به گزارش مشرق، کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: موضع متناقض آمريكا در زمينه دعوت به مذاكره در كنار تهديد و فشار بيش از يك دهه است كه شكست خورده است.نشريه فارين پاليسي در گزارشي تحليلي نوشت: همين واقعيت باعث شده تا رويكرد اوباما نسبت به ايران فلج شود.
استفن والت در فارين پاليسي مي نويسد: اگر كسي شما را تهديد كند كه در صورت انجام ندادن كاري كه دوست نداريد تنبيه خواهيد شد، شما چه واكنشي نشان مي دهيد؟ شما امتناع مي كنيد، زيرا تسليم شدن در برابر تهديدها، موجب مي شود فرد تهديد كننده تقاضاهاي بيشتري بكند. حال اگر فردي پيشنهاد دهد كه اگر كاري را كه نمي خواهيد بكنيد، انجام دهيد به شما پاداش مي دهد چه؟ اگر مبلغ درشت باشد، شما موافقت مي كنيد، زيرا همكاري از جانب شما حاوي پيام بسيار متفاوتي است.
وي مي افزايد: در عرصه سياست بين المللي دولت ها- و مردم- مداوم در حال «كمك متقابل» هستند، به گونه اي كه رفتار را با دادن چيزي به ديگري در عوض آنچه كه مي خواهد، توجيه مي كند. كمك متقابل نشان مي دهد كه اگر كاري براي من بكني من نيز كاري براي تو خواهم كرد.
فارين پاليسي مي نويسد: براي سال ها حرف آخر ايران اين بوده كه نمي خواهند به زور مذاكره بكنند، يا همانگونه كه رهبر عالي در رد پيشنهادهاي اخير براي مذاكرات مستقيم گفت كه «در واقع توپ در زمين شماست. آيا با تهديد و فشار مي توان پيشنهاد مذاكره داد؟ ملت ايران از هيچ تهديدي واهمه ندارد.» اينگونه اظهارات به عنوان نشانه اي از سرسختي ايرانيان تلقي مي شود، اما آنگونه كه گفته شد، تنها يك شالوده راهبردي شفاف براي موضع ايران وجود دارد و در واقع اين است كه هر كسي ما را به اين شيوه تهديد كند، دقيقا اين موضع را اتخاذ مي كنيم.
تحليلگر آمريكايي با اشاره به نقض تعهد از سوي آمريكا در سال 2009 و در زمينه مبادله اورانيوم 5/3 درصد با سوخت راكتور تهران نوشت: اين توافق به اين دليل تا حدودي موفق شد كه يك كمك متقابل بود و ايران ملزم به تسليم شدن در برابر تهديد ها نبود. مقامات تركيه و برزيل كه به ميانجيگري اين مساله كمك كردند بيشتر آمريكا و نه ايران را مسئول شكست آن دانستند.
والت آنگاه مي پرسد: پس چرا اين همه آدم هاي باهوش رويكردي را در قبال ايران ادامه مي دهند كه متناقض بوده و دائما به مدت يك دهه شكست خورده است؟ مطمئن نيستم اما فكر مي كنم اين مساله با حفظ اعتماد در داخل واشنگتن ارتباط دارد. زيرا ايران سال هاي متمادي خطرناك جلوه داده شده و به عنوان بزرگترين تهديد امنيتي كه با آن مواجهيم خوانده شده است.
والت در پايان خاطر نشان مي كند: بايد ديد آيا اوباما مي تواند از اين اتفاق نظر كهنه كه تاكنون رويكرد ما را در قبال ايران فلج كرده است، بيرون بيايد. تنها پرسش اين است كه آيا دولت اوباما مي تواند راهبردي را بيابد كه ايران را متقاعد به ماندن در آستانه هسته اي بكند و در عين حال درها را براي روابط مثبت تر با اين كشور باز كند. بيش از همه بايد رويكرد رويارويي كه بيش از يك دهه دائما شكست خورده است، كنار گذاشته شود.
چاه ويل فتنه براي اصلاح طلبان
طيف هاي مختلف مدعي اصلاح طلبي همچنان ميان گزينه هاي حداكثري و حداقلي، و تحريم انتخابات يا دنده عقب گرفتن از ادعاي تقلب سردرگمند.
عباس عبدي در اين زمينه به تسنيم گفت: گروهي از اصلاح طلبان حضور فعال در انتخابات را به گونه اي تعريف و بيان مي كنند كه شامل نامزد حداكثري آنان از حيث راي آوري است، و گروهي ديگر تحقق اين برداشت را در شرايط كنوني مطابق با واقعيت هاي موجود سياسي ايران ندانسته و آن را به منزله بلاموضوع كردن شركت در انتخابات مي دانند، و گمان مي كنند كه شرايط سال 1388 با 1392 آن قدر تفاوت دارد كه نتوان از همان موضع 4 سال پيش وارد انتخابات شد.
وي مي افزايد: اين قطع رابطه ميان اصلاح طلبان و حاكميت براي هر دو طرف مشكل آفرين شده است، شايد ديدار اخير سه نفر از فعالان اصلاح طلب با رهبري بتواند زمينه را براي بازسازي اين ارتباط برقرار نمايد.وي در پاسخ به اين سؤال كه كانديداتوري هاشمي رفسنجاني و حضور وي را به عنوان كانديدا چقدر محتمل مي دانيد و آيا اين تصميم را صحيح و مناسب مي دانيد؟ مي گويد: با توجه به شرايط سني و وضعيت سياسي و دو بار حضور ناموفق قبلي آقاي هاشمي (مجلس ششم و سال 1384) گمان نمي كنم كه هيچ شانسي براي حضور مجدد و موفقيت آميز ايشان وجود داشته باشد.
از سوي ديگر محمدجواد حق شناس از اعضاي حزب اعتماد ملي به ايلنا گفت: 4 طرح براي اجماع اصلاح طلبان مطرح شده است و جريان اصلاح طلبي نامزد اول خود را خاتمي مي داند. ما تا آخر فروردين منتظر پاسخ آقاي خاتمي مبني بر اينكه در انتخابات شركت خواهند داشت يا نه اگر بنا به هر دليلي تكليف ما مشخص نشد آن وقت ساز و كار اجماع خواهد بود.
وي افزود: پارلمان اصلاح طلبان (ايده از آقاي نجفي) اتاق فكر (ايده از آقاي عبداله نوري) طرح مناسك (ايده از حزب مردم سالاري) و مداليته (مطروحه از سوي حزب مردم سالاري) از جمله ساز و كارهاي اجماع اصلاح طلبان به حساب مي آيد و پيشنهاد من اين است كه آقاي خاتمي مجموعه اي از دوستان كه مسلط به كار سازماندهي شده هستند را مأمور بررسي چهار ايده مطرح شده كنند.
اما خبرگزاري مهر در خبري اعلام كرد اتاق فكر اصلاح طلبان كه هر دو هفته يكبار با حضور چهره هاي شاخص اصلاحات از مجمع روحانيون مبارز، احزاب منحل شده مشاركت و سازمان مجاهدين، كارگزاران و شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات به دعوت خاتمي برگزار مي شود، راهبرد كانديداي حداكثري و انتظارات حداقلي[!؟] را انتخاب كرده است.
بنابراين گزارش در جلسه هفته گذشته اين اتاق فكر كه با حضور محمد خاتمي، غلامحسين كرباسچي، عبدالله نوري، محمدرضا خاتمي، مجيد انصاري، محمدعلي نجفي، اسحاق جهانگيري، نجفقلي حبيبي و... برگزار شد، استراتژي راهبردي «كانديداي حداكثري و انتظارات حداقلي» براي حضور اصلاح طلبان در انتخابات تعيين شد.
يعني بدون گذاشتن هيچ شرطي، يك چهره شاخص كه بتواند اجماع كامل ميان اصلاح طلبان ايجاد كند انتخاب و با آن كانديدا وارد رقابت ها شوند. در اين جلسات برخي عقيده دارند تنها با كانديداتوري خاتمي اصلاح طلبان مي توانند به كانديداي حداكثري برسند و برخي ديگر بر كانديداتوري هاشمي تأكيد دارند.
برخي از اعضاي حزب كارگزاران سازندگي نيز كه يكي از قطب هاي تصميم گيري در اين جلسات هستند اعتقاد دارند كه پروژه حضور مجدد خاتمي و هاشمي در انتخابات به نفع جريان اصلاحات نيست و اين تلقي را ايجاد مي كند كه اين جريان توانايي معرفي چهره جديد را ندارد. كارگزاران بر حضور چهره هايي همچون نجفي و جهانگيري در انتخابات تأكيد دارد.
بنابراين گزارش، محمد خاتمي با كانديداتوري اش در انتخابات مخالفت كرده و از اعضاي اين كميته مشورتي خواسته بر روي فرد ديگري به اجماع برسند.بازي اصلاح طلبان با كلمات قلمبه اما گنگ در حالي است كه آنها براي حضور در چارچوب حقوقي انتخابات، چاره اي جز اعلام برائت از فتنه گران قانون شكن و معارض با جمهوريت و اسلاميت نظام ندارند وگرنه بازي با كلماتي نظير حداقلي و حداكثري، راه به جايي نمي برد.
از عملگي گروهك ها تا ژست استقلال نظر!
يك عضو حزب منحله مشاركت مي گويد اصلاح طلبان مهندسي پذير نيستند.
محمدرضا جلايي پور در مصاحبه با روزنامه زنجيره اي بهار گفته است: شبح اصلاح طلبان همه را ترسانده است(!) او همچنين مي گويد: اگر شبح را در رده شخصيت ها حساب كنيد، خاتمي و حتي هاشمي همان شبح هايي هستند كه محافظه كاران از آنان مي ترسند.
خبرنگار درباره حضور در انتخابات مي گويد «اگر ادعاي تخلف و تقلب در انتخابات 88 را قابل طرح بدانيم بايد نهاد انتخابات منتفي باشد» و او بدون پاسخ به خبرنگار مي گويد: چرا اين حرف را مي زنيد؛ در انتخابات پيشين به نظر من مهندسي كردند و اصلاح طلبان هم نتوانستند اين موضوع را پيگيري كنند، اما ما به انتخابات آينده به شكل فرصتي براي پيگيري حق انتخاب نگاه مي كنيم.
وي در اين مصاحبه چند بار ميان ادعاي مهندسي شدن انتخابات در سال 88 و اينكه ما مهندسي پذير نيستيم رفت و برگشت مي كند اما سرانجام توضيح نمي دهد كه بالاخره انتخابات قبلي اگر مهندسي شده بود، چرا پس از اين مهندسي نشود و اگر نشده بود، پس چرا ادعاي تقلب و مهندسي انتخابات را مطرح كردند؟
جلايي پور در عين حال در همين مصاحبه اذعان كرده كه اصلاح طلبان از سوي ديگران در ماجراي سال 88 مديريت شده و دنباله رو بودند؛ آنجا كه خبرنگار از حضور حداكثري در خيابان مي پرسد و او پاسخ جالبي مي دهد: شما موضوعي را مطرح مي كنيد كه اصلا كار اصلاح طلبان نبود و نيست. حضور در خيابان پيامد ناخواسته رفتار كساني بود كه انتخابات را مهندسي كردند واقعا اصلاح طلبان در خيابان نقشي نداشتند؛ خود آقاي موسوي هم دنبال جمعيت بود و نه جلوي جمعيت؛ يعني آنان يك جوري مديريت كردند كه آن حضور در خيابان پيامد ناخواسته اش بود.
برخلاف ادعاي جلايي پور، خاتمي در جلسات خصوصي موسوي و كروبي را مسئول خياباني شدن اصلاح طلبان و باعث هزينه هاي سنگين براي آنان معرفي كرده است. در عين حال مقامات آمريكايي و صهيونيستي در فتنه سبز بارها از سران داخلي اين فتنه اعلام حمايت كرده و كساني چون مايكل لدين مشاور امنيت ملي اسبق آمريكا تصريح كردند كه با فتنه گران از اواسط دهه 1980 ميلادي و به واسطه دفتر نخست وزيري در ارتباط بودند. بعدها تندرو هايي چون عبدي اعلام كردند كه حركت راديكال، اشتباه بود و اصلاح طلبان بايد از مسيري كه آنان را به بن بست رسانده برگردند.
جلايي پور اين را هم به روزنامه بهار گفته كه «اصلاح طلبان رويكردشان به انتخابات سال 92 اصلا حداكثري نيست. شما 84 را نگاه كنيد، آقاي معين مسائل اساسي و حقوق بشر را مطرح كرد اما غافل از اين كه معين براي مردم جاذبه نداشت. پس اصلاح طلبان ديگر اين طور عمل نمي كنند. جنبش اصلاحات الان در شرايطي نيست كه يك نامزد از بالا بر آن نازل شود.
او مي گويد: نبايد حركتي كنيم كه مردم يك طرف بروند و اصلاح طلبان يك طرف.خاطرنشان مي شود جلايي پور اولين مدير اسمي زنجيره اي از نشريات (شامل جامعه، توس، نشاط، عصر آزادگان و اخبار روز) بود كه ظاهرا توسط اصلاح طلبان راه اندازي شد اما از سوي گروهك هايي نظير نهضت آزادي و برخي روزنامه نگاران سلطنت طلب نظير بهنود مديريت و مهندسي شد؛ به نحوي كه مهاجراني وزير ارشاد دولت خاتمي درباره برخي از اين نشريات تصريح كرده بود آنها خود را طرفدار خاتمي جا مي زنند اما در واقع سخنگوي نهضت آزادي هستند و به گونه اي عمل مي كنند كه گويي خاتمي، گورباچف و آقاي يلتسين هستند كه قدرت را در دست خواهند گرفت؛ آنها روزنامه را براي متشنج كردن اوضاع سياسي مي خواهند.
با اين فرض بايد گفت كه ادعاي آقاي جلايي پور مبني بر اينكه اصلاح طلبان مهندسي پذير نيستند چه با توجه به عملكرد و بازي خوردگي دوره اصلاحات و چه سواري دادن به گروهك هاي ضدانقلاب در آشوبگري سال 88، بلاوجه و يك تواضع بيجاست!
شما همان رضا پالاني رنگ شده نيستيد؟
راه اندازي يك حلقه مافيايي از سوي اعوان و انصار رضا ربع پهلوي با اعتراض گروه هاي اپوزيسيون مواجه شد.
برخي سلطنت طلبان همكار رضا پهلوي از جمله شهريار آهي و رضا خادم طي يك سال گذشته تلاش كردند با جمع كردن چند تن از چپ هاي بريده و مدعي ليبرال دموكراسي، گروهكي موسوم به «اتحاد براي دموكراسي» را به واسطه چند ملاقات در بروكسل و استكهلم و پراگ راه اندازي كرده و آن را نماينده اپوزيسيون جا بزنند. اين شعبده بازي با اعتراض گروه هاي قديمي تر مواجه شده است.
نويسنده پايگاه اينترنتي اخبار روز وابسته به گروهك موسوم به اتحاد جمهوري خواهان در واكنش به فعاليت هاي مباشرين رضا پهلوي مي نويسد: ماه گذشته از طرف «اتحاد براي دموكراسي» دو سند منتشر شد. لازم است سوال كنم كه : 1-آيا كنفرانس استكهلم را بايست محل زايش اين تشكل دانست؟ اگر پاسخ مثبت است. 2- آيا در اين كنفرانس شكل تشكيلاتي اين تشكل نيز مشخص گرديد؟
براساس موازين شناخته شده، هر تشكلي مشروعيت خويش را از دو طريق به رسميت شناخته شدن از طرف ارگانهاي ذيربط قانوني و همچنين اعضا و طرفداران خويش كسب مي نمايد. از آنجا كه اين اتحاد در شرايط غيرمتعارف و خارج از بستر جغرافيايي فعاليت عملي خويش شكل گرفته يا مي گيرد پس از دو طريق فوق «صرفا» اعضا و هواداران باقي مي ماند از آنجا كه اين اتحاد در روند حركتي خود از استكهلم به بروكسل و از بروكسل به پراگ دچار تغييرات گشته و من تماشاگر در هر كنفرانس عده اي خاص را مشاهده كرده ام، پس اگر سهوي در اين ميان است تماما ناشي از رفتار غيرشفاف گردانندگان اين اتحاد است نه از تماشاگر. گردانندگاني كه سعي نموده و مي نمايند تماشاگر را به تماشاي نمايشي از پيش پردازش شده ببرند، نه آنكه آنان را در پردازش اين نمايش شركت دهند. چرا!؟
اين نوشته مي افزايد: ايرانيان حق دارند بدانند 1- هيئت موسس اين اتحاد چه كساني هستند؟ 2- هزينه هاي مترتب بر آن از كدام محل تأمين مي گردد؟ 3- «شوراي سياستگذاري» اين اتحاد از چه كساني تشكيل شده است؟ و آنها از طرف كدام مرجع انتخاب گشته اند. با اين مقدمه، نگاه ما بر همان پاراگراف اول «دو سند» منتشره يخ مي زند!
اخبار روز در ادامه نوشت: ما نيازمند هيچ آقا بالاسري حتي در شكل مدرن آن نيستيم! ما به هيچ فرد يا گروهي كه از بالاي سر ما بخواهد به رتق و فتق امور بپردازد اعتماد نداريم. چرا از ما مي ترسيد و ما را نادان و خود را همه چي دان فرض مي كنيد.حال شما بگوئيد «اتحاد براي دموكراسي در ايران» چيست؟ تشكل، انستيتو، انجمن يا آن گونه كه در متن آمده، «نهاد»ي در بهترين حالت در قد و قامت «بي بي سي»، «صداي آمريكا» يا كانال تلويزيوني «من و تو» با كمي آب و رنگ؟اين نوشته در سالگرد كودتاي انگليسي سوم اسفند 1299 و روي كار آوردن رضا پالاني منتشر شده است.
استفن والت در فارين پاليسي مي نويسد: اگر كسي شما را تهديد كند كه در صورت انجام ندادن كاري كه دوست نداريد تنبيه خواهيد شد، شما چه واكنشي نشان مي دهيد؟ شما امتناع مي كنيد، زيرا تسليم شدن در برابر تهديدها، موجب مي شود فرد تهديد كننده تقاضاهاي بيشتري بكند. حال اگر فردي پيشنهاد دهد كه اگر كاري را كه نمي خواهيد بكنيد، انجام دهيد به شما پاداش مي دهد چه؟ اگر مبلغ درشت باشد، شما موافقت مي كنيد، زيرا همكاري از جانب شما حاوي پيام بسيار متفاوتي است.
وي مي افزايد: در عرصه سياست بين المللي دولت ها- و مردم- مداوم در حال «كمك متقابل» هستند، به گونه اي كه رفتار را با دادن چيزي به ديگري در عوض آنچه كه مي خواهد، توجيه مي كند. كمك متقابل نشان مي دهد كه اگر كاري براي من بكني من نيز كاري براي تو خواهم كرد.
فارين پاليسي مي نويسد: براي سال ها حرف آخر ايران اين بوده كه نمي خواهند به زور مذاكره بكنند، يا همانگونه كه رهبر عالي در رد پيشنهادهاي اخير براي مذاكرات مستقيم گفت كه «در واقع توپ در زمين شماست. آيا با تهديد و فشار مي توان پيشنهاد مذاكره داد؟ ملت ايران از هيچ تهديدي واهمه ندارد.» اينگونه اظهارات به عنوان نشانه اي از سرسختي ايرانيان تلقي مي شود، اما آنگونه كه گفته شد، تنها يك شالوده راهبردي شفاف براي موضع ايران وجود دارد و در واقع اين است كه هر كسي ما را به اين شيوه تهديد كند، دقيقا اين موضع را اتخاذ مي كنيم.
تحليلگر آمريكايي با اشاره به نقض تعهد از سوي آمريكا در سال 2009 و در زمينه مبادله اورانيوم 5/3 درصد با سوخت راكتور تهران نوشت: اين توافق به اين دليل تا حدودي موفق شد كه يك كمك متقابل بود و ايران ملزم به تسليم شدن در برابر تهديد ها نبود. مقامات تركيه و برزيل كه به ميانجيگري اين مساله كمك كردند بيشتر آمريكا و نه ايران را مسئول شكست آن دانستند.
والت آنگاه مي پرسد: پس چرا اين همه آدم هاي باهوش رويكردي را در قبال ايران ادامه مي دهند كه متناقض بوده و دائما به مدت يك دهه شكست خورده است؟ مطمئن نيستم اما فكر مي كنم اين مساله با حفظ اعتماد در داخل واشنگتن ارتباط دارد. زيرا ايران سال هاي متمادي خطرناك جلوه داده شده و به عنوان بزرگترين تهديد امنيتي كه با آن مواجهيم خوانده شده است.
والت در پايان خاطر نشان مي كند: بايد ديد آيا اوباما مي تواند از اين اتفاق نظر كهنه كه تاكنون رويكرد ما را در قبال ايران فلج كرده است، بيرون بيايد. تنها پرسش اين است كه آيا دولت اوباما مي تواند راهبردي را بيابد كه ايران را متقاعد به ماندن در آستانه هسته اي بكند و در عين حال درها را براي روابط مثبت تر با اين كشور باز كند. بيش از همه بايد رويكرد رويارويي كه بيش از يك دهه دائما شكست خورده است، كنار گذاشته شود.
چاه ويل فتنه براي اصلاح طلبان
طيف هاي مختلف مدعي اصلاح طلبي همچنان ميان گزينه هاي حداكثري و حداقلي، و تحريم انتخابات يا دنده عقب گرفتن از ادعاي تقلب سردرگمند.
عباس عبدي در اين زمينه به تسنيم گفت: گروهي از اصلاح طلبان حضور فعال در انتخابات را به گونه اي تعريف و بيان مي كنند كه شامل نامزد حداكثري آنان از حيث راي آوري است، و گروهي ديگر تحقق اين برداشت را در شرايط كنوني مطابق با واقعيت هاي موجود سياسي ايران ندانسته و آن را به منزله بلاموضوع كردن شركت در انتخابات مي دانند، و گمان مي كنند كه شرايط سال 1388 با 1392 آن قدر تفاوت دارد كه نتوان از همان موضع 4 سال پيش وارد انتخابات شد.
وي مي افزايد: اين قطع رابطه ميان اصلاح طلبان و حاكميت براي هر دو طرف مشكل آفرين شده است، شايد ديدار اخير سه نفر از فعالان اصلاح طلب با رهبري بتواند زمينه را براي بازسازي اين ارتباط برقرار نمايد.وي در پاسخ به اين سؤال كه كانديداتوري هاشمي رفسنجاني و حضور وي را به عنوان كانديدا چقدر محتمل مي دانيد و آيا اين تصميم را صحيح و مناسب مي دانيد؟ مي گويد: با توجه به شرايط سني و وضعيت سياسي و دو بار حضور ناموفق قبلي آقاي هاشمي (مجلس ششم و سال 1384) گمان نمي كنم كه هيچ شانسي براي حضور مجدد و موفقيت آميز ايشان وجود داشته باشد.
از سوي ديگر محمدجواد حق شناس از اعضاي حزب اعتماد ملي به ايلنا گفت: 4 طرح براي اجماع اصلاح طلبان مطرح شده است و جريان اصلاح طلبي نامزد اول خود را خاتمي مي داند. ما تا آخر فروردين منتظر پاسخ آقاي خاتمي مبني بر اينكه در انتخابات شركت خواهند داشت يا نه اگر بنا به هر دليلي تكليف ما مشخص نشد آن وقت ساز و كار اجماع خواهد بود.
وي افزود: پارلمان اصلاح طلبان (ايده از آقاي نجفي) اتاق فكر (ايده از آقاي عبداله نوري) طرح مناسك (ايده از حزب مردم سالاري) و مداليته (مطروحه از سوي حزب مردم سالاري) از جمله ساز و كارهاي اجماع اصلاح طلبان به حساب مي آيد و پيشنهاد من اين است كه آقاي خاتمي مجموعه اي از دوستان كه مسلط به كار سازماندهي شده هستند را مأمور بررسي چهار ايده مطرح شده كنند.
اما خبرگزاري مهر در خبري اعلام كرد اتاق فكر اصلاح طلبان كه هر دو هفته يكبار با حضور چهره هاي شاخص اصلاحات از مجمع روحانيون مبارز، احزاب منحل شده مشاركت و سازمان مجاهدين، كارگزاران و شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات به دعوت خاتمي برگزار مي شود، راهبرد كانديداي حداكثري و انتظارات حداقلي[!؟] را انتخاب كرده است.
بنابراين گزارش در جلسه هفته گذشته اين اتاق فكر كه با حضور محمد خاتمي، غلامحسين كرباسچي، عبدالله نوري، محمدرضا خاتمي، مجيد انصاري، محمدعلي نجفي، اسحاق جهانگيري، نجفقلي حبيبي و... برگزار شد، استراتژي راهبردي «كانديداي حداكثري و انتظارات حداقلي» براي حضور اصلاح طلبان در انتخابات تعيين شد.
يعني بدون گذاشتن هيچ شرطي، يك چهره شاخص كه بتواند اجماع كامل ميان اصلاح طلبان ايجاد كند انتخاب و با آن كانديدا وارد رقابت ها شوند. در اين جلسات برخي عقيده دارند تنها با كانديداتوري خاتمي اصلاح طلبان مي توانند به كانديداي حداكثري برسند و برخي ديگر بر كانديداتوري هاشمي تأكيد دارند.
برخي از اعضاي حزب كارگزاران سازندگي نيز كه يكي از قطب هاي تصميم گيري در اين جلسات هستند اعتقاد دارند كه پروژه حضور مجدد خاتمي و هاشمي در انتخابات به نفع جريان اصلاحات نيست و اين تلقي را ايجاد مي كند كه اين جريان توانايي معرفي چهره جديد را ندارد. كارگزاران بر حضور چهره هايي همچون نجفي و جهانگيري در انتخابات تأكيد دارد.
بنابراين گزارش، محمد خاتمي با كانديداتوري اش در انتخابات مخالفت كرده و از اعضاي اين كميته مشورتي خواسته بر روي فرد ديگري به اجماع برسند.بازي اصلاح طلبان با كلمات قلمبه اما گنگ در حالي است كه آنها براي حضور در چارچوب حقوقي انتخابات، چاره اي جز اعلام برائت از فتنه گران قانون شكن و معارض با جمهوريت و اسلاميت نظام ندارند وگرنه بازي با كلماتي نظير حداقلي و حداكثري، راه به جايي نمي برد.
از عملگي گروهك ها تا ژست استقلال نظر!
يك عضو حزب منحله مشاركت مي گويد اصلاح طلبان مهندسي پذير نيستند.
محمدرضا جلايي پور در مصاحبه با روزنامه زنجيره اي بهار گفته است: شبح اصلاح طلبان همه را ترسانده است(!) او همچنين مي گويد: اگر شبح را در رده شخصيت ها حساب كنيد، خاتمي و حتي هاشمي همان شبح هايي هستند كه محافظه كاران از آنان مي ترسند.
خبرنگار درباره حضور در انتخابات مي گويد «اگر ادعاي تخلف و تقلب در انتخابات 88 را قابل طرح بدانيم بايد نهاد انتخابات منتفي باشد» و او بدون پاسخ به خبرنگار مي گويد: چرا اين حرف را مي زنيد؛ در انتخابات پيشين به نظر من مهندسي كردند و اصلاح طلبان هم نتوانستند اين موضوع را پيگيري كنند، اما ما به انتخابات آينده به شكل فرصتي براي پيگيري حق انتخاب نگاه مي كنيم.
وي در اين مصاحبه چند بار ميان ادعاي مهندسي شدن انتخابات در سال 88 و اينكه ما مهندسي پذير نيستيم رفت و برگشت مي كند اما سرانجام توضيح نمي دهد كه بالاخره انتخابات قبلي اگر مهندسي شده بود، چرا پس از اين مهندسي نشود و اگر نشده بود، پس چرا ادعاي تقلب و مهندسي انتخابات را مطرح كردند؟
جلايي پور در عين حال در همين مصاحبه اذعان كرده كه اصلاح طلبان از سوي ديگران در ماجراي سال 88 مديريت شده و دنباله رو بودند؛ آنجا كه خبرنگار از حضور حداكثري در خيابان مي پرسد و او پاسخ جالبي مي دهد: شما موضوعي را مطرح مي كنيد كه اصلا كار اصلاح طلبان نبود و نيست. حضور در خيابان پيامد ناخواسته رفتار كساني بود كه انتخابات را مهندسي كردند واقعا اصلاح طلبان در خيابان نقشي نداشتند؛ خود آقاي موسوي هم دنبال جمعيت بود و نه جلوي جمعيت؛ يعني آنان يك جوري مديريت كردند كه آن حضور در خيابان پيامد ناخواسته اش بود.
برخلاف ادعاي جلايي پور، خاتمي در جلسات خصوصي موسوي و كروبي را مسئول خياباني شدن اصلاح طلبان و باعث هزينه هاي سنگين براي آنان معرفي كرده است. در عين حال مقامات آمريكايي و صهيونيستي در فتنه سبز بارها از سران داخلي اين فتنه اعلام حمايت كرده و كساني چون مايكل لدين مشاور امنيت ملي اسبق آمريكا تصريح كردند كه با فتنه گران از اواسط دهه 1980 ميلادي و به واسطه دفتر نخست وزيري در ارتباط بودند. بعدها تندرو هايي چون عبدي اعلام كردند كه حركت راديكال، اشتباه بود و اصلاح طلبان بايد از مسيري كه آنان را به بن بست رسانده برگردند.
جلايي پور اين را هم به روزنامه بهار گفته كه «اصلاح طلبان رويكردشان به انتخابات سال 92 اصلا حداكثري نيست. شما 84 را نگاه كنيد، آقاي معين مسائل اساسي و حقوق بشر را مطرح كرد اما غافل از اين كه معين براي مردم جاذبه نداشت. پس اصلاح طلبان ديگر اين طور عمل نمي كنند. جنبش اصلاحات الان در شرايطي نيست كه يك نامزد از بالا بر آن نازل شود.
او مي گويد: نبايد حركتي كنيم كه مردم يك طرف بروند و اصلاح طلبان يك طرف.خاطرنشان مي شود جلايي پور اولين مدير اسمي زنجيره اي از نشريات (شامل جامعه، توس، نشاط، عصر آزادگان و اخبار روز) بود كه ظاهرا توسط اصلاح طلبان راه اندازي شد اما از سوي گروهك هايي نظير نهضت آزادي و برخي روزنامه نگاران سلطنت طلب نظير بهنود مديريت و مهندسي شد؛ به نحوي كه مهاجراني وزير ارشاد دولت خاتمي درباره برخي از اين نشريات تصريح كرده بود آنها خود را طرفدار خاتمي جا مي زنند اما در واقع سخنگوي نهضت آزادي هستند و به گونه اي عمل مي كنند كه گويي خاتمي، گورباچف و آقاي يلتسين هستند كه قدرت را در دست خواهند گرفت؛ آنها روزنامه را براي متشنج كردن اوضاع سياسي مي خواهند.
با اين فرض بايد گفت كه ادعاي آقاي جلايي پور مبني بر اينكه اصلاح طلبان مهندسي پذير نيستند چه با توجه به عملكرد و بازي خوردگي دوره اصلاحات و چه سواري دادن به گروهك هاي ضدانقلاب در آشوبگري سال 88، بلاوجه و يك تواضع بيجاست!
شما همان رضا پالاني رنگ شده نيستيد؟
راه اندازي يك حلقه مافيايي از سوي اعوان و انصار رضا ربع پهلوي با اعتراض گروه هاي اپوزيسيون مواجه شد.
برخي سلطنت طلبان همكار رضا پهلوي از جمله شهريار آهي و رضا خادم طي يك سال گذشته تلاش كردند با جمع كردن چند تن از چپ هاي بريده و مدعي ليبرال دموكراسي، گروهكي موسوم به «اتحاد براي دموكراسي» را به واسطه چند ملاقات در بروكسل و استكهلم و پراگ راه اندازي كرده و آن را نماينده اپوزيسيون جا بزنند. اين شعبده بازي با اعتراض گروه هاي قديمي تر مواجه شده است.
نويسنده پايگاه اينترنتي اخبار روز وابسته به گروهك موسوم به اتحاد جمهوري خواهان در واكنش به فعاليت هاي مباشرين رضا پهلوي مي نويسد: ماه گذشته از طرف «اتحاد براي دموكراسي» دو سند منتشر شد. لازم است سوال كنم كه : 1-آيا كنفرانس استكهلم را بايست محل زايش اين تشكل دانست؟ اگر پاسخ مثبت است. 2- آيا در اين كنفرانس شكل تشكيلاتي اين تشكل نيز مشخص گرديد؟
براساس موازين شناخته شده، هر تشكلي مشروعيت خويش را از دو طريق به رسميت شناخته شدن از طرف ارگانهاي ذيربط قانوني و همچنين اعضا و طرفداران خويش كسب مي نمايد. از آنجا كه اين اتحاد در شرايط غيرمتعارف و خارج از بستر جغرافيايي فعاليت عملي خويش شكل گرفته يا مي گيرد پس از دو طريق فوق «صرفا» اعضا و هواداران باقي مي ماند از آنجا كه اين اتحاد در روند حركتي خود از استكهلم به بروكسل و از بروكسل به پراگ دچار تغييرات گشته و من تماشاگر در هر كنفرانس عده اي خاص را مشاهده كرده ام، پس اگر سهوي در اين ميان است تماما ناشي از رفتار غيرشفاف گردانندگان اين اتحاد است نه از تماشاگر. گردانندگاني كه سعي نموده و مي نمايند تماشاگر را به تماشاي نمايشي از پيش پردازش شده ببرند، نه آنكه آنان را در پردازش اين نمايش شركت دهند. چرا!؟
اين نوشته مي افزايد: ايرانيان حق دارند بدانند 1- هيئت موسس اين اتحاد چه كساني هستند؟ 2- هزينه هاي مترتب بر آن از كدام محل تأمين مي گردد؟ 3- «شوراي سياستگذاري» اين اتحاد از چه كساني تشكيل شده است؟ و آنها از طرف كدام مرجع انتخاب گشته اند. با اين مقدمه، نگاه ما بر همان پاراگراف اول «دو سند» منتشره يخ مي زند!
اخبار روز در ادامه نوشت: ما نيازمند هيچ آقا بالاسري حتي در شكل مدرن آن نيستيم! ما به هيچ فرد يا گروهي كه از بالاي سر ما بخواهد به رتق و فتق امور بپردازد اعتماد نداريم. چرا از ما مي ترسيد و ما را نادان و خود را همه چي دان فرض مي كنيد.حال شما بگوئيد «اتحاد براي دموكراسي در ايران» چيست؟ تشكل، انستيتو، انجمن يا آن گونه كه در متن آمده، «نهاد»ي در بهترين حالت در قد و قامت «بي بي سي»، «صداي آمريكا» يا كانال تلويزيوني «من و تو» با كمي آب و رنگ؟اين نوشته در سالگرد كودتاي انگليسي سوم اسفند 1299 و روي كار آوردن رضا پالاني منتشر شده است.