این فعال سیاسی که از جمله منتقدان اصلاحطلب آیتالله هاشمی نیز محسوب می شود، در بخشی از صحبت های خود با خبرگزاری تسنیم در خصوص حضور اصلاح طلبان در انتخابات 24 خرداد ماه، اظهار داشت: به نظرم اصلاحطلبان تا وقتی که نتوانند درباره انتخابات ریاست جمهوری به جمعبندی روشنی برسند، نخواهند توانست در شوراها، عملی جمعی انجام دهند.
عبدی چندی قبل نیز نسبت به اظهارات عجیبی که صادق زیباکلام در مدح و تمجید از آیتالله هاشمی در نشریه اصلاحطلب آسمان منتشر کرده بود؛ واکنش شدید اللحنی نشان داد و صحبتهای زیباکلام را به مثابه مدحنامههای عنصری دانست.
وی در گفتگو با روزنامه آرمان به تشریح وضعیت اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آتی پرداخت که خلاصه آن را می خوانید:
* متاسفانه آنقدر در نقد دولت غرق شدهایم که تا حدی شبیه آنها شدهایم. یعنی اصلاحطلبان به جای آنکه طرف مقابل را اصلاح کنند، به شکل آنها در آمدهاند. متاسفانه باید گفت تا این نقد از درون اصلاحطلبی انجام نشود، راه به جایی نخواهیم برد. اصلاحطلبان باید بتوانند در همین چارچوب موجود بحث کنند و گمان هم نمیکنم مساله خیلی مهمی وجود داشته باشد که نشود از آن گفت. مشکل اصلاحطلبان آنجاست که تاکتیکی بحث میکنند و حاضر نیستند این تاکتیک را به یک استراتژی روشن ارجاع دهند.
* اصلاحطلبان میخواهند از حضور در عرصه رسمی سیاست استفاده کنند ولی هزینههای آن را متقبل نشوند. اما معمولا این شیوه دارای ناسازگاری است . سخت است بتوان گفت اصلاحطلبان میتوانند در انتخابات پیش رو خودشان را بازسازی کنند و راهبرد خاصی به دست بیاورند.
* مشارکت بالای سیاسی فقط به سود یک نهاد خاص نیست بلکه به سود کل جامعه و مردم است. اصلاحطلبان سال 76 با این زاویه وارد شدند و اگر هم میباختند ناراحت نمیشدند. در انتخابات 88 از این زاویه وارد نشدند. همه با این دید وارد شدند که پیروز میشوند. میبینیم این هدف نه تنها برآورده نشد بلکه نتایج بسیار بدتر از آن هم حاصل شد و امروز هم به مراتب در شرایطی نامناسبتر از 4 سال پیش قرار داریم.
* شاید اگر قرار بود رای آورترین فرد انتخاب شود بر اساس درک آن زمان کسی دیگری معرفی میشد. ولی همان فردی که کسی گمان نمیکرد رای بیاورد و با آمدنش فقط به دنبال راهانداختن جریانی سیاسی بودند که بعد از سالها به اصلاحات تبدیل شد در عمل رای هم آورد. چرا همین رفتار را الان انجام ندهیم ؟
* اصلاحطلبان راهبردشان را باید تعیّن بدهند. اگر قرار است به سمت بیرون بروند، خب بروند، اما دیگر اصلاحطلب نیستند. همانطور که اگر اصولگرا هم بشوند اصلاحطلب نیستند. اگر قرار است اصلاحطلب باشند چارهای جز بازگشت به سال 76 نیست .
* دولتیها دوست دارند همچنان در قدرت باشند. دیگر اصولگراها هم میخواهند قدرت را به دست بگیرند. اتفاقاتی در حال شکلگیری است که نمیتوان به قطعیت نظر داد. اگر یک بار دیگر اتفاقی که در مجلس پیش آمد تکرار شود فکر میکنید چه خواهد شد؟
* اگر کسی قرار است راهی رادیکال را ادامه بدهد یا در فکر اقدامات تندی باشد، به خودش مربوط است. اسم آن اصلاحطلبی نیست، اسم آن را هرچه میخواهند بگذارند اما اصلاحطلبی در چارچوب قانون به دنبال فعالیتهای مدنی خود است. اگر اتفاقات چهارسال گذشته نیفتاده بود امروز خیلی راحت میتوانستند بگویند که رای میآورند.
* نکته دیگری که باید اضافه کرد این است که اصلاحطلبان بهتر است دور آقایهاشمی و خاتمی را برای نامزدی انتخابات خط بکشند.
* اصلاحطلبان بهتر است به جای معرفی یک شخصیت خاص شناخته شده که موجب مشکل میشود در انتخابات بر مسائل دیگری که باعث جلب نظر مردم میشود تاکید کنند. کسانی که میگویند آقای خاتمی با همین شرایط موجود بیاید همان کسانی هستند که میخواهند اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نکنند چراکه این پیشنهاد خواه ناخواه تبعاتی را ایجاد میکند و این تبعات برای اصلاحات زیان بخش است.
* خوشبختانه تا آنجا که شنیدهام آقای خاتمی در این مورد شخصا همین طور فکر میکنند حداقل تا الان. البته ممکن است آقای خاتمی در شرایطی بتواند بیاید ولی گمان نمیکنم که ایشان آن شرایط را فراهم کند چون اگر به سوی فراهم کردن این شرایط برود رای نخواهد آورد و دوستانش او را متهم خواهند کرد.
* بهترین انتخاب، انتخاب کسی است که به اتفاقات چهارسال اخیر منتسب نباشد و از آن اتفاقات دور باشد و شرایط لازم برای نمایندگی اصلاحطلبی را داشته باشد. برای این کار سه وجه را باید بررسی کرد؛ مردم، حکومت و اصلاحطلبان. اصلاحطلبان باید کسی را معرفی کنند که حداقل شرایط لازم اصلاحطلبی را داشته باشد، مردم هم او را پس نزنند و نگاه منفی به او نداشته باشند حتی اگر رای نیاورد. هم جایگاهی را داشته باشد. که رد صلاحیت نشود آن دو وجه اول روشن است یا روشن تر از وجه سوم است چراکه دو وجه اول دست خود اصلاحطلبان است. وجه سوم دست اصلاحطلبان نیست اما این بدان معنا نیست که هرچه به آنها گفته شود همان کار را انجام بدهند.
اصلاحطلبان باید خودشان بررسی کنند ببینید چه کسی را معرفی کنند که اگر حکومت آن را نپذیرفت، هزینه آن را اصلاحطلبان ندهند و این هزینه به پای خود طرف مقابل باشد.
* در این مجموعه نزدیک ترین فرد به اعتقاد من کسی مثل آقای نجفی است. آن دو وجه اول را دارند. بین اصلاحطلبان از لحاظ شرایط مقبول هستند و جایگاه مردمی مناسبی هم دارند یا این که نگرش منفی به ایشان نیست. برای اصولگرایان هم آقای دکتر نجفی نماد تفاوت سیاست نسبت به این 4 سال به شمار میرود.
* بحث آقای عارف بحث شخصی نیست. هرکس میخواهد نامزد اصلاحطلبان شود نباید خودش راسا نامزد شود. این یک مساله اساسی است. نمیشود کسی بگوید من کاندیدا هستم و دیگران از من حمایت کنند. باید مجموعه اصلاحطلبان به یک نتیجه برسند که مثلا آقای عارف مناسب است یا آقای نجفی یا آقای جهانگیری یا هرکس دیگر. آقای عارف هم باید از همین سازوکار تبعیت کنند. بین اصلاحطلبان وارد شود، استدلال کند و اگر جمع نگاه مثبت به ایشان داشت، معرفی بشود.
* طرح آقایهاشمی در مقطع کنونی کار اشتباهی است. ذهنیت مردم این است که ایشان سال 84 رای نیاوردند، هر چند خودشان به گونه دیگری فکر میکنند. ذهنیت جامعه از نامزد شدن هر فردی (چه رسد به ایشان که یک بار رئیسجمهور شده یک بار هم شکست خورده) در این سن و سال اصلا خوب نخواهد بود. عدهای تصور میکنند به خاطر مسائل و شرایط موجود امکان رایآوری آقایهاشمی وجود دارد در صورتی که این مساله نادرست است و مردم کسی را مبرا از وضعیت موجود نمیدانند. این مساله فارغ از آن است که آیا ایشان مبرا هست یا نیست. طرح این مساله خدمتی به آقایهاشمی نمیکند. بیشترین ضربهای که به آقایهاشمی زده شد از طریق این افراد بود که شرایط ایشان را درک نکردند.
* همواره سیاستمداران بزرگ از دوستان ناآگاه خود بیشتر لطمه خوردهاند نه از مخالفان آگاه. همین شرایط در سال 84 هم تکرار شد. اینجا بحثی که مطرح است موضوع رای منفی است. یعنی اگر کسی نخواهد به نامزدی رای بدهد، در آن صورت رای منفی میدهد. جایی هم وجود دارد که کاندیدایی شناخته شده نیست و انتخاب کننده به او رای نمیدهد چون او را نمیشناسد. اینجا فقط رای مثبت داده نمیشود و رای منفی وجود ندارد چون آن فرد مثلا شناخته شده نیست.
* فراموش نکنیم رای مردم نسبت به فردی اگر منفی شد، برای تغییر آن احتمالاً بیش از یک نسل باید بگذرد چرا که مردم حتی شده با اطلاعات غلط هم آن تفکر را باز تولید میکنند. مردم میخواهند به اطلاعاتی تمسّک کنند که نگاه قبلیشان تایید شود. خیلیها این تفکر را در ذهن خودشان بازتولید میکنند که همه چیز زیر سر آقایهاشمی است؛ در حالی که چنین نیست. مردم به درستی یا نادرستی این گزاره توجه چندانی ندارند و بر اساس همان ذهنیت تصمیم میگیرند.