايد الگو شوند. ايشان اول تمام كتاب‌هاي فيزك مدرني را كه نوشته بودند تاريخچه آوردند كه قبلاچگونه شكل گرفته است تا بچه‌هاي ما بدانند  قبل ازاين‌كه اروپاييان اختراعات را از فلان اروپايي و يوناني معرفي كنند، اول عالمان ايراني پيدا كرده‌اند.

آنها در جنگ‌هاي صليبي كتاب‌هاي ايران را برداشتند و بردند و از روي آن به نام خودشان ارايه كردند. بايد يك اعتماد براي بچه‌ها به وجود آورد كه دامنه علم در ايران بوده است. بدانند تورات در 5 هزارسال پيش وقتي توصيف مي‌كرد كشف آن ستاره را توسط دانشمند ايراني بار سه شتر را دولت وقت ياقوت، ‌زمرد و الماس گذاشته بود يعني سه رنگ پرچم ايران. بايد بچه‌هاي ما بدانند تورات رنگ ياقوت را سه رنگ پرچم ايران معرفي كرده و اين به فرمايش خداوند بوده كه به حضرت موسي يادآوري كرده تا پرچم كاوياني ايراني،‌ احترام به علما و تامين مايحتاج علمي از وظايف اساسي است.


مشرق: براي تقويت اعتماد به نفس ملي چكار بايد كرد؟

بايد تاريخ خواند! به نظرم آموزش و پرورش مسووليت سنگيني دراين‌ باره دارد. اگر تنها عكس مجسمه فردوسي در رم را در كتاب درسي بگذارند اين تقويت  كننده است.  يا مثلا در پاريس 250 متر آن طرف‌تر از خيابان شانزليزه،‌ خيابان رازي است از تابلوي آن عكس بگيرند و در كتاب‌ها بگذارند. 

وجود نام اين دانشمند ايراني مسلمان در پاريس، عروس پايتخت‌هاي جهان براي اين نبود كه او كاشف الكل بود يا طب كودكان را  اولين بار مدون كرد، بلكه چون او فيزيك نوين، ‌كوانتوم را مژده داده بود. اگر اين موارد را در كتاب‌هاي درسي بياورند، بچه‌ها اعتماد جهاني‌شان زياد مي‌شود چون اين‌ها سرمايه‌هاي ملي هستند. هيتلر هرسال يك كشور اروپايي را با خاك يكسان مي‌كرد ولي سه سال بود جرات حمله به دانمارك را نداشت چون "بو" دانشمند فيزيك درآن زندگي مي‌كرد. از ترس سرزنش جهاني كه تو ادعا مي‌كني حامي دانشمندان هستي  شبانه دستور داد دانشمند را دزيدند بعد حمله كرد. حمايت از توليد ملي با حمايت از دانشمندان و حمايت از چارچوب كه جزو آبرو  و احترام چيزي براي ما ندارند.

مشرق: نقش مسئولان دراين رابطه چيست؟

مسئولان وظيفه دارند تا زمينه توليد ملي را مستعد كنند درشمال كه مي‌رويم كمتر زن شمالي حصيربافي مي‌كند چون تماما از چين قاچاقي وارد شده و صنايع دستي ملي را از رونق انداخته است. آقاي دكتر مي‌گفتند انقلاب اسلامي مثل جواهر است نبايد تكه تكه‌ كنيم بايد برق بيندازيمش راه برق انداختن آن هم كار فرهنگي و پژوهشي است ممطمئن باشيم واردات جنس خارجي باعث نابودي اين جواهر است . بايد بخش خصوصي حمايت بشود به او بگويند برو بازارسنجي كن ازتو حمايت مي‌شود رشته هاي جديد تحصيلي را راه بينداز يكسال كه گذشت بيا وزارت علوم تاييديه بده ما هم تو را 15سال از ماليات معاف مي‌كنيم براي اين‌كارهرگروهي درهرجايي كه است كمك كند و وارد ميدان عملي شوند.

مشرق: لطفا در مورد نحوه آموزش و پرورش پروفسور بيشتر براي ما توضيح بدهيد؟

وقتي دانشگاه را راه‌انداختند براي اين‌كه بچه‌ها ياد بگيرند از واردات فاصله بگيرند و به توليد ملي تكيه كنند دو روز سركلاس بودند بقيه روزها بچه‌ها را به كارگاه مي‌بردند تا عملي كاركنند. مي‌گفتند اگر بچه‌ها ياد بگيرند با دست كار كنند. الان در اكثر منازل چند تا رايانه و تلويزيون است كه بچه‌ها سرگرم هستند ولي درمنزل دكتر كارگاه آهنگري، ‌نجاري، سيم‌كشي،‌ ريخته‌گري و تراشكاري است.

مشرق: از قرار تنها خود شما راوي صادقانه پروفسور هستيد؟

بله. متاسفانه كسي در اين امر همراهم نبوده و هيچ كارسازماني نشده هرچه بوده كار قلبي و عاطفي بوده است؛ دكترحداد عادل به عنوان شخصيت نمونه راه ايشان را ادامه دادند و درمورد دكترحسابي پشت جلد يكي از كتاب‌هاي درسي اول راهنمايي مطالبي آورده‌اند  ايشان به همراه دكترغفوري فرد از شاگردان دكتر حسابي بودند كه مي‌گويند بدون وضو سركلاس ايشان نمي‌رفتند.