مشرق - بعد از حادثه عاشورا، کاروان اسيران کربلا در کوفه، شام و سپس مدينه، با خواندن خطبه، سرودن شعر، پاسخگويي به مخالفان و سوگواري، پيام حماسه حسيني را به مردمان اين نواحي انتقال دادند و بزرگترين تاثير را برجاي نهادند. اثري که سخنان اهل بيت امام حسين (ع) در اجتماع کوفه و شام برجاي گذاشتند از اثر کشته شدن شهيدان کربلا کمتر نبود.
محور تبليغات کاروان اسيران، معرفي ارزشهاي ديني، وصف پيامبر اسلام (ص) و انتساب اهل بيت او، نکوهش مردمي که عکس العملي درباره جنايات و ستم هاي امويان از خود بروز ندادند، افشاي جنايات بني اميه، حمايت از قيام حسيني و جلوگيري از تحريف حادثه عاشورا بود . در واقع بازماندگان اين قيام از فرصت تماس گرفتن با مردم در بلاد گوناگون به بهترين وجه بهره برداري کردند و اين دشمنان نادان آنان بودند که با اسارت اين عزيزان و انتقال آنان به شام، زمينه تبليغاتي خوبي براي روشن شدن حقايق و افشاي مفاسد امويان فراهم آوردند.
** ندبه و سوگواري در کربلا
وقتي امام سجاد (ع) بدن مطهر امام حسين (ع) را در ميان قبر نهاد، خطاب به پدرش گفت: خوشا به حال زميني که بدن شريف تو را در برگيرد. دنيا بعد از اين تاريک و آخرت به نور تو روشن است اما اندوه هميشگي و شب من، بي خواب است، تا خداوند به سوي خانه تو که در آن جاي گرفته اي اختيار کند و مرا به آنجا بياورد. پس اي فرزند رسول خدا! سلام من و رحمت خداوند بر توباد.
** در کوچه هاي کوفه
کوفه به منزله قلب عراق بود و در مدت پنج سال مرکز حکومت علي(ع) به شمار مي رفت و همواره کانون شيعيان و پايگاه دوستان آن بزرگوار به حساب مي آمده است. اهل بيت نيز چند سال قبل در اين شهر با احترام فراوان زندگي مي کردند، اما اکنون زينب کبري (س) و فرزندان علي وارد اين ديار مي شوند، در حالي که اسيرند.
ابن زياد با آنکه با ايجاد اختناق و فشار سياسي بر اوضاع کوفه مسلط شده است اما از اين واقعيت هراس دارد که مبادا مردم از خواب مرگبار خويش بيدار شوند و حرکتي عمومي ريشه هاي حيات ننگين او را قطع کند؛ به همين دليل دستور حکومت نظامي داد . آنگاه به فرمان وي خاندان فضيلت در حالي که سرهاي شهيدان بر بالاي نيزه در پيشاپيش آنان بود وارد کوفه شدند.
حزيم بن شريک اسدي مي گويد: امام سجاد (ع) به سوي مردم بيرون آمد و اشاره کرد که سکوت کنند، چون همه خاموش شدند، حضرت خطبه اي براي آنان خواند. در اين خطبه محورهاي ذيل بيان گرديد:
- معرفي خود و خاندان عصمت و طهارت و جد و پدرش
- گزارش جنايات کربلا و فجايع عاشورا
- تذکر به مردم کوفه در مورد نامه نگاري و دعوت از امام حسين (ع) بي وفايي آنان نسبت به امام
.پس از خاتمه خطبه امام سجاد (ع) صداي گريه از هر سو بلند شد و مردم به يکديگر مي گفتند: هلاک شديد در حالي که نمي دانيد. و چون امام (ع) فرمود: خدا رحمت کند کسي را که پند مرا بپذيرد و سفارشم را در راه خدا و رسولش و اهل بيت او مراعات کند. زيرا براي ما در پيروي از رسول خدا سرمشقي نيکوست جمعيت يکپارچه گفتند: اي فرزند رسول خدا! همه گوش به فرمانت هستيم. حرمت و حقتان را پاس مي داريم و از تو روي نمي گردانيم، ما را به فرمان خود مامور کن ... آماده ايم که خونخواهي و انتقام شما و خود را از آنان که به ما و شما ستم کردند بگيريم . اما امام عليه السلام به حيله گري آنان و رفتارشان با امام حسين عليه السلام اشاره نمودند و از کوفيان خواستند که 'نه با ما باشيد و نه بر ضد ما'.
خطبه ها و سخنان اهل بيت (ع) به ويژه سخنان امام سجاد (ع) در سينه هاي مردم جاي گرفت و دلهايشان را تکان داد و پرده هاي گمراه کننده را بالا زد و تشخيص مردم را به کلي تغيير داد و آنان را به ارزش اين قيام مقدس متوجه ساخت و مجال تحريف و تفسير چهره اين واقعه تاريخي را از دشمن گرفت و اين نتايج را در برداشت:
- اعتراض و نارضايتي مردم کوفه آن چنان اوج گرفت که مرجانه مادر عبيدالله به فرزندش گفت: اي خبيث! پسر پيامبر را کشتي، به خدا سوگند هرگز بهشت را نخواهي ديد.
- خولي جنايتکار که سر امام حسين (ع) را به خانه آورد، خواست در زير يکي از وسايل نان پزي پنهان کند . همسرش به وي گفت: از سفر چه آورده اي؟ گفت: سر حسين را، زنش او را مذمت کرد و گفت: واي بر تو، مردم با طلا و نقره به خانه باز مي گردند و تو سر پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله را به منزل آورده اي . به خدا قسم هيچ گاه در کنارت نخواهم بود، پس برخاست و از او دور شد.
همچنين عبيدالله ابن زياد از سوي عبدالله عفيف و زيد بن ارقم مورد مؤاخذه اي تند و خشن قرار گرفت.
- در اولين سال شهادت امام حسين (ع) گروهي از کوفيان به رهبري 'سليمان بن صرد خزاعي'، 'عبدالله ازدي'، 'عبدالله تميمي' و 'رفاعه بن شداد' هسته مرکزي قيام توابين را به عنوان خونخواهي امام حسين (ع) تشکيل دادند. در بصره نيز چنان آشوبي بر عليه ابن زياد صورت گرفت که با لباس مبدل از آنجا به سوي شام گريخت.
- دومين حرکت تند مسلحانه عليه امويان توسط مختار ابن ابو عبيد ثقفي صورت گرفت که در ظرف هيجده ماه حدود 18000 نفر از دشمنان اهل بيت عليهم السلام را به هلاکت رسانيد.
** در مرکز قدرت (شام)
شام در سال 14 هجري جزو قلمرو مسلمانان به شمار آمد . مردم اين سامان به دليل حکومت طولاني اميراني چون خالد بن وليد و معاويه در آن منطقه، شناخت چنداني از رسول اکرم (ص) و خاندان او نداشتند و از اسلام راستين چيزي نمي دانستند. معاويه آن چنان عليه حضرت علي (ع) در شام تبليغ کرده بود که مردم سب و لعن آن امام را به عنوان سنت و ارزشي اجتماعي تلقي مي کردند و کودکان بر اين اساس تربيت مي شدند.
تبليغات گسترده بني اميه آن چنان بر افکار شاميان تاثير منفي نهاده بود که به هنگام ورود کاروان اسيران کربلا به اين سرزمين، لباس نو پوشيدند و شهر را به بهترين صورت آذين نمودند و به آوازخواني و شادي پرداختند.
با وجود چنين وضعي تبليغات اهل بيت در شام با عراق تفاوت دارد. زيرا خاندان امام حسين (ع)، زنان و کودکان داغ ديده، به سوي مرکز ثقل قدرت آل اميه قدم مي گذارند. شهري که بغض و عداوت خاندان علي (ع) چون ابري تيره بر آن سايه افکنده است و قدرت امويان در آن ريشه دار و عميق است.
در مجلسي که با حضور يزيد، سران حکومت، مردم و اهل بيت عليهم السلام در مسجد شام برقرار شد، فرزند معاويه در حالي که نسبت به سر مقدس امام حسين عليه السلام اسائه ادب مي نمود، به خطيبي دستور داد بر منبر پانهد و خاندان عصمت و طهارت را مورد ناسزا قرار دهد . او چنين کرد و در اين حال امام سجاد (ع) فرياد زد: واي بر تو اي سخنگو! خشنودي مخلوق را با سخط و خشم خداوند به دست آوردي; پس جايگاهت از آتش پر باد.
سپس رو به يزيد کرد و فرمود: اي يزيد! به من اجازه بده بالاي اين چوبها بروم و سخناني بگويم که رضايت خدا در آن باشد و براي حاضران، در آن اجر و ثوابي باشد.
يزيد که بر حالات معنوي و مقام علمي امام واقف بود امتناع کرد، ولي با اصرار مردم قبول کرد که امام بر منبر رود . امام در سخنان خويش محورهاي ذيل را مطرح فرمود:
1 . فضايل و ويژگيهاي خاندان عترت
2 . ايثار و فداکاري اين خاندان در راه خدا، عزت اسلام و تثبيت ارزشهاي الهي
3 . معرفي خويش و پيوستگي آن امام با خوبان و نيکان و حاميان مسلمين و قاتلان منافقين و ناکثين
4 . چگونگي کشته شدن امام حسين عليه السلام و جنايات دشمنان در کربلا
5 . ماجراي اسارت زنان و کودکان امام سوم از عراق تا شام
اين خطبه تاثير فراواني بر مردم گذاشت. امام چهارم پا بر منبر گذاشت و چنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها فرو ريخت و شيون از ميان مردم برخاست. فرزند امام حسين (ع) ضمن خطابه خويش، مقام اهل بيت را در حوزه اسلامي نشان داد و پرده از روي چهره تابناک و فضايل آنان برداشت.
** اثرات تبليغ در شام
1 . نفرت و انزجار عمومي در شام به نحوي بود که در بين مردم کسي نبود مگر آنکه به خاطر کشتن امام حسين عليه السلام، به يزيد ناسزا مي گفت، او را توبيخ مي کرد و از دستگاه اموي فاصله مي گرفت.
سفير دولت روم - که در بارگاه يزيد حاضر بود - از رفتار يزيد نسبت به امام حسين (ع) و سر مقدس او، برافروخت به حدي که خشم وي يزيد را در هاله اي از ناراحتي فرو برد و براي اينکه فرياد اعتراض او را خاموش کند، به جلاد دستور داد او را بکشد.
يزيد نتوانست موج اعتراضات مردم شام را عليه سياست شيطاني خويش مهار کند، از اين جهت در حضور همگان در دمشق خطبه اي خواند و گفت: به خدا سوگند! من حسين (ع) را نکشته ام، قاتل او ابن زياد است، من کشنده او را مجازات مي کنم.
2 . حتي خيانتکاران اموي در شام تحت تاثير تبليغات اهل بيت عليهم السلام قرار گرفتند و به طور روز افزوني با حکومت اموي از در مخالفت در آمدند:
الف) يحيي بن حکم اموي که در دستگاه يزيد پست مهمي داشت، وقتي کاروان اسيران و سر شهيدان را مشاهده کرد، با لحن تندي امويان را سرزنش نمود و گفت: ميان شما و رسول اکرم (ص) جدايي افتاد و از اين پس در هيچ کاري با شما موافقت نمي کنم . او حتي شخص يزيد را نکوهش نمود، که يزيد دستور داد با تهديد وي را ساکت نمايند.
ب) حتي معاويه دوم، فرزند يزيد، از پدرش به خاطر جنايتهايش تبري جست تا حدي که بعدا از مقام خلافت استعفا نمود.
ج) هنگامي که زنان اسير پس از سخنراني امام سجاد عليه السلام وارد منزل شدند، زنان آل ابي سفيان با چشماني پر از اشک از آنان استقبال کردند، دستهاي آنان را بوسيدند و سه روز همراه با آنان به سوگواري پرداختند.
طبري مي نويسد: هيچ زني از آل ابوسفيان باقي نماند مگر اينکه نزد اسيران آمد و با آنان به ماتم سرايي مبادرت نمود. اين عزاداري در خانه يزيد و دارالاماره آن چنان اثر کرد که مردم تصميم گرفتند به خانه يزيد بريزند و او را به هلاکت برسانند.
3 . تغيير روش يزيد و روي آوردن به حرکت انفعالي و قيافه تزوير گونه به خود گرفتن، يکي ديگر از آثار تبليغات اهل بيت و امام سجاد (ع) بود که مي توان به نمونه هاي زير اشاره کرد:
الف) يزيد، ابن زياد را مورد لعن و نفرين قرار داد و در پاسخ به سخن عبدالرحمن بن حکم گفت: خدا ابن مرجانه را لعنت کند . اگر من در کربلا بودم تا آنجا که در توانم بود خواسته هاي حسين عليه السلام را برآورده مي کردم; گر چه به کشته شدن فرزندانم منتهي مي شد؟! عبيدالله مرا با اين حرکت مورد خشم و غضب مردم قرار داد و نزد آنان منفور ساخت.
ب) يزيد براي تثبيت موقعيت متزلزل خويش و نجات از آن وضع انفجارآميز، به اهل بيت امام حسين (ع) متوسل شد و امام سجاد (ع) را مورد نوازش قرار داد و همواره مي کوشيد در برابر مردم با آن حضرت ظاهر شود و کنار ايشان باشد . ابن اثير مي نويسد: هيچ شب و روزي بر يزيد نمي گذشت جز آنکه علي بن حسين (ع) را نزد خود مي خواند و مايل بود با آن حضرت بسر ببرد.
ج) يزيد از امام سجاد (ع) خواست هر حاجتي دارد مشخص کند، امام سه حاجت را مطرح فرمود:
نخست: مشاهده سر پدرش، دوم: بازگردانيدن اموال غارت شده آنان، سوم: در صورتي که يزيد مي خواهد او را به قتل برساند، شخص اميني را برگزيند تا اهل بيت را به مدينه برگرداند . يزيد با تقاضاي اول موافقت نکرد و در مورد دومين حاجت گفت: عوض آن را پرداخت مي کنم و در خصوص سومين حاجت، گفت: تو را نخواهم کشت.
د) بعد از شهادت امام حسين (ع) يزيد براي رجال ديگر نواحي اسلامي و نيز برخي خواص مسلمانان نامه نوشت و در مکتوبات خود خطاب به اين افراد خود را در موضوع فاجعه کربلا بي گناه دانست. از محمد حنفيه خواست به مقر خلافت او بيايد . در هنگام ملاقات با وي کشته شدن برادرش را تسليت گفت و افزود: دلم همچون تو مي سوزد! عبيدالله از نظر من آگاه نبود و اقدام به اين جنايت نمود.
ه) يزيد در صدد آن شد تا براي برآوردن خواسته امام سجاد (ع)، قاتلان شهيدان کربلا را معرفي کند; اما هر کدام را حاضر نمودند، قتل امام و يارانش را به دوش ديگري انداخت . چون شمر را حاضر کردند، گفت: قاتل حسين (ع) کسي است که در خزينه ها را به روي سپاهيان گشود و آنان را به کربلا فرستاد . يزيد با شرمندگي گفت: برخيزيد و برويد، خدا شما را لعنت کند، شما قبلا افتخار مي کرديد که حسين (ع) را کشته ايد ولي اکنون همه انکار مي کنيد.
و) يزيد براي اينکه از هيجانات عمومي بکاهد، به اموري به ظاهر ديني روي آورد و دستور داد قرآنها را به سي بخش تقسيم کنند تا مردم در مساجد قرآن بخوانند . همچنين دستور داد در شهرهاي گوناگون عبادتگاههايي ساخته شود . بر اين اساس بود که ابن زياد چهار مسجد در کوفه بنا کرد و ساير کارگزاران يزيد نيز به اين امور روي آوردند .
** به سوي مدينه
خاندان پيامبر پس از سه روز مجلس سوگواري در شام، اين شهر را ترک نمودند و به سوي مدينه حرکت کردند . مدينه مشخصاتي غير از کوفه و شام داشت:
1 . مرکز وحي و حکومت رسول اکرم صلي الله عليه و آله، محل تبليغ رسالت و کانون نشو و نماي اهل بيت عليهم السلام و تلاشهاي فرهنگي و اجتماعي آنان بود .
2 . اين شهر در ميان مسلمين جايگاه ويژه اي داشت و مسلمانان پس از برگزاري مراسم حج به منظور زيارت مرقد مطهر حضرت محمد صلي الله عليه و آله و بزرگاني از خاندان او از تمامي شهرهاي جهان به اين ديار مي آمدند و بدين جهت بهترين مکان براي پيام رساني اهل بيت عليهم السلام بود .
3 . مسلمانهاي مدينه غالبا از صحابه پيامبر و فرزندان آنان بودند، از اين جهت به ذريه پيامبر به خصوص امام حسين عليه السلام علاقه عميقي داشتند .
زنان و کودکان اسير - که اکنون با پيروزي معنوي و افتخاري بزرگ به وطن خود بازمي گردند - مي توانند از موقعيت خاص مدينه در راه رسيدن به هدف عالي امام حسين عليه السلام بهره برداري کنند.
امام سجاد عليه السلام در ورودي شهر مدينه براي آنکه شهر را براي يک تحرک عمومي و جنبش فراگير مهيا سازد، بشير بن جذلم را - که در رکاب آن حضرت بود - به حضور طلبيد و فرمود: اي بشير! به مدينه برو و مردم را از شهادت امام حسين عليه السلام آگاه ساز . او متابعت کرد و با چشم گريان اشعاري خواند که دو بيت آن چنين است:
'اي مردم يثرب (مدينه) ديگر در شهر نمانيد، زيرا حسين عليه السلام کشته شد و به دليل شهادتش من چنين مي گريم . بدن مقدسش در کربلا به خون آغشته شد و سر او بر بالاي نيزه در شهرها گردانده شد .'
در اين هنگام زنان و مردان مدينه گريه کنان از شهر بيرون آمدند و پيرامون خيمه امام سجاد عليه السلام اجتماع کردند . حضرت با استفاده از فرصت پيش آمده، حقايق و فجايع قيام عاشورا و جنايات امويان را براي مردم مدينه بازگفت و ماجراي اسارت خود و عده اي از بازماندگان شهيدان کربلا را برايشان شرح داد . پس از آن مدينه به طور جدي چهره اي ماتم زده به خود گرفت و سوگواري و اشک و ناله مردم، به عنوان تبليغات وسيع و موثري عليه امويان و تثبيت موقعيت اهل بيت عليهم السلام قلمداد شد و نفرت و انزجار شديدي در دلهاي آحاد جامعه نسبت به آل ابي سفيان ايجاد کرد.
** نتايج تبليغ در مدينه
1 . برانگيخته شدن موجي از خشم عليه رژيم اموي که در قيام حره تبلور يافت و طي آن، مردم مدينه در سال 63 هجري يزيد را از خلافت خلع کردند و امور شهر خود را به عبدالله انصاري سپردند و همه امويان و بني مروان را از شهر بيرون کردند.
2 . خواص مدينه با يزيد مکاتبه کردند و برخورد با اهل بيت عليهم السلام را مصيبتي بزرگ و حادثه اي دردناک در جهان اسلام تلقي کردند.
گروهي نيز عليه دستگاه جور بسيج شدند و به عنوان اعتراض راهي شام شدند . يزيد پس از احساس خطر انقلاب مردم مدينه براي جلب توجه، پذيرايي گرمي از آنان به عمل آورد و مبالغي هنگفت به ميهمانان عطا نمود; ولي اين ملاطفتها نه تنها از خشم مقدس آنان نکاست بلکه پس از آنکه خباثت و جنايت يزيد را از نزديک ديدند، به مدينه برگشتند و بر حجم تبليغات ضداموي خود افزودند و مردم را براي مبارزه تشجيع نمودند و با صراحت به مسلمانان مدينه گفتند: ما از پيش مردي مي آييم که هيچ ديني ندارد، مي گساري و سگ بازي مي کند، مجالس رقص و قمار تشکيل مي دهد، حتي با محارم زنا مي کند، شبها را با مستان و روزها را با هرزگان به سر مي برد.
برگرفته از: حوزه نت